🌸🌿🦋🌿
🌿🌸🌿
🦋🌿
🦋 #رمان_لبخند_بهشتی 🦋 🌿
🌸نویسنده: میم بانو🌸
🌿 #قسمت_صد_هفدهم
#بخش_دوم
عمو محمود با صدای بلند میگوید
_خب دیگه به اندازه کافی راجب خودمون صحبت کردیم حالا بهتره راجب علت اصلی این مراسم صحبت کنیم .
حواسم را جمع و گوش هایم را تیز میکنم .
پدرم میگوید
+بله شما درست میگی
بعد از مکث کوتاهی پدرم با صدای بلند میگوید
+نورا جان ، بابا ، تشریف بیار .
سریع سراغ کتری میروم و لیوان های چیده شده در سینی را پر میکنم .
قندان را با احتیاط کنارش میگذارم و با گفتن بسم اللهی سینی را بلند میکنم .
ضربان قلبم شدت گرفته و دست هایم یخ کرده اند .
نفس عمیقی میکشم و سعی میکنم بر خودم مسلط باشم .
همراه با لبخند کوچکی وارد هال میشوم .
با همه سلام میکنم و بعد چای را به بزرگترها تعارف میکنم .
با قدم هایی کوتاه به سمت سجاد میروم .
نگاهم را به لیوان ها میدوزم و زیر لب زمزمه میکنم
+بفرمایید
سجاد آب دهانش را با شدت قورت میدهد .
استکان چایی بر میدارد و تشکر میکند .
به وضوح رنگش پریده و هول کرده است .
تا به حال اینطور ندیده بودمش .
استرسش از من بیشتر است .
در این سجاد خبری از آن سجاد محکم و با اقتدار نیست .
مثل یک پسر ۴ ، ۵ ساله ی مظلوم و ترسیده است .
انگار که توپش در حیاط همسایه افتاده است .
آرام از کنارش میگذرم و سینی را رو به روی شهریار میگیرم .
شهریار نگاه معناداری حواله ام میکند و آرام طوری که فقط من بشنوم میگوید
_چایی دوست ندادم ولی این چایی خوردن داره
و بعد لبخند پهنی میزند .
خجول سر به زیر می اندازم و اخم تصنعی میکنم و سعی میکنم نخندم .
در دلم بد و بیراه نثارش میکنم .
حتی در بهرانی ترین شرایط هم سر به سرم میگذارد .
سینی را روی میز میگذارم و کنار مادرم مینشینم .
وقتی همه چایشان را میخورند ، عمو محمود دوباره شروع به صحبت میکند
_به نظر من این ۲ تا جوون فعلا برن یه صحبت کوتاهی با هم داشته باشن ، اگه دیدن تفاهم دارن راجب بقیه موارد با هم صحبت میکنیم .
من هم یه صحبتی باید با محمد و شیرین خانم داشته باشم در این مدت انجام میدم .
به نظر عمو محمود میخواهد راجب بیماری سجاد با پدر و مادرم صحبت کند .
اگرچه که حدس میزنم قبلا این کار را کرده ولی حالا میخواهد تکمیلش کند .
خاله شیرین لبخند مهربانی میزند و با شادی میگوید
_انشالله هرچی خیره پیش بیاد
پدر سر تکان میدهد
+منم موافقم ، شما چطور خانوم ؟
و نگاه منتظرش را به مادرم میدوزد .
مادرم لبخند میزند با سر تایید میکند .
پدر بعد از دریافت تایید مادر خطاب به من میگوید
+نورا جان آقا سجادو راهنمایی کن اتاقت .
همو محمود هم آرام به کمر سجاد میزند
_پاشو بابا جان
سجاد دست پاچه بلند میشود .
من هم بلند میشوم و جلو تر از سجاد به راه می افتم .
در اتاق را باز میکنم .
قلبم بی تابانه خودش را محکم به قفسه سینه میکوبد گویی میخواهد از جا در بیاید .
دست لرزانم را از روی دستگیره در برمیدارم و زیر چادرم پنهان میکنم .
&ادامه دارد ...
🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿
📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️
eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌
↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻
@repelay
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃
🌸
جانان اگر نشیند یک بار در کنارم
یک باره میتوانم کردن ز جان کناره
با این سپاه مژگان از خانه گر درآیی
تسخیر میتوان کرد شهری به یک اشاره
☘ #فروغی_بسطامی
☘
#دعا_گرافی
#پروفایلزیبا👌
یَا رَبِّ إِنَّ لَنَا فِیکَ
أَمَلاً طَوِیلاً کَثِیراً إِنَّ لَنَا فِیکَ
ما درباره تو
آرزوي دراز و بسياري داريم خدايا
ما اميد بزرگ نسبت به تو داريم خدايا!
(خدایا ما رویِ تو خیلی حساب کردیم)
📜دعای ابوحمزه ثمالی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از 🗞️
▪️ ذکر صالحین ▪️
▫️انسان مؤمن خوشبوست▫️
✸ کثافات دو نوع هستند: کثافات ظاهری یا بدنی که با حمام رفتن، آنها پاک می شوند و برای پاک شدن از آنها نیازی به دعا کردن نیست و دسته دوم کثافات، گناه هستند. که بر روح آدم اثر می گذارد. گناه هم دارای بوی بد هست و انسان گنهکار بوی بد می دهد. اما انسان مومن خوشبوست.
✸ «اویس قرنی» تصمیم گرفت که به زیارت پیامبر خدا صلی الله علیه وآله بیاید، مادرش گفت: اگر به مدینه رفتی و پیامبر خدا صلی الله علیه وآله تشریف نداشتند، در آنجا نمان، برگرد. اویس به مدینه آمد ولی پیامبر خدا صلی الله علیه وآله خارج مدینه بودند، اویس منتظر آن حضرت نشد و به خانه بازگشت. وقتی پیامبر خدا وارد مدینه و خانه شدند، فرمودند: « من بوی اویس را می شنوم. » اصحاب گفتند : بله، شخصی به نام اویس قرنی به اینجا آمده بود.
✸ اطاعت از مادر واجب است، بعضی ها خشک مقدس هستند. بدون اینکه به پدر و مادر خبر بدهند، شب به مسجد جمکران می روند و پدر و مادر تا صبح چشم به راه آنها می مانند. این چه جمکران رفتنی است؟ پدر و مادر را از خود راضی نگه دارید.
📔 منبع: ڪتاب #بدیع_الحکمة حکمت ۴۷ از مواعظ آیت الله مجتهدے تهرانۍ(ره)
°💐🍃💐
🍃💐°🍃💐°🍃💐°🍃💐°
هدایت شده از 🗞️
9.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️نماهنگ «شفاعت مادر»
👤 استاد #رائفی_پور
◽️ اسباب شفاعت حضرت زهرا چیست؟
◾️ ویژه #فاطمیه
هدایت شده از ▫
گرفته بوی تو را خلوت خزانی من
کجایی ای گل شب بوی بی نشانی من؟
غزل برای تو سر می بُرم،عزیزترین!
اگر شبانه بیایی به میهمانی من
چنین که بوی تنت در رواق ها جاری است
چگونه گل نکند بغض جمکرانی من؟
عجب حکایت تلخی است نا امید شدن
شما کجا و من و چادر شبانی من؟
در این تغزّل کوچک،سرودمت ای خوب
خدا کند که بخندی به ناتوانی من
به پای بوس تو آیینه دستچین کردم
کجایی ای گل شب بوی بی نشانی من؟
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#منبر_مجازے🌿
طبیب خودتان باشید☝️🏻...
بهترین ڪسی ڪه میتواند
بیماریهاۍ روحے را تشخیص دهد
خودمان هستیم . . .
روۍ کاغذ بنویسید
حسد ، بخل ، بدخواهی،
تنبلی ، بدبینی و ...
یڪے یڪے اینهارا رفع ڪنید :)
.
#مقاممعظمرهبری♥️
🌿🌻
هدایت شده از 🗞️
#ایام_فاطمیه 🥀
🌿ما از قدیم دربدر #فاطمیہایم
❣️پرچم بہ دسٺ پشٺ در فاطمیہایم
🌿تا روز حشر سینہ زن #مادر_حسن
❣️مثل حسین خون جگر فاطمیہایم
#انسیة_الحـوراء💔
#صدیقة_الڪبرے🥀
#مظلومة_الحیدر💔
هدایت شده از ▫
✍پیامبراکرم صلی الله علیه و آله:
مردگانتان را که درقبرها آرمیده اند از یاد نبرید. مردگان شما امید احسان شما را دارند. آنها زندانی هستند و به کارهای نیک شما رغبت دارند. شما صدقه و دعایی به آنها هدیه کنید.
📚انوار الهدایه ص 115
امروز پنجشنبه
یادی كنيم ازمسافرانی
که روزي درکنارمان بودند
و اكنون فقط یاد و خاطرشان
در دلمان باقی ست
با ذكر فاتحه و صلوات
"روحشان راشادکنیم