حجت رستم پور •|واضحات|•
بسم الله؛
یاد آن روزهای شیرین بخیر؛
نوجوان های ۱۷ ساله و کمتر از ۱۷ ساله جهادی شهر ما که کسی سراغشان را نگرفت!
نوجوانانی که تا چند ساعت قبل از تحویل سال و در بهترین روزها و ساعات سال، وقتی که هم سن و سال های آنان با لباس های عید، پیش مادرانشان با ماهی های سفره هفت سین بازی میکردند، آن ها پمپ به دوش، ۲۰ لیتر مایع خطرناک ضد عفونی را با خود حمل میکردند و به مردم شهرشان(مخصوصا در مناطق نیازمند) خدمت میکردند و شانه هایشان تاول میزد و دم بر نمی آوردند!
بچه هایی که به خاطر آثار مخرب محلول، پوست و ریه ها و لباس هایشان آسیب میدید!
و این کارها ماه ها ادامه داشت و این بچه ها از جهاد خسته نمی شدند.
ناگفته نماند که این بچه ها نه دوست و آشنایی در برخی رسانه ها داشتند و نه پولی که به رسانه ها بدهند و نه سفارش کننده ای.
و شاید همین راز گمنامی آن هاست.
البته درود بر شرفشان که تنها چیزی که برایشان مهم نبود، دیده شدن بود.
اما دیگران چه وظایفی نسبت به این ها داشتند؟
رسانه های محلی چند بار سراغ آن ها رفتند؟
از ضد عفونی معابر و مراکز عمومی و درمانی تا داخل خانه های بیماران کرونایی؛
از تولید ماسک و دستکش بگیر تا تهیه و توزیع #خالصانه بسته های معیشتی و سایر کارهای ابتکاری جهادی و فرهنگی و هنری.
رسانه ها کدام گوشه از آن همه شکوه را نشان دادند؟
شهر ما جهاد و فتح داشت؛ آوینی نداشت که روایتش بکند.
پ.ن: همین که رفقای تهران فکر کرده اند در این شهر با کمبود ماسک مواجهیم، ریشه در صحرای برهوت نشان دادن تبریز است که ضمیرش باز به رسانه ها بر میگردد.
البته از حُسن نیت آنان و از پای کار بودنشان ممنونیم.
پ.ن۲: البته تصریح میکنم که در این مطالب به هیچ وجه قصد تعریض و جسارت به آن نوجوان ۱۷ ساله مطرح شده در فضای مجازی ندارم.
در پیج اینستاگرامیِ لشکر مردمی مبارزه با کرونا گوشه ای از آنهمه شکوه را نظاره گر باشید:
@lashkar.m.m.corona
🖋حجت رستم پور
#نوجوانان_جهادی
#نوجوانان_۱۷_ساله
#جهاد #تبریز
#مرثیه_خوان
#انتظار_در_مبارزه_است