بسم الله الرحمن الرحیم
#مقدمه
درجامعه امروزی، بشر دائما دنبال حق طلبی درفطرت درونی خود بوده که در این سیر، نیازمند مربی، جهت تعلیم پذیری ورسیدن به شناخت و معرفت را دارد که در اصطلاح به آن عرفان، یعنی شناخت شهودی وباطنی گویند واز آن جایی که روح انسان ها لطیف وبا زیبایی ها وسبک های جدید محیط اطرافش ملموس است ودنبال مسائل نو، جذاب می باشد ولحظه به لحظه درحال تغیر فکری است کردارها و رفتارهایی را در خود مشاهده کرده و آنها را تکرار وتمرین می نماید خواه معنوی و یا مادی باشند
در این میان تعلم از طبیعت واطرافیان که نوعی تصور ذهنی است مستلزم تصدیق قلبی است که باورها واعتقادات را درخود شکل داده وخلقیات فرد را معنا می بخشد وانسان را به سوی تحقیق وتفحص درمجهولات خود سرگردان می کند اینجاست که احساس داشتن یک مربی در او بوجود می آید واین آغاز راه برای رسیدن به سعادت ویا بالعکس درمسیر انحراف قدم گذاشتن می باشد. اما غافل از اینکه مربی اولیه در درونمان همراه روح و جسم ما وجود داشته و آن فطرت و وجدان انسان هاست که پاک، لطیف ومعیارسنجش برای رفتارهای آدمیان محسوب می شود.
انسانی که رشد و نمو از مرحله نباتی و حیوانی به سمت بالاتر و بهتر شدن حق اوست و این قدرت را درخود حس می کند و با کمک روح پاک وشناخت نسبی اش که به مسائل دارد، قدم به تمرین عرفان عملی گذاشته و اخلاق عملی که تمرینی است برای رسیدن به حقایق، تازه در تفکرش تحیر را به وجود می آورد و آن اینکه آغاز من چیست؟ از کجا آمده ام؟ هدف از آمدنم؟ به کدامین منزل خواهم رفت،...