#حکایت تکان دهنده⚡⚡
💠 مرحوم علامه طباطبایی(ره) از قول آیت الله سید علی آقا قاضی(ره) داستان تکان دهنده ای را در زمینه سزای مخالفت با امامت علی (ع) بیان میکند که ما در اینجا به گزیده ای از آن اشاره میکنیم.
🔷 ایشان میفرماید: در نجف اشرف در نزدیکی منزل ما، مادری از دنیا رفت. به هنگام دفن آن مادر، دخترش بر اثر علاقه زیادی که به مادر داشت فریاد میزد: من از مادرم جدا نمیشوم.
🔶 بازماندگان هرچه تلاش کردند تا او را آرام کنند، نتوانستند، سرانجام تصمیم بر آن شد که او نیز همراه مادرش در قبر بخوابد. اما روی قبر را نپوشانند، بلکه تخته ای روی آن قرار دادند تا هر گاه بخواهد از آن بیرون آید.
🔷 آن شب دختر کنار جنازه مادر در قبر خوابید، فردای آن شب به سراغ آن قبر آمدند تا از احوال آن دختر مطلع شوند، هنگامی که تخته را برداشتند، ناگهان دیدند تمام موهای سر او سفید شده است!
🔶 از او سؤال کردند: چرا این طور شده ای?
🔷 در پاسخ گفت: آن شب در کنار جنازه مادر خوابیدم، ناگهان دیدم دو نفر از فرشتگان آمدند و دو طرف من ایستادند و یک شخص محترمی هم آمد و در وسط ایستاد.
🔶 آن دو نفر مشغول بازجویی از عقاید مادرم شدند، مادر به آن سؤالات پاسخ درست میداد.
تا اینکه رسیدند به این پرسش که امام تو کیست?
آن مرد محترم که در وسط ایستاده بود، فرمود:
💠 (لست لها بامام) من امام او نیستم.
[آن مرد محترم امام علی(ع) بود.]
♦️ در آن هنگام آن دو فرشته چنان گرز بر سر مادرم زدند که آتش آن به سوی آسمان زبانه کشید.
🔶 من در اثر وحشت و ترس زیاد، به این وضع که می بینید در آمدم.
⚪️ پس از این ماجرا آن دختر و تمام اهل خانواده اش، شهادت به امامت علی (علیه السلام) دادند و شیعه شدند.
📔 عالم در برزخ در چند قدمی ما، ص ۱۹۸ - نوشته محمد اشتهاردی
•┈.┈••✾•🌟•✾••┈┈•
╲\╭┓
❤ eitaa.com/Mesbahollhoda🍃
┗╯\╲
#داســـݓاݩ 🍓
📚 #حکایت
👈 امتحان سه وزیر
🌴روزی از روزها پادشاهی سه وزیرش را فرا خواند و به آنان دستور داد کاری را که میگوید انجام دهند. از هر وزیر خواست تا کیسهای برداشته و به باغ قصر برود و کیسهها را برای پادشاه با میوهها و محصولات تازه پر کند. همچنین از آنان خواست که در این کار از هیچ کس کمکی نگیرند و آن را به شخص دیگری واگذار نکنند. وزراء از دستور شاه تعجب کرده و هر کدام کیسهای برداشته و به سوی باغ به راه افتادند.
🌴وزیر اول که به دنبال راضی کردن شاه بود بهترین میوهها و با کیفیتترین محصولات را جمعآوری کرده و پیوسته بهترین را انتخاب میکرد تا اینکه کیسهاش پر شد.
🌴وزیر دوم با خود فکر میکرد که شاه این میوهها را برای خود نمیخواهد و احتیاجی به آنها ندارد و درون کیسه را نیز نگاه نمیکند. پس با تنبلی و اهمال شروع به جمع کردن کرد و خوب و بد را از هم جدا نمیکرد تا اینکه کیسه با میوهها پر شد.
🌴وزیر سوم که اعتقاد داشت شاه به محتویات این کیسه اصلاً اهمیتی نمیدهد کیسه را با علف و برگ درخت و خاشاک پر کرد.
🌴روز بعد پادشاه دستور داد که وزیران را به همراه کیسههایی که پر کردهاند بیاورند. وقتی وزیران نزد شاه آمدند به سربازانش دستور داد سه وزیر را گرفته و هر کدام را جداگانه با کیسهاش به مدت سه ماه زندانی کنند...
👌حال از خود این سؤال را بپرسیم، ما از کدام گروه هستیم؟ زیرا ما الآن در باغ دنیا بوده و آزادیم تا اعمال خوب یا اعمال بد و فاسد را جمع آوری کنیم، پس کمی بایستیم و با خود بیاندیشیم...فردا در زندانمان چه خواهیم کرد!!!!!!
✅اڪنون بپیوندیڋ✅
•┈.┈••✾•🌟•✾••┈┈•
╲\╭┓
❤ eitaa.com/Mesbahollhoda🍃
┗╯\╲
#تلخند_سیاسی
👑 ناصرالدینشاه قاجار در ماه مبارک #رمضان نامه ای به مرجع تقلید آن زمان #میرزای_شیرازی به این مضمون نوشت:
😡که من وقتی روزه میگیرم از شدت گرسنگی و تشنگی عصبانی میشوم و ناخودآگاه دستور به قتل افراد بیگناه میدهم؛ لذا جواز روزه نگرفتن مرا صادر بفرمایید!
☺آیت الله العظمی میرزای شیرازی درجواب ناصرالدین شاه نوشت:
بسمه تعالی
حکم خدا قابل تغییر نیست. لکن حاکم قابل تغییر است. اگر نمیتوانی به اعصابت مسلط شوی از مسند حکومت پایین بیا تا شخص با ایمانی در جایگاه تو قرار گیرد و خون مومنین بیهوده ریخته نشود!
✍این👆#حکایت، حکایت برخی از این #مسئولین دون پایه ست!
یکی به اینها بگه اگر نمیتونید مشکلات مردم رو حل کنید حداقل جای خودتون رو به کسی بدید که چاره ساز باشد نه مشکل ساز...! 😏
#حکایت
حاکمی در مشهد رسم بنهاد هر که از مسافران وساکنان دزدی کند آن شخص را سوار بر الاغ به مدت یک هفته در شهر بگردانند.
این گذشت تا که شخصی از دیگری حلوا بدزدید و بخورد.
به جرم دزدی به محکمه اش بردند و چون محکوم شد طبق حکمِ حاکم سوار بر الاغی او را در شهر بچرخانیدند و مردم در کوچه و بازار با دیدن آن حالت بسیار هیاهو بکردند.
هنگام چرخاندن نگهبان از دزد پرسید:
بسیار سخت میگذرد؟
دزد گفت نه !
حلوا را که خوردم، الاغ را هم که سوارم،
مردم هم که شادی میکنند و شادند، از این بهتر چه هست؟!
حکایتی است شیرین از احوال مملکت !
بیت المال را که میخورند، بنز را هم سوارند، ملت نیز خوشحال و جوک میسازند و می خندند.
خداوند این شادی و آرامش را از ملت ما نگیرد...
╭─┅═ঈ❤️ঈ═┅─╮
@mesbahollhoda📲
╰─┅═ঈ❤️ঈ═┅─╯