♥️🌸♥️🌸♥️🌸♥️🌸♥️🌸♥️🌸🌸♥️🌸♥️🌸✨﷽✨♥️🌸♥️
#رمان_بازمانده♥️
#قسمت_بیست_و_نهم
✍ #ز_قائم
اینجا که رسید رنگ سودا پرید...همه میدونستیم آقای معظمی خیلی روی دروغ گفتن حساسه... و تا حالا چند نفر اخراج شدند
آقای معظمی رو به هدیه گفت:
_شما میتونید برید خانم شاکری....دستتون درد نکنه
هدیه خواهش میکنمی گفت و نامحسوس رو به من چشمکی زد و با لبخندی از اتاق خارج شد
رو به سارا با شوق گفتم:
_هدیه هم عجب کلکیه و ما نمیدونستیم...دستش درد نکنه
سارا هم با خوشحالی گفت:
_اره...بعد از اینکه از دفتر بیرون رفتم کلی ازش تشکر کردم...دختر خوبیه!!
مائده گفت:
_خب...خب بعدش چیشد؟
سارا گفت:
_معظمی رو به سودا گفت:
_خب...حالا چی؟؟...بازم من دروغ میگم؟؟
سودا سکوت کرده بود و حرفی نمیزد
معظمی نفس عمیقی کشید وبا اخم گفت:
_خب...خانم امینی که تکلیفشون مشخصه...آقای مقدم شما باید تعهد بدید که دیگه مزاحم خانم باقری نمیشید تا از دانشگاه اخراج نشید....خانم باقری شما هم بفرمایید
تشکری کردم و از دفتر خارج شدم
سودا و فرهاد که از دفتر بیرون اومدند..
هر دوشون با نفرت نگاهم میکردند..
سودا جلوم وایساد و انگشتش را تکون داد و گفت:
_بخاطر توی عوضی از دانشگاه اخراج شدم....ولی منتظر انتقام باش
پوزخندی زدم که با فرهاد از دانشگاه بیرون رفتند.
مائده رو به سارا گفت:
_عجب ماجرا هایی پیش اومده و ما توی دانشگاه نبودیم
به کوسن تکیه دادم و گفتم:
_فکر کنم من اون روز عصر کلاس نداشتم...من و مائده و ریحانه کلاسمون با هم تموم شد
سارا رو به من گفت:
_چقدر دلم برای ریحانه تنگ شده....خیلی وقته ندیدمش
به شوخی جواب دادم:
_چون یکی از دوستاش اصلا چند ماهه ازش خبر نگرفته و حتی شماره ای از خودش نداده
شرمنده نگام کرد و سرش را پایین انداخت...بعد از سکوتی کوتاه جواب داد:
_ببخشید زهرا...تو که میدونی چقدر برام عزیزی...بخاطر بابام مجبور شدم که شماره و آدرس خونم و به هیچکس ندم....حتی برای فرم دانشگاه هم آدرس دقیق ندادم
نفس سنگینی کشیدم و گفتم:
_میدونم....نگفتی چرا با پدرت بحث کردی؟
🚫کپی فقط با رضایت و هماهنگی با نویسنده حلال است.
🚫در غیر این صورت نویسنده به هیچ عنوان راضی نیستند.
♥️🌸♥️🌸♥️🌸♥️🌸♥️🌸♥️🌸♥️🌸♥️🌸♥️🌸♥️🌸♥️🌸♥️🌸
📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️
eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌
↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻
@repelay