eitaa logo
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
4.8هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
721 ویدیو
73 فایل
ھوﷻ 📩رمانهای عاشقانه ی مذهبی را❣️ با ما بخوانید. 💚 🔔 #رمان انلاین هم داریم روزی دو رمان ظهر #روژان فصل ٣ و شب #فالی‌دراغوش‌فرشته در خدمتتونیم. 🌸کپی رمانها بدون اجازه ادمین جایز نیست وپیگرد دارد 🚫 🆔 @Ad_noor1 👈 تبلیغات و ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
سلام دوستان: #نیمه‌ی‌پنهان‌عشق💔 #پارت93🍃 نویسنده: #سییـن‌بـاقــرے 📚 +بابا؟! عمو امتناع میکرد از
💔 🍃 نویسنده: 📚 شبهای ماه محرم با تمام عظمتش پیش روی ما بود.. لباس مشکی هایی که برتن کردیم.. کوچه هایی که مشکی پوش شد.. هییت و دسته هایی که دوباره رونق گرفتن.. دم در هر خونه ای پرچم "یاحسین" و "یاابالفضل" شور و هیجان دلچسبی به پا کرده بود.. آدم دوست داشت تمام این حس و حال خوب رو یکجا نفس بکشه.. آماده بودیم بریم هییت.. علی و بابا زودتر رفته بودن.. +سها تو چادر نمیخوای؟! ذهنم رو میبرد جاهای خیلی دور.. فاصله و خاطره هایی که دوستش نداشتم.. ذهنم رو میبرد شبی که تو اشک و گریه هام میلرزیدم... اون شبی که چادر زهرا اشتباهی رفت سرم.. من چقدبی وفا بودم به چادری که با یک باد اومد و یه شب میون دویدنام با بادی هم رفت... یادم رو میبرد به اون شبی که صبح خیابونارو بالا پایین کردم.. چقدر تنها بود و این روزها اسمش رو میذارم "نادونی" چقدر نادون بودم روزهایی که کله م پر از یه اشتباه و به ظاهر زیبایی بود.. دل و ذهن و تمام حواسم پـَرت بود که روزای پر هیجان جوونیم رو خراب کرد.. از ته دل آهی کشیدم و با تکون دادن سر جواب منفیم رو به پروانه رسوندم.. مانتو مشکی بلندم روپوشید و روسری ساتن براق مشکیم.. -خوبی حالا نمیخواد هم چادر باشه.. +اهوم.. راه افتادیم سمت حسینیه.. تو دلم یه شوری به پا شد.. یه حس خوب که باید دنباله ش رو میگرفتم.. یه حس خوب که باید محکمش میکردم.. پایه هاش رو قوی میکردم.. با گوش دادن به روضه ها و مداحیا، فهمیدم حال خوب اینجاست... گوشیم رو در آووردم و تو دفترچه یادداشتش نوشتم "بسم الله حال دلمان خوب نبود روضه برپا شد.." تاریخ زدم ۳/۸/۹۵ چه تاریخ قشنگی بود وقتی وصل شد به هدیه ای که علی بهم داد... یه سر بند مشکیه "یازهرا" که تا رسیدن به خونه هدیه ی داداشیم میدیدم و روی چشمام جا داشت.. اما سبحان طاقت نکرد و گفت، "حسام داده تو نگهداری، امشب بسته بوده پیشونیش" از اونجا به بعد روی قلبم جا داشت تا وقتی دوباره برسونمش به صاحب اصلیش... ٭٭٭٭٭--💌 💌 _مجازه 🚫 . @ROMANKADEMAZHABI ❤️ eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1