eitaa logo
کانال روشنگری‌🇵🇸
19.3هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
13.6هزار ویدیو
71 فایل
🔶پاسخ شبهات(اعتقادی-تاریخی-سیاسی) 🔶تحلیلهای ضروری روز 🔶روشنگرانه ها پیج انگلیسی: @Enlightenment40 عربی: @altanwir40 عبری: @modeut40 اینستا instagram.com/roshangarii5 سروش Sapp.ir/roshangarii توییتر twitter.com/tanvire12 نظرات: @Smkomail کپی آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حرم یعنی #آرامش.. حرم یعنی تو سختیا بیا.. حرم یعنی #خوشبختی.. حرم یعنی #بهشت.. 🌸کجای عالم #سحر ای حرم #امام_رضا رو داره؟ کدوم کریمی اینجوری هوای خیل #زائر ا رو داره؟🌸 سلام امام مهربونم.. 💖میلاد خجسته هشتمین خورشید آسمان امامت.. قلب #ایران 💐 #امام_رضا علیه السلام 💐مبارک باد.🌹 #امام_هشتم #امام_رضایی_ام #حنیف_طاهری #شیعه #آهنگ #موسیقی #خواننده #عاشقانه #مهربان #امام_مهربانی 👉 @roshangarii 🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو چخبره؟ های ضدگلوله برا بچه ایها 😳😱 ترین و ترین کشور جهان رو با و ها بعنوان روی زمین با مردم نایس و مهربون جا زدن..😐 👉 @roshangarii 🌹
🔴 پاسخ شبهات #آقامیری #آخوند خلع لباس شده درباره #بهشت.. شبهات تکراری که کپی کانالهای #اسلام_ستیز و #آتئیست است.. این بار از زبان این فرد #مریض یا #بیسواد شنیده میشه.. و نشون میده امثال این فرد توی #حوزه های علمیه یا درس نمیخوندن یا مشغول کارای دیگه بودن👆 و #خلع_لباس وی واقعا کاری درست بوده.. انکار #آخرت و #قیامت و #جهنم و #بهشت .. نشانگر #ارتداد این فرد است و اگر واقعا عامدانه و آگاهانه باشه و بخاطر #جهل و بیسوادی ش نباشه، این فرد #مرتد است ادامه دارد👇👇 #آخوند_انگلیسی #حوری #حورالعین #دختر #حرام #حلال #الله #عشق #منبر #احمق #قرآن #شایعه 👉 @roshangarii 🌹
🔴 پاسخ شبهات خلع لباس شده درباره : آیا های دنیا در بهشت میشه! اگر نبود، اگر نبود، اگر را نمیشناخت، کاش حداقل داشت که میفهمید اصلا بهشت پاداش و جایگاه است و برای پاکان.. بدتر آنکه قبلا همین شبهه را از زبان جواب دادیم! 👉 @roshangarii 🌹
🔴 پاسخ شبهات #آقامیری #آخوند خلع لباس شده درباره #بهشت: #غلمان #شوهر است یا #خدمتکار؟! به راستی اگر کسی #قرآن بخواند، اینها برایش #شبهه نیست، #طنز است.. بخصوص از کودکی مانوس بودن با قرآن.. #حوری #حورالعین #ولدان #زنان #زنان_بهشتی #آخرت #سلبریتی #غلام #نوکر #خدمتکار #همسر #بهشتی #بیسواد #مریض #شایعه #اسلام #مسلمان 👉 @roshangarii 🌹
🔴 پاسخ شبهات #آقامیری #آخوند خلع لباس شده درباره #بهشت و #حوریان_بهشتی.. #آخوند_انگلیسی #حوری #حورالعین #دختر #حرام #حلال #الله #عشق #احمق #قرآن #شایعه #آخرت #قیامت #مریض #بیسواد #سلبریتی #بازیگران #زیبا #حیرت #عفیف #فاحشه #صادق_هدایت #زن #زنان_بهشتی #بهشتی #پاک 👉 @roshangarii 🌹
🔴 پاسخ شبهات #آقامیری #آخوند خلع لباس شده درباره #بهشت و #شراب بهشتی 👆 #آخوند_انگلیسی #حوری #حورالعین #احمق #قرآن #شایعه #آخرت #قیامت #مریض #بیسواد #سلبریتی #بازیگران #چشمه #مشروب #نوشیدنی #باران #تسنیم #سلسبیل #قرآن #مستی #پاکی #اطعام #نذری 👉 @roshangarii 🌹
🔵 پاسخ #شبهه دیگری درباره #بهشت: چرا خدا از #زنان و #سکس و #حوری برای تبلیغ #بهشت استفاده کرده؟ آیا استفاده ابزاری نیست؟ ✅ خدا از #طبیعت و #میوه ها و #عسل و #چشمه هم در وصف بهشت گفت. این استفاده ابزاری نیست، این #وصف جایی است که بشر ندیده.. به زبان خودش #بهشتی #آخرت #قیامت #لذت #عیش #لذت_جنسی #خوردن #کمال #دختر #زن #حرام #حلال #هشدار #تبلیغ #دین #اسلام #آقامیری #شایعه #پاکی 👉 @roshangarii 🌹
🔶 سوال: آیا هر #غیرمسلمان #جهنمی است؟!! 🔷 آیا طبق #قرآن، ما مجازیم هر #کافر را بکشیم؟! 🤔 🔶 آیات #جهاد برای چه کفاری است؟👆 #کفار #کافر_حربی #اهل_کتاب #مسلمان #اسلام #شبهات_قرآنی #ملحد #زرتشتی #مسیحی #صهیونیست #جنگ #کشتار #خشونت #جهنم #بهشت #عدالت #نیکی #قیامت #خدا #حضرت_محمد #دین 👉 @roshangarii 🌹
✍️ 💠 فرصت هم‌صحبتی‌مان چندان طولانی نشد که حلیه دنبالم آمد و خبر داد امشب همه برای نماز مغرب و عشاء به مقام (علیه‌السلام) می‌روند تا شیخ مصطفی سخنرانی کند. به حیدر که گفتم خواست برایش دو رکعت نماز حاجت بخوانم و همین که قدم به حیاط مقام گذاشتم، با خاطره حیدر، خانه خیالم به هم ریخت. 💠 آخرین بار غروب روزی که عقد کردیم با هم به مقام آمده بودیم و دیدن این گنبد سفید نورانی در آسمان نیلی نزدیک اذان مغرب، بر جراحت جالی خالی حیدر نمک می‌پاشید. نماز مغرب و عشاء در فضای غریبانه و عاشقانه مقام اقامه شد در حالی که می‌دانستیم دور تا دور شهر اردو زده و اینک ما تنها در پناه امام حسن (علیه‌السلام) هستیم. 💠 همین بود که بعد از نماز عشاء، قرائت دعای فرج با زمزمه گریه مردم یکی شده و به روشنی حس می‌کردیم صاحبی جز (روحی‌فداه) نداریم. شیخ مصطفی با همان عمامه‌ای که به سر داشت، لباس رزم پوشیده بود و بلافاصله شروع به سخنرانی کرد :«ما همیشه خطاب به (علیه‌السلام) می‌گفتیم ای کاش ما با شما بودیم و از شما می‌کردیم! اما امروز دیگه نیاز نیست این حرف رو بزنیم، چون ما امروز با (علیهم‌السلام) هستیم و از شون دفاع می‌کنیم! ما به اون چیزی که آرزو داشتیم رسیدیم، امروز این مقام و این شهر، حرم اهل بیت (علیهم‌السلام) هست و ما باید از اون دفاع کنیم!» 💠 گریه جمعیت به‌وضوح شنیده می‌شد و او بر فراز منبر برایمان می‌سرود :«جایی از اینجا به نزدیک‌تر نیست! دفاع از حرم اهل بیت (علیهم‌السلام) عین بهشت است! ۱۴۰۰ سال پیش به خیمه امام حسن (علیه‌السلام) حمله کردن، دیگه اجازه نمیدیم دوباره به مقام حضرت جسارت بشه! ما با خون‌مون از این شهر دفاع می‌کنیم!» شور و حال حاضر در مقام طوری بود که شیخ مصطفی مدام صدایش را بلندتر می‌کرد تا در هیاهوی جمعیت به گوش همه برسد :«داعش با چراغ سبز بعضی سیاسیون و فرمانده‌ها وارد شد، با خیانت همین خائنین و رو اشغال کرد و دیروز ۱۵۰۰ دانشجوی شیعه رو در پادگان تکریت قتل عام کرد! حدود چهل روستای اطراف رو اشغال کرده و الآن پشت دیوارهای آمرلی رسیده.» 💠 اخبار شیخ مصطفی، باید دل‌مان را خالی می‌کرد اما ما در پناه امام مجتبی (علیه‌السلام) بودیم که قلب‌مان قرص بود و او همچنان می‌گفت :«یا باید مثل مردم موصل و تکریت و روستاهای اطراف تسلیم بشیم یا سلاح دست بگیریم و مثل (علیه‌السلام) مقاومت کنیم! اگه مقاومت کنیم یا پیروز میشیم یا میشیم! اما اگه تسلیم بشیم، داعش وارد شهر میشه؛ مقدسات‌مون رو تخریب می‌کنه، سر مردها رو می‌بُره و زن‌ها رو به اسارت می‌بَره! حالا باید بین و یکی رو انتخاب کنیم!» و پیش از آنکه کلامش به آخر برسد فریاد در فضا پیچید و نه تنها دل من که در و دیوار مقام را به لرزه انداخت. دیگر این اشک شوق بود که از چشمه چشم‌ها می‌جوشید و عهد نانوشته‌ای که با اشک مردم مُهر می‌شد تا از شهر و این مقام مقدس تا لحظه شهادت دفاع کنند. 💠 شیخ مصطفی هم گریه‌اش گرفته بود، اما باید صلابتش را حفظ می‌کرد که بغضش را فروخورد و صدا رساند :«ما اسلحه زیادی نداریم! می‌دونید که بعد از اشغال عراق، دست ما رو از اسلحه خالی کردن! کل سلاحی که الان داریم سه تا خمپاره، چندتا کلاشینکف و چندتا آرپی‌جی.» و مردم عزم مقاومت کرده بودند که پیرمردی پاسخ داد :«من تفنگ شکاری دارم، میارم!» و جوانی صدا بلند کرد :«من لودر دارم، میتونم یکی دو روزه دور شهر خاکریز و خندق درست کنم تا داعش نتونه وارد بشه.» مردم با هر وسیله‌ای اعلام آمادگی می‌کردند و دل من پیش حیدرم بود که اگر امشب در آمرلی بود فرمانده رشید شهر می‌شد و حالا دلش پیش من و جسمش ده‌ها کیلومتر دورتر جا مانده بود. 💠 شیخ مصطفی خیالش که از بابت مقاومت مردم راحت شد، لبخندی زد و با آرامش ادامه داد :«تمام راه‌ها بسته شده، دیگه آذوقه به شهر نمی‌رسه. باید هرچی غذا و دارو داریم جیره‌بندی کنیم تا بتونیم در شرایط دووم بیاریم.» صحبت‌های شیخ مصطفی تمام نشده بود که گوشی در دستم لرزید و پیام جدیدی آمد. عدنان بود که با شماره‌ای دیگر تهدیدم کرده و اینبار نه فقط برای من که را روی حنجره حیدرم گذاشته بود :«خبر دارم امشب عزا شده! قسم می‌خورم فردا وارد آمرلی بشیم! یه نفر از مرداتون رو زنده نمی‌ذاریم! همه دخترای آمرلی ما هستن و شک نکن سهم من تویی! قول میدم به زودی سر پسرعموت رو برات بیارم! تو فقط عروس خودمی!»... ✍️نویسنده: ✍️ کانال @dastanhaye_mamnooe
✍️ 💠 عباس بی‌معطلی به پشت سرش چرخید و با همان حالی که برایش نمانده بود به سمت ایوان برگشت. می‌دانستم از یوسف چند قاشق بیشتر نمانده و فرصت نداد حرفی بزنم که یکسر به آشپزخانه رفت و قوطی شیرخشک را با خودش آورد. 💠 از پله‌های ایوان که پایین آمد، مقابلش ایستادم و با نگرانی نجوا کردم :«پس یوسف چی؟» هشدار من نه‌تنها نکرد که با حرکت دستش به امّ جعفر اشاره کرد داخل حیاط شود و از من خواهش کرد :«یه شیشه آب میاری؟» بی‌قراری‌های یوسف مقابل چشمانم بود و پایم پیش نمی‌رفت که قاطعانه دستور داد :«برو خواهرجون!» نمی‌دانستم جواب حلیه را چه باید بدهم و عباس مصمم بود طفل را سیر کند که راهی آشپزخانه شدم. 💠 وقتی با شیشه آب برگشتم، دیدم امّ جعفر روی ایوان نشسته و عباس پایین ایوان منتظر من ایستاده است. اشاره کرد شیشه را به امّ جعفر بدهم و نصف همان چند قاشق شیرخشک باقی‌مانده را در شیشه ریخت. دستان زن بی‌نوا از می‌لرزید و دست عباس از خستگی و خونریزی سست شده بود که بلافاصله قوطی را به من داد و بی‌هیچ حرفی به سمت در حیاط به راه افتاد. 💠 امّ جعفر میان گریه و خنده تشکر می‌کرد و من می‌دیدم عباس روی زمین راه نمی‌رود و در پرواز می‌کند که دوباره بی‌تاب رفتنش شدم. دنبالش دویدم، کنار در حیاط دستش را گرفتم و با که گلویم را بسته بود التماسش کردم :«یه ساعت استراحت کن بعد برو!» 💠 انعکاس طلوع آفتاب در نگاهش عین رؤیا بود و من محو چشمان شده بودم که لبخندی زد و زمزمه کرد :«فقط اومده بودم از حال شما باخبر بشم. نمیشه خاکریزها رو خالی گذاشت، ما با قرار گذاشتیم!» و نفهمیدم این چه قراری بود که قرار از قلب عباس برده و او را به سمت معرکه می‌کشید. در را که پشت سرش بستم، حس کردم از قفس سینه پرید. یک ماه بی‌خبری از حیدر کار دلم را ساخته و این نفس‌های بریده آخرین دارایی دلم بود که آن را هم عباس با خودش برد. 💠 پای ایوان که رسیدم امّ جعفر هنوز به کودکش شیر می‌داد و تا چشمش به من افتاد، دوباره تشکر کرد :«خدا پدر مادرت رو بیامرزه! خدا برادر و شوهرت رو برات حفظ کنه!» او می‌کرد و آرزوهایش همه حسرت دل من بود که شیشه چشمم شکست و اشکم جاری شد. 💠 چشمان او هم هنوز از شادی خیس بود که به رویم خندید و دلگرمی داد :« و جوونای شهر مثل شیر جلوی وایسادن! شیخ مصطفی می‌گفت به حاج قاسم گفته برو آمرلی، تا آزاد نشده برنگرد!» سپس سری تکان داد و اخباری که عباس از دل غمگینم پنهان می‌کرد، به گوشم رساند :«بیچاره مردم ! فقط ده روز تونستن مقاومت کنن. چند روز پیش وارد شهر شده؛ میگن هفت هزار نفر رو کشته، پنج هزار تا دختر هم با خودش برده!» 💠 با خبرهایی که می‌شنیدم کابوس عدنان هر لحظه به حقیقت نزدیک‌تر می‌شد، ناله حیدر دوباره در گوشم می‌پیچید و او از دل من خبر نداشت که با نگرانی ادامه داد :«شوهرم دیروز می‌گفت بعد از اینکه فرمانده‌های شهر بازم رو رد کردن، داعش تهدید کرده نمی‌ذاره یه مرد زنده از بره بیرون!» او می‌گفت و من تازه می‌فهمیدم چرا دل عباس طوری لرزیده بود که برای ما آورده و از چشمان خسته و بی‌خوابش خون می‌بارید. 💠 از خیال اینکه عباس با چه دلی ما را تنها با یک نارنجک رها کرد و به معرکه برگشت، طوری سوختم که دیگر ترس در دلم خاکستر شد و اینها همه پیش غم حیدر هیچ بود. اگر هنوز زنده بود، از تصور اسارت بیش از بلایی که عدنان به سرش می‌آورد، عذاب می‌کشید و اگر شده بود، دلش حتی در از غصه حال و روز ما در آتش بود! 💠 با سرانگشتان لرزانم نارنجک را در دستم لمس کردم و از جای خالی انگشتان حیدر در دستانم گرفتم که دوباره صدای گریه یوسف از اتاق بلند شد. نگاهم به قوطی شیر خشک افتاد که شاید تنها یکبار دیگر می‌توانست یوسف را کند. به‌سرعت قوطی را برداشتم تا به اتاق ببرم و نمی‌دانستم با این نارنجک چه کنم که کسی به در حیاط زد. 💠 حس کردم عباس برگشته، نارنجک و قوطی شیر خشک را لب ایوان گذاشتم و به دیدار دوباره عباس، شالم را از روی نرده ایوان برداشتم. همانطور که به سمت در می‌دویدم، سرم را پوشاندم و به سرعت در را گشودم که چهره خاکی آینه نگاهم را گرفت. خشکم زد و لب‌های او بیشتر به خشکی می‌زد که به سختی پرسید :«حاجی خونه‌اس؟»... ✍️نویسنده: ✍️ کانال @dastanhaye_mamnooe
🔥 هرگز برای کسی که خودکشی کرده، دل مسوزان.. او خود ارزشی برای خویشتن قائل نبوده.. و راه حیات و رشد خود را بسته.. در پست بعد حال هولناک کسانیکه خودکشی کرده اند و سپس زنده شدند (مرگ تقریبی) را ببینید👇 👉 @roshangarii 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاکدل: عده‌ای تصویری از قبل از انقلاب ارائه می‌دهند که گویا آن زمان  بوده است ‌ 🔹«حسین پاکدل» در نشست خبری عوامل سریال : آن زمان آنقدر جنایت، دزدی، مال مردم خوری، فقر و فلاکت بود که اصلا قابل تصور نیست اما رسانه‌ای برای اطلاع رسانی نبود. 👉 @roshangarii 🚩
📝گفت🔻 سرت رو بنداز پایین زندگیتو بکن به هیچ چیز و هیچ کس هم فکر نکن، ما بی طرفیم، کار به کسی نداریم... به ما چه فلانی دزدی میکنه! فلانی رشوه گرفت.. فلانی درد و مشکل داره! 📝گفتم🔻 را خوانده ای... دو دسته جمله دارد یا یا ؛ جامعه هم دو دسته دارد... مورد سلام اهل بیت(ع) و مورد لعنشان، عاقبت هم دو دسته میشوند، و ، وسط ندارد. 📝گفت 🔻 حتی ها؟؟؟؟ 📝گفتم🔻 در زیارت جوابت هست... ( و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله) امام صادق(ع) آن بی طرف ها را هم لعن کرده... البته زیاد هم بی طرف نبودند... هر که در لشکر (ع) نباشد در محفل شراب باشد یا نماز... یزیدی است. گفت🔻 زمانه عوض شده ، فرق کرده... گفتم🔻 باز زیارت عاشورا جوابت را داده، (و اخر تابع له علی ذلک) تا اخرالزمان هر کسی مثل این ها باشد لعن شده.. قرار نیست که فامیلیش یزیدی باشد. گفت🔻 با این حساب کل یوم عاشورا یعنی چه؟ گفتم🔻 یعنی حسین زمان و شمر امروزت را بشناسی. در هیئتی که بوی استکبار ستیزی، نباشد ابن زیاد هم در آن هیئت سینه میزند. گفت🔻 حسین زمان که در است؟ گفتم🔻 اگر میخواهیم کوفی نباشیم باید بدانیم تا حسین نیامده، ولی امر است. 👈ببین چقدر گوش به فرمان هستی...👉 👉 @roshangarii 🚩🏴
یه زمانی میگفتن جمهوری اسلامی میخواد مردم را به زور ببره بهشت؟!!! حالا داریم مسئولانی می بینیم که مردم را به زور میخوان ببرن جهنم!!! 👆 امکانات برای و 👆 آقای .. ملت منتظرند راه باز بشه.. کجایی حاجی .. آقای قاسمی! هنوز تو فاز وزارت نفتی؟ یا فهمیدی که وزیر راهی!!! روشنگری = گسترش آگاهی 👇👇 👉 https://eitaa.com/joinchat/1244856320Ccc8cd009b9 🚩
☀️زنانی که روسری از سر برمی دارند و به آرمانهای اسلامی، و پشت می کنند و می کنند و آتش بیار معرکه می‌شوند و انقلاب زنان را رقم می زنند، این خاطره را چندین بار بخوانند 🔆 زنگ عبرت: 🔴امنیت اتفاقی نیست ...دوباره بخوانید ... ✍ متن سخنرانى ، دختر عراقی و برنده صلح ۲۰۱۸، كه سه سال تمام بود! 👈 نام شان داعش بود، آمده بودند ما را به ببرند و خود شان سر راه به بروند! 👈 دعوت نامه شان در دست چپ شان بود و با انگشت شهادتین دست راست، آسمان را نشان می دادند! 👈 مادرم برای ... شرعی بسیار پیر بود و طعم حوریان بهشتی را نمی داد، او را کشتند، خواهر کوچکم را همچون بره‌ای تازه نگه داشتند. او بود! همچون ، کمی تر، کمی کردتر، همچون آب زلال! 👈 خواهرم باید زن امیر الاکبر می شد! خدا شاهد بود، ما نداشتیم، سرود "خوایه وه ته ن" می خواندیم! 👈 خدا شاهد بود ما گلدان ها را آب می دادیم، گلها را گل می دادیم! 👈 خدا شاهد بود آمدند پدرم را به دو قسمت نامساوی تقسیم کردند؛ سرش را برای جاگذاشتند و بدنش را زیر خاک دفن کردند که شود! 👈 خدا شاهد بود برادر کوچکم را لخت زیر آفتاب نگه داشتند و به او یاد می دادند؛ باید می گفت الله بزرگتر است! ▪️ خدا شاهد بود او از فرط و بی آبی جان داد! 👈 خدا شاهد بود سیاه بودند، مردانی از سرزمین و و ما زبان شان را نمی فهمیدیم، اما رفتار شان را...! 👈 غولهایی بزرگ با مغزهای کوچک، باورهای سخت! نام شان ، ، بود! لشکری از و و اعتقادهای خشک و ! 👈 آن ها آمدند، آرزوهای من را کشتند، آن ها من را صدا می زدند! 👈 آن زمان دیگر نبودم، آن روز دختری بودم با روحی زخمی که از نفس هایم خون می‌چکید، آن روز هیولای ظریفی بودم که با جهان قطع رابطه کرده بودم، در من انسان مرده بود و لاشه ای بودم که حتی هزار ساله اش ارزش نداشت، آن روز مرگی بودم در روحی! 👈 بعد از آن زنی می مرد، زنی می شد، زنی می کرد، زنی ... زنی هزار رکعت نماز جبر می خواند! 👈 بعد از آن زنانی، از رنج حامله شده بودند، زنانی فقط یک تقویم می شناختند: روز اول ، روزهای بعد از آن ! 👈 بعد از آن، تاریخ به دو دوره تقسیم شد: قبل از ی سیاه - بعد از فاجعه ی سیاه! 👈 بعد از آن زنان فقط یک خیابان را سر راست بلد بودند، خیابان منتهی به بیمارستان بیماران روانی! 👈 بعد از آن زنان فقط یک آواز می خواندند: "ای مرگ کجایی؟ زندگی مرا کشت". 👈 بعد از آن زنان بودند و کودکان در شکم شان مردگان هزار ساله! 👈 بعد از آن زنان مجسمه ای بودند که وسط شهر برای عبرت تاریخ نصب شده بودند! 👈 آن روز هوا گرم بود، خدا شاهد بود، مردی آمد، من را کشت و باز می کرد تا دوباره شوم.... ✊🏻 اگر نبود قدرت باز دارندگی ... ✊🏻 واگر نبود فداکاری مدافعان حرم ... ✊🏻اگر نبودند و برای حفظ حرمت حرم بی بی (س) از دردانه های خود نمی گذشتند ، امروز بسیاری از سه ساله ها و های ما بدست یان داعشی ، می شدند ✊🏻 و خصوصا ..اگر سردار که سر این افعی (داعش) را در و بکوبد و نابودش کند، چه بسا خدای نکرده این بلاها سر ایران و ایرانی هم می آمد. 👈اما...قرارمان این نبود ..راه شهدا خیلی خلوت هست .. مینویسم تا ..یادم نرود..تمام اقتدار میهنم را از شما دارم....این روزها بیشتر از همیشه...شرمنده نگاه منتظرتان هستیم... نگاهی که گویا فریاد میزند.خونمان را با ..سازش به دشمن نفروشید. 👈تبلیغات دشمن کاری می‌کنه که مردم، پیامبران رو دیوانه ... و ساحر، یوسف رو متهم،.... و امام علی علیه السلام رو واجب القتل ... و امام حسین علیه السلام رو شورشی بدونن! ناصر کاوه التماس کمی ..... مواظب باشید ....گول نخورید... الهی🤲،حق امام وشهداء به خصوص شهدای مدافع حرم برماحلال بگردان 🌸 شادی ارواح طیبه شهدا، خصوصا مدافعان حرم صلوات. ✊🏻🇮🇷الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌸 التماس دعای فرج وتفکر وشهادت 👉 @roshangarii 🚩
📝گفت🔻 سرت رو بنداز پایین زندگیتو بکن به هیچ چیز و هیچ کس هم فکر نکن، ما بی طرفیم، کار به کسی نداریم... به ما چه فلانی دزدی میکنه! فلانی رشوه گرفت.. فلانی درد و مشکل داره! 📝گفتم🔻 را خوانده ای... دو دسته جمله دارد یا یا ؛ جامعه هم دو دسته دارد... مورد سلام اهل بیت(ع) و مورد لعنشان، عاقبت هم دو دسته میشوند، و ، وسط ندارد. 📝گفت 🔻 حتی ها؟؟؟؟ 📝گفتم🔻 در زیارت جوابت هست... ( و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله) امام صادق(ع) آن بی طرف ها را هم لعن کرده... البته زیاد هم بی طرف نبودند... هر که در لشکر (ع) نباشد در محفل شراب باشد یا نماز... یزیدی است. گفت🔻 زمانه عوض شده ، فرق کرده... گفتم🔻 باز زیارت عاشورا جوابت را داده، (و اخر تابع له علی ذلک) تا اخرالزمان هر کسی مثل این ها باشد لعن شده.. قرار نیست که فامیلیش یزیدی باشد. گفت🔻 با این حساب کل یوم عاشورا یعنی چه؟ گفتم🔻 یعنی حسین زمان و شمر امروزت را بشناسی. در هیئتی که بوی استکبار ستیزی نباشد، بوی مبارزه با اسرائیل نباشد، ابن زیاد هم در آن هیئت سینه میزند. گفت🔻 حسین زمان که در است؟ گفتم🔻 اگر میخواهیم کوفی نباشیم باید بدانیم تا حسین نیامده، ولی امر است. 👈ببین چقدر گوش به فرمان هستی...👉 👉 @roshangarii 🚩🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از هوش مصنوعی خواستن سوره واقعه رو به تصویر بکشه 🤯نتیجه اش رو ببینید روحتون تازه بشه 👉 @roshangarii 🚩