پشت پرده چرخش کشورهای عرب خلیج فارس به سمت ایران و محور شرق
#تحلیل_اختصاصی
#تحلیل_مهم
در دوره اول انتخاب اوباما در آمریکا، گروهی در سیاست این کشور به این نتیجه رسیده بودند که سرعت رشد چین بیشتر از محاسبات قبلی آنهاست و برای کنترل چین نیاز است هرچه سریعتر ارتش آمریکا خاورميانه را تخلیه کند و در اطرف چین پایگاه ایجاد کند تا ضمن کنترل شاهرگ های کریدور دریایی چین، بتواند با ابزار ارز غالب خود یعنی دلار، اقتصاد چین را نیز به سرنوشت اقتصاد ژاپن در نیمه دوم دهه 1980 دچار کند.
پیش از آن نیز آمریکا، برای کنترل چین به یک اهرم دیگر نیز نیاز داشت که در حمله به منطقه غرب آسیا(خاورمیانه) آن را بدست آورده بود و آن کنترل منابع انرژی که میتوانست چین را در بخش انرژی خودکفا کند.
برای اینکار نیاز بود آمریکا خاورمیانه را تخلیه کند اما یک مشکل اساسی (ولی شاید تا آن زمان متوسط برای آمریکا) وجود داشت و آن ایران بود.
آمریکا متوجه شده بود طی سال های 2001 تا 2008 بیش از حد درگیر حل مشکل نفوذ و تسلط ایران در منطقه بوده و تا آن زمان تقریبا هرکاری برای سرنگونی رژیم حاکم ایران انجام داده بود ولی هربار نه تنها خودش شکست خورده بود بلکه حتی متحدان اصلی ایران نیز برعکس تصور قوی تر میشدند.
در آن سالها،جمعی در قوه عاقله حاکمیت آمریکا اعتقاد داشتند که مشکل چین خطرناک تر از ایران است و با ایران میشود براحتی کنار آمد اما اگر چین از آمریکا پیشی بگیرد دیگر خبری از دنیای تک قطبی نخواهد بود و مساله اول آمریکا چین است نه ایران.
پس سیاست کاهش سطح تنش امنیتی با ایران به روی کار آمد و حتی در کابینه آمریکا افرادی که دشمنی آشکار با ایران داشتند اخراج و افراد میانه رو وارد میدان سیاست شدند.
همه چیز داشت به خوبی پیش میرفت که خباثت اسرائیلی ها یا بهتر بگوییم صهیونیسم جهانی دوباره وارد دشمنی تاریخی خود با ایران شد.
ابتدا هرکاری کردند تا به دولت اوباما فشار بیاورند ولی دولت آمریکا به اسرائیل یادآوری کرد که حتی با بازوهای ایران (به گفته خود غربی ها) مانند حزب الله لبنان و حماس هم نمی تواند بجنگد و بدون حمایت آمریکا حتی 2 هفته هم دوام نمی آورد.
بعد از آن اسرائیلی ها به مهره های نفوذی یا یهودیان مخفی خود در داخل ایران رجوع کردند و قائله 88 را در ایران رقم زدند
پس از آن بود که به آمریکا این پالس از داخل ایران فرستاده شد که ایران برخلاف محاسبات قبلی آمریکا در لبه گسست حاکمیتی است و اگر آمریکا به سیاست های خود ادامه دهد این زمان بهترین موقع برای تغییر رفتار رژیم ایران است. دقت کنید تا پیش از آن به دنبال سرنگونی رژیم ایران بودند اما از سال 88 این پالس فرستاده شد که با حمایت مستقیم آمریکا و بحث تحریم های حداکثری سیاست تغییر رفتار حاکمیت ایران یا جام زهر 2 به سرعت به نتیجه خواهد رسید (خدا ان شاء الله آن وطن فروشان داخلی را که این ایده تحریم حداکثری را به جهت منافع خود در ذهن آمریکا تثبیت کردند به زمین گرم بزند با خانواده هایشان)
بعد از آن حیله صهیونیستی در ایران، دیگر امکان آشتی آمریکا با ایران وجود نداشت زیرا حاکمیت ایران به صورت یک تروریسم دولتی به مردم دنیا معرفی شده بود رسانه هایی که در دست يهوديان بودند هرگز آبرویی برای ریاست جمهوری آمریکا نمیگذاشتند.
سپس درگیری های بعدی اتفاق افتاد ولی آمریکا با این تصمیم اشتباه، خود را نیز بدبخت کرد.
طی 8 سال بعد یک جنگ نیابتی بزرگ بین ایران و آمریکا با شیطنت اسرائیلی های خارجی و داخلی شکل گرفته بود که به قول ترامپ باعث شد فقط در یک مورد،بیش از 7 تریلیون دلار آمریکا در منطقه هزینه کند ولی باز شکست بخورد
حال برگردیم به سراغ کشورهای عربی منطقه که در این سالها زیر سایه آمریکا بودند و برای منافع آمریکا و اسرائیل هرکاری کردند تا ایران و محور مقاومت را شکست بدهند اما از سال 2018 آمریکا متوجه تقویت اتحاد ایران با روسیه شده بود و از سوی دیگر این درگیری ها به چین فرصت رشد عظیمی را در همه ابعاد داده بود.
حال دوباره زمزمه هایی مبنی بر ترمیم دوباره رابطه آمریکا با ایران مطرح میشد که اینبار ترامپ با ترور سردار عزیز ما آن را به زعم خود تقریبا ناممکن کرد.ترامپ برای رای دوره دوم ریاست جمهوری آمریکا به جامعه صهیونیسم آمریکا شدیدا احتیاج داشت و برای خوش رقصی هر کاری کرد و تخریب شانس بهبود رابطه با ایران یک شیرین کاری اساسی دیگر بود.
خیلی خلاصه عرض کنم که گذر زمان و تضعیف شدید آمریکا علی الخصوص اتحاد ایران و روسیه و چین باعث شد آمریکا با اوکراین به مقابله با روسیه به عنوان یک ضلع این اتحاد بپردازد تا بتواند هزینه جنگ خود را با چین از اروپا بدست بیاورد زیرا میدانستند که جهت مهار با چین دیگر تنها شانس آنها استفاده از گزینه نظامی است.
(ادامه مطلب در پست بعدی...)
اقتصاد ترکیه در آستانه بحران بزرگ
#تحلیل_اختصاصی
میزان ذخایر طلای ترکیه در پایان سال 2022 حدود 542 تن بود.
اما در حال حاضر حدود 400 تن است که آن هم در لندن نگه داری میشود.
در طی 6 هفته دولت ترکیه ذخیره ارزی این کشور را از 12 میلیارد دلار به 6 میلیارد دلار کاهش داده (خرج کرده) و در کنارش 72.3 تن طلا را نیز فروخته است.(این رفتار خیلی آشنا نیست. بله دولت روحانی پیش از آنکه دلار را به 30 هزار تومان برسد، چنین فعالیت های مشابه را انجام داده بود)
اما شاهکار اردوغان تمامی ندارد به عنوان مثال ذخایر بانک مرکزی به منفی 70 میلیارد دلار رسیده (بانک مرکزی ترکیه 70 میلیارد دلار استقراض داشته) و امروز خبر رسیده فروش ذخایر طلا در لندن هم آغاز شده است.
دولت اردوغان تمام این کارها را جهت حفظ قیمت دلار تا زمان پایان انتخابات انجام میدهد.
دولت اردوغان در سال گذشته نیز اینگونه ارز پاشی هایی داشته و میزان ارزپاشی این دولت در سال گذشته به اندازه 30 سال گذشته ایران بوده است ولی قبلا هرگز همزمان به سراغ فروش طلا و ارزپاشی نجومی و ذخیره منفی و.. نرفته بود.
همه ما قبلا تجربه کردیم که بعد از این ارزپاشی ها و فروش طلای ذخیره چه بلایی به سر اعتبار ارز یک کشور می آورد
اما مشکل ترکیه ده ها برابر بزرگتر از مشکل سابق ایران است.
(حال شاید بهتر متوجه اصرار رجب زاده مبنی بر یافتن منابع گازی و نفتی گسترده در منطقه میشوید تا جاییکه در ظاهر حتی یک ماه گاز را رایگان کرد و این برای ایجاد یک مرز امن تا زمان انتخابات بود)
از آنجایی که این کشور تحریم نبوده و دارای تجارت باز با کشورهای مختلف می باشد کافی است یک موج تورمی ساده راه بیفتد و بعد از آن خواهید دید که چگونه طلبکاران خارجی به جان اقتصاد ترکیه و ذخایر طلای این کشور می افتند که حتی در داخل ترکیه هم نیست.
اتفاق بسیار عجیب تری که در حال وقوع است کاهش شدید میزان ذخایر اسکناس های فیزیکی در بانک مرکزی ترکیه است.
این خبر چند نتیجه گیری را با خود به ارمغان می آورد.
همان دستی که برخلاف نیاز ترکیه به کاهش تورم، نرخ بهره را کاهش نداده بود و کاری کرده بود که نرخ بهره بیشتر هم شود، امروز هم در بخش تاراج اسکناس های فیزیکی ترکیه نقش دارد و این به معنای این است که میخواهند نوعی افزایش ارزش مصنوعی برای لیر ترکیه برای چند ماه دست و پا کنند و در اصل عده ای آماده شدند که پیش از شروع بحران مالی، هرچه سرمایه در دست مردم عادی ترکیه است را غارت کنند.
این امر در کنار فروش طلای ذخیره خبر از آماده شدن گروهی بزرگ از مدیران برای یک فرار دسته جمعی احتمالی از ترکیه هستند.
گرچه در واقعیت دیگر برای مردم ترکیه فرقی نمیکند چه کسی در انتخابات ترکیه برنده میشود حتی اگر اردوغان شکست بخورد، ترکیه وارد یک دوره طولانی آوار برداری اقتصادی خواهد شد.
دولت آتی ترکیه مجبور است که برای جلوگیری از سقوط ناگهانی و شورش های عمومی به تلاش خود برای فروش باقی مانده ذخایر طلای ترکیه ادامه دهد تا بلاخره مردم ترکیه بتوانند آن بحران بزرگ اقتصادی را که همه از آن خبر داریم را تجربه و تحمل کنند.
اگر کسی غیر از اردوغان برنده این انتخابات شود تنها کاری که میتواند انجام دهد این است که جامعه ترکیه برای رویارویی با این بحران بزرگ آماده کند.
اردوغان برای این اتفاق یک راه حل در نظر داشت و آن هم ورود به یک جنگ منطقه ای بود. بهترین گزینه حمایت از باکو در جنگی علیه ارمنستان بود
اما زلزله ترکیه همه نقشه های اردوغان را بر باد داد. امروز ورود ارتش ترکیه به درگیری های لیبی و سودان و حتی مصر راه حل دیگری است که میتواند با بخش کوچکی از ارتش ترکیه آن را انجام دهد.
گرچه در بهترین حالت ثمر آن یک پیروزی روانی کوچک است .
ترکیه هیچ دوستی هم ندارد که حاضر باشد در این بحران های پشت سرهم در دنیا، جور این مردم را بکشد.
زیرا در زمانی که دولت های قوی دنیا در حال ذخیره مواد غذایی و آماده سازی کشورشان در مقابله با جنگ جهانی بعدی و بحران بزرگ تغییر نظم ها هستند، دولت اردوغان در حال بازی های سیاسی برای حفظ کرسی قدرت خود است
از همه هموطنان خودم در ترکیه خواهش میکنم دیگر با عینک سابق به این کشور و اقتصادش نگاه نکنند و با دید شک و تردید به فکر حفظ سرمایه در ترکیه باشند
یا علی
میلاد.رضایی
اردیبهشت ١۴٠٢