eitaa logo
روشنای ویگل
118 دنبال‌کننده
25.3هزار عکس
31.8هزار ویدیو
802 فایل
سعی می کنم مطالب خوبی برای شما عزیزان داشته باشم.باماهمراه شوید.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بچه شیطاني بودم، یک روز شیشه اين همسایه را می شکستم و فردا سر پسر همسایه دیگر را. عمويم که از کارهایم عاصی شده بود پیشنهاد داد با پولی که می دهد کاری اقتصادی دست و پا کنم، مثلا فروختن بيسكوييت به بچه های محل.... از خدا خواسته پول را گرفتم و از عمده فروشی ده بیست تایی بيسكوييت خریدم و روي یک جعبه برعكس و سر کوچه و اولین دکان بيسكوئيت فروشی من .... روز اول بود و کسب و کار تعریفی نداشت، بیشتر وقت به بيكاري گذشت، بچه ده دوازده ساله ای که از صبح جلوی جعبه بيسكوئيت نشسته و گرسنه شده، سيخونكي زدم به يكي از بيسكوييت ها! ظهر پدر از سر کار برمي گشت كه با دیدن من که نان آور شده بودم خندید و پرسید که چه می کنم و از صبح چقدر کاسب بوده ام،گفتم بيسكوئيت را سه تومن خريده ام و می فروشم پنج تومن! دروغ می گفتم، خریده بودم پانزده ریال و می فروختم دو تومن. پدر لبخندي زد و گفت خوب یکی هم به ما بده! من هم زرنگی کردم و بيسكوئيتي که به آن سيخونك زده بودم را دستش دادم، پدر بیسکوئیت را نگاهي كرد، می خواست چیزی بگوید اما نگفت! دست در جیب فرو برد و یک ده تومنی داد به من ! ایستادم و جیبهایم را گشتم و گفتم پنج تومنی ندارم بقیه پول را پس بدهم! پدر هم گفت اشکال ندارد، بعداً با هم حساب می کنیم و این بعداً هرگز نرسید.... تا عصر پشت دکانم بودم و پس از آن به خانه رفتم، بیسکوئیتی که به پدر فروخته بودم را از سر طاقچه برداشتم و خوردم..... امروز خودم پدر شده ام و پسری دارم که شیطنت می کند، آن روزها پدر قيمت حقيقي بیسکوئیت را ميدانست، می دانست که پنج تومنی دارم که پولش را پس بدهم، می دانست که بیسکوئیت سيخونك زده را به او انداخته ام، می دانست که به بیسکوئیت من چشمي ندارد و نهايتا آنرا خودم خواهم خورد، فهميدم اصلا پولی که عمو به من داد را پدر داده بود، همه این بازی برای این بود که من دست از خطا بردارم، آدم شوم! پدر به دنبال راه انداختن من بود.... خدا قیمت و ارزش کارهای اندک ما را خوب می داند، می داند سه بار خواندن سوره توحید با ختم کل قرآن فرق دارد، می داند یک درهم صدقه در ماه رمضان با هزار درهم صدقه فرق دارد، ميداند شب قدر ميگويم غلط كردم اما باز تكرار ميكنم، اما ميخرد تا منِ بچه شیطان و خطاکار دست از خطا بردارم و آدم شوم، می خواهد ما را راه بیندازد تا دلمان پاك شود، ميخواهد مزه عبادت و لذت مناجات ما را در نیمه های شب بیدار کند و به هم صحبتي با او بکشاند....... ميخواهد ما خدايي باشيم.... وإذا سألك عبادي عَني فإني قريب أجيب دَعوة الداع إذا دَعان فليستجيبوا لي وَليؤمنوا بي لعلهم يَرشدون بقره 186
🔰 سلام بر جوانان شجاع و غیور فلسطینی 🔺 رهبر انقلاب اسلامی در سخنرانی روز قدس: سلام بر همه‌ی برادران و خواهران مسلمان در سراسر جهان! سلام بر جوانان دنیای اسلام. سلام بر جوانان شجاع و غیور فلسطینی و بر همه‌ی مردم فلسطین. ۱۴۰۱/۲/۹ 🏷 🌙 @Khamenei_ir
🔰 فداکاری جوانان، سپر دفاع فلسطین شده است 🔺 رهبر انقلاب اسلامی در سخنرانی روز قدس: ملت فلسطین هر روز بیش از گذشته نشان میدهد که با شهامتی کم‌نظیر در برابر ظالم ایستاده و خواهد ایستاد. جوانان با عملیات فداکارانه‌ی خود، سپر دفاع فلسطین شده‌اند و آینده‌ئی متفاوت را مژده میدهند. ۱۴۰۱/۲/۹ 🏷 🌙 @Khamenei_ir