eitaa logo
روشنای ویگل
118 دنبال‌کننده
25.3هزار عکس
31.8هزار ویدیو
802 فایل
سعی می کنم مطالب خوبی برای شما عزیزان داشته باشم.باماهمراه شوید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺شهید بهروز جهانی فر: ای مردم این جوانانی که به جبهه می‌روند و به شهادت می‌رسند، به خاطر خدا و برای حفظ اسلام و قرآن و ناموس خود به شهادت می‌رسند ولی وای به حال شما اگر از انقلاب اسلامی و از خون هزاران هزار شهید در طول تاریخ حمایت نکنید. @ala_allah
5.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اشعار لری امام جمعه کنگاور در سوگ سردار نازنین دل ها اشک های نمازگزاران کنگاوری در نماز جمعه برای شهادت سردارآسمانی بی بدیل ، بار عاطفی شعر خوانی با گویش لری ،چشم هارابه شدت بارانی می سازد. ای خونخواهان حاج قاسم نازنین ! داغ سینه های مان فقط فقط با انتقام سخت از ترامپ دیوانه سرد می شود.
8.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹من جلوی امام زمان شرمنده شدم 👌👌👌👌👌 👆👆👆👆👆👆👆👆👆 👌👌👌👌👌👌👌👌👌 ✅✅✅✅✅✅✅✅✅ @ala_allah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@jannatolmahdi313 ســـــ🌸ـــلام ❄️در این صبح دل انگیز 💗از خدا میخواهم ❄️که نور عشق بی حدش را 💗بر قلبهای پاک شما بتاباند ❄️تا پیام آور مهر و محبت 💗و شادی برای دلهای غمگین ❄️و خسته باشید ❄️صبحتون بخیر و سرشار از نگاه پر مهرخدا 💗 ‏ 👇••🇮🇷•• تشریف بیاورید. ✵━━┅═🌸‿🌸═┅━✵ @jannatolmahdi313 ✵━━┅═🌸‿🌸═┅━✵ ⚠️باماهمراه باشید. ⚠️ برای تقویت کانال، مطالب را منتشر کنید.ودوستان و آشنایان و افراد خانواده تان را به کانال دعوت کنید.🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ﺑﺒﯿﻦ! ﺑﺮﻑ ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻨﺪ ﻭ ﺷﻼﻗﯽ ﺑﺒﺎﺭﺩ، ﻧﻤﯽ ﻧﺸﯿﻨﺪ!! ﺑﺮﻑ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﻧﺸﯿﻨﺪ ﮐﻪ ﻧﺮﻡ ﻭ ﻣﻼﯾﻢ ﺑﺒﺎﺭﺩ... ﻭ "ﺣﺮﻑ " ﻣﺜﻞ ﺑﺮﻑ ﺍﺳﺖ... ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻫﺎ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ، ﻧﺮﻡ ﻭ ﻣﻼﯾﻢ ﺑﮕﻮ! @jannatolmahdi313
❤️ صغری نان‌پرداز هستم؛ مادر شهیدان محمدرضا و محمودرضا حقیقی؛ ساکن اهواز، سال 40 با پسر دایی‌ام اکبر حقیقی ازدواج  کردم؛ که ثمره این ازدواج دو پسر و یک دختر بود؛ که پسرانم را در هشت سال دفاع مقدس تقدیم اسلام کرده‌ام. پسرانم دوران کودکی پر جنب‌وجوشی داشتند. همسرم فرهنگی بود؛ لذا ما زندگی ساده و متوسطی داشتیم و همواره سعی می‌کردیم از گناه دوری کنیم. زمان طاغوت که ساز و غنا همه جا رواج داشت ما از غنا دوری می‌کردیم. همسرم همواره حساب مالش را داشت و خمس را پرداخت می‌کرد؛ بعدها که فرزندانم شهید شدند هرکس دلیلی برای این افتخار از ما می‌پرسید پاسخی به‌جز مال حلال نمی‌دادم. از کودکی بچه‌ها سعی می‌کردیم تا فرایض دینی را به آن‌ها آموزش بدهیم؛ مثلاً محمدرضا و محمودرضا از هشت سالگی روزه می‌گرفتند؛ محمدرضا وقتی کوچک بود روضه حضرت علی‌اصغر(ع) را خیلی دوست داشت و از پدرش می‌خواست تا روضه را برای او بخواند؛ سپس به پهنای صورت اشک می‌ریخت. محمدرضا 12 سال و شش ماه داشت که امام خمینی(ره) وارد ایران شدند و انقلاب به پیروزی رسید؛ به مسجد محل برای تعلیم اسلحه می‌رفت یک روز به محمدرضا گفتم: «پسرم حالا که برای تعلیم اسلحه می‌روی می‌دانی اگر دشمن به ایران حمله کند وظیفه داری؟» گفت: «بله مادر می‌دانم که باید برای دفاع بروم»؛ گفتم: «نمی‌ترسی؟» پاسخی به من داد که همیشه مهر خاموشی بر زبانم زد و گفت: «نه مادر؛ مگر انسان بیش از یک‌بار می‌میرد؟ پس چه‌بهتر که آن یک‌بار جان خود را تقدیم اسلام کند». محمودرضا حدود یک سال و هشت ماه از محمدرضا کوچک‌تر بود؛ ابتدا محمدرضا وارد جبهه شد و سپس محمودرضا. در شهادتشان هم کوچک‌تری و بزرگ‌تری را رعایت کردند. بچه‌ها قبل از اینکه به منطقه اعزام شوند و یا بعد از مرخصی، ابتدا به دیدن پدربزرگ و مادربزرگشان می‌رفتند، سپس به خانه می‌آمدند. یادم می‌آید که 17 بهمن 64 برای مرخصی آمده بودند اهواز و این آخرین باری بود که محمدرضا برای مرخصی آمد. هنگام رفتن با صدای بلند گفت: «مادر من دارم می‌روم». یک نگاه به سرتاپایش انداختم؛ ته دلم لرزید که مبادا این آخرین بار است محمدرضا را می‌بینم. چند دقیقه بعد از رفتنش؛ به خانه مادربزرگشان رفتم تا بار دیگر محمدرضا را ببینم؛ اما دیر رسیدم و محمدرضا رفته بود. شب قبل از شهادت محمدرضا خواب دیدم که برایش به خواستگاری رفته‌ام. به محمدرضا گفتم «پسرم خوب به دختر خانم نگاه کن؛ نامش فاطمه است. سرش را پایین انداخت و گفت نامش که زیباست». فردا صبح، عملیات والفجر 8 با رمز یا فاطمه الزهرا(س) آغاز شده بود و محمدرضا هم در آن عملیات شهید شده بود و شهادتش به‌منزله عروسی‌اش بود. محمودرضا هم مجروح شده بود و او را به بیمارستان امام خمینی(ره) منتقل کرده بودند. چند روز بعد که پیکر محمدرضا را برای تشییع آوردند اجازه خواستم که زیارت عاشورا بخوانم. بعد از خواندن زیارت عاشورا هنگامی که خواستند سنگ لحد را بگذارند به‌یک‌باره صدای پدر محمدرضا بلند شد که محمدرضا می‌خندد؛  باورم نشد چون چهره محمدرضا یخ زده بود و چندین روز بود که در معراج شهدای آبادان و اهواز مانده بود. امکان نداشت که این اتفاق بیفتد. همه فامیل بر سر جنازه جمع شده بودند از آن‌ها خواستم که بگذارند به جلو بروم وقتی محمدرضا را دیدم باورم نمی‌شد آن‌قدر زیبا خندیده بود که هیچ‌گاه از یادم نمی‌رود؛ هفت تا از دندان‌هایش مشخص بود. شب خواب محمدرضا را دیدم گفتم: «مادر جان؛ به چه می‌خندیدی؟» گفت: «خنده‌ام دلیل داشت؛ خداوند هر آنچه در دنیا و آخرت بالاتر است را به من نشان داد» متوجه حرفش نشدم گفتم: «یعنی خانه و ماشین و باغ و...» گفت «نه مادر جان؛ خیلی بالاتر از این‌ها». خوابم را برای یکی از دوستانم تعریف کردم، گفت: «چه چیزی بالاتر از وجه الله که شهید دیده است». محمودرضا سه ترکش از عملیات والفجر 8 در بدنش به یادگار داشت که پزشکان تنها یک ترکش را درآورده بودند و دو ترکش هم در بدنش باقی مانده بود. به او تذکر داده بودند که وقتی شرایطش بحرانی شده بود باید ترکش‌های دیگر را هم از بدنش در بیاورد. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
✅ پست جدید علی دایی و چندنکته یادتونه تابستون تو محرم علی کریمی یه استوری زد درباره نذری دادن و این حرفا که بجای نذری‌ دادن تو محرم ، هزینه داروی بیماران رو بدید. اون زمان علی کریمی داخل ایران بود و هنوز مثل الان ضدانقلاب نشده بود. اون زمان خیلیا ناراحت شدن و علیه‌ش مطلب زدن. فضا برای کریمی خیلی سنگین شده بود تا اینکه یکی از منبری‌ها که اسمش رو نمیارم رو منبر علی کریمی رو نقد کرد و جملات نامناسبی گفت و در آخر بهش گفت بی‌شرف 🔻علی کریمی هم عکس این منبری رو گذاشت و گفت بی‌شرف تویی. همه اومدن شروع کردن به حمایت از علی‌ کریمی و کوبیدن اون روحانی. یعنی هیچ جوره نمیشد انقدر عالی فضای سنگینی که روی علی کریمی بود به راحتی برداشته بشه که یه لفظ بی ادبانه از یک روحانی تونست این کارو بکنه. چون بعید بود از یک روحانی اون الفاظ زشت. 🔻دقیقا همین اتفاق برای علی دایی افتاد، چند وقتیه مطالب و موضع‌گیری های علی دایی مسأله ساز بوده، و اتفاقاتی که براش افتاد در همراهیش با فراخوان های ضدانقلاب و اعتصابات و پلمب شدن طلافروشی و رستورانش، برگردوندن همسر و دخترش از سفر به دوبی، خیلی فضارو براش سنگین کرده بود تا اینکه در برنامه جهان آرا مهمانی دعوت شد که واقعا قابل احترام هستش، از جانبازان عزیز مدافع حرمه. کسی که برای امنیت امثال علی دایی‌ها رفت و جونشو کف دستش گذاشت و با داعش جنگید و قطع نخاع شد. همه‌مون شرمنده این بزرگوار هستیم. اتفاقا کل برنامه هم مطالب عالی بیان شد ولی در دو دقیقه نکاتی گفته شد که واکنش مردم رو برانگیخت و دقیقا مثل داستان علی کریمی حتی چندبرابر بیشتر فضارو به نفع علی دایی برگردوند. 🔻شاید باورتون نشه این روزها که تو کانالهای ما همش بحث حاج قاسم و ایام شهادت حاج قاسم و بعدش دیدار مقام معظم رهبری و زنان بود، در اینستاگرام به همین شدت حتی بیشتر بحث پیرامون علی دایی و برنامه جهان آرا بود. انقدر از علی دایی حمایت شد که خودش هم انتظار نداشت وامروز دیگه پست زد و تشکر کرد. فکر کنم خودشم خسته شد از این فضا وخواست تموم شه این بحث‌ها من از منتقدین به علی دایی بودم، طی دوسه ماه اخیر مطالبم در نقد دایی در کانال موجوده، ولی برای نقد ایرادات و کنش‌های منفی علی دایی باید با منطق و استدلال رفت جلو تا حرفی باقی نمونه. برخی میگن ایشون جانباز مدافع حرم هستش و درمقابل علی دایی که حرف ضدانقلاب رو داره میزنه باید از ایشون دفاع کرد. اینجا دوتا بحثه 🔸اگر بمن بگن یک جانباز مدافع حرم مثل اقای نصیری برات محترم‌تره یا یک فوتبالیست مثل دایی، قطعا من به ماجرا ایدئولوژیک نگاه میکنم و جانباز مدافع حرم رو با صدتا فوتبالیست عوض نمیکنم و روی سرم میگذارم 🔸ولی اگر بگن این جملات جانباز عزیز درمقابل علی دایی رو تایید میکنی؟ بالخره او جانباز است و علی دایی خیلی اشتباه عمل کرده، میگم خیر. حرف‌ها درست نیست. حرف‌ها بی‌انصافیست. باید طرفدار حق بود. با تمام احترامی که برای این جانباز جانفدا قائلم ،حرفش رو غلط میدونم و بنظرم از مسیر باطل نمیشه باطل رو نقد کرد. کار بدتر خراب میشه. مسیر باطل یعنی حرف و استدلال غیرمنطقی 🔻علی دایی هیچوقت برای من اسطوره نبوده، ولی یک‌زمانی در تیم ملی با گل‌هایش دل همه‌ روشاد کرده، و باعث افتخارآفرینی ملی شده. علی دایی اون زمان کنش ضدانقلابی نداشت، چرا اون زمان دایی روتخریب کنیم؟ کنش الانش رو باید نقدکنیم، کلی استدلال و منطق داریم. جمله دیگری این جانباز عزیز و قابل احترام گفتند که خیلی مورد توجه قرار نگرفت اون جمله بنظرم بدتر از جمله اول بود، اونجایی که گفت چرا اینهارو اجازه نمی‌دید از کشور خارج بشن؟ بذارید برن کشور از وجود اینها تطهیر بشه 🔻هنوز که هنوز است بخاطر جمله خانم زینب ابوطالبی که گفت هرکی ناراحته از ایران بره، داریم هزینه میدیم، داریم میخوریم. این جملات جز ایجاد تنش و دوقطبی هیچ فایده‌ی دیگری نداره. مملکت فقط برای ما حزب‌اللهی‌‌ها نیست. اتفاقا نقدی که به مخالفین جمهوری اسلامی داریم همین است که چرا خودتون رو صاحب ایران میدونید، کسی که طرفدار نظام باشه رو جزو مردم حساب نمیارید. ماهم جزو مردمیم، نظر ما موافقین جمهوری اسلامی رو هم ببینید. نقدمون به دایی هم همین بود چرا میگی در کنار مردمم، ما هم مردمیم بیشترم هستیم ولی نظرمون این نیست، بعد خودمون بیایم بگیم هرکی میخواد بره، بذارید فوتبالیستها برن تا کشور تطهیر بشه؟ من یک تار موی جانباز قطع نخاعی مدافع حرم رو با صدتا علی کریمی و دیگر فوتبالیست‌ها و سلبریتی‌هایی که وطن‌فروشی میکنن عوض نمیکنم. ولی بازهم با قاطعیت میگم اون چند جمله جانباز قابل دفاع و توجیه نیست وخیلی بد تموم شد برای جبهه انقلاب. در روزهایی که به ایام فاطمیه، و ایام شهادت سردار میشد شکاف‌های اجتماعی و ناراحتی‌های چندماه اخیر رو ترمیم کرد این چندجمله مانع این اتفاق شد ✍ حسین‌دارابی
‼️فوری ♦️یک کشته و دو زخمی در شرکت نفت و گاز گچساران 🔹 در پی یک مورد تیراندازی در اداره شیمیایی شرکت نفت و گاز گچساران، یک نفر کشته و دو نفر زخمی شدند. ⭕️ @nabardema
دو جمله قابل تأمل از ناپلئون درباره قرآن «ناپلئون بناپارت» از اطرافیان راجع به مسلمین پرسید: مرکز مسلمین کجاست؟ مصر را به او معرفی کردند. با یک مترجم عرب به طرف مصر حرکت کرد. پس از ورود به قاهره، به کتابخانه آن شهر وارد شد. به مترجمش گفت: یکی از این کتابها را برایم بخوان. مترجم دست برد بین این همه کتب یکی را برداشت و گشود، دید قرآن است. چشمش به این آیه خورد: «إنّ هذا القرآنَ یَهدی للّتی هی أقوَم»(أسری، ۹) قرآن، مردم را به استوارترین راه هدایت می‌کند. آیه را، برای «ناپلئون» خواند و ترجمه کرد. «ناپلئون»، از کتابخانه بیرون آمد. شب را تا صبح به فکر این آیه بود. صبح بیدار شد و دو مرتبه به کتابخانه آمد. از مترجم خواست تا از همان کتاب دیروزی برایش بخواند. قرآن را باز کرد، آیاتی چند از قرآن تلاوت کرد و ترجمه نمود. ناپلئون دوباره به خانه برگشت، شب را باز غرق فکر بود. روز سوم بکتابخانه برگشت، چند آیه از قرآن را مترجم برایش خواند و ترجمه کرد، از کتابخانه بیرون آمدند. «ناپلئون» پرسید: این کتاب مربوط به کدام ملّت است؟ مترجم گفت: مربوط به مسلمانان است، و اینان معتقدند: که این قرآن است و از آسمان به پیامبر عظیم‌الشأن آنها نازل گردیده. «ناپلئون» دو جمله گفت: یکی بنفع مسلمین، ویکی بضرر مسلمانان. جمله اول این بود که گفت: من از این کتاب استفاده کردم، واین طور احساس نمودم که اگر مسلمین از دستورات جامع این کتاب استفاده کنند ذلّت نخواهند دید. و جمله دیگر اینکه: تازمانیکه این قرآن در بین مسلمین حکومت کند، ودر پرتو تعالیم عالیه این برنامه جامع، زندگی کنند، مسلمین تسلیم ما نخواهند شد، مگر ما بین آنها و قرآن جدایی بیفکنیم. منبع: همای سعادت، ج۱ ص۷۰ پ.ن: بیگانه‌ها فهمیدن قرآن چه گنجیه. آیا خودمونم فهمیدیم؟🤔
امام على عليه السلام: كُن جَميلَ العَفوِ إذا قَدَرتَ در زمانى كه قدرت دارى، خوش گذشت باش غررالحكم حدیث7162 @Norolhoda_Info
15.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺️علل دشمنی آمریکا و نظام سلطه با جمهوری اسلامی ایران مرگ بر امریکا 😡😡