🔴 #داستان_زن_زیبا_و_عابد
💠 زنی بسیار زیبا که شوهری #بیغیرت داشت روزی خود را آرایش کرد و به شوهرش گفت: آیا کسی هست که مرا ببیند و به گناه نیفتد؟شوهرش گفت: بله یک نفر بنام عُبید که انسان عابدیست. زن گفت: حالا ببین چجوری وسوسهاش میکنم و او را به بدترین گناه میاندازم! زن نزد عبید رفت و #چادرش را از چهره کنار زد و عبید را بسوی خود دعوت کرد. عبید گفت: باشه من دعوت تو را قبول میکنم که با تو باشم اما چند سوال دارم و دوست دارم با من صادق باشی اگر صادق بودی، منم با تو صادق خواهم بود. زن گفت: باشد درست جواب میدهم. عبید گفت: اگر الان #عزرائیل برای بیرون آوردن روحت بیاد آیا در آن حالت، دوست داری بامن مشغول باشی؟ زن گفت: نه به خدا! عبید گفت: اگر تو را در #قبر گذاشتند و منکر و نکیر برای سوال و جواب پیشت آمدند در آن حالت دوست داری با من باشی؟ زن گفت: نه به خدا! عبید گفت: اگر #قیامت برپا شد و تو نمیدانستی که پرونده اعمالت را به دست راستت میدهند یا دست چپت آیا در آن حالت باز دوست داشتی با من مشغول باشی؟ زن گفت: نه به خدا! عبید گفت: وقتی مردم از روی پل #صراط رد میشدند و تو نمیدانستی که آیا میتونی رد بشی یانه؟ آیا باز هم دوست داشتی بامن مشغول گناه باشی، زن گفت نه به خدا! دیگه چیزی نگو! عبید گفت: راست گفتی! آن زن به خانه رفت و به #شوهرش گفت: هم من بد کردم هم تو و #توبه کرد و از عبادتکاران بزرگ شد.
🍃❤️
#شرح_دروس_معرفت_نفس
🔸 #ریاضتهایخوش داریم و #ریاضتهایناخوش،
🔸 ریاضت های خوش مثل این است که به تعبیر شریف حضرت آقا، آدم خودش را در آبِ #زلال ببیند و ریاضت های ناخوش این است که انسان خودش را در آبِ گل آلود ببیند. هر دو تا راه هست، هر دو تا مسیر هست.
🔸 در درس ها حضرت آقا بارها می فرمودند که اصلا نفس طوری است که اگر آدم چیزکی آن را به نخوردن، نخوابیدن، کم حرف زدن و اینگونه اموری که نوعا مردم در اجتماع دارند، وادار کند، فوران می کند، اصلا معمولا اینطوری است؛ اما هر نخوردنی نه! الان مرتاض ها در کارهایشان چیزها دارند، روش ها دارند؛ مثلا باید #پسندیده باشد نه هر طوری، آنطوری باشد که #شرعِ مقدّس می فرماید، آنطورکه انبیاء می فرمایند؛ آنطور که اولیاءالله عمل می کنند.
🔸 غرض این است که این #خروجازعادات، خودش چیزِ عجیبی است، که در آن حالِ خروجِ دفعی نه خروجِ تدریجی، آنهایی که براساسِ خروج تدریجی از این عالَم طبیعت زاییده بشوند و به عالَمِ ماوراء طبیعت بروند، دو دسته هستند؛
یا خروجِ تدریجی ای هست که از آن تعبیر به #مرگ می کنیم که طرف به نحو متعارف در اینجا زندگی می کند و به حادثه ای، تصادفی، مریضی سنگینی، یا به پیری و ... و به یکی از این انحاء گوناگون، از این نشئه متولد می شود و به نشئۀ بالاتر می رود. این یک طور تولّد است!
🔸 این تولد دوم، از نشئۀ #طبیعت هست، اما تولدی نیست که خروج از عادت پیدا کند، و چه بسا با عاداتِ اینجا در آنجا متولّد شود که اگر بعد از مرگ طبیعی که تعبیر می کنیم به اینکه فلانی مرده است و برویم تشییعش کنیم و ... ، همچنان با آن خُلق و خوی و عاداتِ این سویی از اینجا برود، چه بسا سالیانی بگذرد و هنوز برای این آقا هنوز آن مرگ حقیقی ایجاد نشود!! عنایت دارید چه عرض می کنم؟!! که آن می شود #مراتببرزخی اشخاص! که #برزخِ شخص شروع می شود و #فشارِقبر هست و ... ،
🔸 نه این قبرِ ظاهری، نه این قبر خاکی، نه این جسم خاکی، چون از این جسم خاکی که دیگر قطع علاقه و تعلق شده است!
🔸 اما می خواهد از آن #قبر عادت های خودش در بیاید گرفتار می شود! نه یک قبر و دو قبر، نه صد قبر و نه هزار قبر! آنقدر #خلق و #خوی و #عادات در خودش دارد که می خواهد آن ها را از خودش دور و #دفع کند نمی شود و گرفتار است! لذا از این بدن جدا شده است، من و شما این بدن را بردیم دفنش کردیم، ولی ایشان با آن مرگ طبیعی که از این بدن جدا شد، از این بدن آزاد شده است، اما تمام آن خُلق و خوی های نفس او، همه برایش قبر است و می خواهد از این قبر در بیاید نمی تواند،
🔸 آن قبر است که #شباولقبر دارد، آنجاست که تاریک است، خودش را که نگاه می کند می بیند تاریک است!
📔شرح دروس معرفت نفس
🌹
🌿استاد صمدی آملی