eitaa logo
روشنای ویگل
120 دنبال‌کننده
25.1هزار عکس
31.2هزار ویدیو
783 فایل
سعی می کنم مطالب خوبی برای شما عزیزان داشته باشم.باماهمراه شوید.
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️در یکى از روزهاى ماه محرم همراه عباس بابایى و چند تن از خلبانان پس از انجام یک مأموریت حساس و مشکل به پایگاه برگشتیم. 🚕جلو ساختمان عملیات ماشین آماده بود تا ما را به مقصد برساند. عباس به راننده گفت: ما پیاده مىرویم؛ شما بقیۀ بچه ها را به مقصد برسانید. 🚶🏽‍♂️من هم به تبعیت از عباس سوار نشدم و هر دو به راه افتادیم. پس از دقایقى به یکى از خیابانهاى اصلى پایگاه رسیدیم. صداى جمعیت عزادار از دور به گوش مىرسید. کمکم صدا بیشتر شد و پرچمهاى دستۀ عزادار از دور پیدا شد. ☀️هر چه به جمعیت نزدیکتر مى شدیم چهرۀ عباس برافروخته تر مىشد. ناگهان متوجه شدم عباس کنارم نیست. وقتى برگشتم دیدم مشغول درآوردن پوتینهایش است. پوتین و جوراب را از پا درآورد و بند پوتینها را به هم گره زد و آنرا به گردن آویخت. و به حرکت ادامه داد. 🔰با دیدن این صحنه بى اختیار به یاد حر بن یزید ریاحى افتادم. هنگامى که به حضور امام شرفیاب شد. لحظاتی بعد که دستۀ عزادار نزدیکتر شد، عباس دست هایش را از آستین درآورد و بالا تنه لباس پروازش را دور کمر گره زد و با گامهاى تندترى به سوی دسته رفت. او چند لحظه بعد در میان انبوه عزاداران قرار گرفت. 👋عباس با صداى زیبایش نوحه مى خواند و با جمعیت سینه زنان و زنجیرزنان به طرف مسجد پایگاه مىرفتند. 🌴من تا آن روز گاهى در ایام محرم دیده بودم که بعضى پابرهنه عزادارى مىکنند، ولى ندیده بودم که فرمانده پایگاهى با پاى برهنه در میان سربازان و پرسنل عزادار نوحه خوانى کند. سرهنگ خلبان فضلالله جاویدنیا، به نقل از کتاب هنر اهلبیت ع @roshanaivigol
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🌺 👆چند دقیقه هم صحبتی با بچه های دیروز این خاک... کانال را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇👇 @roshanaivigol
  🍒امر به معروف و نهی از منکر🍒 ☀️رسول خدا ص فرمود: مَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهى‏ عَنِ الْمُنْكَرِ فَهُوَ خَلِيْفَةُ اللَّهِ فِى أَرْضِهِ وَ خَلِيْفَةُ رَسُولِ اللَّهِ وَ خَلِيْفَةُ كِتابِهِ. 🌸کسی که امر به معروف و نهی از منکر کند، جانشین خدا روی زمین و نیز جانشین رسول الله و قرآن است. مجمع البيان، ذيل آيه 104 آل عمران، مستدرك الوسائل، جلد 12، ص 179 🔺اگر کسی در مراسمی که دعوتش می‌کرد مقید به رعایت موازین شرعی نبود، حتی اگر از نزدیکترین افراد به او بود، باز در آن مراسم شرکت نمی‌کرد. 🔸روی باور و اعتقادش می‌ایستاد. محض دل کسی به مجلس نمی‌رفت. قبل از رفتن سعی می‌کرد تا افراد را آگاه و مسائل را درست برای آن‌ها بیان کند. ♻️اگر موفق می‌شد که هیچ؛ اما اگر تلاشش نتیجه نمی‌داد عذرخواهی می‌کرد و در آن جلسه شرکت نمی‌کرد و هدیه را برایشان می‌فرستاد. 💢با نرفتنش مخالفت خود را با اینگونه مجالس ابراز می‌کرد. خانم زینت ربیع‌پور همسر شهید جمال رضی.                                                         @roshanaivigol
🌸🍃خاطره ای زیبا از شهید مجید زین الدین … 🍃 یه موتور گازے داشت که هرروز صبح و عصر سوارش میشد و باهاش میومد مدرسه و برمیگشت… 🌼 یه روز عصرکه پشت همین موتور نشسته بود و میرفت، رسید به چراغ قرمز… ترمز زد و ایستاد. یه نگاه به دور و برش کرد و موتور رو زد رو جک ورفت بالای موتور و فریاد زد : الله اکبر و الله اکــــبر...‼️ نه وقت اذان ظهر بودنه اذان مغرب … اشهد ان لا اله الا الله... هرکی آقا مجید و نمیشناخت غش غش میخندید و متلک مینداخت و هرکیم میشناخت مات و مبهوت نگاهش میکردکه این مجید چش شُدِه؟! قاطی کرده چرا؟! 🌼 خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن… آشناها اومدن سراغ مجید که آقااامجید! چطور شد یهو؟؟!! حالتون خُب بود که؟!! 🌼 مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت و گفت : "مگه متوجه نشدید؟! پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بودکه عروس توش بی حجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن… من دیدم تو روز روشن جلو چشم امام زمان داره گناه میشه؛ به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه ؟! دیدم که این بهترین کاره !" 👉👉👉🖤 @o_gorji🖤
🌹  ابراهیم هادی

وقتی بهش میگفتیم
چرا گمـنام ڪار می‌ڪنی... 😇⁉️

میگفت: ای بابا،
همیشه ڪاری ڪن
ڪه اگه خدا تو رو دید
خوشش‌ بیاد نه مـردم ...! 👌


 
 

@besooyadamiyat
✨﷽ا✨ ✍️ 🙂 🙂 👈 حتی یک‌بار هم به من، تو نگفت! 🌟 همسر شهید بهشتی می‌گوید: چیزی که در بیست و نه سال زندگی مشترک‌مان دیدم ملایمت و صبر ایشان بود. در کارهای خانه به من کمک می‌کردند، در خرید لوازم مورد نیاز، رسیدگی به باغچه‌ها و بعضی وقت‌ها شستن ظروف آشپزخانه مشارکت داشت. 🌟مطلبی که هیچ گاه از یادم نمی‌رود احترام او نسبت به من بود و در مقابل من هم حرمت ایشان را رعایت می‌کردم، در سراسر زندگی حتی یک‌بار هم به من تو نگفت!! 🌷شهید بهشتی به روایت همسر 💯 ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ ♡ @yasmotahar ┄┅┅❁💚❁┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬شوخی شهید محمدرضا سنجرانی در شرایط سخت جنگی شهدا در قهقهه مستانه‌شان و در شــــادی وصــــل‌شان عِنــــدَ رَبـــِّـهِم یُرزَقــُــون‌اند... 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🎊اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد🎊 🇮🇷 ای با شهدا @lahzaei_ba_sh
🔹زیارت عالی و پرفیض زیارت عاشورا را بخوانید از طرف من و به ارباب ابراز ارادت کنید. آه که تمام حسرتم این است که چقدر دیر فهمیدم زیارت عاشورا چیست و حیف که فقط روزی یک مرتبه روزی ام نشد. بر شما باد خواندن «عاشورا عاشورا عاشورا» که این سخن سخن امام عصر است و بدانید هر که *چهل روز عاشورا بخواند و ثواب آن را هدیه بفرستد* حتما تمام تلاش خود را به اذن خدا خواهم کرد تا حاجت او را بگیرم و اگر نه در آخرت برای او جبران می کنم. 🥀حتی یک عاشورا هم قیامت می کند با روضه ارباب از زبان مادرش و خواهرش. ان شاءالله شرمنده شما نباشم. بخشی از دلنوشته ی هدیه به روح مطهر شهید @
یک بار با عصبانیت ایستادم بالای سر منصور و نمازش که تمام شد، گفتم «منصور جان، مگه جا قحطیه که میای می‌ایستی وسط بچه‌ها نماز میخونی؟ خُب برو یه اتاق دیگه که منم مجبور نشم کارم رو ول کنم و بیام دنبال مهر تو بگردم.» تسبیح را برداشت و همان طور که می‌چرخاندش، گفت «این کار فلسفه داره. من جلوی این‌ها به نماز می‌ایستم که از همین بچگی با نماز خوندن آشنا بشن. مهر رو دست بگیرن و لمس کنن. من اگه برم اتاق دیگه و این‌ها نماز خوندن من رو نبینن، چه طور بعداً بهشان بگم بیایین نماز بخونین!؟» 🔹 می‌گفت به جای این که چیزی را با حرف زدن به بچه یاد بدهیم، باید با عمل خودمان نشانش بدهیم. 💖شهید منصور ستاری به روایت همسر💖 وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷 ای با شهدا @lahzaei_ba_sh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹اگر خدا دوست داشت شهیدمون کنه آماده‌ایم. 🌷و اگر دوست داشت زنده بمونیم و جوهر ما رو تا آخر به کار بگیره، بازم آماده‌ایم. 🌸باید تکلیف الهی‌مون رو همیشه انجام بدیم... شهید مهدی زین الدین ‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌.
یک بار با عصبانیت ایستادم بالای سر منصور و نمازش که تمام شد، گفتم «منصور جان، مگه جا قحطیه که می‌آی می‌ایستی وسط بچه‌ها نماز؟ خُب برو یه اتاق دیگه که منم مجبور نشم کارم رو ول کنم و بیام دنبال مهر تو بگردم.» تسبیح را برداشت و همان طور که می‌چرخاندش، گفت «این کار فلسفه داره. من جلوی این‌ها نماز می‌ایستم که از همین بچگی با نماز خوندن آشنا بشن. مهر رو دست بگیرن و لمس کنن. من اگه برم اتاق دیگه و این‌ها نماز خوندن من رو نبینن، چه طور بعداً به‌شان بگم بیایین نماز بخونین!؟» قرآن هم که می‌خواست بخواند، همین طور بود. ماه رمضان­ها بعد از سحر کنار بچه‌ها می­نشست و با صدای بلند و لحن خوش قرآن می‌خواند. همه دورش جمع می‌شدیم. من هم قرآن دستم می­گرفتم و خط به خط با او می­خواندم. اصلاً اهل نصیحت کردن نبود. می‌گفت به جای این که چیزی را با حرف زدن به بچه یاد بدهیم، باید با عمل خودمان نشانش بدهیم. آسمان ۵: شهيد ستاري به روايت همسر، نويسنده: لعيا رزاق‌زاده 🌙کانون‌اُنس‌بانهج‌البلاغه‌ 🔆کاشان‌کاشانهٔ‌نهج‌البلاغه 💎@Kashan_Nahj