نبرد به وصف تو ره کسی ، مگر از مقالِ تو یاعلی
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
🔸نه مراست قدرت آنکه دم، زنم از جلال تو یا علی
نه مرا زبان که بیان کنم، صفتِ کمال تو یا علی
شده مات عقل موحدین، همه در جمالِ تو یا علی
چو نیافت غیر تو آگهی، ز بیانِ حالِ تو یاعلی
نبرد به وصف تو ره کسی، مگر از مقالِ تو یاعلی
🔹هله ای مُجلّیِ عارفان، تو چه مطلعی تو چه منظری
که ندیدهام به دو دیدهام، چو تو گوهری چو تو جوهری
هله ای مولّه عاشقان، تو چه شاهدی تو چه دل بَری
چه در انبیا چه در اولیا، نه تو را عدیلی و همسَری
به کدام کس مَثلت زنم که بُوَد مثالِ تو یا علی
🔸توئی آنکه غیر وجود خود، به شهود وغیب ندیدهای
فَقرات نفس شکستهای، سُبحاتِ وَهم دریدهای
همه دیدهای نه چنین بود، شه من، تو دیدهی دیدهای
ز حدودِ فصل گذشتهای، به صعودِ وصل رسیدهای
ز فنای ذات به ذاتِ حق، بُوَد اتّصال تو یا علی
🔹چو عقول و افئده را نشد، ملکوتِ سرّ تو مُنکشف
همه گفتهاند و نگفته شد، ز کتابِ فضل تو یک الف
ز بیانِ وصف تو هر کسی، رقم گمان زده مختلف
فصحای دهر به عجز خود، ز ادایِ وصف تو معترف
بُلغای عصر به نطقِ خود، شدهاند لالِ تو یا علی
🔸تویی آن که در همه آیتی، نگری به چشم خدای بین
شده از وجودِ مقدّست ، همه سرّ کَنزِ خفا مبین
تویی آن که از کُشِفَ الغطا ، نشود ترا زیاده یقین
ز چه رو دَم از أنا ربکّم نزنی ، بزن بدلیل این
که به نورِ حق شده منتهی ، شرفِ کمال تو یا علی
🔹تو همان درخت حقیقتی، که در این حدیقهی دنیوی
أنا ربّکم تو زنی و بس، به لسان تازی و پهلوی
ز بروق نورِ تو مُشتعل، شده نارِ نخلهی موسوی
ز تو در لسانِ موحّدین، بُوَد این ترانهی معنوی
که انا الحق است به حقِ حق، ثمرِ نهالِ تو یا علی
🔹تویی آن تجلّیّ ذوالمنن، که فروغ عالم و آدمی
هله ای مشیّتِ ذاتِ حق، که به ذات خویش مُسلّمی
ز بروز جلوه ماخلق، به مقام و رتبه مقدّمی
به جلالِ خویش مُجلّلی، ز نوالِ خویش مُنعّمی
همه گنج ذاتِ مقدّست، شده مُلک و مالِ تو یا علی
🔸تو چه بندهای که خدائیت، ز خداست منصب و مرتبت
احدی نیافت ز اولیا، چو تو این شرافت و منزلت
رسدت ز مایهی بندگی، که رسی به پایهی سلطنت
همه خاندانِ تو در صفت، چو توأند مشرقِ معرفت
شده ختم دورهی عِلم و دین، به کمالِ آل تو یا علی
🔹تو همان مَلیکِ مُهیمنی، که بهشت و جنّت و نه فلک
پیِ جستجوی تو سالکان، به طریقت آمد یک به یک
شده ذکرِ نام مقدّست، همه وِردِ اَلسنهی مَلَک
به خدا که احمدِ مصطفی، به فلک قدم نزد از سَمَک
مگر آنکه داشت در این سفر طلبِ وصالِ تو یا علی
🔸تویی آنکه تکیهیِ سلطنت، زدهای به تخت مؤبّدی
ز شکوه شأن تو بر مَلا، جَلَواتِ عِزِّ ممجّدی
به فرازِ فرقِ مبارکت، شده نصب تاج مُخلّدی
متصرّف آمده در یَدَت، ملکوتِ دولتِ سرمدی
تو نه آن شهی که ز سلطنت، بود اعتزالِ تو یا علی
🔹به می خُمِ تو سِرشته شد، گِل کاس جانِ سبوکشان
به پیالهی دلِ عارفان، شده ترکِ چشمِ تو میفشان
ز رَحیقِ جام تو سرگران، سِر سرخوشان، دل بیهُشان
نه منم ز بادهی عشق تو، هله مست و بیدل و بینشان
همه کس چشیده به قدرِ خود، ز میِ زُلالِ تو یاعلی
🔸منم آن مجرد زنده دل که دم از ولای تو می زنم
ره کوه و دشت گرفته ام، قدم از برای تو میزنم
به همین نفس که تو دادیم نفس از ثنای تو می زنم
شب و روز حلقه التجا بدر سرای تو میزنم
نروم اگر بکشی مرا ز صف نعال تو یاعلی
🔹تویی آنکه سِدرهی مُنتهی ، بُودَت بلندیِ آشیان
به مکان نیائی و جلوهات، به مکان ز مشرقِ لامکان
رسد استغاثهی قدسیان، به درت ز لانهی بینشان
چو به اوج خویش رسیدهای ، ز عِلوّ قدر و سُموشّان
همه هفت کرسی و نُه طبق، شده پایمال تو یاعلی
🔸نه همین بس است که گویمت، به وجودِ جود مکرّمی
تو مُنزّهی ز ثنای من، که در اوجِ قُدس قدم نَهی
نه همین بس است که خوانم اَت، به ظهورِ فیض مقدّمی
به کمال خویش معرّفی، به جلالِ خویش مُسلّمی
نه مراست قدرت آنکه دم، زنم از جلال تو یاعلی
🔹تویی آن که میم مشیّتت، زده نقشِ صورتِ کاف و نون
به کتابِ عِلم تو مُندرج، بُوَد آن چه کان و مایکون
فلک و زمین به ارادهات، شده بی سکون شده با سکون
تویی آن مُصوّرِ ماخَلَق، که من الظّواهر و البطون
بُوَد این عوالم کُن فکان، اثرِ فعال تو یاعلی
🔸تویی آن که ذات کسی قرین، نشده است با احدیتّت
نرسیده فردی و جوهری، به مقام مُنفردیتت
تویی آن که بر احدیّتت، شده مُستند صمدیّت
نشناخت غیر تو هیچکس، ازّلیتت ابدّیتت
تو چه مبدأیی که خبر نشد، کسی از مآلِ تو یاعلی
🔹تو که از علایق جان و تن، به کمالِ قُدس مُجرّدی
تو که فانی از خود و مُتّصف ، به صفاتِ ذاتِ محمّدی
تو که بر سرائرِ معرفت، به جمالِ اُنس مُخلّدی
به شؤنِ فانیِ این جهان ، نه مُعطّلی نه مقیّدی
بود این ریاست دنیوی، غم و ابتهالِ تو یا علی
@rozaneebefarda
ادامه👇
https://eitaa.com/rozaneebefarda/1305
🔸تو همان تجلّیِ ایزدی، که فراز عرشی و لا مکان
خبری ز گردش چشم تو، حرکات گردش آسمان
دهد آن فؤاد و لسان تو، ز فروغ لوح و قلم نشان
تو که ردّ شمس کُنی عیان، به یکی اشارهی ابروان
دو مُسخّر آمده مِهر و مَه، هله بر هلالِ تو یاعلی
🔹هلهای موحّدِ ذاتِ حق، که به ذات، معنی وحدتی
به تو گشت خِلقتِ کُن فکان، که ظهورِ نورِ مشیّتی
هله ای ظهورِ صفاتِ حق، که جهان فیضی و رحمتی
چو تو در مداینِ علمِ حق، ز شرف مدینهی حکمتی
سَیَلانِ رحمت حق بُوَد، همه از جِبال تو یاعلی
🔸بنگر [فؤاد] شکسته را، به دَرَت نشسته به التجا
اگرش بِرانی از آستان، کُند آشیان به کدام جا
به سخا و بذل تواش طمع ، به عطا و فضلِ تواش رجا
ز پناهِ ظلِّ وسیع تو، هم اگر رود برود کجا
که محیط کون و مکان بُوَد فلکِ ظلالِ تو یا علی
شاعر: فؤاد کرمانی
@rozaneebefarda
درباره سیاستورزی مرجعیت آینده
انفعال امروز، کنشگری دستگاه مرجعیت را در آینده تهدید میکند
#بازنشر
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
🔹 سیاستمداران کاسباند و این بدین معناست که آنان از نمد مرجعیت و تکثر آن نیز ممکن است برای خود کلاهی بدوزند. آنان همانگونه که به فلان چهره هنری نه چندان خوشنام نیازدارند تا به کمک او گروهی از جامعه را با خود همراه کنند، در همان وقت محتاج چهره دینی خوشنامی نیز هستند که با حمایت از آنان و سیاستهایشان نیم دیگر از جامعه را نیز به خود متمایل کنند و اینگونه میشود که شاهدیم هم آن دختر بدحجاب سگ در بغل در جریان مبارزات انتخاباتی از یک نامزد انتخاباتی حمایت میکند و هم فلان استاد درس خارج حوزه علمیه (و البته طی یک عملیات پیچیده فریب و اعتمادسازی کاذب)! به یاد دارم که چند سال قبل شخصی موثق از رفت و آمدهای یکی از روحانیون نزدیک به حزب کارگزاران در بیت عالمی که حقیقتاً وارسته و متخلق و در مراتب بالای فقاهت هستند، باخبر شدم و آن گونه که گفته شد، هدف از این رفت و آمدها راضی کردن آن عالم برای تصدی مرجعیت بود که این اتفاق هم افتاد.
طبعاً برای آنان مرجعیت شیعه مهم نیست بلکه بهرهبرداری از حمایتهایی است که با تأثیر اطرافیان بر آن مرجع، گاه و بیگاه ممکن است از او صادر شود و حمایت مرجعیت را از شخص یا جریان تشویق کننده رقم بزند.
🔸 اگر چه منکر این نیستیم که اساتیدی که در سالهای اخیر پا در عرصه مرجعیت گذاشتهاند و این روزها مورد انتقاد قرار گرفته اند، معتقد به نظام و انقلاب هستند، اما حقیقت آن است که میان قرائتی از انقلاب که برجام را میآفریند و کنوانسیونهای خطرناک بینالمللی را بر کشور تحمیل میکند و دنیای فردا را دنیای مذاکره و نه دنیای موشک میداند با قرائتی از انقلاب که در پی بنیان نهادن تمدن نوین اسلامی است تفاوت بسیار است.
آنچه بیش از هرچیز موجب نگرانی جامعه حوزوی است، عدم واکنش درست و به موقع توسط این عزیزان در قبال اتفاقات سالهای اخیر است، مسألهای که احتمال تأثیرپذیری آنان از قرائتی نادرست از انقلاب را تقویت میکند.
مگر نه این است که از شروط مهم و اساسی برای تصدی مرجعیت در دوران کنونی کنشگری مناسب در تحولات مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است؟ آیا عدم واکنش جدی از سوی این عزیزان درباره مسائلی همچون نابسامانی فضای مجازی، ولنگاری فرهنگی در ساحتهای مختلف اجتماعی، FATF، برجام، سیاست خارجی منفعلانه دستگاه دیپلماسی، نابسامانی اوضاع معیشتی و... نمیتواند تهدیدی برای نقشآفرینی فعال حوزههای علمیه در معادلات سیاسی واجتماعی کشور باشد؟
آیا حمایتهای اغراقآمیز دیروز برخی از این عزیزان (تأکید میکنم برخی، اگرچه مخالفت علنی هم از هیچ یک ندیدهام) از دولتی که ناکارآمدی آن امروز شهره خاص و عام شده است (مانند اینکه گفتند همانگونه که خدا مردم را سر صندوق رأی آورد، باید بگوییم این رأی را خدا قرار داد، خدا این لطف را کرد که دولتی با فکر و تدبیر بر سر کار بیاید) و سکوت امروز آنان در برابر اقدامات آن در نتیجه اعتماد نابجا به یک طرز تفکر خاص سیاسی، نمیتواند زنگ خطری جدی برای آینده حوزه باشد؟ و آیا این همان چیزی نیست که بسیاری از سیاستمداران آن را خوش میدارند؟!
🔹 بنابراین آنچه در لحظه حساس کنونی لازم و ضروری به نظر میرسد، تأمل در این نکته است که آن عزیزانی که امروز قدم در عرصه مرجعیت نهادهاند چه کنشگری فعال و مؤثری در تعامل با مردم و دولت از خود نشان دادهاند که بتوان به پشتوانه آن مسؤولیت خطیر مرجعیت در سالهای آینده را بر دوش آنان گذاشت؟!
(کانال مطالعات حوزوی)
@rozaneebefarda
12.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روحانی در دیدار اصحاب رسانهای خود، بار دیگر از #اختیارات_ویژه سخن گفت و مدعی شد به گفته رهبر معظم، او باید #فرمانده_عالی باشد!
او تلاش دارد با تشکیل #مجمع_عقلای_جدید، شرایط را برای تحمیل #جام_زهر_جدید مهیا کند!
طبعا اکنون به هیچ وجه قابل قیاس با سال ۶۷ نیست که تیم متمایل به #سازش بتوانند جام زهر تازه ای را تحمیل کنند.
ضمن اینکه؛
آزموده را آزمودن خطاست!
@rozaneebefarda
امام خمینی در خاطرات بانوی انقلاب(۱)
🔸تلخیها را به ما چشانید تا شیرینی آزادگی را بچشیم🔸
💥پست ویژه
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
🔹... اگر تهیدستی آقا روح الله را در آن روزها شرح دهم باعث تأثر میگردد. گرچه مقدار زیادی از وضع سختمان را در آن ایام، فراموش کردهام ولی یادم میآید در یک زمانی پول شیر برای فرزندان نداشتیم، امروز را موکول به فردا میکردیم و فردا را به پس فردا ... یک چارک (1) شیر پنج شاهی (2) بود ولی متاسفانه پنج شاهی در بساط نبود... فرزندمان گرسنگی میکشید و ما پنج شاهی نداشتیم ولی با تمام این احوال آقا زیر بار شهریه نمیرفت، حاضر بود بچهاش گرسنگی بکشد حتی شیر نداشته باشد ولی از کسی پول و شهریه نگیرد، آن هم شهریهای که همه طلبهها و فضلا میگرفتند اگر او از همه آقایان و مراجعی که شهریه میدادند میگرفت به ده تومان میرسید و وضعمان خیلی خوب میشد. او تلخیها را به ما چشاند تا شیرینی آزادگی را بچشیم و من صبر را پیشه خود ساختم تا او حاج آقا روحالله باقی بماند، خلاصه آنکه سختی و مشکلات را به زانو در آوردم. بچه گرسنه بود و پول برای خرید شیر نبود و من هم شیر نداشتم، هردو بر این توافق کردیم که از غذاهای خودمان به بچه بدهیم ، که متأسفانه بعضاً مریض میشدند. میرفتیم نزد حکیمی بهنام میرزا علینقی که نسخههای از قبل تهیه شده و نوشته داشت و زیر تشک گذاشته بود ... این هم طبیب بچههایم بود! ...🔹
زندگینامه بانو خدیجه ثقفی (همسر امام) ص 67
—---------------------------------------—
1_ یک چارک : ده سیره است، 40 سیر یک من و یک من سه کیلو میباشد.
2_ یک شاهی مساوی با 50 دینار و بیست شاهی معادل یک قران بود. قران در دوره قاجاریه و اوایل حکومت پهلوی واحد پول ایران بود که بعداً به ریال تغییر یافت.
@rozaneebefarda
رسانه رسمی دفتر تبلیغات؛ از القای دوگانه کاذب مرجعیت/ولایت تا حمایت آشکار از تشیع انگلیسی
[صفحه ۱از ۳]
💥اختصاصی
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
در تاریخ ۹۸/۲/۳۰ در یکی از رسانههای وابسته به دفتر تبلیغات، یادداشتی با نام [احتمالا] مستعار «محب الصالحین» منتشر شد که حاوی نکاتی جنجالی بود و جالب آنکه سایت اجتهاد این یادداشت به اصطلاح وارده را بدون هیچ نقدی منتشر نمود که در ذهن مخاطب، به نوعی تأیید تلویحی معنا می دهد.
ورای اینکه نویسنده چنین یادداشتی کیست و دارای چه سطحی از تحصیلات بوده؛ نگاهی به محتوا و مغالطات به کار رفته در آن، خالی از فایده نیست.
یادداشت مزبور ( http://yon.ir/NSKhg) از دو بخش اساسی تشکیل شده است:
بخش اول)تلاش برای ایجاد دو قطبی کاذب میان ولایت و مرجعیت.
ب) تطهیر مرجعیت انگلیسی.
نویسنده [آقا یا خانم محب الصالحین] برای بخش اول اینگونه استدلال میکند:
« به نظر نگارنده، وقتی طبق مسلمات فقه و تصریح قانون اساسی، «فقاهت» به رهبری مقام «ولایت» داده است و نه بالعکس، پس هرگونه و به هر شکلی که حرمت ولایت نگه داشته میشود باید پیش از آن، حرمت فقاهت و مرجعیت نگه داشته شود. » در ادامه نیز همین خط تقابل را دنبال میکند و تعبیر «نفوذ در مرجعیت» را عدل «نفوذ در رهبری» قرار میدهد و هر دو را (علی الظاهر) قبیح میشمارد.
پاسخ به دوقطبی کاذب ولایت-مرجعیت ساده است چراکه اولا نسبت ولایت و مرجعیت حقیقی در ادوار تاریخ تشیع تقابل نیست بلکه تعاضد و پشتیبانی است کما اینکه مراجع عظام تقلید فعلی که مورد تأیید مجتهدین مسلمی همچون فقهای جامعه مدرسیناند همگی پشتیبانی و تأییدات ویژهای نسبت به مقام معظم رهبری مدظلهالعالی دارند و تضعیف او را که مساوق با تضعیف نظام است حرام میدانند. به علاوه، آنچه در فقه و قانون اساسی آمده شرط فقاهت است و نه مرجعیت که ظاهرا یادداشتنویس دفتر تبلیغات تفاوت میان فقاهت (به عنوان ملکه استنباط) و مرجعیت (به عنوان ارجاع و افتاء در احکام) را تشخیص نداده و از اشتراط فقاهت در ولایتفقیه، تقدم مرجعیت بر ولایت را برداشت کرده است. به علاوه; داشتن ملکه فقاهت تنها شرط ولایت فقیه نیست بلکه مدیر و مدبر بودن هم شرط است در نتیجه طبق الگوی استدلالی آقای نویسنده شأن هرکس که ملکه اداره و تدبیر را داشته باشد مقدم بر شأن ولی فقیه است.
همچنین باید گفت فعالیتهای عمدهای که مرجعیت تشیع به صورت سنّتی تا به امروز بدان میپرداخته دو شاخه دارد: یکی پاسخ به نیازها و سؤالات مردم در احکام است و دیگری دریافت وجوهات و تخصیص آن در موارد شرعی.
بدیهی است که جنبه اول اساسا مقام و منصب نیست و جنبه دوم هم ارتباطی به شأن مرجعیت (به معنای پاسخ به سؤالات فقهی) ندارد بلکه به شأن ولایت مجتهد در عصر غیبت بازمیگردد در نتیجه حتی در نفس نهاد مرجعیت نیز بخش قابل توجهی از شؤون منوط به ولایت است و نه مرجعیت به معنای عام کلمه.
همچنین اگر تقدم مجتهد(چه محل افتاء باشد چه نباشد) بر ولیفقیه را با همین اطلاق بپذیریم؛ لازمهاش تقدم حکم مجتهدین بر احکام ولایی خواهد بود که نتیجه چنین امری قهرا اختلال نظام است از همین رو علمای عظام فتوا دادهاند در صورتی که یکی از فقها به ولایت و حکومت رسید بر همگان از جمله سایر مجتهدین تبعیت از او در زمینههای حکومتی لازم است:
« فإقامة الحكومة و تشكيل أساس الدولة الإسلاميّة، من قبيل الواجب الكفائيّ على الفقهاء العدول، فإن وفّق أحدهم لتشكيل الحكومة يجب على غيره الاتباع.» (کتاب البیع للإمام الخمینی، ج2 ص624)
از این گذشته، اکثریت قریب به اتفاق فقهای عظام شیعه که در بحث ولایت فقیه به اظهارنظر تفصیلی پرداخته اند، #تزاحم_رأی_فقها_با_ولی_فقیه را #حرام می شمارند. جالب آنکه این مطلب در آثار برخی آقایان مخالف نظام نیز وجود دارد.
همچنین جناب محب الصالحین در بخش دوم یادداشت خود به تطهیر جریان #شیعه_انگلیسی و رؤوس آن پرداخته و برای مطلب خود چهار دلیل آورده است:
1. دلیل نقضی: در صورتیکه مرجعسازی توسط دشمن ممکن باشد توسط حکومت هم ممکن است در نتیجه چنین امری قهرا به تأیید دوگانه آخوند حکومتی-غیرحکومتی میانجامد.
2. دلیل حلّی اولی: روند رسیدن به مرجعیت یک روند طبیعی و مردمی است و نفوذ در چنین روندی بسیار سخت و دشوار است.
3. دلیل حلّی ثانوی/1: تضعیف مرجعیت به مصلحت نظام نیست.
4. دلیل حلّی ثانوی/2: تقویت مرجعیت تحت نظریه «خطای کمتر مراجع نسبت به عوام» به مصلحت نظام است.
در نقد دلائل مطروحه، نکاتی قابل ذکر است؛
ادامه یادداشت در لینک های ذیل؛
صفحه دوم؛
https://eitaa.com/rozaneebefarda/1312
صفحه سوم؛
https://eitaa.com/rozaneebefarda/1313
@rozaneebefarda
رسانه رسمی دفتر تبلیغات؛ از القای دوگانه کاذب مرجعیت/ولایت تا حمایت آشکار از تشیع انگلیسی
[صفحه۲از۳]
اولا: اینکه دشمنان اسلام به دنبال مرجعسازی هستند دلیل نمیشود که حکومت اسلامی هم به دنبال مرجعسازی باشد و صرف اثبات امکان وقوعی مرجعسازی توسط حکومت کمکی به آقای محبالصالحین و محبین تشیع لندنی نمیکند و دوگانه کاذب آخوند حکومتی-غیرحکومتی را نیز ثابت نمیکند.
ثانیا: اگرچه شأن مراجع و مجتهدین مهذب شیعه الهی و آسمانی است و طبعا ترک هوا و گناه در آنان ملکه شده است اما واقعیت آن است که صرف اینکه روند یک انتخاب، مردمی و طبیعی باشد نه مانع نفوذ است نه مانع انحراف.
تاریخ اسلام نمونه هایی سراغ دارد که ظاهرا روال طبیعی ریاست دینی را طی کرده اند اما در معرض انحراف قرار گرفته و ضربه های فراوانی زده اند. نمونه معاصرش کسی که طبق اسناد قطعی در دوران مبارزات اسلامی با #ساواک ارتباط داشت و بعد از آن، به پشتیبانی از گروههای تجزیهطلب پرداخت و سرانجام در طرح یک #کودتای_خونین با دشمنان همراهی نمود.
ضمن اینکه ایشان با این استدلال صرفا اثبات کردند که نفوذ در مرجعیت کار سختی است. طبیعی است دشمنان اسلام با قوت و قدرت ظاهری و شیطانی شان، گاه موفق می شوند که کارهای سخت را هم انجام دهند.
لذا نظارت همگانی و استمداد از سنت #خودپالایش_بودن_حوزه، تضمین کننده روند کلی متعالی نهاد روحانیت و مرجعیت خواهد بود.
ثالثا: ادبیات کاسبکارانه یادداشتنویس، ما را به یاد ادبیات عملگرایانه (یا به تعبیر بهتر نفاقگرایانه) جریان اعتدال میاندازد. گویی مرجعیت شیعه محلّی برای کسب وجهه است و ایشان در لباس مصلحانه توصیه میکند که حکومت اسلامی از قِبَل مرجعیت برای خود ردایی بدوزد. در پاسخ به ایشان باید گفت که اساساً نگاه ما به مقوله مرجعیت نگاهی اصولی و عقیدتی است و نه نگاه منفعتطلبانه و ابزارگرایانه!
طبق نگاه اصیل شیعی؛ اگر عالمی مرجع حقیقی، عالم، عادل، متقی و پرهیزگار بود تقویت او لازم و تضعیف او حرام است و اگر عالمی صلاحیت مرجعیت را نداشت و خود را در معرض افتاء و تدبیر امور شیعیان قرار داد؛ تضعیف او از باب پیشگیری از اضلال الناس لازم و تقویت او حرام خواهد بود.البته نقد مشفقانه و مصلحانه از دایره تضعیف تخصصا خارج است.
آری؛ نگاه ابزاری و زمینی به تضعیف و تقویت مرجعیت، غالبا شاخصه کسانی است که بیوت مقدس مراجع را محل کسب اعتبار خود و پیشبرد اهداف دنیایی و بعضا حزبی خود قرار میدهند و نه شاخصهای برای حکومت قویم اسلامی.
همچنین با نگاهی به تاریخ تشیع کسانی را میبینیم که درس فقاهت خوانده و آثاری به طبع رسانیده و مقلدینی هم داشتهاند امّا در پس پرده به انحرافی مهلک گرفتار بودند. نمونه؛ محمد بن علی شلمغانی که صاحب کتاب فقهی (کتاب التکلیف) و سایر کتب دینی، که در میان قوم بنیبسطام نیز نفوذ ویژهای داشت و طبق نقل؛ خانه شیعیان پر بود از کتب او (الغیبة (للطوسی) ص389) امّا سرانجام به انحراف کشیده شد. در این شرایط جناب حسین بن روح نوبختی نائب خاصّ امام عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف به قوم بنیبسطام(که طبیعتا جزء عوام بودند) دستور لعن و برائت از شلمغانی را صادر کرد و توقیع حضرت صاحب الزمان عجّل الله تعالی فرجه اشریف نیز در لعن و برائت از او صادر شد. (الغیبة (للطوسی) ص406-403)
از مطالب پیشگفته پاسخ دلیل چهارم نیز مشخص شد و باید از جناب نویسنده پرسید: تقویت کسی که ارتباطش با منابع انگلیسی واضح است و شیعیان را به انحراف میکشاند و پناهگاه تفرقهافکنان و آتشافروزان امت اسلامی است چگونه به مصلحت نظام است؟و باید باید افزود که:
1. بحث «احتمال خطای کمتر مراجع به نسبت عوام» کمکی به ایشان نمیکند چراکه دایره شمول این قاعده با حیطه تخصصی افراد مشخص میشود. در نتیجه اگر عالمی صرفا در فروعات تخصص داشت ولی فهم سیاسی قوی نداشت در تزاحم با فهم دیگران دلیلی ندارد که احتمال خطایش را کمتر بدانیم.
2. صحبت در خصوص «شیعه انگلیسی» و رؤوس آن که به ناحق ردای مقدس مرجعیت را تن کردهاند، فراتر از صرف یک «احتمال خطا» است و ما در مواجهه با این جریان با اخبار متقن و آشکار میدانیم که عملکرد این طیف و خصوصا رؤوس آن از مرحله خطاکاری گذشته و اعمال تفرقه افکنانه ایشان منجر به سفک دماء و اصرار به نفوس و اعراض و اموال شیعه در اقصی نقاط جهان شده است که گناهی است سترگ و بل نابخشودنی.
با در نظر گرفتن این نکات باید گفت که تضعیف این علماء سوء، نه تنها موجب تضعیف نهاد مقدس مرجعیت و نظام اسلامی نمیشود بلکه به عکس، هرس کردن جهان تشیع از لوث اصحاب عمائم وابسته به اجانب خاصه انگلیس و آمریکا موجب افزایش اعتبار اجتماعی حوزه و روحانیت در بین مردم میگردد.
ادامه یادداشت را در پست بعد پی بگیرید
@rozaneebefarda
رسانه رسمی دفتر تبلیغات؛ از القای دوگانه کاذب مرجعیت/ولایت تا حمایت آشکار از تشیع انگلیسی
[صفحه ۳ از ۳]
نویسنده مجهول الهویه یادداشت مزبور برای تقویت گفتههای خود مؤیدی آورده که نه تنها کمکی به او نمیکند بلکه عکس مبانی او را نیز ثابت میکند:
« به یاد آوریم که مولای متقیان امیرالمؤمنین علی علیهالسلام با مغصوب بودن خلافت و معلوم الفسق بودن خلیفه سوم و با این که تمام شواهد حاکی بر بازگشت خلافت به جایگاه اصلی آن بود و نیاز به بهره بردن از علم غیب نبود باز هم به خلیفه کشی راضی نبودند. آیا بازگشت خلافت به خلیفه به حق دارای مصلحتی اندک است!؟ پس چه مسالهای به غیر حفظ حرمت مقام و جایگاه میتواند وجود داشته باشد؟»
سخن آخر:
با نگاهی به تحرکات جریانهای ضدانقلاب و غیرانقلابی ساکن قم به این نتیجه میرسیم که این جریانهای به ظاهر پراکنده و بیربط در حال نزدیک شدن به یکدیگر هستند. جایی که روشنفکر اصلاحطلب از لندن از فرزند تشیع انگلیسی حمایت میکند؛ یادداشتنویسی در یکی از نهادهای حوزوی با ادبیات جریان اعتدال تلاش مذبوحانهای برای تطهیر تشیع انگلیسی آغاز کرده و شیعه انگلیسی نیز از ظرفیت اندک خود برای پیشبرد اهداف غربزدگان اصلاحطلب و اعتدالی استفاده میکند.
طبق آهنگ حرکت این جریانات و نزدیک شدنشان به یکدیگر پیشبینی میشود که آنها دیر یا زود در مرز معارضه با نظام اسلامی به یکدیگر برسند و در صحنه مبارزه علیه حکومت اسلامی به یکدیگر دست بدهند و آنجاست که جنگ احزاب جریان انقلابی با معارضان به اوج خود برسد. جنگی که شاید شروع کنندهاش آنها باشند امّا اتمام آن قطعا به دست جوانان انقلابی خواهد بود.
@rozaneebefarda
هدایت شده از مناهج 🇵🇸🇮🇷
🌀 ادعاهایی که رنگ باخت
🎙 مصاحبه با استاد سید محمد واعظ موسوی «از عناصر اصلی نشست اساتید»
📅 ۳ تیر ۱۳۹۳
🔸 از همان اول انگهای مختلف شروع شد که اینها [نشست اساتید] دنبال اسلام منهای سیاست هستند، اینها ضد ولایت فقیه هستند، اینها در مقابل جامعه مدرسیناند، اینها در صدد مرجعتراشی هستند، اینها توسط فلانی و فلانی ساپورت میشوند، این مجموعهای از تهمتهایی بود که به این مجموعه مبارکه وارد شد.
🔸 اما امروز با گذشت بیش از یک دهه با افتخار سر را بلند نگه داشتهایم و ابراز میکنیم: نه یک حرکت ضد ولایی، نه یک حرکت ضد نظام و نه یک حرکتی در مسیر مرجعسازی و مرجعتراشی و نه یک حرکت در مسیر تقویت فرد یا افراد خاصی که زاویه با نظام داشته باشند از این مجموعه دیده نشد، بلکه هر چه که بود حرکت در مسیر تقویت نظام و رهبری و مرجعیت و حوزههای علمیه و پیشبرد اهداف حوزهها و نظام و بالابردن و ارتقاء علمی و معنوی حوزه و نهایتا همکاری و مشورت دلسوزانه با همه دست اندرکاران نظام و حوزه اعم از مسئولین اجرایی کشوری یا تصمیم گیرندگان حوزه علمیه بود.
منبع: سایت نشست اساتید
yon.ir/tNCG6
📌 مناهج:
پس از هفده سال از تأسیس نشست اساتید، لحن خطاب و نامهنگاریهای استاد هادوی و دیگر سران نشست اساتید خطاب به آیتالله یزدی (رئیس جامعه مدرسین) و همچنین مرجعسازیهای اخیر نشان داد که «نشست اساتید» تا چه حد توانست بر ادعاهای خویش استوار باشد.
〰〰〰〰〰
🗂 پرونده #سودای_مرجعیت
#نشست_اساتید
#مناهج
@Manahejj
امام خمینی در خاطرات بانوی انقلاب(۲)
🔸خانه بهدوشی و منزلی تنگ و تاریک🔸
💥پست ویژه
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
🔹... بعد از سه سال که در خانه «گذر عابدین» بودیم، صاحبخانه اطلاع داد که دخترش میخواهد در همین منزل بنشیند... صاحبخانه آدم خوبی بود اما حالا میخواست عذر ما را بخواهد، برای اینکه دخترش جا ندارد، احتیاج دارد... خانم [صاحب] خانه مادر خوبی بود و در بچهداری و سایر کارها خیلی به من کمک کرد، دختری داشت که دو سال از من کوچکتر بود. ما هردو با هم بازی میکردیم، مصطفی در واقع عروسکمان بود، ما هم بچه بودیم و هنوز درد و رنجی نکشیده بودیم. پس از چند ماه زن کارگری که مادربزرگم برای کمک برایم فرستاده بود و حقوقش را مادرم میداد رفت و زن دیگری که قبلاً در موقع اقامت چند ساله مادرم [در قم] به او خدمت میکرد، جای او را گرفت، دیگر کمکم قمی میشدم، دوستان و همسایگان مادرم – که آن زمان در قم بودند – از من دیدن میکردند و من هم به منزل آنان میرفتم و کمکم با آنان آشنا و رفیق شدم. ذاتاً دختری خوش مشرب و گرم و اهل معاشرت بودم که تتمهاش هنوز هست آقا همیشه میگفت «هیچکس مثل تو نیست» من خیلی پرشور و با نشاط و اهل شعر هم بودم. دردسرتان ندهم ، بنا شد از این خانه بلند شویم من از اینکه جابهجایی خودش نوعی تنوع است خوشحال بودم ... آقا سید محمد صادق [لواسانی] به آقا گفته بود حال که وضعت خوب نیست و شهریه هم نمیگیری خانه ارزانتری تهیه کن ... آقا وقتی خانه را دیده بود، گویا نپسندیده بود، آمد به من گفت شما هم برو آن را ببین من گفتم نه اگر شما میپسندید من حرفی ندارم ولی ای کاش رفته بودم و میدیدم و در آن خانه پا نمیگذاردم ...🔹
—-------------------------
زندگینامه بانو خدیجه ثقفی ( همسر امام ) ص 79-80 و 83
@rozaneebefarda
💥آخرین توصیه #گماشته_قدیمی #قوچانی در #قم، خطاب به فضلا و طلاب!!
همین مانده که ریش تراش های غربزده، دایه مهربان تر از مادر شوند برای مرجعیت شیعه.
اصلا همین دفاع های مشکوک است که آستانه حساسیت حوزه را به آینده مرجعیت بالا می برد و عینا همین اظهارات هجوآمیز است که نشان می دهد تیر به هدف خورده و #پروژه #مرجع_سازی در آستانه شکست قرار گرفته است.
روشنگری ها حاشیه امن خبرنگاران اصلاح طلب در قم را برهم زده و آنان حق دارند غصه بسرایند!
🔶پی افزود
از همین خبرنگار به عنوان سخنگوی #نشست_اساتید در فضای مجازی می توان یاد کرد که البته به نظر می رسد کاملا خودجوش و با قصد قربت به این امر مشغول است!!
@rozaneebefarda