eitaa logo
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
4.8هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
721 ویدیو
73 فایل
ھوﷻ 📩رمانهای عاشقانه ی مذهبی را❣️ با ما بخوانید. 💚 🔔 #رمان انلاین هم داریم روزی دو رمان ظهر #روژان فصل ٣ و شب #فالی‌دراغوش‌فرشته در خدمتتونیم. 🌸کپی رمانها بدون اجازه ادمین جایز نیست وپیگرد دارد 🚫 🆔 @Ad_noor1 👈 تبلیغات و ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼🍃🌼 🍃وَالْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى أَسْأَلُهُ فَيُعْطِينِى وَ إِنْ كُنْتُ بَخِيلاً حِينَ يَسْتَقْرِضُنِى‌‌... 🌼سپاس خداے را ڪہ از او درخواست می‌ڪنم و او بہ من عطا می‌نماید، گرچہ بخل می‌ورزم هنگامے ڪہ از من قرض بخواهد ... 🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 📚 @romankademazhabi ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾 🌸حرفهای خود را با مطرح کنید؛ نه با 🌸که از کلام همان برداشت می‌شود که شما می‌گویید؛ 🌾 ولی از رفتارتان هزاران برداشت می‌شود. 💞 🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾 📚@romankademazhabi ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
🌼🍃🌼 📚 #عشقی_به_پاکی_گل_نرگس 🌼🍃 🌼 📝 نویسنده: #فاطمه_اکبری 🔻 #قسمت_هشتم بعدازناهار
🌼🍃🌼 📚 🌼🍃 🌼 📝 نویسنده: 🔻 ازپله هاپایین رفتم،خانه ساکت ساکت بود.صداهایی ازآشپزخانه میومد،به سمت آشپزخانه رفتم،خانم جون تو آشپزخانه بودومشغول وَررفتن باظرف وظروف بود. +سلام خانم جون بدبخت دومترپریدهوا،سریع برگشت سمتم وگفت: خانم جون:ترسیدم بچه،سلام ساعت خواب. خندیدم وگفتم: +ببخشید،مامان کجاست؟ خانم جون:مثل اینکه بچه ی دوستش سرماخورده رفته بهش سربزنه. باتعجب سرم وآوردم بالا،خانه دوستش؟ بخاطربچه ی دوستش؟خیلی دلم شکست،بغض بدی گلوم وگرفت. من بدبخت هروقت حالم بدمی شدوبهش می گفتم فقط دوکلمه می گفت قرص بخورنهایتاًدیگه به خودش خیلی فشار میاوردمی گفت برواستراحت کن، اون وقت برای بچه ی دوستش تواین گرمامیره خونشون؟ خانم جون انگارمتوجه شدچون با ناراحتی سرش وانداخت پایین،سریع به سمت میزرفتم ویک شکلات برداشتم وسریع خوردمش تاجلوی ترکیدن بغضم وبگیره.ازگریه کردن خوشم نمیومد به نظرم آدم های ضعیف گریه می کنند. نفس عمیقی کشیدم ولبخندمصنوعی زدم.روبه خانم جون کردم وگفتم: +خانم جون درست وخوندی؟ خانم جون بابیخیالی گفت: خانم جون:بیخیال،کی حوصله داره آخه؟ حالابعدامی خونم،دوروزوقت دارم دیگه امروزچهارشنبس. باخنده گفتم: +خانم جون شنبه امتحان ادبیات داری، اصلامگه خودت نگفتی بهت املاءبگم؟ خانم جون که خیلی وقت بودبرای شکلات های روی میزکمین کرده بود آرام روی میزخم شدوهمچنان که شکلات برمی داشت گفت: خانم جون:آره باشه بزارغذادرست کنم بعدبیااملاءبگو. همین که اومدشکلات برداره ظرف شکلات وکشیدم سمت خودم وگفتم: +خودت میدونی خانم جون معلمت گفته این امتحان خیلی مهم وسخته،درضمن شکلات برای شماسمّه. باحرص گفت: خانم جون:به توچه هان به توچه؟بده من اون شکلات و. باخنده ابرویی بالاانداختم وگفتم: +بیخیال دیگه خانم جون ضررداره برات حالت بدمیشه ها. خلاصه انقدراصرارکردکه مجبورشدم یک شکلات ونصف کنم ونصفش وبهش بدم. &ادامه دارد.... 🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 📚@ROMANKADEMAZHABI❤️ eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1 کانال رپلای (دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان های ما و pdf رمان هایی دیگر)👇🏻👇🏻👇🏻 @repelay
🌼🍃🌼 📚 🌼🍃 🌼 📝 نویسنده: 🔻 به ساعت نگاه کردم،ساعت شش غروب بودومن به شدت حوصلم سررفته بود، تصمیم گرفتم برم بیرون،ازجام بلندشدم وبه سمت خانم جون که روی مبل نشسته بودوتوافق محوبودرفتم وگفتم: +خانم جون خانم جون:بله؟ +من میرم بیرون حوصلم سررفته خانم جون:باشه مادرزودبیایاهواتاریک نشه زودبیاخطرناکه. +باش خانم جون محکم گونش وبوسیدم که جیغش دراومد خندیدم وبه سمت اتاقم رفتم. واقعاخانم جون ودوست داشتم خیلی خوب بودفقط گاهی وقت هاعقایدش اذیتم می کرد. به سمت کمدم رفتم ومتفکرزل زدم به لباسام،سوال همیشگیه دخترا،چی بپوشم؟ مانتوکوتاه صورتیم وشلوارزاپ دار سفیدم وبرداشتم وپوشیدم،به سمت میزتوالت رفتم وآرایش غلیظ همیشگیم وروی صورتم پیاده کردم بااین تفاوت که به جای رژقرمزرژصورتی زدم. شال سفیدم وروی موهای بافته شدم گذاشتم وبعدازبرداشتن کوله ی سفیدم وگوشیم ازاتاق بیرون رفتم. ازخانم جون خداحافظی کردم وبعداز پوشیدن کتونی های آل استارصورتیم دروبستم وازسنگفرشاردشدم وازخانه بیرون زدم. آرام وقدم زنان به سمت پارک سرخیابون رفتم،رسیدم پارک وروی نیمکت نشستم وبه اطرافم نگاه کردم،یک پیرمردروی نیمکت روبه روی من نشسته بودوزل زده بودبهم،خندم گرفت زدم زیرخنده،لباش وعین بچه هاغنچه کردواخم کرد،ازطریق لب خوانی متوجه شدم که بهم گفت: _کوفت بلندترزدم زیرخنده،بدبخت باقهربلند شدورفت. دست کردم توکیفم وهدفونم ودرآوردم وروی گوشم گذاشتم وآهنگ موردنظرم وپلی کردم. تازه توحس رفته بودم وتوافق محوشده بودم که حس کردم یکی نشست کنارم و هی باپاش می کوبیدتوپام. &ادامه دارد.... 🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 📚@ROMANKADEMAZHABI❤️ eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1 کانال رپلای (دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان های ما و pdf رمان هایی دیگر)👇🏻👇🏻👇🏻 @repelay
🌼🍃🌼 ✨﷽✨ 🌼🍃🌼 ❤️ 🌼 ❌ رمانی که هیچ وقت ازخوندنش پشیمون نمیشی😱 "هالین" دختر18ساله ای که به اجبارخانوادش بایدباپسری که اصلا ازش خوشش نمیادازدواج کنه... کلی نقشه میکشه وتمام تلاشش ومیکنه که ازدست این پسرخلاص بشه ودرآخر...😰 ✍نویسنده : 🔰رپلای ↪️به قسمت اول👇 eitaa.com/romankademazhabi/19633 📚 @romankademazhabi♥️ 🌼🍃🌼 🌼🍃🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.... بیست و چهارم 👇 💎 " نگاهِ دین به سلامتی بدن " 🌺 وقتی ما به مجموع روایاتی که در زمینۀ وارد شده نگاه میکنیم میبینیم که مبنای بر اساسِ "پیشگیری از بیماری و تعادلِ بدن" از طریق👇 🔹مصرفِ غذاهای مناسب 🔹و انجامِ ورزش های مختلف هست. ✅ در واقع نظرِ اسلام اینه که "آدم اصلاً بیمار نشه که حالا بخواد بره پیش پزشک" ✔️👆👆🌷 🔴 امّا حرفِ اینه که شما هر طور خواستی زندگی کن! 😒 🔺همینجوری لم بده روی مبلِ راحتی.🛋 🔺بذار همۀ کارات رو دستگاهها انجام بدن و خودتم یه جا بشین و استراحت کن. 🔺هرچی هم دلت خواست بخور! 🍔 🔺نترس هر موقع بیمار شدی برو پیش پزشک تا با داروهای شیمیایی درمانت کنه! 💉💊 ⛔️ داروهایی که معمولاً یه قسمتِ بدن رو درست میکنه اما چند جای دیگه از بدن رو خراب میکنه! ⭕️ ضمن اینکه علمِ پزشکی جدید میگه که شما هر موقع قسمتی از بدنت درد داشت، 💊 کافیه چند تا مُسکّن مصرف کنی تا درد رو احساس نکنی! ❌ 🔹آخه این چه جور درمانِ بیماری هست؟ ✔️ خدا درد رو توی بدن قرار داده که آدم بره دنبالِ اصلاحِ بدنش، نه اینکه با مُسکّن صرفاً دردِ خودش رو ساکت کنه! ✅💢👆
🚷 متاسفانه الان بیمارستانها پر از بیمارانی شده که "با بدنشون درست برخورد نکردن". آخه چرا با بدنت درست برخورد نمیکنی؟😒 چرا حرکتِ فعالانه برای سالم زندگی کردن نداری؟ یه ذره به خودت حرکت بده! یه مقدار تلاش کن تا اصلاً بیمار نشی. 🔷🌺🔹🔸 ✳️ اگه یه نفر تلاشش این باشه که "دستوراتِ اسلام" رو در زمینۀ سلامتی بدن انجام بده دیگه نیازی به پزشک هم نخواهد داشت.😊 👏👏 🌺 مثلاً حضرت امام خمینی رحمت الله علیه بعد از این که پزشکی بهشون توصیه کرد که "پیاده روی روزانه" داشته باشن تا آخر عمر، پیاده روی روزانه شون ترک نشد...👌 🌹 همۀ بزرگان ما اهلِ ورزش بودن و توی روایات هم در مورد انجامِ ورزش های مختلف مطالبِ نابی آورده شده. ✅🏵🌱➖💖 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ┄┄┄••❅❈✧❈❅••┄┄┄