امام فرمان داد خرمشهر باید آزاد شود؛
تمام اقشار مردم و مسئولین از جان مایه گذاشتن تا خرمشهر آزاد شد.
آقا فرمان داد آقایی دلار رو بشکنید؛
دولت دلارها رو به اطرافیان داد، مردم دلار تو خونه ذخیره کردن!
انقلاب همون انقلابه، ما عوض شدیم...
#فرهنگی
#اقتصادی
#عکس_نوشته
🇮🇷 @roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مقام حضرت خدیجه در قرآن و روایات
@roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 دلیل اسلام ستیزی علنی مکرون چیست ؟
◀️ @roshangeran
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
داستان نیمه شبی در حلّه
《 اثر مظفر سالاری 》
🔹قسمت پنجم
........ وزیر که مردی لاغر اندام بود و عبایی نازک با حاشیه های طلادوزی شده بر دوش داشت. روی یکی از پله های سکو نشست. پس از نگاهی به اطراف، به قوها خیره شد.
مسرور ظرف انگورها را تعارف کرد. وزیر با دست اشاره کرد که دور شود.
--- حمام قشنگی داری ابوراجح!
ابوراجح سرش را به علامت احترام پایین آورد و گفت: لباستان را درآورید و برای استحمام وارد صحن حمام شوید تا سقف زیبای آنجا را هم ببینید. هم فال است و هم تماشا.
وزیر از ابوراجح روبرگرداند.
فرصت نیست. از اینجا می گذشتم، گفتم بیایم و این دو پرنده ی زیبا را ببینم.
باز به قوها نگاه کرد.
--- همان گونه اند که تعریفشان را می کردند. گویی پرنده های بهشتی اند که از بد حادثه، از حمام تو سر درآورده اند.
وزیر با بی حالی خندید و متوجه من شد.
--- این جوان زیبا کیست؟ مانند شاهزادگان ایرانی است.
ابوراجح خواست مرا معرفی کند؛ که وزیر اشاره داد که ساکت بماند.
--- خودش زبان دارد. می خواهم صدایش را بشنوم.
گفتم : من هاشم هستم. ابونعیم زرگر، پدربزرگ من است.
--- ابونعیم هنوز زنده است؟
--- بله، خدا را شکر!
--- دیدن تو و این قوهای باشکوه را باید به فال نیک بگیرم.
رو کرد به ابوراجح.
--- خداوند هرچند از زیبایی به تو نصیبی نداده، اما سلیقه خوبی به تو بخشیده. حمامی به این زیبایی با قوهایی به این قشنگی و مشتری هایی با این حُسن و ملاحت!
ابوراجح گفت: اجازه دهید بگویم شربتی گوارا برایتان بیاورند.
--- لازم نیست.
به قوها اشاره کرد.
فکر نمیکنم در تمام بین النهرین چنین پرنده هایی وجود داشته باشد. راستش در خلوت سرای حاکم، حوضی است از سنگ یشم. این قوها سزاوار آن حوض اند.
دیروز نزد حاکمبودم که از تو سخن به میان آمد. به گوش حاکم رسیده است که از او بدگویی می کنی. مبادا راست باشد! بعد شخصی گفت در حوض حمام ابوراجح چنین پرندگانی شنا می کنند. چنان آنها را توصیف کرد که حاکم گفت: اگر چنین زیبا و تماشایی اند، سزاوار است که به حوض یشم کوچ کنند.
وزیر خندید.
--- چه سخن نغزی! حال بر تو منت نهاده ام و با پای خویش آمده ام تا پیشنهاد کنم برای رفع کدورت هم که شده، آنها را به حاکم تقدیم کنی.
ابوراجح کنار حوض نشست. قوها به سویش رفتند. گفت: اینها همدم من هستند. بهشان عادت کرده ام. مشتری ها هم به قوها علاقه دارند. باعث گرمی کسب و کارم شده اند.
وزیر با بی حوصله گی گفت: یکی از دو راه را انتخاب کن. یا آنها را به حاکم هدیه بده و یا بهایش را بگیر.
--- چرا به بازرگانان سفارش نمی دهید که چند جفت از این پرنده ها را برایتان بیاورند؟
--- ابله نباش، ابوراجح! این کار چند ماه طول میکشد. حاکم دوست دارد همین امروز این یک جفت قو را در حوض خلوت سرایش ببیند و از گناهان تو بگذرد. به همان کسی که اینها را آورده بگو بار دیگر هم برایت بیاورد. صبر حاکم اندک است.
سربازی که در مدخل صحن حمام ایستاده بود، مردی را که میخواست از آنجا وارد رخت کن شود به صحن برگرداند. ابوراجح قوها را به میان حوض راند و ایستاد.
--- بسیار خوب، من قبول کردم. قوهایم را به حاکم هدیه می دهم.
وزیر با خرسندی گفت: شنیده بودم که مرد زیرکی هستی. اکنون دریافتم که چنین است.
--- وقتی من از قوهایم می گذرم، شایسته است که حاکم هم هدیه ای در خور مقام و بخشندگی اش به من بدهد.
--- چه می خواهی ؟
--- دو تن از دوستانم را که بی گناه به سیاهچال انداخته اید، آزاد کنید.
وزیر درحالی که تلاش می کرد خشم خود را بروز ندهد، برخاست.
--- بهتر بود که خودم نمی آمدم و سرباز خشنی می فرستادم تا قوها را مصادره کند و آنها را در دارالحکومه به من تحویل بدهد.
--- من که حرف بدی نزدم. سعی کنید آرام باشید. این تنها یک پیشنهاد است.
--- دیگر چه میخواستی بگویی؟ با وقاحت تمام ادعا می کنی دو تن از دوستانت را بی گناه به سیاهچال انداخته ایم. می دانی اگر نتوانی این ادعا را ثابت کنی، خودت هم باید به آنها ملحق شوی؟ بگذریم از اینکه در حال حاضر هم سزاوار سیاهچال هستی.
--- شما میتوانید ثابت کنید که آنها واقعا" گناهکار و مجرم اند؟ همه می دانند که آنها بدون محاکه، راهی سیاهچال شده اند.
وزیر خود را به ابوراجح رساند و سیلی محکمی حواله اش کرد. صدای سیلی در فضای زیر گنبد پیچید و ابوراجح که بنیه ی ضعیفی داشت، تلو تلو خورد و روی زمین افتاد.
--- دهانت را ببند، بوزینه ی بدریخت! کاش به اینجا نمی آمدم. راست می گفتند که زبان تلخ و گزنده ای داری و مردک خطرناکی هستی.
به ابوراجح کمک کردم تا برخیزد. ابوراجح با بی باکی گفت: اگر سرباز خشنی را می فرستادی تا این دو پرنده را با خود ببرد. بدتر از این نمی توانست رفتار کند. من قوهایم را نه هدیه می دهم و نه می فروشم. من گفته ام که رفتار شما با شیعیان بدتر از رفتاری است که با غیر مسلمانان دارید و می بینی که
راست گفته ام.
وزیربه سوی پرده رفت و آن را چنگ زد.
--- قوهایت باشد برای خودت. با این وضعی که به وجود آوردی، اگر آنها را در دارالحکومه ببینم به یاد تو می افتم و من هرگز نمیخواهم تو را به یاد بیاورم. وجود تو شوم است.
ابوراجح خونی را که از بینی اش سرازیر شده بود با دستمال پاک کرد و گفت: اگر ذره ای انصاف داشته باشی، می توانی قضاوت کنی که وجود چه کسی شوم است. مانند باج گیران وارد شدی با تکبر سخن گفتی و چونکودکان بر آشفتی و مانند دیوانگان به من حمله کردی. می خواستی آنچه را دوستشان دارم و رونق بخش کسب و کار من است، با تهدید از من بگیری و از همه بدتر، مرا مقابل دوست و شاگردم تحقیر کردی و کتک زدی هنوز هم طلبکاری.
وزیر چشمهایش را از شدت خشم از هم دراند؛ اما گویی فکری به خاطرش رسید. برخود مسلط شد و با صدایی که می لرزید، گفت: می بینم که از جان گذشته ای. راست می گویی. من شوم هستم. پدرم هم همیشه همین را میگفت؛ ولی این را بدان که تا این حمام را بر سرت خراب نکنم رهایت نخواهم کرد.
--- از تو و آن دارالحکومه به خدا پناه می برم. انگار به روزی که باید جواب گوی اعمالتان باشید ایمان ندارید. این قدرت و مقام زودگذر و فانی، شما را فریفته. پس هرچه می خواهید بکنید.
--- تعجب می کنم چرا آمدن مرا غنیمت نشمردی. می توانستی با گشاده رویی، دل از این دو پرنده بکنی و مرا شاد و خشنود روانه سازی. اگر چنین شده بود، خیلی به نفعت تمام می شد.
ابوراجح دستمال خونی را نشان داد.
--- همین قصد را هم داشتم. اشتباه من آن بود که کلمه ی حقی بر زبان آوردم.
حالا هم طوری نشده. در این میان تنها من یک سیلی خورده ام. این هم که نباید باعث کدورت خاطر شما بشود. قوها را بردارید و ببرید. دو- سه روزی دلتنگ می شوم، ولی خود را به این تسکین خواهم داد که قوهایم زندگی بهتری خواهند داشت و غرق در ناز و نعمت خواهند بود.
وزیر قبل از آنکه در پس پرده ناپدید شود، گفت: امروز بهم ریخته ام.
قوها پیش خودت بماند تا ببینم تصمیم چه خواهد بود.
از آنچه در این چند دقیقه پیش آمده بود، مبهوت مانده بودم. ابوراجح دست و صورت خود را شست و آب کشید و به اتاقی که در راهرو بود، رفت تا استراحت کند. موقعی که به بالش تکیه داد، به من گفت: کار من دیگر تمام است. اگر خیلی خوش شانس باشم روانه سیاهچال خواهم شد. فکر نکنم این وزیر بی کفایت، دست از سرم بردارد. مرد کینه توزی است.
پنجره ای از حیاط خلوتی کوچک به اتاق گشوده شده بود. نزدیک پنجره، سجادیه ی ابوراجح پهن بود و کتاب هایش توی طاقچه، کنار هم چیده شده بود.
مسرور ظرف انگور را آورد و کنار ابوراجح گذاشت. مسرور که رفت، ابوراجح به شوخی گفت: صحنه ی نا خوشایندی بود و من نمی خواستم تو شاهد آن باشی؛ اما فایده اش این بود که برای چند دقیقه تو را از دنیای عشق و عاشقی بیرون کشید.
ابوراجح خندید و من هم بی اختیار به خنده افتادم.
--- اگر پدربزرگ بیچاره ات بفهمد اینجا چه اتفاقی افتاده، دیگر به تو اجازه نمی دهد پیش من بیایی.
باز هم خندیدم. انگار که هیچ اتفاق ناخوشایندی نیفتاده بود. ابوراجح خوشه ای انگور به من تعارف کرد و گفت: بگیر و بخور که قسمت و روزی خودمان است.
خوشه انگور را گرفتم و با لذت مشغول خوردن آن شدم. مسرور حیرت زده سرک کشید تا ببیند می خندیم یا زار می زنیم. با دیدن چشم های گرد شده ی او باز به خنده افتادیم و ریسه رفتیم.
پایان قسمت #پنجم
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
#رمان
@roshangeran
﷽؛
وقتی صحبت از اِفراط و تفریط می کنیم دقیقآ از چه چیزی می گوئیم؟!
عکس یادگاری دو لبه اِفراط و تفریط که انحرافات عقیدتی شان تیشه بر ریشه ی هویت اعتقادی بخشی از جامعه مان زده👆
داستانش شنیدنی دارم براتون
همزمان با هفته وحدت آنطرف، رئیس جمهور نجس فرانسه از کاریکاتور توهین آمیز به پیامبر رحمت حمایت میکند، این طرف، حسین دهباشی سازنده فیلم انتخاباتی حسن روحانی یک شبهه تاریخی در مورد شهادت حضرت زهرا (س) را که بارها پاسخ داده شده ، مطرح میکند.
این وسط عدّه ای به جای پاسخ با استدلال به این شبهه، عقده گشایی میکنند بر علیه #وحدت
خلاصه اینکه آنطرف و اینطرف از پاریس تا تهران و قم با هم هماهنگند.
در این شرایط حسّاس منطقه، مرکزیت این فتنه ها را باید در #لندن جستجو کرد.
دهباشی مستندسازی که تا الان مسئولیتهای مختلفی به عهده داشته، از جمله اون ها مدیریت پروژه تاریخ شفاهی ایران در سازمان اسناد و کتابخانه ملّی ایران
انتخابات سال۹۲ مشاور رسانهای روحانی بود
با دروغبافی در انتخابات باعث فریب مردم شد
اربعین گذشته خودش رو به عنوان فعّال مذهبی جا زد
به عنوان حزب الهی! بابت یک دروغ آرزوی مرگ کرد!
علمای قم رو به عنوان عامل شیوع کرونا معرفی کرد!
سردسته شیعیان انگلیسی رو در آغوش کشید! #نفوذ شاخ و دُم ندارد.
اقدام دهباشی در این مقطع حسّاس، زبان تشیع انگلیسی رو برای متّهم کردن نظام و زیر سئوال بردن ایده وحدت میان مسلمین، بیش از گذشته دراز نموده و عملا اثبات می کند که اصلاح طلبان و #تشیع_انگلیسی، دو لبه یک قیچی برای تضعیف نظام و مصالح اسلامند.
#وحدت
@roshangeran
🖼 #طرح | روایت رهبرانقلاب از جشن مشترک شیعه و سنی در هفته وحدت
💠آغاز هفته #وحدت مبارک باد.
@roshangeran
پیامبر میگفت بدگویی افراد را پیش من نکنید
رهبر معظم انقلاب:
🔹روایتی از پیامبر اکرم نقل شده که فرمود: «لایبلغنی احد منکم عن احد من اصحابی شیئا فانّی احبّ ان اخرج الیکم و انا سلیمالصّدر». پیش پیامبر میآمدند و از یکدیگر بدگویی میکردند و چیزهایی را دربارهی یکدیگر میگفتند؛ گاهی راست و گاهی هم خلاف واقع.
🔹پیامبر اکرم(ص) به مردم فرمودند: هیچکس دربارهی اصحابم به من چیزی نگوید. دایماً نزد من نیایید و از همدیگر بدگویی کنید.
🔹من مایلم وقتی که میان مردم ظاهر میشوم و به میان اصحاب خود میروم، «سلیمالصّدر» باشم؛ یعنی با سینهی صاف و پاک و بدون هیچگونه سابقه و بدبینی به میان مسلمانها بروم.
🔹️این، سخنی از پیامبر و دستوری دربارهی مسلمانها نسبت به شخص آن حضرت است.
🔹️ببینید چهقدر این رفتار رسول اکرم(ص) کمک میکند به اینکه مسلمانها احساس کنند که در جامعه و محیط اسلامی، باید بدون سوءظن و با خوشبینی با افراد برخورد کرد.
🔸در روایات داریم که وقتی حاکمیت با شر و فساد است، به هر چیزی سوءظن داشته باشید؛ اما وقتی حاکمیت با خیر و صلاح در جامعه است، سوءظنها را رها کنید، به یکدیگر حسنظن داشته باشید، حرفهای هم را با چشم قبول بنگرید و گوش کنید، بدیهای یکدیگر را نبینید و خوبیهای هم را مشاهده کنید. (۱۳۶۸/۰۷/۲۸)
💠به مناسبت هفته وحدت
@roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خاطره رهبر انقلاب از دوران تبعيد در ايرانشهر و برگزاری هفته وحدت
@roshangeran
📄سندی از تاکید امام خمینی به وحدت شیعه و سنی در سال ۵۷
🔹یکی از محوریترین شعارهای امام خمینی در دوران مبارزات نهضت اسلامی، وحدت شیعه و سنی بوده است.
💢 در یک گزارش که در ۲۶ مهر ۱۳۵۷ از کرمانشاه به ساواک تلگراف شده در این رابطه آمده است: «طبق اعلام بخشدار ثلاثباباجانی و به استناد گزارش واصله مدتی قبل از اینکه [امام] خمینی بغداد را ترک کند، نماینده جلال طالبانی فرمانده کردهای شمال عراق و تنی چند از همراهان در حوالی نجف اشرف با وی ملاقات داشته و مسائل جاری ایران را بررسی و [امام] خمینی به وی اظهار داشته که شیعه و سنی همه مسلمان و برادر هستند و اختلافات موجود بایستی از میان برداشته شود و اتحادی مابین آنان به وجود آید.»
📚منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی
📲 @roshangeran
📷 #عکس_نوشته |ویژه وحدت
🚨نقشه ی خطرناک آمریکایی
ها از صحبت دربارهٔ شیعه و سنی...
@roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا در مصر کارایی نداشته ؟
✅شهریار زرشناس پاسخ بدن اگه رابطه با جهانی که این آقایان میگن یعنی غلام حلقه به گوششان اقتصاد را خوب میکنه چرا در مصر تغییری نشده؟!
✅چرا خط فقر مصر بالای ۵۰ درصده؟!
✅چرا تعداد بیکارهایش از ما بیشتره؟!...
@roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌕 من چرا آفریده شدم؟
🔻آیا هدفی جز این ارزش زندگی را دارد؟
#اعتقادی
@roshangeran
روحانی #اهل_سنت: سردار سلیمانی ریشه وحدت را در جهان تقویت کرد.
روحانی اهل سنت بندر ترکمن گفت: سردار سلیمانی ریشه وحدت و همدلی را در کل جهان تقویت کرد.
آخوند سخندان با حضور در مراسم تشییع سردار سلیمانی و شهدای مقاومت اظهار کرد: سردار سلیمانی با خونهایی که در راه اسلام ریخته شد، ریشه وحدت و همدلی را در کل جهان تقویت کرد.
وی گفت: شهید سردار سلیمانی وحدتی ایجاد کرد تا ما بتوانیم ادامه دهنده راه ایشان باشیم.
روحانی اهل سنت بندر ترکمن خاطرنشان کرد: درصد بسیاری از مردم کشورهایی مانند فلسطین، سوریه و لبنان اهل تسنن هستند، اما برای سردار سلیمانی ملاک نبود که افراد #شیعه یا #سنّی هستند بلکه ایشان طرفدار مظلومین بودند.
#هفته_وحدت
#مکتب_سلیمانی
@roshangeran