تمام قافیه ها تشنه ی ثنای تو اند
زعشق تو شده در شعر من به پا طوفان
نمی شود مرض قلب من به دست کسی
به غیر پنجره فولاد تو رضا درمان
به یک نظر بنما زندگی تلخ مرا
معطر از می عشقت، معطر از باران
چنان به لطف تو محتاج و تشنه ام همچون
به آب، آنکه به صحرای داغ شد مهمان
به غیر تو به در هیچ کس نخواهم رفت
فقط به دست تو گردد بنا دل ویران
دوباره بر تو زدم رو، شفاعتم بکنی
در آن زمان که گرفتم به سر رضا قرآن
بیا نجات مرا ده ز چاه بدبختی
بیا که گشته گدایت اسیر بر عصیان
شوم شبیه دل آشفتگان دعا فرما
شوم شبیه حبیب و زهیر یا سلمان
چقدر ثانیه ها کند می شود سپری
در انتظار وصال دوباره یا سلطان
#امیرحسین_پورعزیز