eitaa logo
روشنای ویگل
120 دنبال‌کننده
25.1هزار عکس
31.2هزار ویدیو
783 فایل
سعی می کنم مطالب خوبی برای شما عزیزان داشته باشم.باماهمراه شوید.
مشاهده در ایتا
دانلود
✅️ علت سانحه پرواز مشهد-اصفهان فعال شدن ناخواسته ترمز اعلام شد 🔹️ایرباس A۳۰۰ ایران ایر ساعت ۲۲:۱۰ بعد از ۱۴ ساعت تأخیر آماده پرواز از مشهد به اصفهان شده بود؛ پس از حرکت متوقف شده و پس از چند دقیقه دوباره حرکت کرده است اما قبل از باند فرودگاه، ناگهان ترمز هواپیما ناخواسته فعال و هواپیما متوقف می‌شود و خلبان نیز بلافاصله درخواست پیاده کردن مسافران را ارائه کرده است. 🔹️۱۵ نفر از سرنشینان که هنوز کمربند ایمنی خود را نبسته بودند، براثر برخورد به وسایل داخل کابین مصدوم شدند. 🔹️۳ نفر از مهمانداران از ناحیه دست و پا دچار ترک خوردگی ساده استخوان شده‌اند که ضرورت دارد معاینات پزشکی آنان تکمیل شده تا میزان خسارت وارده به آنان مشخص شود./باشگاه خبرنگاران 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی @asatid_enghelabi ایتا و سروش https://eitaa.com/asatid_enghelabi http://sapp.ir/asatid_enghelabi
📚ضرورت تعریف کارکرد تربیتی برای رسانه‌های اسلامی ✍دال مرکزی پژوهش حاضر ضرورت تعریف کارکرد تربیتی برای رسانه‌هاست. لازم به تأکید است که کارکرد تربیتی متمایز از کارکرد آموزشی و یا ارشادی است. «تربیت فرایند وسیعی است که علاوه بر آگاه‌سازی و انتقال اطلاعات (آموزش)، متربی مورد نظارت و مراقبت قرار می‌گیرد و به سمت انجام یا ترک رفتار یا عملکرد و شناخت آسیب‌ها و لغزشگاه‌ها (پرورش) نیز نائل می‌شود. به این ترتیب می‌توان تربیت را معادل آموزش و پرورش دانست» (شاملی، 1379، ص 16). پس در کارکرد تربیتی رسانه، حرکت‌ انسان‌ها در مسیر رشد و تعالی و کشاندن آن‌ها به سمت آن انسان متکاملی که بینش اسلامی به دنبال آن بوده، مد نظر است. گفتمان هدایت انسانی رسانه‌ها از منظر راهبردی، سه دسته رویکرد در خصوص رسانه‌ها و کارکرد‌های مدیریت رسانه مطرح می‌کنند. رویکرد اول رسانه‌محور است و ذیل گفتمان تعالی سازمانی قرار می‌گیرد. در حقیقت این گفتمان، رسانه را صنعتی می‌داند که باید مسائل آن را شناخت و در جهت درآمدزایی و جذب مخاطبان به عنوان دو دغدغه اصلی این صنعت، گام برداشت. رویکرد دوم جامعه‌محور است و در ذیل گفتمان توسعه اجتماعی جای دارد.
*روایت عجیب نویسنده کتاب خاطرات شهید زنگی آبادی از ظهور دوباره شهید پس از شهادتش‌/ عجیب و از بی نظیر ترین شهیدان دوران دفاع مقدس*   صدای زنگ تلفن من  را به خود آورد. بی اهمیت به صدای زنگ مشغول جمع آوری ورقه ها شدم. باز هم صدای زنگ. ورقه ها را جمع می کردم و به درون کارتن می انداختم. بازهم صدای زنگ تلفن. روزهای گذشته را با خود مرور می کردم. بازهم صدای زنگ تلفن. از آقای کرمانی درخواست کرده بودم نگارش زندگینامه یکی از سرداران را به من بسپارد. باز هم زنگ تلفن. آقای کرمانی مسئول چاپ کتاب های مربوط به کنگره بزرگداشت سرداران بود. باز هم زنگ تلفن. آن روز یک کارتن پر از برگه داده بود دستم. بازهم زنگ تلفن. برگه ها مجموعه ای  از گفتار خانواده، دوستان و همرزمان سرداری شهید بود. بازهم زنگ تلفن. با مطالعه برگه ها وا رفتم. باز هم زنگ تلفن. نا امیدانه احساس کردم این همه خاطره از شهید قابلیت تبدیل شدن به اثری داستانی را ندارد. بازهم زنگ تلفن. از طرفی پروین، لیلا و سهیلا با دیدن کارتن دلخور شده بودند.باز هم زنگ تلفن. میدانستند تا چند وقتی که نگارش کتاب را در دست دارم من را بسیار کمتر خواهند دید. بازهم زنگ تلفن. اما چه کنم ؟ زندگی خرج دارد؟. باز هم زنگ تلفن. باید کاری کنم تا داستان جذاب شود. باز هم زنگ تلفن. می توانم از تجربه ای که در نگارش دارم برای خلق داستانی جذاب استفاده کنم. باز هم زنگ تلفن. حال آدمی را داشتم که بین زمین و آسمان معلق است. باز هم زنگ تلفن. و این زنگ تلفن. چه سماجتی دارد. باز هم زنگ تلفن. احتمالاً یکی از خوانندگان است.باز هم صدای زنگ تلفن. و باز هم ....... این بیست و پنجمین بار است که صدای تلفن بلند می شود. تعداد زنگ ها را شمرده بودم.گوشی را برداشتم.   سلام علیکم. بفرمایید.....   علیکم سلام. می خواستم بگویم شما می توانید برای رفع این به ظاهر مشکل، از صناعات داستانی برای پرداختن به خاطرات استفاده کنید و جای دست بردن در آن کاری کنید که خواندنی تر شود .   حیرت زده شده بودم.  او چه کسی است که ذهن من را می خواند؟!!   شما؟   من زنگی آبادی هستم.   ببخشید. کی؟!   یونس زنگی آبادی.   خشکم زده بود. سریع گوشی را گذاشتم. با چشمانی از حدقه در آمده به پنجره خیره شده بودم. زل زده بودم به دو چشم که در میان تاریکی هویدا شده بود. دو چشم پر فروغ و مهربان در طرح محوی از یک سر.  دو چشم پر از لطافت و لبخند. حسی که داشتم حیرت بود نه ترس. فضا بسیار دوستانه بود.  دوباره زنگ تلفن به صدا در آمد. بی اختیار گوشی را برداشتم. من خوابم یا بیدار؟ دوباره همان صدا بود. سر تا پا گوش شده بودم.   من برای ترساندنت نیامده ام. بلکه برای ادای حقی که بر ذمه توست آمدم. هر عباسی یک حسین دارد و هر حسینی یک زینب و هر زینبی، شمشیری است در نیام که باید برآید. من این شمشیر را در دست تو می گذارم. زیرا از خدا خواستم که یک بار چون عباس شوم و یک بار چون حسین. به وقت عباس شدن بی دست شدم و به وقت حسین شدن بی سر. مرا از پاهایم شناختند. این ها را می دانی......خوانده ای ...   یعنی من انتخاب شده ام؟   ما خود را تحمیل نمی کنیم. بلکه در دل ها جا می کنیم.   باید چه کنم؟   حق را ادا کن .حق این اثر آن است که مرا طوری در یادها برانگیزد که در قیامت برانگیخته می شوم. کامل، نه شرحه شرحه، آن طور که در دنیا شدم. اگر حسین را سر بریدند و عباس را دست، آنان قیامت نه با سر و دست بریده که با اندام کامل خویش برانگیخته خواهند شد و من نیز که مرید آنان بوده ام، چنینم. پس تو خاطرات مرا که چون جسم دنیایی ام شرحه شرحه است،  همچون جسمی که در قیامت برانگیخته می شود، به اندام کن. با سر و دست . بخواهی می توانی .   می خواهم. پس حتماً می توانم.   مرا نه ناظر خود، که خواننده ای فرض کن که با کلمه به کلمه تو پیش می آید. به هر جمله ات قد می کشد. اگر کتاب تو جسم باشد، من روح آنم .   من مفتخرم .   از تعارف کم کن.   حرف دلم را زدم .   برای آن که به مکان مسلط شوی ،به روستای زنگی آباد برو ...   آیا ارتباط یک طرفه است ؟   همین طور تلفنی ؟   تو اراده کن من می آیم. به هر صورتی که بخواهم. من اذن از خدا دارم . منبرای زینب شدن اجازه گرفته ام.   ناگهان تلفن شروع کرد به بوق ممتد زدن. گوشی را گذاشتم. حجمی از سوالات به من حمله ور شد. یعنی خواب می دیدم؟ واقعاً او سردار شهید، حاج یونس زنگی آبادی بود؟ درباره این واقعیت با چه کسانی مشورت کنم؟ چه کسی باور می کند شهید با من تماس تلفنی داشته است؟ چه کسی باور می کند خیره شدن من به دو چشم مهربان و خندان را؟ به هرکسی توضیح دهم باید برایش قسم جلاله بخورم. آخر باور کردنی نیست. باید اولین کاری که می کنم از مخابرات پیگیر تماس شوم. تمام شب واقعه را مرور می کردم. صبح اولین کاری که کردم پیگیر تماس شدم. حتی در حوالی آن ساعت  هیچ تماسی ثبت نشده بود.! از طرفی 25 مرتبه زنگ خوردن گوشی اتفاقی غیرممکن
بود. از نظر قانونی اگر زیر 25 مرتبه تماسی گرفته شود و پاسخ ندهیم. گوشی اشغال شده و قطع می شود. عقل و عشق حکم می کرد به اتفاقات آن شب اعتماد کنم. فصول کتاب در حال تکمیل است. با اتوبوس راهی روستای زنگی آباد شدم. روستایی در 20 کیلومتری کرمان. در جاده زرند. به روستا که رسیدم یک لحظه دوباره شک شیطانی به سراغم آمد. این چه کاری ست که من کردم. شاید خیال بوده شاید..... هنوز شاید ها کامل نشده بود که دوچرخه سواری جلوی من ایستاد.   سلام علیکم. آقای صفایی؟   علیکم سلام. بله. شما؟   چشمانش پر از اشک شد و گفت: من مرتضی هستم. برادر شهید حاج یونس زنگی آبادی. از دوچرخه پیاده شد و من را در آغوش کشید و گفت: بفرمایید برویم منزل. شما مهمان حاج یونس هستید. قدمتان سر چشم. دیشب حاج یونس به خوابم آمد و گفت: که این ساعت به پیشواز شما بیایم!   دیگر تمام اتفاقات عجیب داشت برایم عادی می شد. مطمئن بودم عجیب تر هم خواهد شد. مهمان همسر و فرزندان شهید شدم. مصطفی و فاطمه فرزندان شهید بودند. وقتی فهمیده بودند فرستاده ای از طرف پدر می آید برای دیدنم لحظه شماری کرده بودند. اکنون در فضای گرم و صمیمی حیاط منزل در کنار برادر شهید و دو فرزند شهید بودم. سر صحبت را با فرزندان شهید باز کردم. پرواز کبوتری که روی دیوار حیاط نشست توجه همه ما را به خود جلب کرد. با خود فکر کردم شاید حاج یونس این بار در کسوت کبوتری ظاهر شده. مصطفی و فاطمه  همزمان گفتند: چه کبوتر قشنگی!. مصطفی سه ساله بود و فاطمه ده ماهه که پدر شهید شد. این جمله را مصطفی آنچنان با حسرت و سوزناک گفت که فاطمه زد زیر گریه. برای این که دختر شهید را آرام کنم، گفتم: پدر شما شهید است. شهداء زنده اند. دست پدران شما بسیار باز است. می توانند هر حاجتی که داشته باشید را برآورده کنند. ناگهان فاطمه وسط حرفم دوید و گفت: هر حاجتی؟ یکه خوردم. گفتم: تا آن جایی که بتوانند. البته بستگی به حاجت دارد. فاطمه گفت: تنها آرزوی من دیدن پدرم هست. ناگهان کبوتر پرواز کرد و روی شانه فاطمه نشست و نوکش را به گونه های فاطمه کشید. همه تعجب کرده بودیم. ولی من یقین داشتم که این کبوتر، سفیر شهید است. خبر در روستا زود می پیچد. خبر ورود نویسنده ای که به زنگی آباد آمده تا درباره حاج یونس کتاب بنویسد. آقا مرتضی گفت: که خبر از اینجا به کرمان هم رسیده و عده ای از دوستان و همرزمان حاج یونس پیغام داده اند که امشب بعد از شام می آیند اینجا برای شب نشینی، و نقل مجلسمان هم حاج یونس خواهد بود. گفتم عالی است و با وجود آنها جای خالی خاطراتی که درباره حاجی خوانده ام، پر می شود. حضور همرزمان حاج یونس برای پی بردن به  وجوه نظامی شخصیت او بسیار ضروری است. دارم کلافه می شوم که چرا در این همه فصولی که از سر گذرانده ام، حاج یونس خودی نشان نداده است؟ آیا در این همه اشتباهی وجود ندارد که او تصحیح کند؟ حاجی جان، با تایید کار تا اینجا به من برای ادامه قوت قلب می دهی؟ پس چرا خودی به من نمی نمایی؟ تویی که به جسم کبوتری در می آیی تا .... ناگهان برحاشیه دستنوشته من این خطوط پدیدار شد :   بسم الله الرحمن الرحیم 1-اگر شما انتخاب شده اید، به دلیل روش تحلیلی کار شماست. پس انتخاب شما همان تایید کار شماست. 2-اشتباهی صورت نگرفته است که مجبور به دخالت شوم جز آنکه شفای مادرم بیشتر از آنکه رحمت خداوند بر من و برادرم مرتضی باشد ، بر پدرم بوده است، زیرا خداوند نمی خواست زندگی بر او بیشتر از آن سخت شود. مرگ همدم در طاقت او نبود و چون فردی صالح بود، خداوند بر او این رنج را نپذیرفت. 3-درست است که پس از مرگ پدرم ، من مرد اول خانه شدم ، اما مادرم قوی تر از آن بود که به من متکی باشد. 4-مبادا حق مرتضی ضایع شود. او در بیشتر کارها پس از مرگ پدرم همراه و کمک من بود. 5-در نوشتن محکم باشید و جز به رضای خدا نیندیشید ، زیرا بسیاری از دقایق در زندگی من وجود دارد که متأسفانه به رضای دیگران اندیشیده ام که رضای خدا در آن نبوده است. پس شما به حذف آن دقایق همت کنید،‌هر چند خداوند مهربان از هر آنچه قصور در زندگی من بوده است، در گذشته است.                                                                      والسلام   از شدت هیجان چنان می لرزیدم که ترسیدم قلبم تاب نیاورد. آقا مرتضی را صدا کردم و با چشمانی اشکبار دستخط حاج یونس را نشانش دادم و گفتم : این دستخط را می شناسید؟ با دقت نگاه کرد و ناباور به من خیره شد. گفت: خط حاج یونس است! و حیران به خط نگاه کرد و باز به من. پرسید: این را از کجا آورده اید؟   او پس از شنیدن توضیح من آنقدر هیجان زده شد که نوشته شهید را با خود برد و لحظاتی بعد صدای گریه و فریاد زن ها و بچه ها بلند شد. همسرش نام او را صدا  می زد و فرزندانش بابا بابا  می کردند. من  که قادر به حفظ اشک هایم نبودم، به این فکر می کردم که چرا حاج یونس برای ارتباط برقرار کردن با من از روش های غیر معمول است
این حتما مطالعه کنید👆👆
فاده می کند؟ آمدن به خواب امری طبیعی تلقی می شود ، اما تلفن زدن و بر کاغذ نوشتن و در جسم یک کبوتر حلول کردن هر چقدر هم که ملموس باشد و به چشم خود ببینی و به گوش خود بشنوی ، باز هم باورش برای کسی که ندیده است، سخت است. ناگهان صدای حاج یونس را شنیدم.  نه از روبرو یا از پشت سر، که از همه جهات.  به هر سو که می چرخیدم ، در وضوح صدا تغییری احساس نمی کردم: بستگان و دوستان را به همان خوابشان رفتن کفایت است،‌ اما تو که راوی منی،  باید حضور مرا احساس کنی و لمس کنی و دریابی که آنچه نامش عند ربهم یرزقون است، چیست؟ که اذن خداوند به شهید تا به کجاست؟ که شهید عزیز کرده خداوند است و هر شهید بنا به درجه اش نزد حق تعالی می تواند تا آنجا پیش رود که علاوه بر حضور در خواب به حضور در بیداری نیز اقدام کند تا مایه عبرت غافلان گردد. تا این دنیای فانی را که کفی بر دهان ابدیت است، به هیچ گیرد و بداند آنچه حقیقی است؛ ‌نه دنیا، که آخرت است. پس تو روایت کن مرا، آنچنان که به قدرت لایزال حق تعالی دنیا را در مشت دارم و دلم برای دنیا زدگان سخت می سوزد که غافلانند.... زانو زدم و دست هایم را دراز کردم تا به دستانی که می دانستم دست دراز شده ام را رد نمی کنند، لمس شوم. شروع کردم به گریه کردنی سخت و به صدایی بلند که تاب نگه داشتن نفس را در سینه نداشتم. گفتم: حاجی جان، شفاعت ما یادت نرود... و سر بر سجده گذاشتم و نالیدم : دریغا...   بعد از شام مجلس را با حضور حاج قاسم سلیمانی، خوشی، محمد زنگی آبادی و نجف زنگی آبادی آغاز کردیم. همرزمان حاج یونس حامل سلام از خیل دوستانی بودند که  نتوانسته بودند در این جلسه حضور یابند. من توضیح دادم که اداره جلسه با خود شهید است. تمامی تصمیم گیری ها با اوست. در واقع او خود نویسنده خاطراتش است.   آقای خوشی گفت: اگر دستخط حاج یونس را ندیده بودم و اگر جوهرش به این تر و تازگی نبود  هیچکدام از این اتفاقات را باور نمی کردم. اما حالا هر چه بگویید باور می کنم . اگر بگویید اینجاست، شک نمی کنم. اگر بگویید الان ظاهر می شود و خود را به ما که آرزوی دیدارش را داریم، نشان می دهد. باور می کنم و به احترام حضو رش می ایستم و منتظر می مانم تا ظاهر شود. آنچه آقای خوشی گفت، مرا لرزاند و آن طور که آماده ایستاد که انگار قرار است حاج یونس ظاهر شود. به نظرم آمد که شدنی است. می شود. باور حضور فیزیکی شهید آن قدر جدی شد که همه بر خواستند. حاج قاسم گفت: ما شک نداریم. نجف آقا گفت: دیدن چنین چیزی کم نیست. محمد آقا گفت: معجزه است. اندام آقای خوشی از شدت گریه بی صدا تکان می خورد. .صدای گریه زنها که از اتاق برمی خواست ،او هم صدای گریه اش را رها کرد. همه بی اختیار نام شهید را صدا می زدیم. من می گفتم: حاجی ...حاج یونس عزیز. نجف آقا فریاد می زد: :یونس جان ... آقا مرتضی می گفت: برادر. حاج قاسم او را حاجی جان می خواند. صدای همسر شهید که او را حاج آقا خطاب می کرد اتمام حجتی بود بر باوری که تبدیل به یقین شده بود. و حالا فرزندان معصوم شهید پدر را صدا می زدند. فاطمه حین دویدن به سمت اتاق زن ها با چشمانی گریان می گفت: بابا...بابا... و مطصفی با دستهایش اشکهایش را پاک می کرد و زمزمه می کرد: بابا جان... بابا جان.... دیگر گریه زنان، شیون شده بود و صداهای ما فریاد. من فریاد زدم: :حاجی ...تو را به شهادتت قسم که اگر اذن داری، خودت را برما نمایان کن. حتی یک لحظه. که ببینیمت ...لمست کنیم ...متبرک شویم ...  ناگهان چراغ پر نور شد و خاموش شد. همه جا ظلمات شد. فقط صدای شیون و فریاد به نام حاج یونس بلند بود. آن همه تاریکی به ظهور نوری ملایم، روشن شد و بیشتر و  بیشتر رنگ گرفت تا به رنگ طلایی حضور شهید متوقف شد. در هیات یک آدم، رشید بود. در برابر چشمان حیران ما و زیر فشار خرد کنند صدای قلب ما شروع به چرخش کرد و برابر هر یک از ما ایستاد و ما را مورد تفقد قرار داد. با مهربانی از ما گذشت و سپس به اتاق دیگر رفت. ما  ایستاده بودیم و یونس یونس از زبانمان نمی افتاد. دیگر همه طاقت از دست داده بودیم و افتادیم . و من در این اندیشه بودم که مگر قلم خود شهید بتواند این ظهور را بنویسد. حاج یونس در هیبت نوری طلایی به اتاق باز آمد و به همان ملایمتی که ظاهر شده بود، محو شد. دلم نمی خواست چراغ روشن شود. دلم می خواست درآن ظلمات روشن تر از نور، سر به سجده سایم و فریاد زنم: عنده ربهم یرزقون. حاج یونس زنگی آبادی در سال 1340 در خانواده ای مستضعف و متدین در روستای« زنگی آباد» کرمان به دنیا آمد. پدرش، ملاحسین، مردی مومن و عاشق اهل بیت بود. سنگ صبور یونس در سن هفتاد  و پنج سالگی از دنیا رفت، یونس دوازده سال بیشتر نداشت که یتیم شد. پس از پدر؛ مادر خانواده، قمر خانوم،  با سختی و مشقت برای تامین معاش زندگی همت کرد. یونس نیز برای کمک به خانواده بعد از مدرسه یا به جالیز خیار کربلایی احمد می رود یا سری به جالیز هندوانه مش
هدی عباس می زند، یا به پسته تکانی می رود و یا در شخم زدن زمین و برداشت محصول به اهالی کمک می کند. او حتی به کار سخت خشت مالی می پردازد تا از نظر مالی در تنگنا نباشند. ارادت او به خانواده و مادرش در سال های بعد نیز تداوم دارد. آنجا که وقتی مادر  سکته  می کند ودست، پا و زبانش سنگین  می شود. حاج یونس، یک ماه، علیرغم زخم ها و جراحت های سخت ناحیه شکم، خودش مادر را به دوش میگیرد و برای مداوا  به کرمان می برد. و حتی زمانی که همسرش از او می خواهد تا این کار را به او بسپارد می گوید: این وظیفه من است.    حاج یونس با پیروزی انقلاب اسلامی به کردستان رفت و در سال1360  لباس سبز پاسداری را رسماً به تن کرد. تدبیر، اخلاص و شجاعت او در عملیاتهایی چون فتح‌المبین، بیت‌المقدس، والفجر مقدماتی، رمضان، خیبر و بدر باعث شد تا سردار قاسم سلیمانی، فرمانده وقت لشکر ۴۱ ثارالله کرمان، حاج یونس ۲۳ ساله را‌ به فرماندهی تیپ امام حسین (ع) لشکر ۴۱ ثارالله کرمان برگزیند. با شکوه ترین فراز زندگی او در روز بیست و پنجم دی ماه سال 1365 در شلمچه رقم خورد. او با تأسی از مولایش حسین(ع) و همچون علمدار کربلا ، شهد شیرین شهادت را نوشید و مصداق آیه «عند ربهم یرزقون»  شد. در مورد شهید حاج یونس زنگی آبادی همین بس که سردار قاسم سلیمانی در باره اش گفت: وقتی حاج یونس در خط بود، انگار نه یک لشکر که چند لشکر در خط بود. او در هر خطی بود احساس می کردم امکان ندارد آن خط شکسته شود. برای شادی روحش صلوات شهیدان زنده اند الله اکبر بخون آغشته اند الله اکبر اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلک
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ♻️ مردی از امام علی (علیه السلام)درخواست اندرز كرد . 💠 سلام خدا بر امیرالمومنین فرمود : ⛔️ مانند كسی مباش كه : 🍁 طاعت ديگران را كوچك و طاعت خود را بزرگ می داند؛ مردم را سرزنش می كند، امّا خود را نكوهش نكرده با خود رياكارانه برخورد می كند... ↩️ ادامه دارد ... 📚 نهج البلاغه بخشی از حکمت ۱۵٠ ✼🍃🌹🍃✼🌹✼🍃🌹🍃✼🌹
💔 هر‌جا‌حکایتی‌شوداز‌کشتگانِ‌عشق ای‌راویان‌دهر،زماهم‌حکایتی‌ست السَّلامُ عَليکَ يا اَميرالمؤمنين علي ابن ابى طالِب عليه السلام. السَّلامُ عَلیَکِ یا فاطِمَةَ الزَّهرا سلام اللّه عَليها. ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🌹 عاقبت کسی که امام رضا علیه‌السلام را مسخره کرد!😳 🎙 استاد محمدی شاهرودی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیگه برای کنسرت رفتن، هزینه نکنید ی سر برید بهشت زهرا مجانی بصرف شیرینی شربت
⭕️آیا این اسامی را تا به حال شنیده اید!؟ ▪️لسوتو، بابادوس، کومور، موریس، نائورو، پالائو، پاپوآ گینه نو، سان مارینو، سنت کیتس و نویس، ساموآ، سائوتومه، سیشل، سوازیلند، تونگا، تووالو، وانواتو، مالاوی، کیپ ورد، جیبوتی، بنین، بلیز، آنتیگوا باربادو، جزایر سلیمان، جزایر فارور، جزایر مارشال، موریتانی و بسیاری دیگر... ▪️اینها اسامی کشورهایی هستند که زیر ۱۰۰ سال عمر داشته و کاملا برنامه‌ریزی شده و با سیاست‌های آمریکا تشکیل شده‌اند و اینک عضو سازمان ملل هستند و *هر کدام یک حق رای دارند!* ▪️از سال ۱۹۴۵ که سازمان ملل با حضور ۵۱ کشور تشکیل یافته است و تاکنون کشورهای زیادی با هدایت آمریکایی‌ها، به اصطلاح حقوقی مستقل شده‌اند و اعضای سازمان ملل را به چیزی در حدود دویست عضو رسانده‌اند. ▪️جالب اینجاست که به یکباره شما می‌شنوید که بالای ۱۵۰ کشور در سازمان ملل ایران را به نقض حقوق بشر متهم کرده‌اند! یا می‌گویند جامعه جهانی نگران برنامه‌های هسته‌ای ایران است! ▪️اما کسی نمی‌گوید این جامعه جهانی چیست و چگونه تشکیل شده است!؟ کسی نمی‌گوید که اکثر این کشورها جمعیت‌شان به ۳۰۰ هزار نفر هم نمی‌رسد‼️ ✍ سازمانی برای ملت‌ها نیست، بلکه سازمان نظام سلطه است. ✍همچنین تشکیل سازمان بهداشت جهانی توسط نظام سلطه بدین منظور بوده که معتقدند راه کنترل مردم دنیا در دست داشتن مدیریت غذا و دارو است. 👌 https://chat.whatsapp.com/1R3cuX4mr43Egdl1L2fu3q
*هیچ‌وقت عوض نشو* رفتم توی مغازه کامپیوتری گفتم: ببخشید این تبلت من یهویی خاموش شد مغازه‌د‌ار گفت: باشه یه نگاهی بهش می‌ندازم. ممکنه Lcd سوخته باشه. اگه سوخته بود عوضش کنم؟ گفتم بله لطفاً، خیلی احتیاج دارم گفت فردا بعد از ظهر بیایید تحویل بگیرین. با خودم گفتم خوب یه ۷۰۰ ۸۰۰ تومنی افتادم تو خرج و ‌روز بعدش رفتم و خلاصه تبلت رو سالم بهم تحویل داد. گفتم: هزینه‌ش چقدر میشه گفت: هیچی، چیز مهمی نبود فقط کابل فِلَتش شل شده بود، سفت کردم همین تشکر کردم و اومدم بیرون... نشستم تو ماشین ولی دلم طاقت نیاورد. می‌تونست هر هزینه‌ای رو به من اعلام کنه و منم خودم رو آماده کرده بودم... کنار پاساژ یک شیرینی فروشی بود. یک بسته شکلات گرفتم و دوباره رفتم پیشش. گذاشتم رو پیشخوان و بهش گفتم: *دنیا به آدم‌هایی مثل شما نیاز داره... لطفاً هیچ‌وقت عوض نشو* از بالای عینکش یه نگاهی بهم انداخت و متوجه موضوع شد. گفت؛ حرف پدرم رو بهم زدی که چند وقت پیش فوت شد اونم میگفت *همیشه خوب باش و عوض نشو حتی اگه همه بهت بدی کنن* در راه برگشت به این فکر می‌کردم که تغییر در آدم‌ها به تدریج اتفاق می‌افته. تنها چیزی که می‌تونه ما رو در مسیر درستکاری و امانت‌داری حفظ کنه یک جمله ساده از عزیزترین آدم زندگیمونه... *آدمِ خوب! هیچ وقت عوض نشو...* *از هزاران، یکنفر اهل دل اند* *مابقی تندیسی از آب و گِل اَند* تقدیم به تمام خوبان و کسانی که در مسیر خوبی هستند. 🌸☘ 🌸🍀
🔴دستگیری سرشاخه‌های معاملات فردایی ارز و طلا ♦️جانشین پلیس امنیت اقتصادی: ۳۱ نفر از سرشاخه‌های معاملات فردایی دستگیر و تعدادی از عناصر فعال در این بازار نیز شناسایی شدند. ♦️معاملات فردایی طلا و ارز، غیرقانونی و قمارگونه است و پلیس با فعالان بازار فردایی، به جرم اخلال در نظام اقتصادی قاطعانه برخورد خواهد کرد 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی @asatid_enghelabi ایتا و سروش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚜️⭕️پیغام سری بایدن به ایران 48 ساعت قبل از قطعنامه شورای حکام 🔸مصطفی خوش‌چشم (کارشناس مسائل بین‌الملل): 🔹مخالف خروج از NPT در شرایط کنونی هستم ولی معتقدم کیهان باید این حرف‌ها را بزنند چون نگاه دشمن به حرف جمعیت انقلابی داخل ایران است. 🔹بایدن پیغام فرستاده بود که لحن قطعنامه شورای حکام ضعیف شده و اقدام تقابلی نکنید، چون دست ما به خاطر مصوبه کنگره بسته است. ⭕️شروع جنگ اراده‌ها بین ایران و آمریکا 🔸مصطفی خوش‌چشم (کارشناس مسائل بین الملل) همین که زیاده خواهی های آمریکا شروع شد، ایران به آنها پیغام داد که مقابله خواهم کرد و در همین راستا بعد از توقیف نفتکش ایرانی، ما هم دو نفتکش یونانی را توقیف کردیم تا به آمریکا بفهمانیم بعد از این، تقابل ما دو برابر عمل شما خواهد بود. 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی @asatid_enghelabi ایتا و سروش
🔸تذکر سازمان بازرسی کل کشور به وزارت صمت بابت سامانه یکپارچه خودرو: سو مدیریت و عدم برنامه ریزی در سامانه مشهود است. 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی @asatid_enghelabi ایتا و سروش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻طرح آمریکا برای رساندن دلار به 50 هزار تومان در ایران همزمان با قطعنامه شورای حکام! مصطفی خوش‌چشم: 🔹با خروج از NPT در حال حاضر مخالفم؛ موقع خروج آمریکا از برجام، آقای ظریف هم این بحث را مطرح کرد ولی گفتم بی حساب و کتاب نمی‌شود. 🔹آمریکا می‌خواست دلار را به 50 هزار تومان برساند، ولی مجموعه اقدامات دولت از دو هفته قبل موجب شد فعلا روی 32 تومان بماند. 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی @asatid_enghelabi ایتا و سروش
🔰 سخن‌نگاشت | نماز روزهای یکشنبه ماه ذی‌قعده 🔻 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «روزهای یکشنبه‌ی ماه ذی‌قعده ایّام توبه و انابه است و عملی دارد که مرحوم عارف بزرگوار حاج میرزا جواد آقای ملکی در المراقبات نقل میکند از رسول مکرّم اسلام که خطاب به اصحاب خود فرمود: کدامِ از شماها مایلید توبه کنید؟ همه گفتند ما میخواهیم توبه کنیم -ظاهراً ماه ذی‌قعده بوده است- طبق این نقل و این روایت حضرت فرمودند که در روزهای یکشنبه‌ی این ماه این نماز را -یک نمازی با یک خصوصیّتی در مراقبات ایشان ذکر میکنند- انجام بدهید. غرض، ایّام در ماه ذی‌قعده که اوّل ماه‌های حرام است در این سه ماه متوالی، ایّام و لیالی مبارک و متبرّکی است، پر از برکات است؛ باید از اینها استفاده کرد.» ۱۳۹۴/۶/۱۸ 👈 رسانه KHAMENEI.IR در نخستین یکشنبه‌ی ماه ذی‌القعده ۱۴۴۳، این سخن‌نگاشت را منتشر می‌کند. 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی https://eitaa.com/asatid_enghelabi http://sapp.ir/asatid_enghelabi
⭕️جعل امضا برای تخریب اقدامات اقتصادی دولت!/ استاد اقتصاد دانشگاه بهشتی: من هیچ بیانیه‌ای امضا نکردم 🔹ویدا ورهرامی استاد اقتصاد و عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی که نام او در میان ۶۱ اقتصاددانی که درباره تحولات اقتصادی کشور بیانیه داده‌اند ذکر شده، اظهارکرد: بنده به هیچ عنوان از چنین نامه‌ای خبر نداشتم و هرگز پایین این نامه را امضا نکرده‌ام و از متولیان این کار خواهشمندم که به سرعت نام بنده را از این نامه پاک کنند. 🔹زمینه تخصصی بنده در حوزه اقتصاد انرژی است و کاملا با موضوع و محتوای نامه تفاوت دارد و اینکه اینجانب به هیچ عنوان نهادگرا نیستم که در ابتدای نامه ذکر شده است و هیچ تعهدی به متنی که در اینجا نگارش شده، ندارم و هرگز با انتشار این نامه موافقت نخواهم کرد. 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی @asatid_enghelabi ایتا و سروش
🔴بانیان وضع موجود در پوشش اقتصاددان نسخه ناکارآمد دولت قبل را تکرار کردند ♦️ "کیهان" نوشت: گروهی ۶۱ نفره که بیش از ۴۰ تن از آنها در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۳۹۶ از حسن روحانی حمایت کرده بودند، در بیانیه‌ای در پوشش اقتصاددان با انتقاد از شرایط اقتصادی کشور، نسخه شکست‌خورده برجام را راه‌حل مشکلات فعلی دانستند ♦️نگاهی به فهرست امضاکنندگان بیانیه فوق نشان می‌دهد اغلب آنان حامی دولت قبل بوده یا در آن دولت مسئولیت داشته‌اند ♦️آن‌ها پس از سیاه‌نمایی وضعیت کشور -که خود از مسببان آن به شمار می‌روند- باز هم بر همان ادعا‌های نخ‌نما تأکید کرده‌اند که برای حل مشکلات کشور باید برجام و FATF را بپذیریم. 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی @asatid_enghelabi ایتا و سروش https://eitaa.com/asatid_enghelabi http://sapp.ir/asatid_enghelabi
⭕️ کشته‌شدن ۱۰ هزار نظامی اوکراینی از آغاز جنگ 🔹 مشاور رئیس‌جمهور اوکراین: از آغاز درگیری‌ها تاکنون، حدود ۱۰ هزار سرباز اوکراینی کشته شده‌اند. 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی @asatid_enghelabi ایتا و سروش
✔️جزئیات برکناری دو مدیر وزارت راه در استان چهارمحال و بختیاری پس از سفر رئیس جمهور به این استان 🔺مذنب، مدیرکل بازرسی وزارت راه و شهرسازی: دیروز در پی دریافت گزارش مردمی در میز ارتباطات وزارت راه و شهرسازی در استان چهارمحال و بختیاری مبنی برتخلف و سوءاستفاده از موقعیت شغلی و برخورد تبعیض آمیز دو نفر از مدیران دستگاه ها در استان پس از بررسی و احراز تخلف، ضمن برکناری مراتب برای برخورد قانونی به هیات رسیدگی به تخلفات اداری منعکس شد. 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی @asatid_enghelabi ایتا و سروش
و چند نکته 💢اصلاح‌طلبانی که عوام نیستن ولی عوام فریبی می‌کنند 💢 📌عباس عبدی از تئوریسین های اصلاح طلب عوام نیست، اما عوام فریبی می کند: 🔹واردات واکسن، اقدام موردی است؛ اما قیمت مسکن و اجاره، ناشی از فرآیندی زمانبر و روند مدیریتی غلط است. 🔹روحانی و برخی دولتمردان او می گفتند "واکسن، سوهان قم نیست و بدون برجام و FATF نمی شود وارد کرد"، دولت رئیسی با اهتمام و پیگیری، آن ادعای خلاف واقع را ابطال کرد و نشان داد که "می شود". 🔹اما علت گرانی مسکن و اجاره، 8 سال اصرار بر "نساختن" و عدم حمایت از تولید، در کنار سرپیچی از شناسایی میلیون ها خانه خالی و اخذ مالیات از آنهاست که موجب انباشت تقاضا شده است. 🔹تخلیه تدریجی این تقاضای انباشته، قطعا زمانبر است. ⁉️آیا سوال برانگیز نیست که امثال آقای عبدی، به جای گرفتن گریبان متهمان سوء مدیریت یا ترک فعل، به دولت جدید حمله می کنند و در واقع، با این شکل فرار به جلوی گل درشت، از متهمان دانه درشت حمایت می کنند؟ 🔹پیشه کردن این خط تحریف را نمی توان به حساب نادانی و ندانم کاری گذاشت. بلکه پای وامداری مدیریت اشرافی و کینه از مدیریت جایگزین در میان است. 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی @asatid_enghelabi ایتا و سروش