گفته بودید دعاتان کنم ای مردم شهر
آه! شرمنده که من، خود به دعا محتاجم..
-نجمه زارع-
عده ای هم آمدند .
سینه هارا زدند ،گاه گداری اشکی هم بر گونه سمت چپشان غلتید و در وقت اذان
-آن هم اذان ظهر عاشورا-
در صف غذا ایستادند !
روح کوچولو؛
- ⁷ هفتمین کتابِ ۴۰۴ -
بنظرم نسبت به یه کتاب معروفش
مثل قمار باز
خیلی قلم متفاوت تر ، روان تر
و
احساسات ملموس تری داشت .
از اون کتاب های کم حجم
ولی قشنگه . .
-
هدایت شده از MoWji 🌊
از بزرگی، از شرف، از غیرت، از ایمان بخوان
از شکوه مردمی، با عشق بی پایان بخوان
گوش کن، هر ذره از این خاک، میگوید حسین
حاج محمود کریمی! امشب از ایران بخوان...
بزرگواریِ جوانی خیلی جذاب و دلفریب است، اما به یک جو نمیارزد. حالا چرا نمیارزد؟ چون ارزان به دست آمده، برای به دست آوردنش تجربهای کسب نشده. اینطور بگویم که از مظاهر اولیهٔ زندگی است. بگذار سختی بکشی، آن وقت بزرگواریات را میبینم!
[ نازنین ]
اگر زنی عاشق باشد…
آخ، زن عاشق معایب
و حتی بدجنسیهای مرد محبوبش را توجیه میکند،
طوری که خود مرد هم تابهحال نتوانسته باشد . .
چنین توجیهاتی برای بدیهایش بیاورد.
[ نازنین ]