eitaa logo
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
4.8هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
721 ویدیو
73 فایل
ھوﷻ 📩رمانهای عاشقانه ی مذهبی را❣️ با ما بخوانید. 💚 🔔 #رمان انلاین هم داریم روزی دو رمان ظهر #روژان فصل ٣ و شب #فالی‌دراغوش‌فرشته در خدمتتونیم. 🌸کپی رمانها بدون اجازه ادمین جایز نیست وپیگرد دارد 🚫 🆔 @Ad_noor1 👈 تبلیغات و ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
👈گاهی یه روی خوش از هر ثروت و دانشی کاری تر است👌 پیامبر خوبی ها حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله می فرمایند: ☺️خوش روئی کینه ها را از بین می برد.☺️
☺️ ﭘﺴﺮ ﻭ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮیی ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ، ﭘﺴﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﯾﻪ ﺳﺮﯼ ﺗﯿﻠﻪ🔮 ﻭﺩﺧﺘﺮﭼﻨﺪﺗﺎﯾﯽ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﺩﺍﺷﺖ،🍩 ﭘﺴر ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﻫﻤﻪ ﺗﯿﻠﻪ ﻫﺎﻣﻮ ﺑﻬﺖ ﻣﯿﺪﻡ وﺗﻮ هم ﻫﻤﻪ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ‌ﻫﺎﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻩ، ﺩﺧﺘﺮ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩ ... ﭘﺴﺮ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻭ زیباترین ﺗﯿﻠﻪ ﺭﻭ یواشکی برداشت و ﺑﻘﯿﻪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﺩﺍﺩ،😱 ﺍﻣﺎ: ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﻫﻤﻮﻥ ﺟﻮﺭ ﮐﻪ ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ‌ﻫﺎ روﺑﻪ ﭘﺴﺮﮎ ﺩﺍﺩ. اوﻥ ﺷﺐ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﺧﻮﺍﺑﯿد و تمام شب خواب بازی با تیله های رنگارنگ رو دید... 😴 اما: پسرﮐﻮﭼﻮﻟﻮ تمام شب نتوﻧﺴﺖ ﺑﺨﻮﺍﺑﻪ، ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﮐﻪ حتما ﺩﺧﺘﺮک ﻫﻢ بهترین و خوشمزه ترین ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ‌ رﻮ ﻗﺎﯾﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻬﺶ ﻧﺪﺍﺩﻩ...😫 ❌ﻋﺬﺍﺏ ﻣﺎﻝ ﻛﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺻﺎﺩﻕ ﻧﯿﺴﺖ...❌ ✅ اگه می‌خواهی با اطرافیان ﺻﺎﺩق باش.
💠 محب اهل بیت(ع)🌹 ❇️ روی پا بند نبود. تڪفیری‌ها خیز برداشته بودند برای حمله به سامرا. حاجے را تا حال این‌طور ندیده بودیم. ڪم در جنگ و درگیری نبود اما این‌بار فرق مےڪرد. دل‌نگران بود خدای نڪرده دوباره اهانتی ڪنند به ائمه‌ی اطهار(علیهم‌السلام).
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 #رمان_لبخند_بهشتی 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 #قسمت_صد_نوزدهم #ب
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 بخاطر همین تصمیم گرفتم تا مدت طولانی شما رو نبینم بلکه یادم بره . با خودم میگفتم از دل برود هر آنکه از دیده رود . ولی اشتباه میکردم . بی فکر فرو میروم . حق با او بود . قبل از سرطانش یک مدت طولانی سجاد از جمع های خانوادگی فرار میکرد و شهر های مختلف برای کمک به محرومان میرفت و یک جا بند نمیشد . درست میگفت اما من آن زمان شک نکردم ، بخاطر اینکه اصلا به سجاد توجه نمیکردم و بود و نبودش در جمع های خانوادگی فرقی به حالم نداشت . دوباره با اشتیاق گوش به حرف هایش میسپارم _نه تنها از علاقم کاسته نشد بلکه بیشتر هم شد . من یه دفتر دارم که توش هر روز یه بیت شعر با توجه با حال و هوای اون روزم مینویسم . تو مدتی که از شما خوشم اومده بود با اینکه هر بار دلم میخواست یه شعر عاشقانه بنویسم اما از این کار امتناع میکردم . میترسیدم ، هنوز امید داشتم که این علاقه از دلم بیرون بره . ولی یه روزدیگه طاقت نیاوردم . دفترو برداشتم ، اولین شعری که به ذهنم رسید رو نوشتم . اما وسطاش پشیمون شدم و بقیه شعر رو ننوشتم ، اون تیکه ای که نوشتخ بودم رو هم پاک کردم . اون روز که رفتید تو اتاقم وقتی دفترو تو دستتون دیدم خیلی ترسیدم . از این میترسیدم که شعر رو خونده باشید و ...... کلافه دستی به صورتش میکشد . تازه آن روز را بیاد می آورم . پس علت عصبانیت و رفتار عجیبش همین بود . دست هایش را در جیب شلوار کرم رنگش فرو میبرد و نگاهش را وصل زمین میکند _زمان میگذشت و من روز به روز بیشتر تو عشق و علاقه فرو میرفتم . میترسیدم از اینکه شما رو از دست بدم . تا اینکه یه روز علاقرو تو چشمای شما هم دیدم . اون شد واسم قوت قلب . تا مدت ها شاد و سرحال بودم . تصمیم گرفتم بیام خواستگاری که فهمیدم سرطان گرفتم . همه ی امیدم نا امید شد . اون روز سر مزار سوگل که حرفاتون رو شنیدم و یقین پیدا کردم به علاقتون هم خوشحال بودم هم ناراحت . خوشحال از اینکه یه قدم به خواستم نزدیک شدم . ناراحت از اینکه اگه سرطان جونمو بگیره شما میخواید چیکار کنید . تصمیم گرفتم باهاتون حرف بزنم و متقاعدتون کنم که لهتون علاقه ندارم . وقتی اومدم پیشتون فهمیدم فقط من نبودم که از چشم هاتون علاقه رو خوندم شما هم از چشم های من عشقو خوندید . سعی کردم با بیماریم متقاعدتون کنم ولی فایده ای نداشت . اون روز بابت تک تک کلمه هایی که بهتون گفتم عذاب کشیدم ، نابود شدم ، ولی چاره ای نداشتم . برای سرطانم که رفتم دکتر چون زود متوجه شده بودم و نوع سرطانم بد خیم نبود دکتر گفت به احتمال زیاد درمان میشه . من یک ماهی رفتم مشهد تا هم از امام رضا کمک بخوام هم اونجا تحت درمان باشم تا کسی نفهمه . بعد که برگشتم خانوادم متوجه شدن . فهمیدن خانوادم همانا و داغون شدن مامانم همانا . اون خودش یه داستان طولانی و جدا داره که فعلا به همین قدر توضیح بسنده میکنم . یه مدت گذشت روند درمان خبلی خوب پیش رفت . دکتر بهم گفت احتمال درمان شدنت خیلی بیشتر از قبله و تقریبا میشه با اطمینان گفت که درمان میشی . دوباره تصمیم گرفتم بیام خواستگاری . &ادامه دارد ... 🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿 📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️ eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1 ❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌ ↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻 @repelay
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 _یه مدت گذشت روند درمان خبلی خوب پیش رفت . دکتر بهم گفت احتمال درمان شدنت خیلی بیشتر از قبله و تقریبا میشه با اطمینان گفت که درمان میشی . دوباره تصمیم گرفتم بیام خواستگاری . بعدم اومدم با خانودم و پدرتون صحبت کردم که همه ی اینا رو تو جلسه اول خواستگاری براتون تعریف کردم . کمی میکث میکند و در فکر فرو میرود و بعد میگوید _میدونید من یه دوستی داشتم که خیلی برام عزیز بود . تقریبا از سوم ، چارم دبستان با هم رفیق بودیم . ۲ سال پیش یه روز اومدم میشم و خیلی ازم حلالیت خواست . هرچی ازش پرسیدم چرا داره حلالیت میخوا تفره میرفت ، میگفت انسان به هوا بنده یهو میبینی فردا مردم ، دلم نمیخواد حق الناس گردنم باشه . ۱۰ روز بعد خبر شهادتش بهم رسید . چند روز بعد از روزی که ازم حلالیت خواست فهمیدم رفته سوریه برای همین ازم حلالیت خواسته بود . با سکوتش سرم را بلند و نگاهش میکنم . نگاهی به آسمان می اندازد و چند لحظه به آن خیره میشود و بعد دوباره چشم به رمین میدوزد . بعد از کشیدن نفس عمیقی ادامه میدهد +رفیقم خیلی واسم عزیز بود . بهترین دوستم بوده و هست . نمیشه اسم دوست روش گذاشت ، یه چیزی فراتر از دوست برام بود . مثل برادر نداشتم بود . تو این ۲ سالی که شهید شده ، هر وقت مشکلی برام پیش میاد میرم سر مزارش و باهاش درد و دل میکنم ؛ بعدش به طرز معجزه آسایی مشکلم حل میشه . جلسه اول خواستگاری ، ۳ ساعت قبل از شروع مراسم رفتم سر مزارش و باهاش حرف زدم . ازش خواستم اگه به صلاحمه به شما برسم . نزدیک یک ساعت باهاش درد و دل کردم . من شما رو از رفیق شهیدم گرفتم . میتونم با یقین بگم سرطانم درمان میشه . چون محاله از رفیق شهیدم چیزی بخوام و رومو زمین بندازه . تا وقتی زنده بود حق برادری رو در حقم اَدا کرد ؛ حالا هم که شهید شده حق برادری رو در حقم اَدا میکنه ، نمیدونم چجوری براش جبران کنم . با احساس گرمای چیزی روی گونه ام تازه به خودم می آیم . دستی به صورتم میکشم . گرمای قطرات اشک هستند که یکی پس از دیگری روی گونه هایم سر میخورند و به آن گرما میبخشند . آنقدر در حرف هایش فرو رفته بودم که گویی در عالم دیگری به سر میبردم . اشک هایم را پاک میکنم و نگاهی به سجاد می اندازم . چشم هایش پر از اشک و لبخند عمیقی روی لبهایش است . لبخند میزنم و میپرسم +اسم رفیق شهیدتون چیه ؟ نگاهم میکند _شهید محمد صادق محمدی اسم برایم به شدت آشناست . چند باری آن را زیر لب زمزمه میکنم . جرقه ای در ذهنم میخورد و تازه به یاد می آورم . &ادامه دارد ... 🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿 📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️ eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1 ❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌ ↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻 @repelay
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
🌹🍃 در گوشہ چشم اشڪ نم نم دارم عمرے سٺ ها غم دارم تو نيستے و جاے نگاهٺ خالےسٺ ڪه من تو را ڪم دارم 🌷 😭😭🌸🌸
⬅️ اولین و پرطرفدارترین مجموعه کانال های تقویم نجومی ، اسلامی. ✴️ یکشنبه 👈 21 دی 1399 👈26 جمادی الاول 1442👈 10 ژانویه 2021 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی . 🌙🌟 احکام دینی و اسلامی . ❇️ روز بسیار خوب و شایسته ای است برای : ✅ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن . ✅ کشاورزی و امور زراعی . ✅ جابه جایی و نقل و انتقال . ✅ تجارت و داد و ستد . ✅ و دیدارها خوب است . 📛 برای امور ازدواجی خوب نیست . 👼 زایمان مناسب و نوزادش عمر طولانی خواهد داشت . ان شاء الله ✈️ مسافرت : مسافرت خوب نیست و درصورت ضرورت همراه صدقه باشد . 🔭 احکام نجوم . 🌗 امروز برای امور زیر خوب است : ✳️ امور بازرگانی . ✳️ شروع به کار و مشارکت . ✳️ ختنه کودک . ✳️ نقل و انتقال و به خانه نو رفتن . ✳️ و آغاز تعلیم و تعلم نیک است . 📛 برای فروش جواهرات و حیوانات خوب نیست . 📛 قرض و وام خوب نیست . 🔲 این مطالب تنها یک سوم اختیارات سررسید تقویم همسران است بقیه امور را در تقویم مطالعه بفرمایید. 💑مباشرت و مجامعت. مباشرت امشب (شب دوشنبه) ، فرزند به قسمت و تقدیر خود راضی باشد . ان شاء الله ⚫️ طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث رهایی از بلا است . 💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن یا #فصد انداختن در این روز، از ماه قمری ، خلاصی از مرض است . 😴😴تعبیر خواب خوابی که شب " دوشنبه " دیده شود طبق آیه ی 27 سوره مبارکه " نحل " است . قال سننظر اصدقت ام کنت من الکاذبین ... و چنین استفاده میشود که جاسوسی خبری به این شخص برساند و او در صدد تفحص در مورد این خبر شود و خبر صحیح باشد . و به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید...... @taghvimehmsaran 💅 ناخن گرفتن یکشنبه برای ، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد. 👕👚 دوخت و دوز یکشنبه برای بریدن و دوختن روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود‌. ✴️️ وقت در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب. ❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد . 💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸به امیدپرورش نسلی مهدوی انشاءالله🌸
هدایت شده از 🗞️
✨﷽✨ 👌 ✍تا برق قطع نشود قدر داشتن برق را نمی دانیم . تا شوفاژ خراب نشده و آب گرم هست نمی فهمیم دوش گرفتن چه موهبتی می تواند باشد . تا وقتی تنمان سلامت است نمی فهمیم ‌یک دندان خراب ، یک سردرد تخیلی ، یک دیسک کمر ناقابل می‌توانند چه روزگاری از آدم سیاه بکنند . تا وقتی شب کار‌نباشید نمی فهمید گذاشتن سر روی بالش چقدر رویایی و لذتبخش است . تا وقتی پدر و مادر هستند نمی فهمیم خشم و غیظ و قهرشان هم چقدر دوست داشتنیست . برای حس کردن خوشبختی شاید خیلی امکانات‌نیاز نباشد . فکر کردن به این که فقط تو از بین میلیون ها موجود ریز کله گنده ی دم دار شانس زندگی کردن پیدا کرده ای ، خودش می‌تواند یک قوت قلب بزرگ باشد . فکر‌کردن به اینکه زندگی هرچند سخت و هرچند کوتاه به تو فرصت بودن داد و آن میلیون های دیگر حتی همین فرصت کوچک را هم نداشتند اگر لبخند به لب نیاورد ولی ما را کمی فکری که می تواند بکند . بعد شاید بشود از چیزهای کوچک زندگی ، از چیزهای خیلی کوچک مثل یک لامپ روشن بالای سر ، یک دوش آب گرم ، یک تن سالم ، یک خواب راحت و یک‌خانواده بیشتر لذت برد . بله آدمی قدر داشته هایش را تا وقتی که دارد نمی داند و هیچ بعید نیست ما آدم های همیشه ناراضی ، ما خدایگان نک و ناله ، ما رهروان هیچ وقت نرسیده به سرمنزل مقصود ، وقتی قدر ( زندگی) را بفهمیم که دیگر زنده بودنی در‌کار نیست . ‌‌ 🍂🌸🍂
🍃 پیامبر اکرم (ص) میفرمایند : وارد بهشت شدم، ديدم بر در آن نوشته است: ثواب صدقه، ده برابر است و قرض هجده برابر گفتم: اى جبرئيل! چرا صدقه ده برابر و قرض هجده برابر است؟ گفت: زيرا صدقه به دست نيازمند و بى نياز مى رسد، امّا قرض جز به دست كسى كه به آن نياز دارد، نمى رسد 📗 كنز العمّال، ح 15373 🍃 ☘ پیامبر اکرم (ص) میفرمایند : كسى كه برادر مسلمانش در قرضى به او نياز پيدا كند و او بتواند بدهد و چنين نكند، خداوند بوى بهشت را بر او حرام مى كند 📗 امالى (صدوق) ص 430 - من لا یحضر الفقیه ج4 ، ص15 ☘ 🍀 امام صادق عليه  السلام : اگر قرض گيرنده بدون قرار قبلى، سودى به قرض دهنده بدهد مُباح است، ولى آن قرض دهنده پاداشى از نخواهد گرفت 📗 وسایل الشیعه ج18 ، ص161 ، ح23389 🍀 ☘ توجه: على بن جعفر مى گويد: از برادرم امام كاظم ع در مورد مردى كه صد درهم قرض به ديگرى داد به اين شرط كه پنج درهم يا كمتر يا بيشتر (اضافه)به او بدهد پرسيدم؟ فرمودند: اين عمل محض است 📗 وسائل الشيعه ج 18، ص 359، ح 23847 ☘
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 #رمان_لبخند_بهشتی 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 #قسمت_صد_نوزدهم #ب
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 _شهید محمد صادق محمدی اسم برایم به شدت آشناست . چند باری آن را زیر لب زمزمه میکنم . جرقه ای در ذهنم میخورد و تازه به یاد می آورم . این نام را پشت عکسی خواندم که از بین کتاب چشم هایش افتاد ، کتابی که از کتابخانه سجاد ، روزی که بی اجازه به اتاقش رفتم برداشتم . سجاد بی محالا به چشم هایم خیره میشود _میخوام دفعه بعد که با هم اومدیم بیرون ببرمتون سر مزارش تا انتخابمو نشونش بدم . خجالت زده چشم از او میگیرم و به قدم های کوتاهم میدوزم . اما سجاد همانطور که به من نگاه میکند لبخند کوچکی گوشه لبش جا میدهد . با ورم نمیشود من همان آدمی هستم که کمتر از یک سال پیش ، وقتی از تپه افتادم ، برای دیدن پاهایم با سجاد بحث میکردم و حالا از خجالت حتی نمیتوانم نگاهش کنم . سجاد نگاهش را از من میگیرد و دور تا دورمان میچرخاند . از حرکت می ایستد و من هم به تابعیت از او می ایستم . _انقدر غرق حرف زدن بودم که زمان و مکان از دستم دَر رفت . با پایان حرف سجاد سر بلند میکنم و نگاهی به دور و اطراف می اندازم . حق با اوست . تقریبا ۱ ساعت است که داریم قدم میزنیم . سجاد به نیمکتی که نزدیکمان است اشاره میکند . _بفرمایید بشینید من الان میام بی هیچ حرف و سوالی سر تکان نیدهم و مینشینم . سجاد با قدم های بلند و سریع از من دور میشود . به رفتنش چشم و با لبخند نگاهش میکنم . با هر بار دیدن و حرف زدن با او به تصمیمم مصمم تر و به انتخابم افتخار میکنم . یاد شعر امیر خسرو دهلوی می افتم و آن را زیر لب زمزمه میکنم +لذت وصل نداند مگر آن سوخته ای که پس از دوری بسیار به یاری برسد چقدر این شعر وصف حال من است . چقدر از داشتن سجاد خوشحالم و چقدر خوب سختی هایم و روز های پر فراز و نشیبم جبران شد . با صدای پایی سر بلند میکنم . سجاد با ۲ لیوان بزرگ آب هویج به من نزدیک میشود . لبخندش را حفظ کرده و چشم هایش برق شادی میزنند . کنارم مینشیند و بعد از صحبت کوتاه و خوردن آب هویج ، به خاطر نزدیک شدن به غروب ، بلند میشویم و عزم رفتن میکنیم . سجاد کمی دورتر از خانیمان ماشین را پارک میکند. قبل از اینکه فرصت پیدا کنم چیزی بگویم دست میبرد و در داشبورد را باز میکند . جعبه ای کوچک از آن بیرون میکشد و به سمتم میگیرد . ذوق زده چشم به جعبه میدوزم . جعبه ای کرم رنگ با طرح قلب های کوچک قرمز . &ادامه دارد ... 🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿 📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️ eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1 ❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌ ↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻 @repelay
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
💚 «صبحم» شروع می شود آقا به نامتان «روزی من» همه جـا «ذکـر نـامتـان» صبح علی الطلوع «سَلامٌ عَلی یابن الحسن» مـن دلخـوشـم بـه «جـواب سلامتـان» ...!!❤️ السلام علیــڪ یا اباصالحَ المهــدی 💖🌹🦋
✴️ دوشنبه 👈 22 دی 1399 👈 27 جمادی الاول 1442👈 11 ژانویه 2021 🕌 مناسبت های دینی اسلامی . 🏴وفات جناب عبد المطلب جد پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و سلم ( به روایتی) 🌙⭐️ امور دینی و اسلامی . 👶 برای زایمان خوب و نوزادش زیبا خوشرو دوست داشتنی و حشر و نشر خوبی با مردم دارد. ان شاءالله 🤒 بیمار امروز شفا یابد. ان شاءالله ✈️ مسافرت :مسافرت مکروه است و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد. 👩‍❤️‍👩حکم مباشرت امشب . مباشرت امشب (شب سه شنبه )شهادت در راه خدا روزی فرزند گردد و بسیار نرم دل و مهربان است . ان شاء الله 🔭 احکام نجوم . 🌓 امروز انجام امور زیر نیک است : ✳️ ختنه نوزاد. ✳️ به خانه نو منتقل شدن. ✳️ شروع به کسب. و کار . ✳️ خرید خانه . ✳️ داد و ستد . ✳️ جابجایی و نقل و انتقال . ✳️ اشتغال به تجارت و امور بازرگانی . ✳️ و آغاز تعلیم و تعلم نیک است . 📛ولی فروش طلا و جواهرات. 📛فروش احشام و حیوانات. 📛 وقرض و وام دادن و گرفتن را نشاید. 💇‍♂ طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، پشیمانی دارد. 🔴 یا در این روز از ماه قمری ، باعث ایمنی از ترس می شود . 🔵 دوشنبه برای ، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد . 👕 دوشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود . ✴️️ وقت در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد . 💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🚀 با جستجوی " تقویم همسران" در تلگرام و ایتا و سروش به ما بپیوندید. 😴تعبیر خواب شب سه شنبه اگر کسی خواب ببیند تعبیرش از آیه ی 28 سوره مبارکه " قصص " است . قال رب انصرنی علی القوم المفسدین.. و از مفهوم ان استفاده می شود که خواب بیننده مامور شود به اصلاح امور گروهی . ان شاءالله و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. @taghvimehamsaran 🌸زندگیتون مهدوی🌸