#فلسفه_اربعین
۱. وقتی ذاهب باشی و کارت حرکت کردن.
یک سوال برات خیلی مهم میشه اینکه هدف و مقصدم چیه؟ من به کجا باید برسم؟
خیلیها که این سوال را ندارن برای این هست که تعریف خودشون را گم کردن. اونها فکر کردن اومدن تا بمونند. اما انسان برای رفتن بود.
و خوشبحال آدمی که پاسخ این سوال اش یه کلمه است. میروم سمت حسین.....
#فلسفه_اربعین
۲. وقتی بفهمی ذاهب هستی و رونده.
دیگه رنجی برایت نخواهد بود.
نداریهای مسیر برات سخت نیست. گرما برات طاقتفرسا نیست. چون قرار نیست بمونی. چون مقصدت جایی دیگه است.
و خوشبحال اونی که مقصدش را طوری انتخاب کرده باشه که نقص و عیبی در اون نیست.
خوشبحال اونهایی که ته جاده زندگیشون حسین منتظرشون هست.
#فلسفه_اربعین
یکی از فوقالعادههای اربعین فراز و فرودهای مسیر هست.
دقیقا انگار زندگی هست. صبح تا حالا خیلی گرما کشیدیم و حالا در همچین مکانی داریم از سرما رو خودمون پتو میکشیم.
عسر و یسر مسیر اربعین سازنده است....
#فلسفه_اربعین
۳. بهترین زمان برای پیاده روی سحرهاست.
وقتی کار من حرکت به سمت حسین باشه با این انگیزه میخوابیم که صبح تو جاده زندگی یک سلام به حضرت عشق بدی و باز مسیر را آغاز کنی...
برای همین همه افعال تو عبادت میشه.
چون حتی خورد و خواب تو برای این هست که نیرویی بگیری و باز حرکت کنی.....
#فلسفه_اربعین
۴. وقتی کار تو حرکت باشه و این را درک کرده باشی همیشه آمادهای برای رفتن.
تعلقی به مکانی نداری و با یک ساک زیر سر احساس رضایت میکنی چون قرار نیست بمونی.
برای همین هم راحت میشی. ناراحتی و عدم رضایت بیشتر از نبود امکانات به تصویر و انتظار انسانها بر میگرده و وقتی تو تصویرت این باشه که همیشه باید حرکت کنی پس اگه لحظاتی بهت استراحت دادن لذت میبری و برای دوباره رفتن قدر لحظات را داری....