📚 برشی از کتاب #تور_تورنتو
✂️ میزنم شبکه خبر. تابوت سردار را سردست گرفتهاند. صدای تلویزیون را قطع کردهام که زهرا بیدار نشود. بالای تصویر میگوید پخش زنده است. نصف شبی میخواهند بی سر و صدا پیکرش را به خاک بسپارند. تا چشم کار میکند مردم اطراف قبر را گرفتهاند. توی این سرمای دیماه. معصومه میپرسد «این گونیا چیه؟»
- قبر ریزش کرده دارند دور تا دورشو سیمان میزنند.
همراه با اذان صبح پیکر را دفن میکنند. من و معصومه هم وضو میگیریم و نماز میخوانیم.
پرواز یک ساعت تأخیر داشته. پیام داده به واتساپ معصومه. ساعت پنج و چهل دقیقه.
- تا یک ربع دیگه میپریم.
معصومه مینویسد «خیلی مواظب خودت باش.» پروازش چهار ساعت است. چیزی حدود ده صبح میرسد کیاف.
به معصومه میگویم امیرحسین را شیرفهم کند خودش از مشکل سریال ویزا حرفی نزند. مینویسد «کیاف عادی برخورد کن متوجه نشند.»
پیام را میبیند ولی جواب نمیدهد.
- رسیدی پیام بده!
تیک دوم واتساپ نمیخورد. بله سین نمیکند. با این حساب پرواز کرده.
♦️ شهید حادثه پرواز اوکراین، #امیرحسین_قربانی به روایت پدر
✍️ #محمدعلی_جعفری
📚 #انتشارات_روایت_فتح
@roshanaqom