5c8387e09e9e182894bfa294_7251809525461095898.mp3
5.27M
#سلسله_مباحث_نکته_های_ناب_112
💎چرا از نظر معنوی رشد نمی کنیم؟ قسمت سوم
💎سوءتفاهمی که داعش و طالب با دین دارد و خیلی از ما گرفتاریم.
💎فخرفروشی به دارندگی و غصه نداری خوردن هردو فریب خوردن است.
💎مستبشرا بفقره بودن مومن
#عمق_معرفت
#هزار_سوء_فهم_دینی
#اصل_مطلب
✅مجله علمی نکته های ناب مهدوی در تلگرام، ایتا و سروش(نخبه پروری دینی)
@rooshanfekr
4_5989805826733246232.mp3
2.34M
♦️ شاخ غول را بشکن
⛓ بعضی دنیا و آخرت خودشون رو به دانشگاه وصل کردند
✨﷽✨
#تـرک_نماز
❤️✨پیامبر اکرم(ص):
✍🏻هرگاه کسی نماز صبح را نخواند، فرشته ای از آسمان او را صدا میکند:ای زیانکار
✍🏻و هرگاه نماز ظهرش را نخواند، فرشته ای به او میگوید: ای خیانتکار
✍🏻و هرگاه شخص نماز عصر خود را نخواند، گوید: ای بی دین
✍🏻و اگر نماز مغرب خود را نخواند، گوید: ای کافر
✍🏻و اگر شخص نماز عشاء را ترک کند، گوید:وای برتو که در تو هیچ خیر و منفعتی نیست.
❤️✨رسول خدا (ص):
🔥در جهنم یک وادی است که از شدت عذاب آن، جهنمیان هر روز هفتاد مرتبه از آن مینالند و در وادی، خانه ای از آتش و در آن خانه چاهی قرار دارد که در آن چاه تابوتی است و در آن تابوت ماری است که هزار سر دارد و در هر سری هزار دهان و در هر دهان هزار نیش است و این جایگاه کسانی است که نماز نمیخوانند و شراب مینوشند
📕وسائل الشیعه،ج 3ص 31
📘 لئالی الاخبار، ص
@rooshanfekr
🌟 امام_سجاد علیه السلام فرمودند:
◻️منتظرین واقعی در عصرغیبت، برتر ازمردم تمام زمانها هستند؛
◻️ زیرا آنقدر از سوی خدا عقل و معرفت پیدا میکنند که غیبت و شُهود برایشان فرق نمیکند
📚مصباحُ الهُدی ص۳۱۹
@rooshanfekr
✨﷽✨
✅ده ويژگی باعث ده بلا !
✍حضرت پيامبر خدا (ص) فرمود:
هنگامی که ده ویژگی در امّت من پیدا شود، خداوند آنها را دهگونه عذاب میکند: گفتند: ای رسول خدا، آن ده ویژگی چیست؟ فرمودند:
هنگامی که کم دعا کنند (نسبت به دعا بی اهتمام شوند) بلا نازل میشود، و هنگامی که صدقه دادن را ترک کنند، مریضیها زیاد میشود، و هنگامی که زکات را ترک کنند، مرگ و مير چهارپایان زیاد میشود، و هنگامی که حکومت ستم کند، آسمان از باران دریغ میکند، و هنگامی که در ميان آنها زنا زیاد شود، در ميان آنها مرگ ناگهانی زیاد میشود، و هنگامی که ربا زیاد شود، زلزله زیاد میشود، و هنگامی که بر خلاف حکم خدا، حکم کنند، دشمنانشان بر آنها مسلط میشوند، و هنگامی که پیمان خدا را بشکنند، خداوند آنها را به کشتار مبتلا میکند، و هنگامی که کمفروشی کنند، خدا آنها را با قحطی مؤاخذه میکند.
🔺سپس رسول خدا (ص) این آیه را خواندند:
بواسطه اعمال و کردار خود مردم، فساد در خشکی و دریا پدیدار گشت، تا بعضی از آنچه را انجام دادهاند به آنها بچشاند، شاید که از راه خلاف بازگردند. (الروم: آیه 41)
📚 جامع الأخبار ، ص ۵۰۹ ، ح۱۴۲۰
@rooshanfekr
دلبسته صابون (حکایت عطّار بصراوی)
شخص عطّاری از اهل بصره می گوید:
روزی در مغازه عطّاریم نشسته بودم که دو نفر برای خریدن سدر وکافور به دکان من وارد شدند. وقتی به طرز صحبت کردن وچهره هایشان دقّت کردم، متوجّه شدم که اهل بصره وبلکه از مردم معمولی نیستند به همین جهت از شهر ودیارشان پرسیدم؛ امّا جوابی ندادند. من اصرار می کردم؛ ولی جوابی نمی دادند. به هرحال من التماس نمودم، تا آن که آنها را به رسول مختار (صلّی الله علیه وآله) وآل اطهار آن حضرت قسم دادم. مطلب که به این جا رسید، اظهار کردند: ما از ملازمان درگاه حضرت حجّت (علیه السلام) هستیم. یکی از جمع ما که در خدمت مولایمان بود، وفات کرده است؛ لذا حضرت ما را مأمور فرموده اند که سدر وکافورش را از تو بخریم.
همین که این مطلب را شنیدم، دامان ایشان را رها نکردم وتضرّع واصرار زیادی نمودم که مرا هم با خود ببرید.
گفتند: این کار بسته به اجازه آن بزرگوار است وچون اجازه نفرموده اند، جرأت این جسارت را نداریم.
گفتم: مرا به محضر حضرتش برسانید، بعد همان جا، طلب رخصت کنید، اگر اجازه فرمودند، شرفیاب می شوم والاّ از همان جا برمی گردم ودر این صورت، همین که درخواست مرا اجابت کرده اید خدای تعالی به شما اجر وپاداش خواهد داد؛ امّا باز هم امتناع کردند. بالاخره وقتی تضرّع واصرار را از حدّ گذراندم، به حال من ترحّم نموده ومنّت گذاشتند وقبول کردند. من هم با عجله تمام سدر وکافور را تحویل دادم ودکان را بستم وبا ایشان به راه افتادم، تا آن که به ساحل دریا رسیدیم. آنها بدون این که لازم باشد به کشتی سوار شوند، بر روی آب راه افتادند؛ امّا من ایستادم. متوجّه من شدند وگفتند:
نترس؛ خدا را به حقّ حضرت حجّت (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) قسم بده که تو را حفظ کند. بسم الله بگو وروانه شو.
این جمله را که شنیدم، خدای متعال را به حقّ حضرت حجّت (ارواحنا فداه) قسم دادم وبر روی آب مانند زمین خشک به دنبالشان به راه افتادم تا آن که به وسط دریا رسیدیم.
ناگاه ابرها به هم پیوستند وباران شروع به باریدن کرد.
اتّفاقا من در وقت خروج از بصره، صابونی پخته وآن را برای خشک شدن در آفتاب، بر پشت بام گذاشته بودم. وقتی باران را دیدم، به یاد صابون ها افتادم وخاطرم پریشان شد.
به محض این خطور ذهنی، پاهایم در آب فرورفت؛ لذا مجبور به شنا کردن شدم تا خود را از غرق شدن، حفظ کنم؛ امّا با همه این احوال از همراهان دور می ماندم. آنها وقتی متوجّه من شدند ومرا به آن حالت دیدند، برگشتند ودست مرا گرفتند واز آب بیرون کشیدند وگفتند: از آن خطور ذهنی که به فکرت رسید، توبه کن ومجدّدا خدای تعالی را به حضرت حجّت (علیه السلام) قسم بده. من هم توبه کردم ودوباره خدا را به حقّ حضرت حجّت (علیه السلام) قسم دادم وبر روی آب راهی شدم.
بالاخره به ساحل دریا رسیدیم واز آن جا هم به طرف مقصد، مسیر را ادامه دادیم.
مقداری که رفتیم در دامنه بیابان، چادری به چشم می خورد که نور آن، فضا را روشن نموده بود. همراهان گفتند: تمام مقصود در این خیمه است وبا آنها تا نزدیک چادر رفتم وهمان جا توقّف کردیم. یک نفر از ایشان برای اجازه گرفتن وارد شد ودرباره آوردن من با حضرت صحبت کرد، به طوری که سخن مولایم را شنیدم؛ ولی ایشان را چون داخل چادر بودند، نمی دیدم، حضرت فرمودند: ردّوه فانّه رجل صابونی؛ او را به جای خود برگردانید ودست ردّ به سینه اش بگذارید، تقاضای او را اجابت نکنید ودر شمار ملازمان ما ندانید؛ زیرا او مردی است صابونی.
این جمله حضرت، اشاره به خطور ذهنی من در مورد صابون بود؛ یعنی هنوز دل را از وابستگی های دنیوی خالی نکرده است تا محبّت محبوب واقعی را در آن جای دهد و شایستگی هم نشینی با دوستان خدا را ندارد. این سخن را که شنیدم وآن را بر طبق برهان عقلی وشرعی دیدم، دندان این طمع را کنده وچشم از این آرزو پوشیدم ودانستم تا زمانی که آیینه دل، به تیرگی های دنیوی آلوده است، چهره محبوب در آن منعکس نمی شود وصورتی مطلوب، در آن دیده نخواهد شد چه رسد به این که در خدمت وملازمت آن حضرت باشد
📕میر مهر
(جلوه های محبت امام زمان (عجل الله فرجه))
نویسنده: مسعود پور سید آقایی
@rooshanfekr
برگی زرین از #چهل_حدیث امام خمینی (۷۸)
ادامه سفارشها وتاکیدات حضرت روح الله
ای عزیز ببین مولا در دعای «کمیل» در مناجات با خدای تعالی چه عرض می کند:
أنت تعلم ضعفی عن قلیل من بلاء الدّنیا و عقوباتها.
تا آنکه می گوید:
و هذا ما لا تقوم له السّموات و الأرض
این چه عذابی است که آسمان ها و زمین طاقت آن را ندارند
و برای تو تهیه شده و باز تنبه نداری
و روز بروز در نسیان و غفلت و خوابت افزوده می شود.
«[ای پروردگار من ] تو خود ناتوانیم را از اندکی از گرفتاریهای دنیا و کیفرهای آن می دانی ...
و این عذابی است که آسمان ها و زمین تاب آن نیاورند.» «دعای کمیل»،
هان، ای دل غافل! از خواب برخیز و مهیای سفر آخرت شو
فقد نودی فیکم بالرّحیل.
«بانگ کوچ در میانتان در داده شده است.» نهج البلاغة، «خطبه» ،۱۹۵
صدای رحیل و بانگ کوچ بلند است.
عمال حضرت عزرائیل در کارند و تو را در هر آن به سوی عالم آخرت سوق می دهند و باز غافل و نادانی.
اللهمّ إنّی أسألک التّجافی عن دار الغرور، و الإنابة إلی دار السّرور و الإستعداد للموت قبل حلول الفوت.
«بار خدایا، از تو:
دوری از خانه فریب
و بازگشت به خانه سرور
و از تو:
آمادگی برای مرگ پیش از گذشت هنگام آن درخواست می کنم.»
📚حدیث دهم.
@rooshanfekr