#از_او_بگوئیم شماره1
😊تأثیر شیرین یک لبخند
🌄شب از نیمه گذشته بود.داشتم از یک مجلسی برمی گشتم. تصمیم گرفتم کمی پیاده روی کنم. بعد از کمی قدم زدن، خسته شدم. گفتم باقیِ راه رو با ماشین برم بهتره.
🚕کنار خیابون ایستاده بودم. که یک ماشین سمند غیر تاکسی جلوی پام ترمز کرد. راننده یه جوان بیست و چند ساله بود.
شیشه رو پایین داد و گفت:"حاج آقا بفرمایید بالا. من مستقیم میرم."
بعد وسایلش رو که روی صندلی جلو بود، عقب گذاشت.
👌فهمیدم به عنوان مسافر نمیخواد منو سوار کنه. سوار شدم. بهش سلام کردم و احوالپرسی. بعد پرسیدم :
_چی کاره هستین؟
_من دانشجوی صنایع هستم فلان دانشگاه درس می خونم.
_کار هم می کنید؟
_آره. وقتای اضافه ام رو آژانس کار می کنم؛ برای اینکه خرج تحصیلم رو در بیارم.
_حالا که آژانس کار می کنید می تونید منو برسونید در خونمون؟
_آره. آدرستون کجاست؟
_فلان خیابون، چهاراه فلان.
اون ادامه داد: کوچه فلان، پلاک فلان و...؟
گفتم: بله. از کجا آدرس خونه ی ما رو بلدین؟
گفت: من قبلاً یک بار اومده بودم خونه ی شما مسافر ببرم، مجبور شدم بیام داخل، دم کتابخونه ی شما.
🍰شما شخصاً اومدین جلو و با خوشرویی به من یک شیرینی تعارف کردین. هیچ وقت خاطره ی خوش اون برخورد و مزه شیرینی از یادم نمیره. اول هم که نشناختم چون اون روز با عبا و عمامه نبودید.
شاید نزدیک به پنج دقیقه من اصرار کردم که پول بگیره ولی قبول نکرد.
📜این خاطره را گفتم که بدانیم حتی با تعارف یک شیرینی به یک فرد و تنها با زدن یک لبخند می توانیم تبلیغ کنیم و اثر گذار باشیم هیچ وقت نباید فکر کنیم که مسائلی از این دست بی اهمیت هستند بلکه برعکس عمل و رفتار ما بهترین وسیله برای تبلیغ است...
#از_او_بگوئیم شماره 1
🚦پشت چراغ قرمز مونده بودیم،
از میون قطرههای بارونی که تندتند میباریدن
و شیشهها که بخار گرفته بودن،
سرمو تکیه داده بودم به صندلی و به یکی یکی
شمارههای قرمزی که کم میشدن نگاه میکردم.
0️⃣منتظر بودم زودتر اون عددا به صفر برسه
و چراغ سبز بشه!
ولی یهو، روی یک شماره ایستاد و کم نشد.
عدد ۱۲ بود...!
یادِ شما میوفتم!❤️
شمایی که این همه سال غربت و غیبتتون
طول کشیده و ماهایی که روز به روز به اون
روزای سبز و روشن ظهورتون محتاجتر میشیم.
کاش یه روزی از همین روزا،
روزشمار غیبتتون که اصلا دیگه نمیدونیم
چند روزه روی صفر بایسته!
کاش که دیگه برگردی...
این روزا انگار همش پشت چراغ قرمزیم.
#از_او_بگوئیم شماره3
🌾ششصد سال درهای آسمان باز نشده بود! وحی نازل نشده بود! ششصد سال، زمین نگاهِ ملتمسانهاش را به آسمان دوخته بود!
حال آن روزگار را امیرالمؤمنين علیهالسّلام اینطور وصف کردهاند:
اَرْسَلَهُ عَلى حینِ فَتْرَة مِنَ الرُّسُلِ؛ خداوند، محمّدش را وقتی فرستاد که فاصله میان پیامبرها زیاد شده بود ...
و طُولِ هَجْعَة مِنَ الاُْمَمِ؛ خواب غفلت امّتها طولانی شده بود ...
وَ اعْتِزام مِنَ الْفِتَنِ؛ فتنهها جدی شده بود ...
وَ انْتِشار مِنَ الاُْمُورِ؛ امور حیات بشر از هم گسیخته بود ...
وَ تَلَظٍّ مِنَ الْحُرُوبِ؛ آتش جنگها شعلهور بود.
وَ الدُّنْیا کاسِفَةُ النُّورِ؛ و دنیا در کسوف نور بود ...
ظاهِرَةُ الْغُرُورِ؛ و روی فریبش نمایان بود ...
عَلى حینِ اصْفِرار مِنْورقها؛ برگهای حیاتش زرد شده بود ...
وَ اِیاس مِنْ ثَمَرِها؛ و همه از میوه دادن و بارور شدن زندگی ناامید شده بودند ...
وَ اغْوِرار مِنْ مائِها؛ و آب حیات فروکش کرده بود ...
قَدْ دَرَسَتْ مَنارُ الْهُدى؛ نشانههای هدایت کهنه شده بود ...
وَ ظَهَرَتْ اَعْلامُ الرَّدى؛ و نشانههای گمراهی نمایان شده بود ...
میبینید؟!
💔حالِ زمانهی ما هم انگار بیشباهت به هنگامهی بعثت نیست! دعا کنیم خداوند مهدیاش را همینروزها بفرستد، همینروزها که دنیای ما هم در کسوف نور است ...
#از_او_بگوئیم شماره4
❣️در مدتی که پسرم ازدواج کرده، همسرم هر چه برای مایحتاج خانه خرید میکند برای او نیز خرید میکند.
دیشب پسرم با همسرش، در حالی که یک جعبه شیرینی در دست داشتند،به ما سری زدند و ما که هنوز به نبودن و ندیدنش در خانه عادت نکردهایم،از دیدن او و عروسمان خیلی خوشحال شدیم.
پرسیدم مناسبت شیرینی چیست؟
🔆پاسخ داد: برای زحماتی که مامان برای ما میکشد. 🔆
⭐️با شنیدن این حرف، چشمهای همسرم پر از اشک شد و من نیز از قدرشناسی او و همسرش بسیار خوشحال شدم.
🌺بعد از رفتنشان به همسرم گفتم: من که از حس قدردانی بچهها خیلی خوشحالم و به نظرم تو نیز با شنیدن حرفهای بچهها خستگی از تنت در رفت.
🌱همسرم گفتهی من را تایید کرد و در پاسخ گفت: کاملا حق با توست، من هم از این که بچهها قدردان نعمتهای اطراف زندگیشان هستند خیلی خوشحالم
❗️❗️اما ای کاش ما هم نسبت به امام زمان علیه السلام این گونه باشیم!
🌱کاش قدردان نعمت امام زمان میبودیم، او که حتی نامش و یادش موجب آرامش است...
💫 او که نعمت هدایت ما از اوست، او که موجب حیات ماست و بسیاری حقوقی که بر ما دارد.
🌸تصورش را بکن چه قدر امام زمان علیه السلام خوشحال میشوند، وقتی ما در شبانه روز یا در طول هفته و حتی در طول ماه، برای یک بار هم که شده، رو به قبله بایستیم و به امام زمان علیه السلام بگوییم: یا صاحب الزمان، ما قدر نعمتهای شما را میدانیم و برای این که کام شما را شیرین کنیم، برایتان دست به دعا میگشاییم و دعای فرج میخوانیم...