eitaa logo
روشنگری
144 دنبال‌کننده
1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
65 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از یه جو انصاف
🌴 ✍🏻این خاطره را شهید حجت الاسلام سید علی اندرزگو برای مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سید علی اکبر ابوترابی نقل کردند: یک بار مجبور شدیم به صورت قاچاقی از مشهد به افغانستان برویم. بین راه رودخانه وسیع و عمیقی وجود داشت که ما خبر نداشتیم. آب موج میزد بر سر ما و من دیدم با زن و بچه نمیتوانم عبور کنم. راه بر گشت هم نبود، چون همه جا در ایران دنبالم بودند. همان جا متوسل به وجود آقا امام زمان ارواحنافداه شدیم. نمیدانم چطور توسل پیدا کردیم گفتیم: آقا! این زن و بچه توی این بیابان غربت امشب در نمانند، آقا! اگر من مقصرم اینا تقصیری ندارند. 🌤در همان وقت اسب سواری رسید و از ما سوال کرد این جا چه میکنید؟ گفتم: میخواهیم از آ ب عبور کنیم. بچه را بلند کرد و در سینه ی خودش گرفت، من پشت سرش، خانم هم پشت سر من سوار شد. ایشان با اسب زدند به آب؛ در حالی که اسب شنا می کرد راه نمیرفت. آن طرف آب ما را گذاشتند زمین. من سجده شکری بجا آوردم و در همان حال گفتم بهتر است از او بیشتر تشکر کنم. از سجده برخاستم دیدم اسب سوار نیست و رفته در همین حال به خودم گفتم لباس هایمان را دربیاوریم تا خشک شود نگاه کردیم دیدیم به لباس هایمان یک قطره آب هم نریخته است! به کفش و لباس و چادر همسرم نگاه کردم دیدم خشک است. دوباره به سجده شکر افتادم و حالت خاصی به من دست داد. اللهم ارنی الطلعة الرشیده 👈توضیح مدیریت کانال «اینجانب(علیرضا فاندر)شخصاً از آقازاده شهیداندرزگو صحت خیر فوق را پرسیدم،در پاسخ نوشتند: «مرحوم ابوترابی خودشان این ماجرا را برایم نقل کردند». ┄┅═✧❀✧═┅┄ @Yejoensaf