🌱
گفته بودند شب با حاج رضوان جلسه داریم.
اسمش را شنیده بودیم، اما هیچ کداممان تا آن موقع ندیده بودیمش.
شام را که خوردیم، دیدیم یک نفر از رزمنده ها جلوی ظرفشویی ایستاده و دارد ظرف خودش را می شوید . ما هم از موقعیت سوء استفاده کردیم و همه ظرف هایمان را گذاشتیم جلویش و رفتیم پی کارمان . لبخندی زد و شروع کرد به شستن . دانه دانه شان را شست .جلسه که شروع شد ، فهمیدیم ظرف های آن شب همه مان را حاج رضوان شسته . کارمان را به روی هیچ کداممان نیاورد ، هیچ وقت …
#روایتعمـاد
#شهید_عماد_مغنیه
╭ ─━─• 𝐉𝐎𝐈𝐍💚⇣•─
«@takhribb »
┄ ┉•••◂▸•••┉ ┄