﴾﷽﴿
.
میگن رفیقِ شهید، شهیدت میکنه...
اما نگفته بودند گاهی انقدر شبیه هم میشوند که آدم حیرت میکند...
.
چقدر شبیه هم بودید؛
هم دانشگاهی، همکار، هم رزم، دوست
مگر چقدر با هم انس داشتید؟
چی بینتان رد و بدل شده بود؟
در کدام طبقهی آسمان با هم وعده کرده بودید؟
.
هر دو جوانِ بیست و شش هفت ساله
هر دو مدافعِ حریم آل الله
هر دو غیور و شجاع
اما؛
اوجِ تمام این شباهتها در شهادت شماست که جز خداوند هیچکس راز پنهانِ آن را نمیداند...
انگار سرنوشت تاریخ ۱۳ را برای هر دو شما انتخاب کرده بود.
یکی ۱۳ آبان و یکی ۱۳ دی...
.
اما شهادتتان...
نمیدانم برای نحوهی شهادتتان به کی متوسل شدید؟
چه دعایی خوانید؟
دست به دامان کدام امام شدید؟
در کدام مجلس روضه، حاجت روا شدید؟
که هر دو مثل هم
در میانِ آتش راهی به گلستان بهشت پیدا کردید.
.
فقط این را میدانم که از هر طرف نگاه میکنیم شبیه روضهها شده اید...
.
آتش و دستی جدا
بدنی که اربا اربا شده بود...
.
و حالا سرنوشتی که حالا هر دوی شما را همسفرهی اربابتان حسین(ع) کرده بود.
.
رفاقت خوبه بهشتی باشه
مثل روحالله مثل وحید❣🌷❣
https://eitaa.com/roshanaee99
20.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مردی بزرگ در منزلی به ظاهر کوچک
روایت و مصاحبه خانواده بسیجی مخلص ، جهادگر و مدافع امنیت شهید شجاعیان...
انسان تراز انقلاب اسلامی...
دفاع مستضعفان ... از انقلاب مستضعفان ...
https://eitaa.com/roshanaee99
30.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹#محسن_عباسی_ولدی
🎞 پول ندارم، چطوری ازدواج کنم؟
✅ اگر کسی از ترس فقر
ازدواج نکند به خدا سوءظن پیدا کرده است
چرا چون خدا گفته: إِن يَكونوا فُقَراءَ يُغنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ ...
#سبک_زندگی
https://eitaa.com/roshanaee99
جز در خانه ی تو در نزنم جای دگر
نروم جز در ڪوی تو به ماوای دگر
من ڪه بیمار غم هجر توأم میدانم
جز وصال تو مرا نیست مداوای دگر
#اللہم_عجل_لولیڪ_الفرجـــــ
19.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدا رحم کند ب حال بنده ای ک در آرزوی چیزیست ک در سرنوشت اش رقم نخورده💔
سردار شهید🕊🌹
#حاج_احمد_عبداللهی
#علی_زین_العابدین_پور
https://eitaa.com/roshanaee99
#پندانه
✍ لیوان آب را انتخاب میکنید یا لیوان نفت؟
🔹تصور کنید فرش خانهتان آتش گرفته و شما دو لیوان در دست دارید؛ اولی آب و دومی نفت.
⁉️ کدام لیوان را روی آتش خالی میکنید؟
🔸دادزدن، تهدیدکردن، تمسخر، توهین و تحقیرکردن، انتقادکردن، کتکزدن، قهرکردن و محرومکردن کودک مانند لیوان نفت در دست شما باعث شعلهورشدن آتش خشم شما و فرزندتان خواهد شد.
🔹اما همدلی، درک متقابل، احترام، عشق، گوشدادن، آموزشدادن، امیدواربودن، آرامبودن، مدیریت رفتار خود را داشتن همان لیوان آبیست که نهتنها آتش را خاموش میکند، بلکه به شما توانایی حل مشکلات را خواهد داد.
⁉️ فراموش نکنید شما قدرت انتخاب دارید. لیوان آب را انتخاب میکنید یا لیوان نفت را؟
https://eitaa.com/roshanaee99
🏴امروز که زمین و آسمان می گرید
🏴از ماتم عسکری جهان می گرید
🏴جا دارد اگر شیعه خون گریه کند
🏴چون مهدی صاحب الزمان می گرید
▪️شهادت یازدهمین اختر آسمان امامت و گل بوستان ولایت تسلیت و تعزیت باد🏴
#معرفی_کتاب
#حوض_خون
💢نقش بانوان در دفاع مقدس چهبود؟
«اتاق پر بود از لباس. نشستم کنار یکی از تشتها. لباسها را خیس کردم و تاید ریختم رویشان. لکهها را با دست ساییدم تا شسته شوند. دستم را از تشت بیرون کشیدم. یک دفعه شوکه شدم: از دستهایم خون میچکید. از خواب پریدم. هوا روشن بود. «ای داد بیداد! خواب موندم». نماز خواندم. با عجله چادر سر کردم و راه افتادم سمت بیمارستان شهید کلانتری. به اطرافم توجه نمیکردم. زمستان بود و هوا سرد. آنقدر با عجله و تند راه میرفتم که تنم خیس عرق شد. توی دلم به خانمها بد و بیراه گفتم که باز در نزدهاند و من را جا گذاشتهاند. تصمیم گرفتم هرچه اصرار کنند، دیگر آنها را نبخشم. رسیدم جلوی نگهبانی. گیت بسته بود. با دست محکم زدم به پنجره نگهبانی: «انگار تو هم مثل من خواب موندی. در رو باز کن». آمد دم در و گفت: «مادر، این وقت صبح کجای میخوای بری؟!»
گفتم: «بعد این همه سال من رو نمیشناسی؟! خونه بابام که نمیرم. اومدهام لباسهای رزمندهها رو بشورم». گفت: «مادر حواست کجاست؟! شش ماهه بیمارستان هم جمع شده!»...»
#هفته_دفاع_مقدس_گرامی_باد
#حوض_خون
#حوزه_بسیج_دانشجویی_شهید_بهشتی
#دانشگاه_آزاد_اسلامی_واحد_آزادشهر
#پایگاه_حضرت_زینب(س)
🗓مهرماه١۴٠٢
#معرفی_کتاب
#دختر_تبریز
⭕️کلاس درس در طویله
♦️ در تعدادی از روستاها که اصلاً مدرسه نبود، کلاسها را در طویله یا اتاق مخصوص تنور تشکیل میدادند. وقتی کلاس، روی تنور را با تشت آب میپوشاندند تا کسی نیفتد توی تنور. یک تکه چرم سیاه را که با رنگ سفید خطکشی شده بود، با میخ به دیوار میزدند و همان میشد تختهسیاه کلاس. خیلی جاها برای روشنایی کلاس در شیفتهای عصر از فانوس استفاده میشد. به جای صندلی هم حلبیهای روغن نباتی را به ردیف کنار هم میچیدند...
📚 «دختر تبریز» ؛ خاطرات شفاهی صدیقه صارمی، رزمنده، امدادگر، مربی نهضت سوادآموزی و پرورشی دهه شصت
#هفته_دفاع_مقدس_گرامی_باد
#دختر_تبریز
#حوزه_بسیج_دانشجویی_شهید_بهشتی
#دانشگاه_آزاد_اسلامی_واحد_ازادشهر
#پایگاه_حضرت_زینب(س)
🗓مهرماه١۴٠٢
#معرفی_کتاب
#نعمت_جان
♦️کتاب «نعمت جان»؛ خاطرات شفاهی صغری بُستاک، پرستار و امدادگر دفاع مقدس در بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک را روایت میکند.
🔻صغری بُستاک، سال ۱۳۳۷ در اندیمشک متولد شده و فعالیتهایش را پیش از پیروزی انقلاب شروع کرده است.
🔻پس از انقلاب هم در نهادهایی همچون بنیاد مستضعفین، نهضت سوادآموزی، کمیته امداد و نهایتاً بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک خدمت کرده. اواخر سال ۱۳۶۶ با دعوتنامهای از طرف تعاون سپاه در کنار امدادگری، مسئول گروه انصارالمجاهدين شد
🔹برشی از کتاب:
🔻پرستارها سرشان شلوغ بود و کسی نبود کمکم کند. تا آن موقع چنین کاری نکرده بودم. خیلی میترسیدم. زیرلب صلوات میفرستادم تا آرام شوم. به امام زمان(عج) توسل کردم. گازاستریل و قیچی و باند و پنس و بتادین و چند تا وسیله دیگر را برداشتم...
رفتم بالای سر مجروح. بهش گفتم:مجبوریم همین جا ترکش رو دربیاریم. نمیتونم بیهوشت کنم. تحمل درد رو داری؟
چشمهایش بیرمق بود. نگاهی انداخت بهم و گفت: آره... فقط درش بیارید... سینهام داره میسوزه.
#هفته_دفاع_ مقدس_گرامی_باد
#معرفی_کتاب_نعمت_جان
#حوزه_بسیج_دانشجویی_شهید_بهشتی
#دانشگاه_آزاد_اسلامی_واحد_آزادشهر
#پایگاه_حضرت_زینب(س)
🗓مهرماه١۴۰٢
#معرفی_کتاب
#پلاکت_کو؟
♦️خاطرات شفاهی امدادگر دفاع مقدس
💢 «پلاکت کو»؛ خاطرات شفاهی خانم سیده فاطمه موسوی امدادگر جهادسازندگی و بیمارستان راه آهن اندیمشک در دوران دفاع مقدس است.
📖برشی از کتاب:
یکدفعه همهچیزم را از دست دادم؛ هم کارم و هم کسی که دوستش داشتم. من ماندم و یک ساک لباس. بغض توی گلویم را بهسختی قورت دادم. اشکم سرازیر شد. تندتند اشکهایم را پاک کردم که کسی نبیند. یاد حرف علی افتادم. «منتظرتم. یادت نره، منتظرتم.»
#هفته_دفاع_مقدس_گرامی_باد
#معرفی_کتاب_پلاکت_کو؟
#حوزه_بسیج_دانشجویی_شهید_بهشتی
#دانشگاه_آزاد_اسلامی_واحد_آزادشهر
#پایگاه_حضرت_زینب(س)
🗓مهرماه١۴٠٢