•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#تلنگر
✅خونه ها پر شده از بیماریها و مشکلات...طلاق ..و دلیل اون خود ماییم،
👈تعجب نکنید...
✅خواهران و برادرانم....
✍نیازی نیست دیگران بدونند که آیا من در زندگی مشترکم با همسر خود خوشبختم یا نه!
✍نیازی نیست از غذا یا نوشیدنی خود عکس بگیریم آن را برای گروهها بفرستیم (حتی اگر همسرمون یه دونه شکلات واسمون میاره. از اون عکس میگیریم و میفرستیم گروه و زیرش مینویسیم ای تاج سرم...ازت ممنونم)..
⚠️ برادرم...خواهرم..
✍شاید دختر مجردی دم بخت باشد و به خاطر شرایط زندگی خواستگار نداره...شاید پسری وضعیت مالی مناسب برای ازدواج نداره...حواسمونو جمع کنیم کسی آه نکشه...
که آه یه انسان دلشکسته عرش خدا را به لرزه درمیاره..
✍نیازی نیست مردم بدونن کجا رفتی و از کجا داری میایی؟؟
جزییات زندگی ما واسه دیگران مشخص شده!
👈دنیای مجازی واسه این ساخته نشده که ما بیاییم شرایط زندگیمون رو به رخ دیگران بکشیم...
✍چون هر مردی وسعش نمیرسه به زنش هدیه بده....خواهرم مراقب باش.
✅👈هرکسی توانایی اینو نداره که مسافرت بره...
✅👈هرکسی نمیتونه به رستوران بره و هر ماه یه ست لباس بخره....
✍یه خانوم میاد جهیزیه 70،80 میلیونی دخترش رو فیلم میگیره میزاره توی دنیای مجازی که چشم همه درآد....
✍هیچ فکر کردید شاید دختری پدر نداره...یا پدر داره و مادر نداره که واسه جهیزیه اش سنگ تموم بزاره...
یا شاید پدری دستش به دهنش نمیرسه....
✍میخاییم به کی فخر بفروشیم با این کارامون...!!!!
خدا عالمه....
✅👈خواهران و برادرانم...
✍ما اهمیت توکل بر خدا رو انکار نمیکنیم...
اما رازهای زندگی و خونتون رو پیش خودتون نگه دارید...
✍کسی داشت راه میرفت،پایش به سکه ای خورد...فکر کرد طلا است،نور کافی هم نبود، کاغذی را آتش زد که ببیند چه بوده...دید یک سکه 50تومانی است...
✍بعد متوجه شد کاغذی که آتش زده دو هزار تومانی بوده است ؛گفت:چی را برای چی آتش زدم!
✍واقعا این زندگی غالب ما انسانهاست...
✍ما چیزهای بزرگ را برای چیزهای بسیار کوچک آتش میزنیم... و خودمان هم خبر نداریم
✍...لطفا سعی کنیم با کمک یکدیگر جامعه ای پاک و فرهنگ درست را ترویج کنیم نه.....
🌹کانال جهانی کربلا🌹
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 #رمان_لبخند_بهشتی 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 #قسمت_صد_بیست_چهارم
🌸🌿🦋🌿
🌿🌸🌿
🦋🌿
🦋 #رمان_لبخند_بهشتی 🦋 🌿
🌸نویسنده: میم بانو🌸
🌿 #قسمت_صد_بیست_چهارم
#بخش_سوم
علیرام انگار حالش خوب نیست .
نفس هایش به شماره افتاده و رنگش پریده است .
نگاهش را به زمین نیدوزد و با صدایی که از ته چاه در میاید میگوید
_کاش زودتر گفته بودین
دستی به دیش های منظمش میکشد
_من اگه میدونستم شما کسی رو دوست دارید مزاحمتون نمیشدم .
بابت مزاحمتای این مدتم حلالم کنید .
امیدوارم خوشبخت بشید ، یا علی
و بعد با قدم هایی بلند از من دور میشود .
دلم برایش میسوزد ، امیدوارم بتواند من را فراموش کند و ازدواج کند .
نگاهم را به رفتنش میدوزم .
با صدای سجاد تازه به خودم می آیم
_این پسره کی بود ؟
سر بر میگردانم ، کی آمده بود که من نفهمیده ام ؟
دست در جیبش کرده و با اخم به علیرامی که دارد سوار ماشین میشود نگاه میکند .
+یکی از بچه های دانشگاه بود
بی آنکه نگاهش را از علیرام بگیرد میگوید
_چیکارت داشت ؟
بین گفتن یا نگفتن حقیقت دو دلم .
ما به هم قول دادیم که به هم دروغ نگوییم و چیزی را پنهان نکنیم .با بیاد آوری قولم کلافه چشم به زمین میدوزم و با تردید میگویم
+قبلا خواستگارم بوده ، خیلی هم مصمم بود . منم برای اینکه دَکِش کنم گفتم قصد ازدواج ندارمو سنم کمه .
حالا که تو رو دیده بود میخواست بدونه تو کی هستی .
بهش گفتم نامزدمی و اونم برام آرزوی خوشبختی کرد و رفت .
نگاه نافذش را به چشم هایم میدوزد و گره ابرو هایش را باز میکند
_خوبه ، سعی کن زیاد دور و برش نباشی
سر تکان میدهم و بی اختیار لبخند میزنم .
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
در اتاق را باز میکنم و به تختم اشاره میکنم .
+بیا بشین
هردو با هم روی تخت مینشینیم .
نگاهم را به سجاد میدوزم .
در سکوت به فرش خیره شده و گل های قالی را از نظر میگزراند .
انگار در فکر عمیقی فرو رفته .
+به چی فکر میکنی ؟
نگاهش را به اجبار از فرش میگیرد و به چشم هایم میدوزد ، در چشم هایش ترس و اضطراب موج میزند .
کلافه دستی به صورتش میکشد
_میخوام بهت یه چیزی بگم ، دارم تو ذهنم جمله بندی میکنم .
ابرو بالا می اندازم
+خبر بدیه ؟
سری به نشانه نفی تکان میدهد
_اصلا ، شاید بشه گفت یه جورایی خبر خوبیه .
میگوید خبر بدی نیست اما ظاهرش مضطرب است .
این ضد و نقیض حرف زدنش را دوست ندارد .
+خب بگو دیگه .
نگاه از من میگیرد و به دستش میدوزد
_میگم ، چند لحظه صبر کن .
+زودتر بگو ، بدم میاد از اینکه تو خماری بمونم .
سر تکان میدهد و نگاهش را تا چشم هایم بالا می آورد .
نگاهش هر لحظه ملتهب تر میشود .
&ادامه دارد ...
🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿
📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️
eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌
↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻
@repelay
هدایت شده از 🗞️
#سلام_امام_زمانم 💚
"مولای غریبـــم"
گفتیم بیا ولی دلی تنگ نشد
بر هیچ لبی نام تو آهنگ نشد
صد بار شده وزیر فرهنگ عوض
صد حیف که انتظار فرهنگ نشد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
هدایت شده از 🗞️
برخیز که فجر انقلاب است امروز
بیگانه صفت، خانه خراب است امروز
هر توطئه و نقشه که دشمن بکشد
از لطف خدا نقش بر آب است امروز
#دهه_فجر_مبارک
#ورور_امام_به_میهن
🕊🍃🌹🇮🇷🕊🇮🇷🌹🍃🕊
هدایت شده از ▫
✍... حضرت #صاحبالامر عجلالله تعالیفرجه:
اگر شيعيان ما وفادار بودند،
هرگز ملاقات(ظهور، و حضور) ما با آنها به تأخير نمىافتاد
و ديدار با ما براى آنها به دست میآمد
هیچچيزى به جز كارهاى ناشايست شیعیان،ما را از ايشان دور نمیسازد
📚بحارالانوار ج۵۳ص۱۷۷
آنکه از شرم گنه باید کند غیبت منم
تو چرا جور گنهکاران عالم میکشی
🔔 #تفکـــر_در_آیات_قــــرآن
🔹 اصلا جان و دل آدم منافق و مشرک، از هرچه معنویات و قرآن و روضه، فراری است
🔹 و تمام عشق و حالش با لهو و لعب و سرگرمیهای دنیوی است
👈 راستی طراز و اسطرلاب خوبی است که بسنجیم ایمانمان را ببینیم قلبمان با کدام بیشتر حال میکند؟!
👇👇👇👇
🌴 آیه 45 سوره زمر 🌴
🕋 وَإِذَا ذُكِرَ اللَّـهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ ۖ وَإِذَا ذُكِرَ الَّذِينَ مِن دُونِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ
⚡️ترجمه:
و چون نزد مردم بیایمان به آخرت، خدا را به یکتایی یاد کنند (نها از ذکر حق سخت ملول و دلتنگ میشوند و هرگاه ذکر غیر خدا از بتها و امور مادی کنند خرّم و دلشاد میگردند.
6.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺بوی گل سوسن و یاسمن آید . . .
🌷🌷🌷
هدایت شده از 🗞️
• ﷽ •
#شهیدانه
- توصیه های شهید احمد مشلب به دختران:
مواظب حجاب خود باشید که این مهم ترین چیز است.🖇
در اجتماع ما کسی به فکر رعایت حجاب و اخلاق نیست، ولی شما به فکر باشید و زینبی برخورد کنید .
سه چهارم دختران در حال حاظر حجابشان حجاب نیست و چیزهایی که می پوشند، واقعاً حجاب نیست. ممکن است عبا {چادر }بپوشند، ولی عبایشان دارای مد و برق است که من برای اولین بار است که میبینم و حجابشان حجاب نیست.
یا حجاب دارد ولی به مردان نگاه می کند. باید چشم خود را به زمین بدوزد و احترام عبایی {چادر} را که بر سر دارد نگه دارد.
ما باید از فاطمه زهرا سلام الله علیها الگو بگیریم.
حضرت زینب سلام الله علیها به گونه ای بود که غیر از حضرت علی (علیه السلام) کسی او را نمی دید.
الان حجاب بر سر دارد ، ولی همراه با مدل های جدید ، یا صورت آرایش کرده.
#شهید_احمدمشلب
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 #رمان_لبخند_بهشتی 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 #قسمت_صد_بیست_چهارم
🌸🌿🦋🌿
🌿🌸🌿
🦋🌿
🦋 #رمان_لبخند_بهشتی 🦋 🌿
🌸نویسنده: میم بانو🌸
🌿 #قسمت_صد_بیست_چهارم
#بخش_چهارم
_میخوام برای سوریه ثبت نام کنم ، اول باید رضایت تو رو بگیرم ، راضی من برم سوریه ؟
آب دهانم را با شدت قورت میدهم . با فکر اینکه حتما خاله شیرین اجازه نمیدهد برود خودم را آرام میکنم
+خاله شیرین اجازه داده ؟
سر تکان میدهد
_هنوز اجازه نگرفتم ، میخوام وقتی رضایت تو رو گرفتم با هم بریم ازش اجازه بگیریم . اگه تو به مامان بگی اجازه میده .
دستی به موهایم میکشم .
برایم خبر خوبی نبود . نه دلم میاید بگزارم سجاد برود در دل داعش نه میتوانم ناراحتی اش را ببینم .
مضطرب با دست هایم بازی میکنم ، چطور از من میخواهد اجازه بدهم برود جایی که احتمال مرگش بیشتر از زنده ماندنش است ؟ اگر خودش بود اجازه میداد ؟ نمیداد ، مطمئنم نمیداد .
سجاد که حال و روزم را میبیند سعی میکند قانعم کند
_ببین ما فقط نباید به فکر خودمون باشیم . فکر میکنی برا من سخت نیست برم با یه مشت حرومی بی شرف بجنگم ، فکر میکنی من اذست نمیشم وقتی نمیبینمت ؟
ولی اگه بخوایم فقط خودمون رو در نظر بگیریم خود خواهیه .
مگه تو ناموس من نیستی ؟ مگه تو برای من مهم نیستی ؟
خیلی از مرد ها هستن که الان ناموسشون دست داعش افتاده .......
کلافه 《لا اله الا اللهی》میگوید و به پیشانی اش دست میکشد .
فرصت را غنیمت میشمارم و میگویم
+این بی انصافیه ، ما هنوز ازدواجم نکردیم . خودخواهی اینکه تو منو بزاری بری ، اگه یه وقت ..... اگه یه وقت شهید بشی ، تو یه بار میمیری تموم میشه ولی من تا آخر عمرم صد بار میمیرم و زنده میشم .
تو میری اون دنیا تو خوشی زندگیتو میکنی ولی من میمونم تو این دنیا پر پر میشم .
بی اختیار بغض میکنم .
سجاد با لحن ملایمی میگوید
_ببین اگه از مرگ و شهادت میترسی ، چه من اینجا باشم چه تو سوریه اگه زمان مرگم برسه میمیرم ، با این تفاوت که اونجا شهید میشم ولی اینجا فقط میمیرم .
حضرت علی میفرماین جهاد مرگ رو جلو نمیندازه .
بعدم فکر نکن کاری که تو میکنی کمتر از منه ، تازه بیشتر از کاریه که من نیکنم، من میرم اونجا میجنگم جهاد اصغر میکنم ولی تو که میمونی اینجا و سختی میکشی جهاد اکبر میکنی .
برای تو ثواب جهاد اکبرو مینویسن .
کمی مکث میکنه ، چهره غم زده ام را که میبیند میگوید
_ببین من نمیخوام مجبورت کنم ، من الان میرم تو خوب فکراتو بکن ، یک ساعت دیگه برمیگردم نظرتو بهم بگو .
فقط حرفایی که الان بهت زدمو یادت نره .
از روی تخت بلند میشود .
حتی سر بلند نمیکنم نگاهش کنم ، نه بخاطر اینکه دلخورم ، بخاطر اینکه اگر نگاهش کنم بغضم میترکد .
فقط به دست هایم خیره شده ام و فکر میکنم .
سجاد که حال و روزم را میبیند خم میشود و روی سرم را میبوسد .
زیر گوشم با محبت زمزمه میکند .
_همینقدر که تو برام ارزش داری ناموس مردای سوریه هم براشون ارزش داره
&ادامه دارد ...
🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿
📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️
eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌
↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻
@repelay
هدایت شده از ▫
ای خلایق بنویسید به سنگ لحدم
من فقط عشق حسین ابن علی را بلدم
ننویسید که او نوکر بد عهدی بود
بنویسید که او منتظر( مهدی) بود
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌹
⚠️ #تـــݪنگـــرامـــروز
⛔️ با شیطان، همراه نشوید⛔️
✅ چون سرانجام، سقوط میکنید آنگاه خداوند ندا میدهد:
🕋 أَقُلْ لَكُما إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُما عَدُوٌّ مُبِينٌ (اعراف، ۲۲)
👈آيا به شما نگفتم كه شيطان براى شما دشمنى آشكار است⁉️
💠 آنكه جان را با طمع ورزی بپوشاند خود را پست كرده،😔 و آنكه راز سختی های خود را آشكار سازد خود را خوار كرده،😭 و آن كه زبان را بر خود، حاكم كند،🤐 خود را بی ارزش كرده است.
📒 #نهج_البلاغه #حکمت2
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•