7.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری
بچهام نماز نمیخونه !
با دین رفیق نیست !
کجا رو اشتباه رفتم؟
#استاد_شجاعی | #استاد_پناهیان
@rooshanfekr
🌟امیرالمومنین(علیه السلام):
💎خداوند سهم فقرا را در سفره ثروتمندان قرار داد؛ به همین خاطر فقیری گرسنه نمی ماند مگر آنکه ثروتمندی حق وی را غصب کرده و خداوند از ثروتمندان بازخواست خواهد کرد.
📚(نهج البلاغه؛ حکمت ۳۲۸)
@rooshanfekr
🌼 صحیفهٔ سجادیه
💠دعای پانزدهم: دعای آن حضرت هنگام بیماری 💠
❄چرا هم در بیماری باید شکرگزار باشیم
و هم در سلامتی؟
✅ این چرایی را امام سجاد (علیهالسلام)
پاسخگو هستند.
✳فَمَا أَدْرِى، يَا إِلَهِى، أَيُّ الْحَالَيْنِ أَحَقُّ بِالشُّكْرِ لَكَ،
✳ سپاسگزار تو هستم ای معبود «من»،
زیرا که نمیدانم در کدامیک از این دو
حال شکر تو سزاوارتر است.
✳ «من» خبر ندارم
و نمیدانم کدامیک از این دو حالت
به شکر در پیشگاه تو نزدیکتر است
✳ وَ أَيُّ الْوَقْتَيْنِ
🌸در حالت سلامتی
🍁یا در حالت بیماری؟
✳ أَوْلَى بِالْحَمْدِ لَكَ
کدام اولی تر است به سپاس تو
و «من» در کدام حالت شاکر تو هستم.
✅ نکته اصلی همین است
و اصل روی همین جمله است که:
🔅فَمَا أَدْرِى (من نمیدانم)🔅
🌟 این نمیدانم به افق بندگی خداوند،
خیلی نزدیک است
🔸بهترین ادب بندگی «اقرار به جهل» است
🔹بدترین وضعیت یک انسان،
در پیشگاه خداوند♥ این است که،
بگوید: («من» میدانم)
🔹این خیلی نادانی است،
که انسان در مقابل خداوند♥
ادعای ▫دانستن▫ داشته باشد.
🔺پس خداوندا ♥
این بندهات اقرار میکند که،
🔻نمیداند
🔻بیخبر است
♻ همهٔ علم پیش تو است
❓بندهات چه میداند صلاحش در چیست؟
❓چه میداند بیمار بودن برایش سودمند است یا سلامتی؟
❓چه میداند در حال بیماری به یاد تو
و شاکر توست
یا در سلامتی؟
👈پس در هر دو حال
«بیماری و سلامتی»
✳ لَکَالْحَمد
@rooshanfekr
💠پاداش بیماری که از بیماریش شکایت نکند...💠
🌟پیامبر خدا(ص)فرمود:
که🌟 خداوند عزوجل فرمود:
🌸هر که سه روز بیمار شود
🌸و از آن به هیچ یک از عیادت کننده گانش شکوه نکند،
🌸گوشت و خونی بهتر از آن گوشت و خونی که دارد
جایگزینش کنم
🌸پس،اگر او را عافیت بخشم،عافیتی بدون گناهش دهم و
🌸اگر جانش را بستانم، او را به جوار رحمت خود برم
📙الکافی ۱ / ۱۱۵ / ۳
@rooshanfekr
💠 وقتی چیزی از دستتان رفت، غمناک و ناراحت نشوید؛ وقتی هم چیزی به دستتان رسید، فرحناک و ذوقزده نشوید.
▪️انسانی که باور دارد که غیرخدا کسی در زندگیش کارهای نیست و خدا هم جز خیر پیش نمیآورد، اگر چیزی بهدست آورد، ذوقزده نمیشود و اگر چیزی از دستش رفت، غمزده نمیشود.
▪️وقتی به دستش آمد، میگوید خدا داد و حتماً خیر من در داشتن آن است. وقتی چیزی از دستش رفت، میگوید خدا گرفت و حتماً خیر من در نداشتن آن است؛ اگرچه دزد برده باشد یا زلزله خراب کرده باشد.
▪️بنابراین روزِ داشتن با روزِ نداشتن برایش یکی است.
▪️مگر قرآن نفرمود: لِکَیلا تَأسَوْا عَلیٰ ما فاتَکُمْ وَ لا تَفرَحُوا بِما آتاکُمْ ؛ وقتی چیزی از دستتان رفت، غمناک و ناراحت نشوید؛ وقتی هم چیزی به دستتان رسید، فرحناک و ذوقزده نشوید.
▪️اگر این نگاهِ توحیدی نباشد، این حرفِ زور نیست که من یک میلیارد تومان به دست آورم، خوشحال نشوم؟ یا یک میلیارد تومان پولم جلوی چشمم آتش بگیرد و بسوزد یا دزد ببرد، ناراحت نشوم؟
▪️امّا این نگاه توحیدی که آمد، وقتی پول به دستم رسید، میگویم خدا رساند و از این لحظه خیر من در داشتن آن است؛ الحمدلله.
▪️اگر فردا آتش گرفت یا دزد برد، میگویم خدا گرفت چون از این لحظه خیر من در نداشتن آن بود؛ باز هم الحمدلله.
▪️در نتیجه به دست آوردن یا ازدست دادن نمیتواند روح مرا متلاطم کند.
▪️وقتی قرآن میفرماید: اَلا بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُُوبُ ، یعنی همین؛ یعنی وقتی یادتان باشد احدی غیرخدا در زندگی شما کارهای نیست، هرچه میشود خدا میکند و هرچه خدا میکند، خیر است، هیچچیز نمیتواند روحتان را متلاطم کند؛ به یک آرامش روحی میرسید. اطمینان روحی و نفس مطمئنّه پیدا میکنید.
▪️در مقام دعا به خدا میگویید: یا مَن عَطاؤُهُ عَطاءٌ وَ مَنْعُهُ عَطاءٌ؛ ای خدایی که وقتی چیزی به انسان میدهی، با دادن عطا میکنی؛ و وقتی هم نمیدهی، با ندادن عطا میکنی؛ یعنی هم دادنت خیر رساندن است و هم ندادنت خیر رساندن است. این همان آرامش روحی گمشدهی بشر است.
📙 کتاب طبیب عشق
تالیف استاد مهدی طیّب
@rooshanfekr
💎 بي مگس هرگز نماند عنکبوت
💎رزق را روزي رسان پر مي دهد
💎نااميدي اول اميدهاست
💎نخل ما چون خشک شد بر مي دهد
#تک_بیتی_ها
#صائب_تبریزی
@rooshanfekr
⭕سیره نبوی با کودکان
🎱روزی پیامبر صلی الله علیه و آله همراه اصحاب از کوچه های مدینه عبور می کردند،
در یکی از کوچه ها چند کودک مشغول بازی بودند و در کنار آنها کودکی خود را روی زمین می کشید و گریه می کرد.
حضرت متوجه آن کودک شده، پهلوی او روی زمین نشستند،
سپس آن طفل را از زمین بلند کرده و علت گریه او را جویا شدند،🧒🏻
کودک گفت:
من پسر رفاعه انصاری هستم،پدرم در جنگ احد کشته شد.
➿
خواهری داشتم که ازدواج کرد و مادرم نیز شوهر کرد و مرا از خود راند.اکنون بی کس و تنها مانده ام.بچه ها مرا سرزنش می کنند و به بازی نمی گیرند.
🖤حضرت بسیار ناراحت شده و اشک از چشمانش جاری گردید و سپس او را روی زانوی خود نشانید و فرمود:
✔ ناراحت مباش،من از امروز پدر تو و دخترم فاطمه خواهر توست.
🖊کودک شادمان شد و برخاست و فریاد زد: ای بچه ها، دیگر مرا سرزنش نکنید که پدرم از پدرهای شما بهتر است.🙂
✒ آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله دست او را گرفت و به خانه دخترشان فاطمه سلام الله بردند و گفتند:
دخترم! این کودک فرزند ما و برادر توست. از او نگهداری کن.
✔ فاطمه نیز جامه ای پاکیزه بر او نشاند.سرش را روغن زد و ظرف خرمایی پیش روی او گذاشت و فرمود:
حسن و حسینم بیایید و با هم غذا بخورید.
بعد از رحلت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله او بر سر خود خاک می ریخت و فریاد میزد:
وا ابتاه امروز من یتیم شدم و همۀ مردم از سوز او می گریستند.😔❤
📚اخلاق اسلامی-ص30- سید مهدی شمس الدین
@rooshanfekr
💠 کرامات یک رزمنده 💠
⚪️ استاد رحیم پور:
🔹يكى از دوستان ميگفت، ما قبل از عمليات ، در پادگان ، آموزش و تمرين تيراندازى با آرپى جى داشتيم . آر پى جى زن هاى درجه اول گردان ، بشكه ها را مي چيدند روى زمين و آنها را ميزدند و بعد بشكه ها را دورتر ميگذاشتند تا كار سخت تر شود. كار رسيد به جايى كه ديگر هيچكدام از آرپى جى زن هاى درجه يك هم ، نميتوانستند بزنند.
🔹شهيد مهران نصيرى هم آنجا بود. يكى از بچه ها كه ميخواست او را دست بياندازد، گفت:" خب! ديگه نوبت آشيخ مهران است!" ، ميخواست با او شوخى كند و متلك بپراند.
مهران هم گفت ، من كه بلد نيستم، بچه ها باز دستش انداختند و گفتند ، نه آشيخ! شما قهرمان آرپى جى هستى ...به اين نيت این حرف را میزدند كه بيايد و دو سه تا پرت و پلا شليك كند و همه به او بخندند. خلاصه به زور بچه ها آمد...
🔹حواستان باشد ، من اين چيزهايى كه نقل ميشود را زود قبول نميكنم. نه اهل خواب ديدنم و نه اهل استخاره، مگر در موارد استثنائى و خاص، ولى اينهايى كه دارم ميگويم، خودم ديده ام ، يا از كسى كه صد در صد به او اعتماد دارم شنيده ام.
مهران پرسيد كدام بشكه را بايد بزنم؟ گفتيم آن بشكه آخرى را، بجاى اينكه نشانه برود، چشمانش را بست و زير لب ذكرى را گفت و شليك كرد، موشك مستقيم خورد به بشكه!
يك عده تعجب كردند و بعضى خنديدند و مسخره كردند و گفتند كه شانسى بوده ، گفتند دوباره بايد بزنى ، دوباره و سه باره شليك كرد و موشك به هدف خورد!!!
🔸يكى ديگر از دوستان ميگفت، به ما آمدند گفتند كه برويد قبل از عمليات ، آخرين تلفن ها را به خانه تان بزنيد، از پايگاه ظفر ، آمديم طرف مخابرات شهر ايلام ، چندین دكّه تلفن عمومى بود كه بچه هاى رزمنده ميامدند و صف مى ايستادند تا نوبتشان شود، ديديم پشت هر دکّه يك صف طولانى است كه اگر بخواهيم بايستيم ، دو ساعت ديگر هم نوبتمان نميشود، در حاليكه مرخصى ما رو به اتمام بود و بايد برميگشتيم. يك دكه خالى بود وپشت آن صف نبسته بودند. سوال كرديم، گفتند اين تلفن خراب است، به مهران گفتم بيا برويم ، ما امروز به تلفن نمي رسيم. مهران گفت بيا همين دكّه را يك امتحان بكنيم ! گفتم اينهمه آدم مگر عقلشان نميرسد از اين دكه هم استفاده كنند؟! گفت حالا بيا يك امتحانى بكنيم. از من انكار و از مهران اصرار، اين دوست ما كه شاهد ماجرا بوده الان زنده است، گفت با خودم گفتم اين مهران بازى اش گرفته، بگذار برود و خُنك بشود جلوى بقيه، بعد برگرديم پادگان...
🔸رفتيم كنار دکّه تلفن، گوشى را برداشت ، چشمانش را بست و چند بار گفت، يا فتاح،يا فتاح،يا فتاح و بعد شروع كرد به شماره گرفتن و بعد از لحظاتى مادرش از آنطرف خط با او حرف زد! دوست ما ميگفت من اول خيال كردم دارد مرا دست مياندازد اما بعداً ديدم نه!، واقعاً دارد حرف ميزند . صحبت هايش را كرد، تلفن را گذاشت ، بقيه از صف دكّه هاى ديگر ، هجوم آوردند، اما هركس تلاش كرد، ديگر تلفن كار نكرد. تلفن مخصوص او درست شده بود و دوباره خراب شده بود.
@rooshanfekr