eitaa logo
کانال روشنگری‌🇵🇸
19.3هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
13.5هزار ویدیو
71 فایل
🔶پاسخ شبهات(اعتقادی-تاریخی-سیاسی) 🔶تحلیلهای ضروری روز 🔶روشنگرانه ها پیج انگلیسی: @Enlightenment40 عربی: @altanwir40 عبری: @modeut40 اینستا instagram.com/roshangarii5 سروش Sapp.ir/roshangarii توییتر twitter.com/tanvire12 نظرات: @Smkomail کپی آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اون بهانه جوها هستن که میگن دختران قهرمان ، دارن!! این کلیپو نگاه کنن!!! تیم ملی فوتسال هنگام دریافت جام قهرمانی! اختیاری اختیاری با دست نمیده😉 👉 @roshangarii 🌹
آموزش مفاهیم #جنسی برای فرزندان لازمه ✅ اما نه از طریق #مدارس و #آموزش در فضای #عمومی دانش‌آموزان و بطور یکسان برای همه!! 👈بلکه فقط و فقط از طریق #والدین، بطور #خصوصی و متناسب با درک #فرزند وشناختی که والدین از سوالات و افکار و ری اکشن #کودک شان دارند بچه ای که پدر مادرش اهل رعایت محرم نامحرم باشند، کمتر دچار آسیب و #آزار_جنسی میشه #نه_به_سند2030 #محرم #نامحرم #اسلام 👉 @roshangarii 🌹
تو #انگلیس اونقدر از طریق #دست_دادن، #کارمند ها مورد #آزار_جنسی قرار گرفتن که می‌خوان یک قانونی تصویب کنن دست دادن و #بغل کردن و دست رو پشت کمر کسی گذاشتن رو #ممنوع کنن ! ❌غربیها دارن میان سمت #فرهنگ ما اما #تقی_زاده ها با کله میرن در دامن غربیها! #اسلام #زن #حریم #حرام #حرمت #لمس #تجاوز #زنان #فمینیسم #زن #عفت #پاکی #حجاب #جنسی #مسیح_علینژاد #خاتمی #نامحرم #مسلمان #islam #muslim #harassment #UK 👉 @roshangarii 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 دست ندادن «وزیر کشور» رژیم با ! جماعتی که برای رواج در بین میلیاردها دلار هزینه میکنند، و ای مثل رو برای ترویج و بی بندوباری بین ما میفرستن.. خود اینگونه برای جامعه خود نسخه می‌پیچند👆 👉 @roshangarii 🌹
✍️ 💠 گریه یوسف را از پشت سر می‌شنیدم و می‌دیدم چشمان این رزمنده در برابر بارش اشک‌هایش می‌کند که مستقیم نگاهش کردم و بی‌پرده پرسیدم :«چی شده؟» از صراحت سوالم، مقاومتش شکست و به لکنت افتاد :«بچه‌ها عباس رو بردن درمانگاه...» گاهی تنها خوش‌خیالی می‌تواند نفسِ رفته را برگرداند که کودکانه میان حرفش پریدم :«دیدم دستش شده!» 💠 و کار عباس از یک زخم گذشته بود که نگاهش به زمین افتاد و صدایش به سختی بالا آمد :«الان که برگشت یه راکت خورد تو .» از گریه یوسف همه بیدار شده بودند، زن‌عمو پشت در آمد و پیش از آنکه چیزی بپرسد، من از در بیرون رفتم. 💠 دیگر نمی‌شنیدم رزمنده از حال عباس چه می‌گوید و زن‌عمو چطور به هم ریخته و فقط به سمت انتهای کوچه می‌دویدم. مسیر طولانی خانه تا درمانگاه را با دویدم و وقتی رسیدم دیگر نه به قدم‌هایم رمقی مانده بود نه به قلبم. دستم را به نرده ورودی درمانگاه گرفته بودم و برای پیش رفتن به پایم التماس می‌کردم که در گوشه حیاط عباسم را دیدم. 💠 تخت‌های حیاط همه پر شده و عباس را در سایه دیوار روی زمین خوابانده بودند. به‌قدری آرام بود که خیال کردم خوابش برده و خبر نداشتم دیگر به رگ‌هایش نمانده است. چند قدم بیشتر با پیکرش فاصله نداشتم، در همین فاصله با هر قدم قلبم به قفسه سینه کوبیده می‌شد و بالای سرش از افتادم. 💠 دیگر قلبم فراموش کرده بود تا بتپد و به تماشای عباس پلکی هم نمی‌زد. رگ‌هایم همه از خون خالی شده و توانی به تنم نمانده بود که پهلویش زانو زدم و با چشم خودم دیدم این گوشه، عباس من شده است. زخم دستش هنوز با چفیه پوشیده بود و دیگر این به چشمم نمی‌آمد که همان دست از بدن جدا شده و کنار پیکرش روی زمین مانده بود. 💠 سرش به تنش سالم بود، اما از شکاف پیشانی به‌قدری روی صورتش باریده بود که دلم از هم پاشیده شد. شیشه چشمم از اشک پُر شده و حتی یک قطره جرأت چکیدن نداشت که آنچه می‌دیدم نگاهم نمی‌شد. 💠 دلم می‌خواست یکبار دیگر چشمانش را ببینم که دستم را به تمنا به طرف صورتش بلند کردم. با سرانگشتم گلبرگ خون را از روی چشمانش جمع می‌کردم و زیر لب التماسش می‌کردم تا فقط یکبار دیگر نگاهم کند. با همین چشم‌های به خون نشسته، ساعتی پیش نگران جان ما را به دستم سپرد و در برابر نگاهم جان داد و همین خاطره کافی بود تا خانه خیالم زیر و رو شود. 💠 با هر دو دستم به صورتش دست می‌کشیدم و نمی‌خواستم کسی صدایم را بشنود که نفس نفس می‌زدم :«عباس من بدون تو چی کار کنم؟ من بعد از مامان و بابا فقط تو رو داشتم! تورو خدا با من حرف بزن!» دیگر دلش از این دنیا جدا شده و نگران بار غمش نبودم که پیراهن را پاره کردم و جراحت جانم را نشانش دادم :«عباس می‌دونی سر حیدر چه بلایی اومده؟ زخمی بود، کردن، الان نمیدونم زنده‌اس یا نه! هر دفعه میومدی خونه دلم می‌خواست بهت بگم با حیدر چی کار کردن، اما انقدر خسته بودی خجالت می‌کشیدم حرفی بزنم! عباس من دارم از داغ تو و حیدر دق می‌کنم!» 💠 دیگر باران اشک به یاری دستانم آمده بود تا نقش خون را از رویش بشویم بلکه یکبار دیگر صورتش را سیر ببینم و همین چشمان بسته و چهره برای کشتن دل من کافی بود. اجازه نمی‌داد نغمه ناله‌هایم را بشنود که صورتم را روی سینه پُر خاک و خونش فشار می‌دادم و بی‌صدا ضجه می‌زدم. 💠 بدنش هنوز گرم بود و همین گرما باعث می‌شد تا از هجوم گریه در گلو نمیرم و حس کنم دوباره در جا شده‌ام که ناله مردی سرم را بلند کرد. عمو از خانه رسیده بود، از سنگینی دست روی سینه گرفته و قدم‌هایش را دنبال خودش می‌کشید. پایین پای عباس رسید، نگاهی به پیکرش کرد و دیگر ناله‌ای برایش نمانده بود که با نفس‌هایی بریده نجوا می‌کرد. 💠 نمی‌شنیدم چه می‌گوید اما می‌دیدم با هر کلمه رنگ از صورتش می‌پَرد و تا خواستم سمتش بروم همانجا زمین خورد. پیکر پاره‌ پاره عباس، عمو که از درد به خودش می‌پیچید و درمانگاهی که جز پرستارانش وسیله‌ای برای مداوا نداشت. 💠 بیش از دو ماه درد و مراقبت از در برابر و هر لحظه شاهد تشنگی و گرسنگی ما بودن، طاقتش را تمام کرده و عباس دیگر قلبش را از هم متلاشی کرده بود. هر لحظه بین عباس و عمو که پرستاران با دست خالی می‌خواستند احیایش کنند، پَرپَر می‌زدم تا آخر عمو در برابر چشمانم پس از یک ساعت کشیدن جان داد... ✍️نویسنده: ✍️ کانال @dastanhaye_mamnooe
📽 محتواهای انحرافی در پلتفرم های داخلی ❌در در غفلت مسئولین چه می گذرد...😳🤔 ⛔️تعدادی از آنها را مورد بررسی اجمالی قرار می دهیم ...فیلم های ⇩⇩⇩ ◀️سه کام حبس حاوی صحنه های هنجارشکنانه و... ◀️سریال رهایم کن دست زدن راحت زن و مرد بهم و نگاه بد به ناموس برادرت ◀️سریال رهایم کن و تبلیغ و اصرار بر آوردن بر سر سفره ها ◀️سریال ملاقات خصوصی و ادبیات جنسی و تماس زن و مرد ◀️و ..... ♨️شبکه نمایش خانگی در حال تبدیل شدن به بهشت های فرهنگی و اجتماعی و بستری برای ایجاد آسیب های اخلاقی، اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی و امنیتی است. 🔰با وضع نکردن قوانین مناسب و با اهمال کاری و روشنفکر بازی و ... 👈 دود این کار به چشم گروه یا فرد خاصی نمی رود، بلکه به چشم همه مردم می رود و کل کشور متضرر خواهد شد.❗️ •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• کپی کن = گسترش آگاهی 👇👇 👉 @Roshangarii 🚩