eitaa logo
روشنگر
300 دنبال‌کننده
25.6هزار عکس
13.8هزار ویدیو
12 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
❣ -ما أجمل أن تجد قلب يحبك دون أن يطالبك بأي شيء سوى أن تكون بخير چقدر زیباست اگر قلبی را پیدا کنی که دوستت بدارد، بدون آنکه از تو چیزی بخواهد، جز اینکه حالت خوب باشد. 🌺
•‌<💌> •< > . . 〔🌤〕 بعد از نمـاز صبح، زیارت حضرت زهـرا علیهاالسلام خواند، پرسیدم: مگر شهـادت حضرت زهــراست؟ گفت: نزدیڪه! 〔😔〕 وقتی خواست برود، پسـرم حسین (ڪه ڪوچڪ بود) گریه ڪرد. بردش بیرون، چیـز؎ برایش خرید و آرامش ڪرد‌. 〔💔〕 گــریه‌ام گرفت، گفتم: تا ڪی ما باید این وضع را داشته باشیم؟ گفت: تا حالا صبر ڪرده‌ا؎، باز هم صبــر ڪن، درست میشه! 〔💚〕 حضرت زهــرا علیهاالسلام را خیلــی دوست داشت، روضه‌اش را هم دوست داشت، روضه او را ڪه می‌خواندند، به سومین زهــرا علیهاالسلام ڪه می‌رسید، دیگر نمی‌توانست ادامه دهد. 〔💘〕 ترڪش ڪه خورد و بردنش بیمارستان، زنــده ماند تا روز شهـادت حضرت زهرا علیهاالسلام و در روز شهادت مــادرش به شهادت رسید. 🌷شـهـیـد دفاع مقدس •<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش ڪـاسه‌ےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻
•‌<💌> •< > . . ♥️🍃°• یک بار سر یک مسئله ای با هم به توافق نرسیدیم، هر کدام روی حرف خودمان ایستادیم، او عصبانی شد، اخم کرد و لحن مختصر تندی به خودش گرفت و از خانه بیرون رفت. شب که برگشت، همان طور با روحیه باز و لبخند آمد و به من گفت: «بابت امروز صبح معذرت می خواهم.» می گفت: «نباید گذاشت اختلاف خانوادگی بیشتر از یک روز ادامه پیدا کند.» ♥️🍃°• 🌷شـهـیـد دفاع مقدس •<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش ڪـاسه‌ےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻
•‌<💌> •< > . . 👦🏻|• هادے و حسین، دو فرزند ڪوچڪمان، دعوایشان شده بود، موهاے هم را مےڪشیدند. 🚶🏻‍♂|• گفت: «آماده‌شان ڪن ببرمشان بیــرون.» 👶🏻|• یڪ ساعت بعد ڪه آمد، دیدم سَرِ دو تاے آنهـا را ڪچل ڪرده است. 😉|• گفت: نمےخواهم من ڪه نیستم و در جبــهه هستم، تو حـرص بخوری!؟» 🌷شـهـیـد دفاع مقدس
•‌<💌> •< > . . 🥘.: مشغــول آشپــزۍ بودم، آشــوب عجیبۍ در دلــم افتاد، مہمــان داشتم، به مہمــانها گفتم: شما آشپزۍ ڪنید من الان بر مۍگردم. 🤲🏻.: رفتم نشستم براۍ ابراهیـم نمــاز خواندم، دعــا ڪردم، گریه ڪردم ڪه سالــم بماند، یڪ بار دیگــر بیاید ببینـمش. 🙂.: ابراهیــم ڪه آمد، به او گفتم ڪه چۍشد و چه ڪار ڪردم. رنگـش عـوض شد و سڪوت ڪرد. 😨.: گفتـم: چه شــده مگــر؟ گفت: درست در همــان لحـظـه مۍخواستیم از جاده‌اۍ رد شویم ڪه میــن گـذارۍ شده بود. 😅.: اگر یڪ دستــه از نیــروهاۍ خــودشان از آنجا رد نشده بودند، مۍدانۍ چۍ مۍشــد ژیــلا؟ 😁.: خنــدیــدم؛ با خنــده گفت: تو نمۍگــذارۍ من شہیــد بشوم، تو ســدّ راه شہــادت من شده‌‌اۍ، بگــذر از مــن! 🌷شـهـیـد دفاع مقدس
•‌<💌> •< > . . 🧐 بــارها به من مےگفتند: «این چه فرمانده لشڪرے است ڪه هیچ وقت زخمے نمےشــود؟! براے خودم هم سـؤال شده بود 🤔 از او مےپـرسیدم: تو چرا هیچ وقت زخمے نمےشـوے؟ 😅 مےخندید ،حـرف تو حـرف مےآورد و چیزے نمےگفت... آخــر، شبِ تولــ🎂ــد مصطفےٰ رازش را به من گفت: «پیش خــدا ڪنار خانه‌اش، از او چنـد چیــز خواستم: اول: 👈🏻 تــو را، بعد: دو پسـر از تو تا خونــم باقی بمانــد☝️🏻، بعد هم اینڪه اگر قرار است بروم، زخمے یا اسیــر نشوم. آخرش هم اینڪه نباشم توے مملڪتے ڪه امــامش توش نفــس نڪشد.» همیــن هــم شــد.🍃 🌷شـهـیـد دفاع مقدس
•‌<💌> •< > . . دو دل شده بودم؛ 🍃♥️ از طرفی پیشنهاد ازدواج نصرالله ذهنم رو آروم نمیذاشت... و از طرفی، عدم آشنایی کافی باهاش، جواب دادن رو برام سخت کرده بود! 😢 تا اینکه یکی از استادام درباره ش با من صحبت کرد و همون صحبتها ، آرامش رو به قلبم هدیه کرد💖 استادم گفت : آقای شیخ بهایی از نظر ایمان خیلی قویه و به خدا نزدیک !🌱 به نمازشب و مستحبات هم توجه خاصی داره🌼🍃 اگر می خواے به خدا تقرب پیدا کنے ، درخواستش رو بی جواب نذار ! با این حرفها دیگه مشکلی برای پاسخ دادن نداشتم...😌 🌷شـهـیـد دفاع مقدس
◉❲‌🌹❳◉ ◉❲‌ 💌❳◉ . . مثل هوشنگ ابتهاج بهش بگید : بمان که یارِتوام،❤️ عشق کن که یارِمنی‌‌..😌 😁
•‌<💌> •< > . . /♥️🍃/ روزی که قرار بود صیغه محرمیت بخوانیم، بعد از محرم شدن به اتفاق خانواده‌های‌مان رفتیم یک ‌امام‌زاده زیارت و بعد هم بیرون امام‌زاده نشستیم با هم صحبت کنیم. من که کنارش نشسته بودم، انگار کر بودم. اصلاً هیچی نمی‌شنیدم، اما یادم هست خیلی از رهبر صحبت کردند. بعد از عقد از اعتقاداتش گفت و از صحبت کردنش مشخص بود که خیلی طرفدار سرسخت آقاست. شدیداً نسبت به حضرت آقا غیرتی بود. همه می‌گفتند: «آقا ابوالفضل اصلاً ناراحت نمی‌شود.» واقعاً کسی ناراحتی آقا ابوالفضل را ندیده بود، اما روی مسائل رهبری خیلی حساس بود و ناراحت می‌شد. درباره با مسائل دیگر خیلی آرام بود و اصلاً ناراحت و عصبانی نمی‌شد. /♥️🍃/ 🌷شـهـیـد مدافع حرم
•‌<💌> •< > . . °🦋° احمد آقا هر حجابی را قبول نداشت. من روز خواستگاری صداقت، صبوری و خوش‌خلقی مرد زندگی‌ام را مطرح کردم و ایشان هم حجاب و همراهی همسرش در هیئت‌هایی که می‌رفت، برایش مهم بود. °💐° می‌گفت از ازدواج به غیر از اینکه سنت پیامبر است می‌خواهم با همسرم به خدا نزدیک‌تر شوم. °🦋° به جرئت می‌توانم بگویم که حضور در هیئات و سفرهای زیارتی جزو لاینفک زندگی احمد آقا بود که زمان زیادی را هم به آن اختصاص می‌داد. °💐° دوست داشت همسر آینده‌اش پا به پای او در هیئات حضور داشته باشد. 🌷شـهـیـد مدافع حرم
•‌<💌> •< > . . 🌿|| من در زندگی مشترکمان همسرم را یک انسان منظم، بی‌سروصدا و بسیار معتقد و مذهبی شناختم. ✨|| کسی که اصلاً اهل تظاهر نبود. نماز شب می‌خواند اما اگر من بیدار بودم، امکان نداشت نافله شب بخواند! 🦋|| احمد آقا از پا منبری‌های مرحوم حاج آقا خوشوقت بودند. می‌دانستم که اهل سیر و سلوک است اما چیزی به من بروز نمی‌دهد. 🕌|| به سفر کربلا و زیارت بارگاه امام رضا(ع) علاقه خاصی داشت. از همان زمان ازدواجمان اضافه‌کاری می‌کرد تا پول سفرهای زیارتی را جور کند. 🌷شـهـیـد مدافع حرم
•‌<💌> •< > . . 👦🏻/• همسرم خیلی سفارش امیرعلی را می‌کرد. به من می‌گفت من و تو باید الگوی عملی برای فرزندمان باشیم. 🌼/• باید طوری تربیت شود که لیاقت سربازی امام زمان (عج) نصیبش شود. 💚/• باید نماز خواندن، قرآن خواندن و ارادتش به اهل بیت را از ما الگو بگیرد. 🌟/• شاید با شهادت همسرم مأموریتش در این دنیا پایان یافته باشد اما مأموریت من و همسران شهدای مدافع حرم در جبهه فرهنگی تازه شروع شده است. 🌷شـهـیـد مدافع حرم