eitaa logo
روشنگران
112 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
31 فایل
✨🎇 کانال روشنــگران 🎇✨ 🛑پاسخِ شایعات‌ و شبهات 🛑مطالب روشنگرانه در موضوعات مختلفِ 🛑فرهنگے، اعتقادے ، سیاسی واجتماعی ...
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 حضور شهید مهدی (ادواردو) آنیلی در نماز جمعه تهران به امامت امام خامنه‌ای @roshangeran
۲۵ آبان ۱۳۹۹
🌹 شهادت ادورادو به‌دست یهود 1⃣ در ١۵ نوامبر ٢٠٠٠ (٢۴ آبان ١٣٧٩) پیکر بی جان در بزرگراه تورینو - ساوونا زیر پل «ژنرال فرانکو رومانو» پیدا شد. از آن‌جا که خودروی او روی پل در بالای محل پیدا شدن پیکرش پارک شده بود ظاهر قضیه نشان می‌داد که وی از روی پل به پایین پرت شده‌ است و مقامات قضایی علت مرگ او را خودکشی اعلام کردند. 2⃣ در سال ٢٠٠٩ در ایتالیا کتابی دربارهٔ مرگ ادواردو آنیلی به قلم روزنامه‌نگار و نویسنده ایتالیایی، جیوزپه پوپو، منتشر شد که مرگ ادواردو را قتل دانست، و نوشت: هیچ‌کس وی را ندیده‌ است که از روی پلی که بر روی بزرگراهی که در هر لحظه خودروهای فراوانی از روی آن می‌گذرد، به پایین بپرد. ضمناً در آن زمان ادواردو می‌لنگیده و از عصا استفاده می‌‌کرد و حداقل دو دقیقه طول می‌کشیده که از دیواره بزرگراه بالا برود و خود را پایین بیندازد، و این احتمال دیده شدن را بالا می‌برد. ضمناً دیده شده که وی کمربند و بند کفشش بسته بوده، با وجودی که از هشتاد متری به پایین پرت شده‌است. آنچه شک‌ها را بیشتر می‌کند، این است که وی را سریعاً به خاک سپرده‌اند، بدون این‌که کالبدشکافی انجام دهند. نویسنده کتاب بیان می‌دارد که از سه منبع مختلف اطلاعاتی به دست آمده است که چند هفته پیش از مرگ، از وی خواسته‌اند که سندی را امضا کند که طبق آن از همه‌ی حقوق خود در کارخانه فیات در عوض مقادیر فراوانی پول و دارایی دست بردارد، ولی ادواردو آن را نپذیرفته‌است. 3⃣ برخی رسانه‌ها و شخصیت‌های سیاسی با اتکا به این دلیل که با مرگ ادواردو ثروت خانواده آنیلی به خانواده الکان تعلق پیدا کرد و صحبت‌های خود ادواردو آنیلی، هرگونه احتمال خودکشی ادوارد را رد کرده و مرگ او را ناشی از یک توطئه‌ی صهیونیستی برای ترور ادواردو می‌دانند. پس از شهادت وی تمامی اسناد و شواهد مربوط به فعالیت‌ها و زندگی وی بجز بعضی اسناد که محرمانه ماند جمع‌آوری شد. @roshangeran
۲۵ آبان ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۵ آبان ۱۳۹۹
انتخاب اشتباه @roshangeran
۲۵ آبان ۱۳۹۹
🚨 در منزل من، همه افراد، هرشب در حال مطالعه خوابشان مى‌برد ⚠️ همه خانواده‌هاى ايرانى بايد اين‌گونه باشند 📝 رهبر انقلاب: من اين را مى‌خواهم عرض كنم كه در منزل خودِ من، همه افراد، بدون استثنا، هرشب در حال خوابشان مى‌برد. خود من هم همين‌طورم. نه اين‌كه حالا وسط مطالعه خوابم ببرد. مطالعه مى‌كنم؛ تا خوابم مى‌آيد، كتاب را مى‌گذارم و مى‌خوابم. همه افراد خانه ما، وقتى مى‌خواهند بخوابند حتماً يك كتاب كنار دستشان است. من فكر مى‌كنم كه همه خانواده‌هاى ايرانى بايد اين‌گونه باشند. توقّع من، اين است. 📚بايد پدرها و مادرها، بچه‌ها را از اوّل با كتاب محشور و مأنوس كنند. حتّى بچه‌هاى كوچك بايد با كتاب اُنس پيدا كنند. 📚بايد خريدِ كتاب، يكى از مخارج اصلى خانواده محسوب شود. مردم بايد بيش از خريدن بعضى از وسايل تزييناتى و تجمّلاتى - مثل اين لوسترها، ميزهاى گوناگون، مبلهاى مختلف و پرده و... -، به كتاب اهميّت بدهند. 📚اوّل كتاب را مثل نان و خوراكى و وسايل معيشتى لازم بخرند؛ بعد كه اين تأمين شد به زوايد بپردازند. ۱۳۷۴/۰۲/۲۶ 📖 💻 @roshangeran
۲۵ آبان ۱۳۹۹
روشنگران
🌺 امروز : یکشنبه١۵ نوامبر ۲۰٢٠ میلادی مصادف با ✍🌹 شهادت #ادواردو(مهدی)_آنیلی (٢٠٠٠م) می باشد. چه خ
⭕️ شهید آیت‌الله صدر: "ما معتقديم از هارون‌الرشید با ایمان‌تر و با تقواتریم!... آیا دنیای هارون‌الرشید به ما عَرضه شد و ما نپذیرفتیم؟!" ولی دنیایی چندین برابر، بزرگ‌تر از ثروت هارون الرشید به عَرضه شد، اما او بین دنیا و تقوا، خدا را انتخاب کرد. @roshangeran
۲۵ آبان ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۶ آبان ۱۳۹۹
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 داستان نیمه شبی در حلّه 《 اثر مظفر سالاری 》 🔹قسمت دوازدهم .........پسری سیاه پوست روبه رویم ایستاده بود و صندوقچه ای چوبی در دست داشت. او با صدایی نازک، از ترس، فریادی کشید و به عقب جست. امینه نیز همراه او بود. امینه هم برای چند لحظه وحشت کرده بود. خجالت زده راه را برای ورود آنها باز کردم. با دستپاچگی غلاف را بیرون کشیدم.خنجر را در آن فرو بردم و روی دیوار، سرجایش قرار دادم. --- مرا ببخشید. حوصله ام سررفته بود، برای همین... امینه گفت: شما هرگز نباید از یک خدمتکار و یا یک برده ی سیاه معذرت خواهی کنید. پسر سیاه پوست که دستاری از حریر ارغوانی به دور سرش پیچیده بود، تعظیم کرد و سرش را پایین انداخت. --- جوهر کرولال است. او در کارها به شما کمک خواهد کرد. گفتم: نمی دانم یک برده کرولال به چه درد من می خورد. این اتاق نیز برای کاری که من باید انجام دهم، بیش از اندازه مجلل و بزرگ است. فکر می کردم اینجا وسایل لازم وجود داشته باشد؛ اما هیچ چیز وجود ندارد. شاید محل کار من جای دیگری است. امینه به جوهر اشاره کرد که صندوقچه را روی یکی از طاقچه ها بگذارد. جوهر پس از این کار، در انتظار دستور بعدی، همان جا ایستاد. امینه با اشاره از جوهر خواست تا در صندوقچه را باز کند. او این کار را کرد. صندوقچه پر از زینت آلات و جواهرات گران بها بود. امینه گفت: این یکی از چند صندوقچه ای است که برای کار به شما سپرده خواهد شد. آنچه درون آن است با مشخصات کامل ثبت شده است. این صندوقچه برای بانویم قنواء است. امروز جواهرات این صندوقچه را بررسی کنید و ببینید کدام یک به تعمیر یا صیقل احتیاج دارند. فردا وقتی به اینجا بیایید، خواهید دید که آنچه را احتیاج دارید در دسترستان قرار دارد. امینه باز تعظیم کرد و بیرون رفت. از اینکه آن بیچاره ها باید روزی صد بار تعظیم می کردند خنده ام گرفت. صندوقچه پر از انواع جواهرات و زینت آلات بود. تعدادی از جواهرات خریداری شده از ما نیز در میان آنها دیده می شد. آنها را زیر و رو کردم. هیچ کدام نیاز چندانی به تعمیر یا صیقل نداشتند. رو به جوهر گفتم: یکی مانند ریحانه، مرتب گلیم می بافد و آخرش هم پولی برای خرید یک گوشواره ندارد؛ یکی هم مانند قنواء آن قدر طلا و جواهر دارد که نمی داند با آنها چه کار کند. جوهر لب ورچید و سر تکان داد. آن گاه بدون آنکه به من فرصت عکس العملی بدهد، صندوقچه را برداشت و برد و آن را روی سکو، میان ظرف های میوه خالی کرد. باور نمی کردم آن قدر ابله باشد. با اشاره از او خواستم که طلا و جواهرات را سر جایش برگرداند. مانند دفعه قبل، سر تکان داد و این بار انگورهای درون یکی از ظرف ها را توی صندوقچه سرازیر کرد. برای آنکه خوش خدمتی کرده باشد دوتا انار و چند انبه هم روی انگورهای توی صندوقچه گذاشت و درش را بست. به من نگاه کرد و چون دید خشکم زده است، لبخند زد و جواهرات و زینت الآت را مشت مشت توی ظرف خالی انگور ریخت. خواستم جلویش را بگیرم؛ ولی از جنب و جوش نیفتاد تا آن ظرف پر از طلا و جواهر را برداشت و روی طاقچه گذاشت. مطمئن شدم که دیوانه است. با عصبانیت اشاره کردم که همان جا سر جایش بنشیند و تکان نخورد. بی درنگ ظرف روی طاقچه را برداشت و نشست و آن را روی قالی خالی کرد. اگر قنواء یا امینه در آن حال وارد می شدند چه فکر می کردند؟ ممکن بود ما را یکراست به سیاهچال بفرستند. نمی دانستم با او چه کنم. به در اتاق اشاره کردم و فریاد زدم: برو بیرون. از ترس دستش را مقابل صورتش گرفت. در این لحظه بود که با بالا رفتن آستینش، ساعد سفیدش هویدا شد. جای آن بود که از حیرت شاخ در بیاورم. عقب عقب رفتم، روی سکو نشستم و به او خیره شدم. --- تو کی هستی؟ وقتی که متوجه آستین بالا رفته و آن قسمت از دستش که سفیدی آن پیدا بود شد، با افسوس سرش را تکان داد و از خشم، مشت های گره کرده اش را روی پایش کوبید. با لکنت و صدایی خشدار گفت: خیلی بی احتیاطی کردم. دلم میخواست کمی تفریح کنم؛ ولی به قیمت جانم تمام شد. --- اینجا چه خبر است؟ و تو کی هستی؟ برخاستم و به طرف در رفتم تا امینه را خبر کنم. جوهر، روی زانو به طرفم آمد و با ناله گفت: به من رحم کنید. امینه می گفت شما جوان مهربانی هستید. ایستادم. اوهمچنان که روی زانوهایش ایستاده بود گفت: نام من هلال است. می بینید که کرولال نیستم. من نامزد امینه هستم. حاکم میخواست امینه را به پسر وزیر بدهد. من هم پسر وزیر را کشتم و خود را به این شکل در آوردم. امینه شایع کرد که هلال، شبانه از راه نقبی( گذرگاه باریک) مخفی که در زیر دارالحکومه است فرار کرده است --- اگر پسر وزیر کشته شده چرا مردم حلّه اطلاع ندارند؟ --- حاکم ترجیح داد که وزیر از کشته شدن پسرش با خبر نشود. شبانه او را دفن کردند و سر زبان ها انداختند که پسر وزیر و هلال از ترس ازدواج با امینه، شبانه از راه نقب فرار کرده اند...
۲۶ آبان ۱۳۹۹
---اما امینه که زیبا و مهربان است؛ ترس از ازدواج با او یعنی چه؟ --- به ظاهرش نگاه نکنید . او تا به حال دو تا از خواستگارهایش را با رها‌ کردن افعی در خوابگاهشان کشته است. شاید من هم چنین سرنوشتی داشته باشم.امینه سوگند می خورد که من با دیگران فرق دارم و دوستم دارد؛ اما به حرف زنها نمی توان اطمینان کرد. می بینید که من زیبا نیستم. آه! اگر مانند شما زیبا بودم، دیگر هیچ غمی نداشتم. راست میگفت. زیبا نبود. ناگهان در اتاق باز شد و عده ای از زنان، هیاهو کنان به داخل ریختند. نزدیک بود بی هوش شوم. مادر قنواء و خواهرانش نیز در میان آنها بودند. پشت سر آنها مرد چاق و اخمویی وارد شد. به هنگام ورود او زنان خدمتکار، تعظیم کردند. بی شک او مرجان صغیر بود. امینه تشتی که ابریقی ( آفتابه سفالی یا فلزی) در آن بود، گوشه ای ایستاده بود و با نگرانی به هلال نگاه می کرد. حاکم‌با پوزخند به اتاق نگاه کرد و به سوی من آمد. سلام کردم جوابم را نداد ونگاهش را به طرف هلال چرخاند. --- امینه بسیار وفادار است، اما نسبت به ما. او به ما خبر داده که تو چگونه خود را به شکل برده ای سیاه در آورده ای و نام جوهر را بر خود گذاشته ای. هلال با لحنی ناله آمیز، خطاب به امینه گفت: تو چگونه توانستی با من چنین کاری بکنی؟.......... پایان قسمت .......... 🌸🌸🌸🌸🌸 @roshangeran
۲۶ آبان ۱۳۹۹
⭕️ معاونت امور زنان ریاست جمهوری بجای وارد کردن نام مادر در کارت ملی فکری برای منزلت زنان کنید. سرکار خانم ابتکار جایگاه زن در جامعه پشت ویترین مغازه است!؟ @roshangeran
۲۶ آبان ۱۳۹۹
❌❌پرونده ویژه❌❌ ❇️تا دقایقی دیگر در کانال روشنگران میخواهیم پرونده ی ویژه ای را با محوریت صهیونیزم و انحراف بارگزاری نماییم. ❇️
۲۷ آبان ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۷ آبان ۱۳۹۹
✡ پروژهٔ لولیتاسازی و دعوت به طغیان (١) 1⃣ سال گذشته، در هیاهوی جنجال‌های سیاسی در آمریکا و در سایه شروع بحران کرونا، یک خبر بسیار مهم، آن‌چنان که باید و شاید دیده نشد: «مرگ جفری اپستین» 2⃣ جعبه سیاه فساد و انحراف جنسی عمیق طبقه حاکم بر آمریکا در حوزه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی بود. دست‌کم رفاقت نزدیک دو تن از رؤسای جمهور آمریکا (از دو حزب) یعنی و با او آشکار و قطعی بود و البته ده‌ها چهرهٔ متنفّذ و قدرتمند آمریکا در دایرهٔ دوستان جفری اپستین بودند. 3⃣ تخصص اصلی جفری اپستین، نوجوان به آمریکا و تشکیل برای سیاستمداران، سوپرسرمایه‌داران، ستارگان موسیقی و سینما و ورزش از این دختران بود. 4⃣ جفری اپستین که به لطف حامیان قدرتمند خود، بارها از تلهٔ قانون گریخته بود و گویی مصونیّت آهنین داشت، سرانجام در پی همه‌گیر شدن جنبش «me too»، به‌واسطهٔ کثرت و وسعت سیاه‌کاری‌هایش بازداشت شد و در روند رسیدگی قضایی، به نحوی مشکوک با ادعای در سلول، از صحنه خارج شد. 5⃣ بسیاری از اهالی رسانه در آمریکا معتقدند که اصل خبر خودکشی اپستین دروغ بوده و با این ترفند او را از صحنه خارج کرده‌اند تا با هویّت جعلی جدید در نقطه‌ای دیگر از دنیا ادامه حیات دهد. البته، محتمل‌تر است که مهرهٔ سوخته‌ای چون اپستین که رازهای تکان‌دهنده بسیاری از فساد و انحرافات اخلاقی شدید حاکمان آمریکا داشت، کلاً حذف شود. @roshangeran
۲۷ آبان ۱۳۹۹
✡ «جفری اپستین» جعبه سیاه فساد و انحراف جنسی طبقه حاکم بر آمریکا و رفیق نزدیک بیل کلینتون و دونالد ترامپ و بسیاری از چهره‌های متنفّذ و قدرتمند آمریکا @roshangeran
۲۷ آبان ۱۳۹۹
✡ پروژهٔ لولیتاسازی و دعوت به طغیان (٢) 1⃣ اواخر دههٔ ۱۹۸۰، زمانی که اردوگاه به سردمداری آمریکا در آستانهٔ غلبه بر رقیب سوسیالیست خود بود، در فضای سرمستی حاصل از پیروزی قریب‌الوقوع، در حوزهٔ اجتماعی و فرهنگی هم داشت تغییرات بنیادین اتفاق می افتاد و طراحان پشت‌پرده به‌دنبال برای شورش و عصیان کامل در برابر مسیحی در حوزهٔ فرهنگ و هنر بودند. 2⃣ غول‌های حاکم بر (به‌عنوان بایگاه اصلی تولید و ایدئولوژی مدرن) و را به سمت پرده‌دری‌های اخلاقی و در برابر اخلاقیات ریشه‌دار مسیحی هدایت کردند و برای این روند، نمادهایی هم تراشیدند. 3⃣ آوازه‌خوان و رقصندهٔ لاتین‌تبار، تبدیل به نماد در برابر سنّت‌های اخلاقی شد و موزیک ویدیوهای اروتیک و سرشار از نمادهای جنسی او، دوران جدیدی را در موسیقی و به تبع آن لایف استایل آمریکایی رقم زد. 4⃣ متن اشعار، سناریوهای داستانی دقیق، همراه با کارگردانی فنّی بسیار ماهرانه، از دخترکی «معصوم» روایت می‌کرد که با ظاهری بی‌گناه، موهای کوتاه به سبک دختران دبیرستانی و کمی رمانتیک، ناگهان به قالبی ، تحریک‌کننده و به‌شدت تغییر ماهیت می‌داد. مدونا تبدیل به یک نماد از شورش «دخترکان معصوم» در برابر اخلاقیات ریشه‌دار و هنجارهای پذیرفته‌شده و به یک الههٔ فتّانه و افسون‌گر و بی‌پروا به لحاظ جنسی و اخلاقی تبدیل شد. 5⃣ این روند نمادسازی، در دههٔ ۱۹۹۰ با چهره‌هایی چون «بریتنی اسپیرز»، «کریستینا آگیلرا»، «جسیکا سیمپسون» و گروه‌هایی چون «اسپایس گرلز» ادامه یافت و در قرن٢١، چهره‌هایی چون «مایلی سایرس»، «ریحانا»، «تیلور سوئیفت» و «کیتی پری»، به نماد آن «دخترک معصوم» که در برابر اخلاق عصیان می‌کند، تبدیل شدند. @roshangeran
۲۷ آبان ۱۳۹۹
✡ «مدونا» آوازه‌خوان و رقصندهٔ لاتین‌تباری که تبدیل به نماد عصیان فمینیستی در برابر سنّت‌های اخلاقی شد و موزیک ویدیوهای سرشار از نمادهای جنسی او، دوران جدیدی را در موسیقی و لایف استایل آمریکایی رقم زد. ✅ @roshangeran
۲۷ آبان ۱۳۹۹
✡ تصویر «ولادیمیر ناباکوف» و اولین چاپ کتاب «لولیتا» ✅ @roshangeran
۲۷ آبان ۱۳۹۹
✡ پروژهٔ لولیتاسازی و دعوت به طغیان (٣) 1⃣ گفتنی است که این طراحی شیطانی برای «دختر نوجوان بی‌پروا» در فرهنگ پاپ امریکایی اواخر دههٔ ۹۰ جریان‌ساز شد و به‌عنوان شناخته می‌شد. 2⃣ برگرفته از نام رمان معروفی نوشته نویسنده روس‌تبار آمریکایی، بود که شخصیت اصلی آن یک دختر نوجوان «اغواگر» است. این رمان بعد از اولین انتشار، تا سال‌ها به‌خاطر محتوای هنجارشکن و ضدیت آن با اخلاقیات مسیحی، در بسیاری از کشورهای غربی ممنوع بود. 3⃣ که با کاراکتر دختر مدرسه‌ای «هانا مونتانا» در سریالی ساخته شرکت دیزنی در نوجوانی معروف شده بود، بعدتر به یکی از نمادهای در فرهنگ پاپ آمریکا تبدیل شد 4⃣ از این چهره‌ها (که از سنین ۱۵ یا ۱۶ سالگی فعالیت حرفه‌ای خود را در موسیقی و سینما آغاز کردند)، به‌همراه طراحی‌های رسانه‌ای چون ظاهرشدن پدیده‌هایی چون «رئالیتی شو»، که مرز بین زندگی خصوصی و عمومی این ستارگان نوجوان را برمی‌داشت و آن‌ها، و طراحی شده برای آنان را (که حول مفهومی به نام «سکسی بودن» ترسیم شده) وارد سبک زندگی آمریکایی می‌کرد، نقش مهمی در انهدام بنیان خانواده در غرب و طغیان ایفاء کرد. 5⃣ البته، هم‌زمان، شبیخون‌های فکری در قالب جنبش‌های «حقوق زنان»، «حقوق دگرباشان جنسی»، «آتئیسم»، «فمینیسم تهاجمی» و... به روان بشر مدرن صورت گرفت تا زمینه‌ها و بسترهای فکری را برای حاکم شدن «ارزش‌های نوین» به‌ویژه در نسل‌های جدید، هموار کند. @roshangeran
۲۷ آبان ۱۳۹۹
✡ «ریحانه پارسا» جدیدترین نمونهٔ نمادسازی ایرانی از «دخترک معصوم» دیروز که امروز «طغیان» کرده است! ✅ @roshangeran
۲۷ آبان ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 نصر 🔰 🎥گاف پشت صحنه مصی پولی‌نژاد در شبکه سعودی اینترنشنال! 🔹وقتی مصی پولی‌نژاد نمی‌تواند گافش را جمع کند و دست به گریه و اشک تمساح می‌زند! 🔹 مصی میگه من نمیتونم حرف بزنم! نبایدم بتونی! کسی که تحریک کرد چهارتا جوون خام رو بکشونه کف خیابون کی بود؟! خودت بودی! درحالیکه خودت خارج ازکشوری میلیون دلاری پول میگیری! غلط میکنی بخوای حرف بزنی! اگه جرئت داری برگرد خودت بیا کف خیابون. @roshangeran
۲۸ آبان ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♻️ نفوذی‌ها در صدا و سیما ⭕️ بهرام شکوری رئیس کمیسیون معادن و صنایع معدنی اتاق ایران، پس از پخش شدن تصاویر منشوری دخترش در فضای مجازی و بعد از آن که در مصاحبه با شبکه بهایی منوتو این روال را عادی دانست و راهکار مهاجرت از ایران را مطرح کرد، تریبون شبکه خبر صداوسیما هم در اختیارش قرار گرفت! 🔻 نفوذی نه شاخ دارد نه دم! نیروهای انقلابی که از آرمان‌های انقلاب دفاع می‌کنند و حقوق مردم را فریاد می‌زنند، ممنوع التصویرند اما به برکت نفوذی‌ها و بی‌عرضگی مدیران نالایق، این افراد بلافاصله پس از یک افتضاح، آنتن می‌گیرند وجولان می‌دهند. @roshangeran
۲۸ آبان ۱۳۹۹
⭕️ یه زمانی بحثمون سر این بود، اون میمونی که فرستادن فضا با اینی که برگشته فرق داره یا نه؟ الان باید ببینیم تتلو فحش جدید چی داده، دنیا جهانبخت جدیدا با کیه؟ ریحانه پارسا توی لایو کیه؟ یه انتخاب اشتباه اینطوری روزگارمون رو سیاه کرد. @roshangeran
۲۸ آبان ۱۳۹۹
📗" یک کتابی تازه خوانده‌ام که خیلی برای من جالب بود. دختر و پسر جوان -زن و شوهر- متولّدین دهه‌ی ۷۰، می‌نشینند برای اینکه در جشن عروسی‌شان گناه انجام نگیرد، نذر میکنند سه روز روزه بگیرند! به ‌نظر من این را باید ثبت کرد در تاریخ که یک دختر و پسر جوانی برای اینکه در جشن عروسی‌شان ناخواسته خلاف شرع و گناهی انجام نگیرد، به‌ خدای متعال متوسّل میشوند، سه روز روزه میگیرند. پسر عازم دفاع از حریم حضرت زینب (س) میشود؛ گریه‌ی ناخواسته‌ی این دختر، دل او را میلرزاند؛ به این دختر -به خانمش- میگوید که گریه‌ی تو دل من را لرزاند، امّا ایمان من را نمیلرزانَد! و آن خانم میگوید که من مانع رفتن تو نمیشوم، من نمیخواهم از آن زنهایی باشم که در روز قیامت پیش فاطمه‌ی زهرا سرافکنده باشم! ببینید، اینها مال قضایای صد سال پیش و دویست سال پیش نیست، مال سال ۹۴ و ۹۵ و مال همین سالها است، مال همین روزهای در پیش [روی] ما است؛ امروز این است. در نسل جوانِ ما یک چنین عناصری حضور دارند، یک چنین حقیقت‌های درخشانی در آنها حضور دارد و وجود دارد؛ اینها را باید یادداشت کرد، اینها را باید دید، اینها را باید فهمید. فقط هم این [یک نمونه] نیست که بگویید «آقا! به یک گل بهار نمیشود»؛ نه، بحث یک گل نیست؛ زیاد هستند از این قبیل. این دو -زن و شوهری که عرض کردم- هر دو دانشجو بودند که البتّه آن پسر هم بعد میرود شهید میشود؛ جزو شهدای گران‌قدر دفاع از حریم حضرت زینب (س) است. وضعیّت این‌جوری است..." 👈سخنان رهبر انقلاب در دیدار اعضای مجلس خبرگان درباره ۱۳۹۷/۰۶/۱۵ @roshangeran
۲۸ آبان ۱۳۹۹
📣📣♦️یک فرصت عالی♦️📣📣 ♦️به مناسبت ♦️ . 🔹کتابهای دفاع مقدس، مدافعان حرم، بیانات مقام معطم رهبری، کتب توصیه شده و تقریظ خورده توسط مقام معظم رهبری و...🔹 💢💢 تا ۳۰ % تخفیف ویژه 💢💢 . 🔹 یک کتاب خوب برای هر بار خرید 🔸 برای خرید بالای صد هزار تومان. 🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂 . ✅ ثبت سفارش👇👇👇 Nashreshahidkazemi.ir 📲 پیامک نام کتاب به👈 3000141441 📞 خرید تلفنی👈 02537840844 🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂 @roshangeran
۲۸ آبان ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۸ آبان ۱۳۹۹
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 داستان نیمه شبی در حلّه 《 اثر مظفر سالاری 》 قسمت سیزدهم ....... پس از آن ماجرا به پدر بزرگ گفتم: بهتر است از این به بعد نعمان به دارالحکومه برود. گفت: عجله نکن. بالاخره کارت را شروع خواهی کرد. زن های دارالحکومه کارشان همین است. آنها به دنبال بهانه ای هستند تا باعث تفریح و سر گرمیشان بشود. از مشتی آدم بیکار و ثروتمند و دارای قدرت چه انتظاری داری. من هم مایل نیستم که تو به آنجا بروی؛ اما می ترسم اگر مخالفت کنی بلایی به سرت بیاورند. بعد از ظهر به حمام رفتم. ابوراجح در رختکن نبود. مسرور لبه ی سکو نشسته بود و گرفته و خشمگین به نظر می رسید. جواب سلامم را نداد.نتوانستم حدس بزنم از چه چیز ناراحت است. معلوم بود که حوصله مرا ندارد. ابوراجح در اتاق خودش مطالعه می کرد. کنارش نشستم، کتاب را کنار گذاشت. پس از احوال پرسی پرسیدم: چرا مسرور این قدر کلافه است؟ آهی کشید و گفت: به یاد داری که از ریحانه خواستگاری کرده بود؟ خون به مغزم فشار آورد. --- بله خودتان به من گفته بودید. --- قضیه را به ریحانه گفتم. --- چه گفت؟ --- جوابش یک کلمه بود:《 نه》. اضطرابم فرو نشست و خدا را در دل شکر کردم. برای من خبر مسرت بخشی بود. به مسرور حق دادم که آن گونه ناراحت باشد. ابوراجح گفت: به ریحانه گفتم، پس از پایان مهلتی که تعیین کرده ام، اگر خوابت تعبیر نشد باید روی خواستگاری مسرور، جدی تر فکر کنی. خطر هنوز کاملا" رفع نشده بود. باز هم اضطراب به سراغم آمد؛ اما همین قدر که فهمیدم ریحانه، مسرور را به خواب ندیده است، خوشحال شدم. اگر ریحانه، مسرور را به خواب دیده بود. پاک از او نا امید می شدم. مسرور در شان ریحانه نبود. به خودم فکر کردم. آیا من در شان ریحانه بودم؟ صرف نظر از زیبایی ام و ثروت پدر بزرگم، چه امتیاز دیگری داشتم؟ ابوراجح گفت: از همسرم شنیدم که قرار است مدتی در دارالحکومه کار کنی. معلوم بود که ام حباب راست می گفت که در این باره چیزهایی به ریحانه و مادرش گفته است. پرسیدم: همسرتان چگونه خبردار شده؟ --- پیرزنی که گویا از همسایه های شماست به آنها گفته. تمامی آنچه به قنواء و ماجرای آن روز دارالحکومه ارتباط داشت، برای ابوراجح تعریف کردم. نظر پدربزرگم را نیز به او گفتم. گفت: ارتباط تو با دارالحکومه می تواند مفید باشد؛ به شرط آن که به گناه نیفتی و اجازه ندهی تو را آلت دست قرار دهند و مانند یک اسباب بازی با تو بازی کنند اگر تسلیم آنها باشی از تو سواری می گیرند و تحقیرت می کنند؛ اما اگر وقار خود را حفظ کنی، آنها هم مجبور می شوند به تو احترام بگذارند. پرسیدم: وقتی من نمی خواهم با قنواء ازدواج کنم‌، چگونه ممکن است ارتباط با دارالحکومه برایم مفید باشد؟ به نقطه ای خیره شد وگفت: تو شیعه نیستی، اما خوب می دانی که بعضی از بهترین و درستکارترین شیعیان حلّه، تنها به جرم شیعه بودن، در سیاهچال های مرجان صغیر زندانی اند. خبری آورده اند که حال بعضی از آنها وخیم است. یکی از دوستان من به نام صفوان و پسرش حماد نیز آنجا هستند. به بهانه دیدن جاهای مختلف دارالحکومه می توانی قنواء را ترغیب کنی که به نگهبان های سیاهچال بگوید شما را به داخل را بدهند. اگر بتوانی خبری از آنها بیاوری، مرا مدیون خودت کرده ای. حاضر بودم برای خوشنودی ابوراجح هر کاری بکنم. دلم می خواست به او بگویم این کار را به شرطی انجام میدهم که بپذیری ریحانه، یا با من ازدواج کند و یا اینکه هرگز ازدواج نکند. اما چگونه می توانستم چنین حرفی به او بزنم؟ برای اینکه اهمیت کاری را که از من می خواست به او گوشزد کنم پرسیدم: آیا کار خطرناکی نیست؟ ممکن است حاکم خبردار شود و مرا محاکمه کند. گفت: نمی خواهم تو را به چنین کاری وادارم. اختیار با خود توست. از خدا کمک بخواه و هوشت را به کار بگیر. امیدوارم امام ( عج) نیز یاور تو باشد. به یاد ماجرای شفا یافتن اسماعیل هرقلی افتادم. گفتم: اگر می خواهید مطالعه کنید بروم. خندید و گفت: می دانی که تو را دوست دارم و صحبت با تو برایم شیرین است. احساس می کنم چیزی را می خواهی بگویی، اما تردید داری. دلم می خواست اعتراف کنم که ریحانه را دوست دارم؛ ولی در آن لحظه می خواستم موضوعی را که مدت ها فکر مرا مشغول کرده بود و برایش جوابی نیافته بودم، بپرسم. --- درست فهمیدید، ابوراجح. چرا من نمی توانم با دختری شیعه ازدواج کنم؟ مگر همه ما مسلمان نیستیم؟ شما حتی یک بار نپرسیدید که او کیست. شاید بشود کاری کرد. با مهربانی گفت: زن و شوهر باید با هم تفاهم و همسویی داشته باشند؛ به ویژه از نظر اعتقادی و مذهبی باید مانند هم باشند تا در انجام احکام و عبادات، بینشان جدایی نباشد. تفاوت در اعتقاد و اعمال، بین زن و شوهر فاصله و کدورت ایجاد می کند و روی تربیت فرزندانشان تاثیر منفی می گذارد‌ گاهی هم ممکن است شوهر بر همسرش سخت بگیرد تا مذهب خود را تغییر دهد. 👇👇
۲۸ آبان ۱۳۹۹
از سوی دیگر، فرض می کنیم که تو موفق شوی با دختری شیعه ازدواج کنی. آن موقع، به احتمال زیاد، اقوام تو و خویشان همسرت، شما را ترد خواهند کرد. به همین دلیل ازدواج تو را با دختری شیعه به صلاح هیچ کدام از شما نمی دانم. به این چیزها چندان فکر نکرده بودم. ریحانه هم مانند پدرش شیعه ای متعصب بود و هرگز حاضر نمی شد با مردی غیر شیعه ازدواج کند. گفتم: می دانید که تعداد مسلمانان غیر شیعه بسیار بیشتر از مسلمانان شیعه است. چرا شیعیان از مذهب اکثریت پیروی نمی کنند تا به وحدت و یکپارچگی برسیم و چنین جدا از هم و پراکنده نباشیم؟ --- باید ببینیم حق با شیعه است یا غیر شیعه. بیشتر بودن گروهی از گروه دیگر، دلیل حقانیت آنها نخواهد بود. اگر به تعداد است باید مسلمانان همگی مسیحی بشوند؛ زیرا تعداد مسیحیان از مسلمانان بیشتر است. مسلمانان صدر اسلام نیز تعدادشان کم بود باید از بت پرستان که تعدادشان بیشتر بود پیروی می کردند. وانگهی مسلمانان غیر شیعه هم با یکدیگر وحدت کاملی ندارند و به فرقه ها و مذاهب مختلفی تقسیم شده اند. اهل سنت به چهار مذهب حنبلی، شافعی، مالکی و حنفی تقسیم شده اند؛ چرا آنها یکی نمی شوند؟ هیچ کس از یکی شدن آنها حرف نمی زند و تنها به شیعیان اعتراض می کنند که وحدت مسلمانان را بهم زده اند. بهترین کار این است که در کنار چهار مذهب خودشان، مذهب شیعه را هم به رسمیت بشناسند؛ ولی متاسفانه سیاست آنهایی که حکومت را در دست دارند غیر از این است. کارهای مرجان صغیر؟ نمونه خوبی برای این مطلب است. ابوراجح ایستاد و گفت: بهتر است به کنار رودخانه برویم. من به این اتاق عادت دارم؛ اما تو جوانی و می دانم که از فضاهای آزاد و دلگشا بیشتر خوشت می آید. از پیشنهادش خوشحال شدن. مسرور از شنیدن اینکه من و ابوراجح قصد داشتیم با هم به جایی برویم، بیش از پیش ناراحت شد و چهره در هم کشید. شاید خیال کرده بود که من، ریحانه را از ابوراجح خواستگاری کرده ام و در آن لحظه می خواهیم برویم در این باره با ریحانه و مادرش حرف بزنیم............. پایان قسمت ...... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 @roshangeran
۲۸ آبان ۱۳۹۹
🚨 در منزل من، همه افراد، هرشب در حال مطالعه خوابشان مى‌برد ⚠️ همه خانواده‌هاى ايرانى بايد اين‌گونه باشند 📝 رهبر انقلاب: من اين را مى‌خواهم عرض كنم كه در منزل خودِ من، همه افراد، بدون استثنا، هرشب در حال خوابشان مى‌برد. خود من هم همين‌طورم. نه اين‌كه حالا وسط مطالعه خوابم ببرد. مطالعه مى‌كنم؛ تا خوابم مى‌آيد، كتاب را مى‌گذارم و مى‌خوابم. همه افراد خانه ما، وقتى مى‌خواهند بخوابند حتماً يك كتاب كنار دستشان است. من فكر مى‌كنم كه همه خانواده‌هاى ايرانى بايد اين‌گونه باشند. توقّع من، اين است. 📚بايد پدرها و مادرها، بچه‌ها را از اوّل با كتاب محشور و مأنوس كنند. حتّى بچه‌هاى كوچك بايد با كتاب اُنس پيدا كنند. 📚بايد خريدِ كتاب، يكى از مخارج اصلى خانواده محسوب شود. مردم بايد بيش از خريدن بعضى از وسايل تزييناتى و تجمّلاتى - مثل اين لوسترها، ميزهاى گوناگون، مبلهاى مختلف و پرده و... -، به كتاب اهميّت بدهند. 📚اوّل كتاب را مثل نان و خوراكى و وسايل معيشتى لازم بخرند؛ بعد كه اين تأمين شد به زوايد بپردازند. ۱۳۷۴/۰۲/۲۶ 📖 👉 @roshangeran
۲۹ آبان ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 انتقام خون چی شد؟ ❗️آیا قراره انتقام رو از یک شخص بگیریم؟ یا یک جریان؟ ✅ جواب جالب حجت الاسلام مهدی طائب ✅ @roshangeran
۲۹ آبان ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۹ آبان ۱۳۹۹