فقه مالی کردن آموزه های انحرافی روشنفکری الحادی/سکولاریستی
نقدی بر درسگفتارهای اخیر سروش محلاتی
جلسه اول: تفاوت و تغییر در احکام شرعی
💥اختصاصی
[صفحه 1از10]
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
۱.مقدمه
تولید علوم انسانی و نسبت آن با دین از سالها قبل محل بحث علمای حوزه و دانشگاه بوده است. برخی به صراحت امکان تولید علم دینی را نفی کرده، برخی دیگر پذیرفته و برخی دیگر بدون نفی صریح برای حذف علم دینی تلاش میکنند و این تلاش، که بعضا با پشتوانههای سیاسی نیز همراه بوده است، پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز ادامه داشته است.
به طور کلی تولید علم دینی با دو آفت روبروست:
1. تحجر و واپسگرایی
2. اجتهادهای غیرچارچوبمند و آلوده به مبانی و نظامات فکری سکولار.
گروه اول ورود حوزه علمیه و طلاب به تولید علم دینی متناسب با نیاز روز را تخطئه کرده؛ تلاش میکند دانشآموختگان امروزِ حوزه را محدود به همان معلومات گذشته نماید و راه را برای نوآوریهای هرچه بیشتر ببندد و گروه دوم با پوشش اصطلاحات فقهی و اصولی و قیاسات شبهاستدلالی تلاش میکند مبانی و نظریات سکولاریستی را در عرصههای مختلف همچون حقوق، رسانه، سیاست، خانواده و... رنگ و لعابی دینی ببخشد.
گرچه متحجرین و واپسگرایان همواره خطری بالفعل برای حوزه علمیه و جامعه تشیع بوده و هستند اما گروه دوم، که به حق میتوان نامِ تقیزادههای حوزوی را بر آنها گذاشت، از جهتی خطرناکتر نیز هستند چراکه گروه اول هیچ پاسخی برای نیازهای نو به نوی مردم و دولت و حکومت ندارند و از همین رو در زاویه و انزوا قرار میگیرند اما گروه دوم با دادن پاسخهای آلوده، آبی ناپاک را وارد بدنه نظام و کشور میکنند و حکومت اسلامی را دچار بیماریهای مزمن و خطرناک خواهند کرد و از آنجا که فعالیتهای آنان چارچوبی به ظاهر دینی و فقهی و اصولی دارد شناخت انحراف نظریاتشان برای مسئولین اجرایی و میدانی که شناختی از فقه و علوم حوزوی ندارند ناممکن خواهد بود.
به همین خاطر شناخت چارچوب فکری این طیف و مقابله با آن اهمیت بالایی دارد و یکی از اصول ثابت آنها «خروج از نص» است. شبهروشنفکران حوزوی با روشی پیچیده همواره در تلاشاند که به بهانه تغییر و تحولات روز و لزوم همراهی با مقتضیات زمان؛ خود را از پایبندی به نصوص شرعی رها سازند و با استحسانهای پنهان و آشکار و قیاسات باطل و یا تعمیم و تخصیصهای غیرعرفی و غیرچارچوبمند؛ فعالیتهای سکولاریستی همقطاریهای اجراییشان را تئوریزه کنند و در این راه از هیچ ابزاری فروگذار نمیکنند.
با این مقدمه کوتاه به نقد و بررسی مدعاهای جناب آقای سروش محلاتی میپردازیم.
سروش در ابتدای کلام خود (همچون بسیاری دیگر از آثارش) کلام خود را از «تحولات روز» و لزوم همراهی با این تحولات شروع میکند و میگوید:
« در مباحثی که در این ایام تعطیلی تابستان 99 ارائه می شود به یکی از این مباحث مهم و اساسی که انصافا جای اون در میان همه مباحث علمی ما خالی است پرداخته میشود و آن مسئله تغییر و تحول و دگرگونی در احکام شرعی است که می توان گفت به عنوان مهم ترین مسئله در عصر و زمان ما پیرامون اعتبار احکام شرع و فقه مطرح است
گمان نمی کنم چالشی جدی تر از این چالش در برابر فقه در عصر ما وجود داشته باشد.»
سپس به سبک خاص خود طبق معمول، برای افزایش اعتبار کلامش، به مصادره بیانات شهید مطهری پرداخته، چنین میگوید:
«در برخی آثار مرحوم شهید مطهری دیده ام که ایشان می گوید طی سالهای متمادی که با نسل جوان مواجه بوده ام بیشترین سوالی که از این نسل شنیده ام این پرسش بوده است که چگونه ممکن است احکامی ثابت اون هم از 1400 سال گذشته بتواند با همه تغییرات و تحولاتی که در زندگی بشر رخ داده و می دهد و در آینده هم رخ خواهد داد انطباق پیدا کند.»
وی با زاویه همراهی دین با تحولات مدرن، وارد بحث «نسخ» میشود:
« اون چرا که ما در این بحث دنبال خواهیم کرد این است که آیاتی که در باره اونها شبهه نسخ مطرح شده رو محل بررسی قرار خواهیم داد وبیشتر نظرمون این هست که با بررسی این آیات بتوانیم منطق قرآن رو درباره تغییر و تحول قرآن به دست بیاوریم. هم خود تغییر در احکام به وسیله این آیات روشن شود که کدام احکام، احکامی است که ثابت هست و کدام یک در معرض تغییر و نسخ قرار گرفته و هم در مواردی که تغییر وجود داره چه منطقی بر این تغییر حاکم هست و آیا می توان آن منطق را کشف کرد یا نه؟»
@rozaneebefarda
ادامه👇
فقه مالی کردن آموزه های انحرافی روشنفکری الحادی/سکولار
نقدی بر درس گفتارهای اخیر سروش محلاتی
[صفحه 2از10]
جناب آقای سروش محلاتی ادعا میکند که میخواهد «منطق قرآن» را در نسخ دریابد. البته کلام ایشان مبهم است و باید توضیح بیشتری دهد اما آیا ایشان میخواهد از ادله اربعه که طبیعتا تعداد آیات مشخصی را به عنوان ناسخ و منسوخ معین میکند عبور کرده و به ملاکی برسد و با آن آیاتی که تا کنون در چارچوبهای علمی رایج نسخ نشده بودند را منسوخ اعلام کند و آیاتی منسوخ را با کشف منطق قرآن غیرمنسوخ حساب کند؟ و یا میخواهد همچون علما و مفسرین دیگر آیات ناسخ و منسوخ را بررسی کرده و با اجتهاد مرسوم حکم هر آیه را مشخص کند؟
اگر ایشان میخواهد طبق چارچوبهای اجتهادی رایج عمل کند؛ بنابراین «کشف منطق قرآن درباره تغییر و تحول آیات قرآنی» چندان معنایی ندارد چراکه چارچوب اصولی کشف ناسخ و منسوخ مشخص است و علما نیز تا کنون، با وجود اختلافات مصداقی که لازمه هر نوع اجتهادی است، طبق آن عمل کردهاند.
اگر هم میخواهد پا را فراتر بگذارد و راهی جدید برای خروج از نص قرآن کریم بیابد و دست خود و همراهانش را در توسعه و تضییق نصوص باز کند میبایست در ابتدای کلام خود آن را روشن کند و از پنهانکاری بپرهیزد.
در هر صورت، شناخت ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه قرآن کریم و بالجمله؛ تفسیر این کتاب آسمانی عملی بسیار ظریف و دقیق است و حد اعلای آن نیز در انحصار معصومین علیهمالسلام اجمعین و در مرتبهای پایینتر؛ نزد رهروان حقیقی ایشان است و این نکته، در گفت و گوی حضرت امام صادق علیهالسلام با ابوحنیفه نیز آشکار است:
...قال أبوعبدالله علیهالسلام: يا أبا حنيفة تعرف كتاب الله حق معرفته و تعرف الناسخ و المنسوخ؟ قال نعم قال يا أبا حنيفة لقد ادعيت علما ويلك ما جعل الله ذلك إلا عند أهل الكتاب الذين أنزل عليهم ويلك و لا هو إلا عند الخاص من ذرية نبينا ص ما ورثك الله من كتابه حرفا(علل الشرائع ج1 ص90)
بنابراین شناخت ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه قرآن کریم تنها با تمسک به فقه چارچوبمند و اجتهاد برخواسته از تعلیمات اهلبیت علیهمالسلام ممکن است و راههای دیگر جز گمراهی نیست.
گفتنی است؛ مطالب پیش رو نوشتاری است از «لجنه حوزوی حکمت انقلاب اسلامی» که در راستای روشنگری علمی در فضای حوزه علمیه قم منتشر میگردد.
پیشاپیش از دیدگاهها و پیشنهادها و انتقادات استقبال نموده؛ نظرات اساتید و فضلای حوزه علمیه را قوتی مضاعف برای عمل به وظایف خود میدانیم.
31تیر1399
29ذیالقعده1441
مصادف با شهادت بابالمراد؛ حضرت امام جواد علیهالسلام
2. مفهومشناسی لغوی
جناب آقای سروش محلاتی:«معنای لغوی نسخ اون طور که در کتابهای مختلف هست، یک معنا ازاله است: ضایع شدن از بین رفتن که در کتابهای مختلف لغت و از جمله در مفردات راغب دیده می شود نسخ به معنای ازاله مثل نسخت الشمس الظل خورشید هرچه بالا می آید البته قبل از ظهر،به همان مقدار سایه را زایل می کند اینجا عرب از کلمه نسخ استفاده می کند البته نسخ به معنای استنساخ رونویسی کردن هم گاهی به کار می رود به معنای جا به جا کردن هم به معنای نقل هم به کار می رود ولی معنای متناسب با این بحث نسخ که ما دنبال می کنیم همان معنای اول به معنای زایل شدن هستش. اگر می گوییم حکمی منسوخ است یعنی زایل شده است پاک شده این حکم.. نه این که الزاما باید از قرآن کریم زایل شده باشد یعنی در قرائت قرآن حذف شده باشد نه آیه قرآن در قرآن کریم باقی می ماند اما مفاد آن حکمی که هست آن حکم به پایان می رسد ولو اینکه در قرائت در قرآن کریم هست مثل آیه ای که در مورد دستور به صدقه در هنگام نجوای با پیغمبر در قرآن کریم هست هم ناسخش هست هم منسوخش هست نسخ در قرائت اتفاق نیفتاده در حکم اتفاق افتاده به هرحال یک معنای لغوی در نسخ هست که از نظر لغت نسخ مفهوم پیچیده ای نداره و اختلاف نظری هم لغویین از این جهت ندارد»
«مگر تفاوتی بین معنای لغوی و معنای اصطلاحی وجود داره؟ بله. معنای لغوی یک مفهوم عامی است که هم شامل تکوین می شود هم شامل تشریع می شود کما اینکه خود کلمه آیه هم همین هستش. هم آیه تکوینی داریم هم تشریعی داریم.
لذا گاهی از اوقات زوال یک آیه تکوینی مصداق برای نسخ شمرده شده کما اینکه در برخی از روایات ما هست که وقتی که امامی از دنیا می رود و منصب امامت به امام دیگری می رسد از این هم تعبیر به نسخ شده است:
ما ننسخ من آیة أو ننسها نأت بخیر منها أو مثلها
اینجا هم تعبیر نسخ به کار رفته آیه ای می رود ، یک آیه تکوینی، و آیه دیگری جایگزین می شود یک انسان کامل یک خلیفه الهی جایگزین خلیفه قبل می شود. از این جهت مفهوم لغوی نسخ مفهوم اعمی است هم آیه تکوینی و هم آیه تشریعی رو می گیره از یک جهت دیگر هم باز نسخ لغوی اعم است و از جهت همان حکم تشریعی و آیه تشریعی است...»
@rozaneebefarda
ادامه👇
فقه مالی کردن آموزه های انحرافی روشنفکری الحادی/سکولار
نقدی بر درس گفتارهای اخیر سروش محلاتی
[صفحه 3از10]
جناب آقای سروش محلاتی:«...نسخ اصطلاحی در اصطلاح فقها نسخ در برابر تخصیص و نسخ در برابر تقیید هستش از نظر اصطلاح علم اصول وقتی که عامی پس از آن به وسیله خاص تخصیص می خورد خاص ناسخ برای عام نیست و عام منسوخ به حساب نمی آید. کما اینکه اگر دو دلیل داشته باشیم که یکی اطلاق داره و سپس قیدی بر او افزوده شود اونجا هم تقیید هست ولی تقیید نسخ نیست چنین نیست که مطلق منسوخ باشد و اون دلیل مقید عرض کنم که ناسخ باشه نه در اصطلاح علم اصول نسخ در برابر تخصیص و تقیید وجود داره حتی در مواردی که دلیل اول ابهام داره اجمال داره و دلیل دوم بیان میکنه و رفع ابهام واجمال می کنه اونجا هم نسخ وجود نداره مجمل و مبین غیر از ناسخ و منسوخه ولی ا ز نظر معنا و مفهوم لغوی در همین موارد هم ممکنه لغتا نسخ صدق کند وقتی که دلیل اول میاد یک حکم عامی را اثبات می کند و دلیل دوم خاص است و تخصیص می زند خود تخصیص هم می تواند مصداقی از نسخ باشه چرا؟ چون به وسیله خاص زایل می شود امری و نسخ همان زوال است. درست است که اصل حکم زایل نمی شود ولی عموم حکم زایل می شود. این هم یک نوع از زوال است. در اطلاق و تقیید هم ولو اصل حکم زایل نمی شود اما اطلاق الحکم زایل می شود این هم می تواند مصداقی برای نسخ باشد حتی در مجمل و مبین هم ممکنه اونجا هم یک زوالی اتفاق می افتد و اون بیان ثانوی در برابر دلیل اول که ابهام و اجمال دارد؛ رفع اجمال از دلیل اول می شود. یعنی اجمال زایل می شود از بین می رود. یک زوالی هم اونجا هست.
و مگر جز این است که هرگونه زوال در امر تشریعی، این نوعی از نسخ است لغتا و عرفا، نه عرف خاصی که فقها و اصولیین دارند. لذا یک تفاوتی هست بین معنای لغوی که اعم است و معنای اصطلاحی که اخص است.»
2.2. نقد
سؤال:
1. آیا نسخ به معنای هر نوع زوالی است؟
2. آیا نسخ در قرآن کریم و روایات به معنای لغوی است و نه اصطلاحی؟
به راحتی نمیتوان گفت که نسخ از دیدگاه لغت صرفالازاله است به ویژه در زبان دقیقی چون عربی که ظرافتهای لفظی و معنایی باعث شده برخی از لغویون متقدم قائل به عدم ترادف (به معنای تطابق معنایی کامل میان دو کلمه) در زبان عربی شدهاند.(سیده وحیده رحیمی، 1385) و به خاطر همین ظرافتهای معنایی بوده بوده است که سیوطی در الاتقان، باب «قواعد مهمة یحتاج المفسر الی معرفتها»، یکی از این قواعد را آشنایی و دقت نظر در الفاظی میداند که ظاهرا مترادفاند اما از تفاوتهای لطیفی برخوردارند. سیوطی ذیل این باب کلماتی همچون « الخوف و الخشیة»، «شحّ و بخل و ضنّ»، «سبیل و طریق»، «جاء و أتی»، «عمل و فعل»، «القعود و الجلوس»، «التمام و الکمال»، «الإعطاء و الإیتاء» و... را میآورد و تفاوت معنایی هرکدام را ذکر میکند.(جلال الدين سيوطى، 1421، ج 1، ص 581–578) مرحوم آیتالله معرفت نیز در التمهید پس از ذکر نکاتی در خصوص اعجاز قرآنی میگوید:
«از جمله مهمترین اسباب اعجاز بیانی قرآن؛ رعایت مزیتهای لغوی و تسلط فوق بشری بر تفاوتهای وضعی کلمات است و به همین خاطر شایسته است که نگاهی گذرا به تفاوتهای لغوی داشته باشیم آن هم به عنوان مثالهایی بر اینکه بازگشت مترادفات به متفارقات است و اینکه هر وضعی ویژگی خاصی دارد که وضع دیگر ندارد. ویژگی خاصی که با نگاه بدوی مشابه وضعی دیگر است اما با نگاهی دقیق حکم به عدم مشابهت و نبود ترادف در وضع کلمات است همانطور که اهل تحقیق به آن رسیدهاند.
این موضع دقیق و خطیر را تنها بزرگان فصاحت و علمای بیان درک میکنند و بزرگان عرب از اولین روز آن را در تعابیر قرآنی لمس کردند.»(محمد هادى معرفت، 1415، ج 5، ص 25)
@rozaneebefarda
ادامه👇
فقه مالی کردن آموزه های انحرافی روشنفکری الحادی/سکولار
نقدی بر درس گفتارهای اخیر سروش محلاتی
[صفحه 4از10]
حتی اگر فردی نظریه عدم ترادف در زبان عربی یا نبود مترادف در قرآن کریم را نپذیرد، باز هم نمیتواند منکر ظرافتهای لغوی در کلمات این کتاب آسمانی و معجزه الهی باشد. بنابراین در شناخت الفاظ قرآن کریم بایستی دقت نظر ویژهای به خرج داد و با سهلانگاری نمیتوان از کنار آن گذشت و لااقل میبایست احتمالات مختلف در یک بحث علمی مطرح شود.
جناب آقای محمد سروش محلاتی در جلسه اول؛ به تبیین معنای لغوی و اصطلاحی نسخ پرداخت و معنای اصطلاحی آن را کنار گذاشته و معنای لغوی را مبنای بحث خود قرار داد و نسخ را به معنای «ازاله» دانست. او سخن خود را به کتب لغت از جمله «مفردات راغب» ارجاع میدهد اما آیا با قاطعیت میتوان گفت که «نسخ» همان «ازاله» است و هیچ ویژگی و مفهوم اضافه بر آن ندارد؟ با نگاهی به کتب لغت این احتمال جدی است که نسخ یک معنای بسیط و به معنای ازاله صرف نیست؛ بلکه به معنای «ازاله یک چیز و جایگزینی چیز دیگری» است. خلیل در العین میگوید:
و النَّسْخُ: إزالتك أمرا كان يعمل به، ثم تَنْسَخُهُ بحادث غيره، كالآية تنزل في أمر، ثم يخفف فتنسخ بأخرى، فالأولى مَنْسُوخَةٌ [و الثانية نَاسِخَةٌ] (خلیل بن احمد، بدون تاریخ، ج 4، ص 201) او نسخ را به «صرف ازاله» معرفی نمیکند بلکه در تعریف آن میگوید: نسخ ازاله چیزی است که آن عمل میشده و با آمدن و جایگزینی چیز دیگری زائل شده، مثل آیهای که در خصوص چیزی نازل شده سپس با آیه دیگری نسخ شده.
مفردات راغب نیز؛ که جناب سروش به آن استناد کردهاند؛ نسخ را «صرف ازاله» نمیداند بلکه معنای اصلی آن را «ازاله چیزی با چیز دیگری که در پی آن میآید و جایگزینش میشود» میداند و تصریح میکند که در مقام استعمال گاهی از آن صرف ازاله فهمیده میشود و گاهی اثبات [و جایگزینی چیزی به جای چیز دیگر] و گاهی هردو و در خصوص «نسخ الکتاب»؛ معنای «ازاله حکم با حکمی جایگزین» را میگزیند و البته در خصوص معنای آیه شریفه « ما ننسخ من آیة ...» معانی دیگری را با لفظ قیل میآورد که مشعر به ضعف است:
«النَّسْخُ: إزالةُ شَيْءٍ بِشَيْءٍ يَتَعَقَّبُهُ، كنَسْخِ الشَّمْسِ الظِّلَّ، و الظِّلِّ الشمسَ، و الشَّيْبِ الشَّبَابَ. فَتَارَةً يُفْهَمُ منه الإزالة، و تَارَةً يُفْهَمُ منه الإثباتُ، و تَارَةً يُفْهَم منه الأَمْرَانِ. و نَسْخُ الكتاب: إزالة الحُكْمِ بحكم يَتَعَقَّبُهُ. قال تعالى: ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها [البقرة/ 106] قيل: معناه ما نُزيل العملَ بها، أو نحْذِفها عن قلوبِ العباد، و قيل: معناه: ما نُوجِده و ننزِّله. من قولهم: نَسَخْتُ الكتابَ، و ما نَنْسأُه. أي: نُؤَخِّرُهُ فلَمْ نُنَزِّلْهُ »(راغب اصفهانی، بدون تاریخ، ص 801)
البته برخی از لغویین مثل جوهری در تعریف نسخ، صرف «ازاله را ذکر کردهاند:
«نسخ نَسَخَتِ الشمسُ الظلّ و انْتَسَخَتْهُ: أزالتْه. »(جوهری، بدون تاریخ، ج 4، ص 433)
اما با دقت در مثال ذکر شده بعید نیست که جوهری هم ازاله همراه با جایگزینی و تعقب را به عنوان معنای اصلی مدّ نظر داشته چراکه «نسخت الشمس الظلّ»، ازاله سایه است با جایگزین شدن نور خورشید. مؤید مطلب اینکه مثال راغب (که معنای اصلی را ازاله همراه با جایگزینی دانست) در مفردات قرآن کریم نیز مشابه همین مثال صحاح بود که متن آن ذکر شد. به علاوه جوهری در ادامه میگوید:
«و نَسَخَتِ الريحُ آثَارَ الدارِ: غَيَّرْتها.» نسخ را به معنای تغییر میداند و نه صرف ازاله.
ابنفارس نیز بعد از اینکه نسخ را دارای اصل واحد میداند مشتقات معنایی مختلف آن را از اقوال مختلف بیان میکند:
1. رفع چیزی و اثبات چیز دیگر به جای آن
2. تغییر چیزی به چیز دیگر
3. چیزی که به آن عمل میشد و با آمدن چیز دیگر زائل شد.
@rozaneebefarda
ادامه👇
فقه مالی کردن آموزه های انحرافی روشنفکری الحادی/سکولار
نقدی بر درس گفتارهای اخیر سروش محلاتی
[صفحه 5از10]
جوهری میگوید هرچیزی که به جای چیز دیگر بیاید آن را نسخ کرده است. و مثالی مشابه جوهری میآورد. او در ادامه تناسخ الورثة (اینکه وارث بمیرد و وارثی جایگزین او شود و او هم بمیرد)، تناسخ ازمنه و قرون (اینکه زمانی بعد از زمان دیگر بیاید) را ذکر میکند:
«النون و السين و الخاء أصلٌ واحد، إلّا أنّه مختلفٌ في قياسِه. قال قوم: قياسُه رفْعُ شيءٍ و إثباتُ غيرِه مكانَه. و قال آخرون: قياسُه تحويلُ شيءٍ إلى شيءٍ. قالوا: النَّسْخ: نَسْخ الكِتاب. و النَّسْخ: أمرٌ كان يُعمَل به من قبلُ ثم يُنسَخ بحادثٍ غيرِه، كالآية ينزل فيها أمرٌ ثم تُنسَخ بآيةٍ أخرى. و كلُّ شيءٍ خَلَفَ شيئاً فقد انتَسخَه. و انتسخت الشَّمسُ الظِّلّ، و الشّيبُ الشبابَ.
و تناسُخُ الورَثةِ: أن يموتَ ورثةٌ بعد ورثةٍ و أصلُ الإرث قائم لم يُقَسَّم. و منه تناسُخُ الأزمنة و القُرون. قال السجستانىّ النَّسْخ: أن تحوّل ما في الخليَّة من العَسَل و النَّحْل في أُخرى. قال: و منه نَسْخُ الكتاب.»(ابن فارس، بدون تاریخ، ج 5، ص 425–424)
ابنفارس در ابتدای کلام خود «اصل واحد نسخ» را تبیین نکرد اما از مثالها و قیاسهای ذکر شده و همچنین عبارت « و كلُّ شيءٍ خَلَفَ شيئاً فقد انتَسخَه» میتوان گفت او هم «ازاله همراه با جایگزینی» (و نه ازاله صرف) را به معنای اصل واحد این کلمه میداند.
مرحوم علامه طباطبائی نیز در المیزان در ابتدا نسخ را به معنای ازاله معرفی میکنند و در ادامه مثالی میزنند که علاوه بر صرف ازاله، جایگزینی و تبدیل را نیز میرساند و کلمه « تبدیل/ بدّل » را در آیه شریفه 101 سوره مبارکه نحل جایگزین «نسخ» عنوان کردهاند:
«قوله تعالى: ما نَنْسَخْ، النسخ هو الإزالة، يقال: نسخت الشمس الظل إذا أزالته و ذهبت به، قال تعالى: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلَّا إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ»: الحج- 51، و منه أيضا قولهم: نسخت الكتاب إذا نقل من نسخة إلى أخرى فكأن الكتاب أذهب به و أبدل مكانه و لذلك بدل لفظ النسخ من التبديل في قوله تعالى: «وَ إِذا بَدَّلْنا آيَةً مَكانَ آيَةٍ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما يُنَزِّلُ قالُوا إِنَّما أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ»: النحل- 101»(طباطبایی، بدون تاریخ، ج 1، ص 250–249) نکته مهم و اساسی اینجاست که جناب آقای محلاتی کلام خود را بر پایه مفهوم لغوی بنا کرده است از این رو میبایست تمرکز و تدقیق بیشتری در این بحث مینمود.
بنابراین باید گفت که جناب آقای سروش محلاتی مبحث خود را بر پایه مفهوم لغوی «نسخ» بنا کرده است اما احتمالات جدی که در این خصوص وجود داشته را به خوبی تبیین نکرده و به صرف استنادی ناقص به مفردات معنای این کلمه قرآنی را ازاله عنوان کرد.
@rozaneebefarda
ادامه👇
فقه مالی کردن آموزه های انحرافی روشنفکری الحادی/سکولار
نقدی بر درس گفتارهای اخیر سروش محلاتی
[صفحه 6از10]
3. مفهومشناسی در آیات و روایات
جناب آقای محلاتی:«می فرمایند بسیاری از مفسرین وقتی در آیات تنافی رو دیدند ملتزم به نسخ شدند حتی برخی از اونها تنافی در حد موارد اطلاق و تقیید و عام و خاص که یکی قرینه بر دیگری است خاص بر قرینه عام هست اینها رو هم تعبیر نسخ به کار بردند و ایشان می فرمایند این کم توجهی است و این ناشی از این هستش که در به کارگیری لفظ نسخ به معنای لغوی ش تسامح کردند یعنی معنای لغوی رو اراده کردند با اینکه معنای اصطلاحی وجود داره و دیگر بعد از وجود معنای اصطلاحی نباید آن معنای اصلی لغوی را به کار ببرند خب این اشکال به نظر نمی رسه که اشکال واردی باشه جهتش این است که درست است که در علم اصول این اصطلاح وجود دارد ولی برای کسی که پژوهش قرآنی می کند و مبنا رو قرآن قرار داده خب در قرآن که این اصطلاح خاص به کار نرفته بعد میرسیم به دوره بعد کسانی که اهل تفسیر بودند حالا در میان صحابه در میان تابعین مگر در آن زمان کلمه نسخ اصطلاح خاصی داشته؟ ابن عباس در موارد زیادی از این کلمه نسخ استفاده کرده و آیه ای رو ناسخ آیه دیگر قرار داده خب آیا ما می تونیم در اینجا اصطلاح رو رعایت نکردی؟ نه برای او این اصطلاح وجود نداشته در عصر او این اصطلاح وجود نداشته لذا مفسرین بعدی وقتی کلمه نسخ رو به کار می برند به تبع همون قدما از مفسرین بودند مثل ابن عباس و اگر ما حتی کاری به اون صحابه و تابعین در به کار گیری این کلمه نداشته باشیم ولی نمی تونیم انکار کنیم که ائمه ما علیهم السلام اونها نسخ رو در معنای اعم به کار بردند لذا جای گلایه و شکایتی نیست و اتفاقا بر اساس همین تعبیری که ائمه ما نسبت به کلمه نسخ داشتند ما باید روایات رو بفهمیم و اختلاف آیات رو مورد بررسی قرار دهیم.»
«ما قرآن رو بر اساس همون معنای لغوی معنا کنیم و عرف قرآن رو [در نظر بگیریم] پس هم مسئله عرف قرآن مطرح است هم عرف روایات مطرح است... پس ما باید در اینجا توجه داشته باشیم که نسخ در عرف قرآن و نسخ در عرف ائمه با اصطلاح نسخ در کلمات فقها و اصولیین خلط نشود »
3.1. نقد
جناب آقای محلاتی پس از تعریف لغوی غیردقیقی که ارائه کردند سراغ آیات و روایات رفته؛ آن را هم حمل بر معنای لغوی کردند...
@rozaneebefarda
ادامه👇
فقه مالی کردن آموزه های انحرافی روشنفکری الحادی/سکولار
نقدی بر درس گفتارهای اخیر سروش محلاتی
[صفحه 7از10]
3.1. نقد
جناب آقای محلاتی پس از تعریف لغوی غیردقیقی که ارائه کردند سراغ آیات و روایات رفته؛ آن را هم حمل بر معنای لغوی کردند. ایشان در بحث لغوی تصریح کرده بودند که کلمه نسخ شامل تخصیص و تقیید و تبیین و خلاصه هرنوع تغییری میشود و در ادامه میگویند « حالا در میان صحابه در میان تابعین مگر در آن زمان کلمه نسخ اصطلاح خاصی داشته؟ ابن عباس در موارد زیادی از این کلمه نسخ استفاده کرده و آیه ای رو ناسخ آیه دیگر قرار داده خب آیا ما می تونیم در اینجا اصطلاح رو رعایت نکردی؟ نه برای او این اصطلاح وجود نداشته در عصر او این اصطلاح وجود نداشته لذا مفسرین بعدی وقتی کلمه نسخ رو به کار می برند به تبع همون قدما از مفسرین بودند مثل ابن عباس»
و در ادامه نیز تصریح میکنند که ائمه علیهمالسلام نسخ را به معنای لغوی عام (که اعم از تخصیص و تقیید و...) است به کار بردهاند:
« و اگر ما حتی کاری به اون صحابه و تابعین در به کار گیری این کلمه نداشته باشیم ولی نمی تونیم انکار کنیم که ائمه ما علیهم السلام اونها نسخ رو در معنای اعم به کار بردند.»
در خصوص این بحث نیز باید گفت که جناب آقای محلاتی حق مطلب را ادا نکرده و تنها به واگویی روایاتی بسنده کرده که مؤید نظر خودشان است چراکه برخی روایات نیز هست که در آن از واژه نسخ در مقابل «تقیید و تبیین و...» استفاده شده است:
«علي بن إبراهيم بن هاشم عن أبيه عن حماد بن عيسى عن إبراهيم بن عمر اليماني عن أبان بن أبي عياش عن سليم بن قيس الهلالي قال: قلت لأمير المؤمنين ع إني سمعت من سلمان و المقداد و أبي ذر شيئا من تفسير القرآن و أحاديث عن نبي الله ص غير ما في أيدي الناس ثم سمعت منك تصديق ما سمعت منهم و رأيت في أيدي الناس أشياء كثيرة من تفسير القرآن و من الأحاديث عن نبي الله ص أنتم تخالفونهم فيها و تزعمون أن ذلك كله باطل أ فترى الناس يكذبون على رسول الله ص متعمدين و يفسرون القرآن بآرائهم قال فأقبل علي فقال قد سألت فافهم الجواب إن في أيدي الناس حقا و باطلا و صدقا و كذبا و ناسخا و منسوخا و عاما و خاصا و محكما و متشابها و حفظا و وهما»این روایت از سلیم بن قیس هلالی نقل شده و محدثین برجسته شیعه همچون شیخ صدوق و شیخ کلینی و دیگر محدثین قرن چهارم و ابتدای قرن پنجم همچون طبری و ابنشعبه حرانی و ابنزینب آن را در کتب خود ذکر کردهاند.(ابن بابویه، 1362، ج 1، ص 255؛ ابن شعبه، 1362، ص 193؛ ابن عقده، 1382، ص 161؛ سلیم بن قیس هلالی، بدون تاریخ، ج 2، ص 621؛ طبری، بدون تاریخ، ص 231؛ علی بن ابیطالب (ع)، بدون تاریخ، ص 325؛ کلینی، بدون تاریخ، ج 1، ص 62؛ نعمانی، بدون تاریخ، ص 76) همانطور که از متن روایت برمیآید «ناسخ و منسوخ» در مقابل «عام و خاص» دانسته شده است.
@rozaneebefarda
ادامه👇
فقه مالی کردن آموزه های انحرافی روشنفکری الحادی/سکولار
نقدی بر درس گفتارهای اخیر سروش محلاتی
[صفحه 8از10]
همچنین روایتی از حضرت امام محمدباقر علیهالسلام نقل شده است که فرمودند:
«حدثنا يعقوب بن يزيد عن محمد بن أبي عمير عن عمر بن أذينة عن بريد العجلي عن أبي جعفر ع في قول الله تعالى و ما يعلم تأويله إلا الله و الراسخون في العلم قال رسول الله ص أفضل الراسخين قد علمه الله جميع ما أنزل الله إليه من التنزيل و التأويل و ما كان الله لينزل عليه شيئا لم يعلمه تأويله و أوصياؤه من بعده يعلمونه كله و الذين لا يعلمون تأويله إذا قال العالم فيه العلم [بعلم] فأجابهم الله يقولون آمنا به كل من عند ربنا و القرآن له خاص و عام و محكم و متشابه و ناسخ و منسوخ.» (صفار، بدون تاریخ، ج 1، ص 203؛ کلینی، بدون تاریخ، ج 1، ص 213) و همین روایت با طریقی دیگر نیز نقل شده است.(صفار، بدون تاریخ، ج 1، ص 204)
همچنین در ارشاد شیخ مفید از حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام آمده است:
«لو سألتموني عن آية آية لأخبرتكم بوقت نزولها و في من نزلت و أنبأتكم بناسخها من منسوخها و خاصها من عامها و محكمها من متشابهها و مكيها من مدنيها و الله ما فئة تضل أو تهدى إلا و أنا أعرف قائدها و سائقها و ناعقها إلى يوم القيامة»(مفید، 1372، ج 1، ص 35)
بنابراین مشخص شد که جزماندیشی جناب آقای محلاتی در خصوص اینکه ائمه علیهمالسلام معنای لغوی و اعم «نسخ» را در نظر داشتند خالی از اشکال نیست و لااقل برخی روایات با این قول تعارض دارد. علاوه بر این؛ ایشان ادعا میکند که در صدر اسلام نسخ به همان معنای عام (که شامل تخصیص و... میشده) وجود داشته اما برخی از روایات ذکر شده (مثل روایت سلیم) از حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام صادر شده که طبیعتا صدور آن در فرض پذیرش به صدر اسلام بازمیگردد. با این اوصاف جناب آقای محلاتی برای اثبات مدعای خود احتمالات و ادله دیگر را ندیدند یا نخواستند که به آن بپردازند و در جلسات بعد باید برای حل اقوال و ادله معارض فکری کنند.
4. نسخ از دیدگاه مرحوم آیتالله خوئی
جناب آقای سروش محلاتی:«وقتی که من فرمایشان مرحوم آقای خویی رو در کتاب البیان می خواندم که ایشان بحث رو بر مبنای همان نسخ اصطلاحی پیش بردند ابتدا اشاره کردند به معنای لغوی بحث ولی بعدا نسخ اصطلاحی رو مبنا برای بحث قرار دادند همین سوال به ذهن من رسید که چرا معنای اصطلاحی رو که مضیق از معنای لغوی هست این رو ما باید مبنا قرار بدهیم.
در ص306 آنجا ایشون گلایه ای رو از مفسرین دارند و می فرمایند بسیاری از مفسرین چون در آیات قرآن تأمل کافی نداشته اند بین بسیاری از آیات تنافی دیده اند و چون تنافی دیده اند آیه متأخر رو ناسخ آیه متقدم قرار داده اند...»
@rozaneebefarda
ادامه👇
فقه مالی کردن آموزه های انحرافی روشنفکری الحادی/سکولار
نقدی بر درس گفتارهای اخیر سروش محلاتی
[صفحه 9از10]
جناب آقای سروش محلاتی:«...در ص306 آنجا ایشون(آیتالله خویی) گلایه ای رو از مفسرین دارند و می فرمایند بسیاری از مفسرین چون در آیات قرآن تأمل کافی نداشته اند بین بسیاری از آیات تنافی دیده اند و چون تنافی دیده اند آیه متأخر رو ناسخ آیه متقدم قرار داده اند:
و حتی أن جملة منهم جعلوا من التنافی ما اذا کانت احدی الآیتین قرینة عرفیة علی بیان المراد من الآیة الأخری کالخاص بالنسبة الی العام و کالمقید بالنسبة الی المطلق و التزموا بالنسخ فی هذه الموارد و ما یشبهها و منشأ هذا قلة التدبر او التسامح فی اطلاق لفظ النسخ بمناسبة معناه اللغوی و استعماله فی ذلک و ان کان شایعا قبل تحقق المعنی المصطلح علیه ولکن اطلاقه بعد ذلک مبنی علی التسامح لامحالة. می فرمایند بسیاری از مفسرین وقتی در آیات تنافی رو دیدند ملتزم به نسخ شدند حتی برخی از اونها تنافی در حد موارد اطلاق و تقیید و عام و خاص که یکی قرینه بر دیگری است خاص بر قرینه عام هست اینها رو هم تعبیر نسخ به کار بردند و ایشان می فرمایند این کم توجهی است و این ناشی از این هستش که در به کارگیری لفظ نسخ به معنای لغوی ش تسامح کردند یعنی معنای لغوی رو اراده کردند با اینکه معنای اصطلاحی وجود داره و دیگر بعد از وجود معنای اصطلاحی نباید آن معنای اصلی لغوی را به کار ببرند خب این اشکال به نظر نمی رسه که اشکال واردی باشه جهتش این است که درست است که در علم اصول این اصطلاح وجود دارد ولی برای کسی که پژوهش قرآنی می کند و مبنا رو قرآن قرار داده خب در قرآن که این اصطلاح خاص به کار نرفته بعد میرسیم به دوره بعد کسانی که اهل تفسیر بودند حالا در میان صحابه در میان تابعین مگر در آن زمان کلمه نسخ اصطلاح خاصی داشته؟ ابن عباس در موارد زیادی از این کلمه نسخ استفاده کرده و آیه ای رو ناسخ آیه دیگر قرار داده خب آیا ما می تونیم در اینجا اصطلاح رو رعایت نکردی؟ نه برای او این اصطلاح وجود نداشته در عصر او این اصطلاح وجود نداشته لذا مفسرین بعدی وقتی کلمه نسخ رو به کار می برند به تبع همون قدما از مفسرین بودند مثل ابن عباس »
4.2. نقد
در این بخش جناب آقای محلاتی اشکالی را به مرحوم آیتالله خویی میگیرند که با مراجعه به متن اصلی البیان مشخص میشود که اشکال وارد نیست. خلاصه ایراد آقای محلاتی این است که میگوید: در عصر نزول نسخ به معنای لغوی و عام وجود داشته و نه اصطلاحی اما آیتالله خویی این نکته را در نظر نگرفتند و به ابنعباس و تابعین و مفسرین تابع آنان ایراد اصطلاحی گرفتهاند.
اما همانطور که گفته شد جناب محلاتی سخن مرحوم آیتالله خویی را درست منتقل نکردند چراکه ایشان هم تصریح میکنند قدما با همان معنای لغوی کار میکردند و سالها بعد آن معنای لغوی به معنای اصطلاحی نقل پیدا کرد و ایراد ایشان هم به مفسرینی است که پس از نقل معنای لغوی و تبدیل آن به معنای اصطلاحی، آیاتی را منسوخ میدانند که از شرایط نسخ برخوردار نیست. نکته جالب اینکه آقای محلاتی متن عربی تصریح آیتالله خویی را میآورد ولی در هنگام ترجمه و توضیح، بخش آخر کلام ایشان را که رافع اشکال است توضیح نمیدهد. متن البیان را مرور میکنیم...
@rozaneebefarda
ادامه👇
فقه مالی کردن آموزه های انحرافی روشنفکری الحادی/سکولار
نقدی بر درس گفتارهای اخیر سروش محلاتی
[صفحه 10از10]
«...و لكنّ كثيرا من المفسرين و غيرهم لم يتأملوا حق التأمل في معاني الآيات الكريمة، فتوهموا وقوع التنافي بين كثير من الآيات، و التزموا لأجله بأن الآية المتأخرة ناسخة لحكم الآية المتقدمة، و حتى أن جملة منهم جعلوا من التنافي ما إذا كانت إحدى الآيتين قرينة عرفية على بيان المراد من الآية الأخرى، كالخاص بالنسبة إلى العام، و كالمقيد بالإضافة إلى المطلق، و التزموا بالنسخ في هذه الموارد و ما يشبهها، و منشأ هذا قلة التدبر، أو التسامح في إطلاق لفظ النسخ بمناسبة معناه اللغوي، و استعماله في ذلك و إن كان شائعا قبل تحقق المعنى المصطلح عليه، و لكن إطلاقه- بعد ذلك- مبني على التسامح لا محالة.»(خویی، بدون تاریخ، صص 286–285) آیتالله خویی در این فقره میفرمایند بسیاری از مفسرین بدون تأمل و به صرف تنافی بدوی و حتی در مواردی که یک آیه قرینه عرفی برای بیان مراد در آیه دیگر بوده قائل به نسخ شدند و منشأ این اشتباه، قلة تدبر یا تسامح در اطلاق لفظ نسخ به خاطر معنای لغوی آن است.
جناب آقای سروش تا اینجا را توضیح میدهند اما آیتالله خویی در ادامه میفرمایند:
«اگرچه معنای لغوی قبل از تحقق معنای اصطلاحی شایع بوده است ولی اطلاق معنای لغوی بعد از نقل به معنای اصطلاحی تسامح است.»
بنابراین روی سخن آیتالله خویی با امثال ابن عباس و تابعین و مفسرینِ تابع آنها نبوده که جناب سروش محلاتی به آیتالله خویی ایراد میگیرد و میگوید:
« در میان صحابه در میان تابعین مگر در آن زمان کلمه نسخ اصطلاح خاصی داشته؟ ابن عباس در موارد زیادی از این کلمه نسخ استفاده کرده و آیه ای رو ناسخ آیه دیگر قرار داده خب آیا ما می تونیم در اینجا اصطلاح رو رعایت نکردی؟ نه برای او این اصطلاح وجود نداشته در عصر او این اصطلاح وجود نداشته لذا مفسرین بعدی وقتی کلمه نسخ رو به کار می برند به تبع همون قدما از مفسرین بودند مثل ابن عباس»
بلکه سخن مرحوم خویی مربوط به دورانی است که لفظ نسخ نقل معنایی پیدا کرده و در میان اندیشمندان علوم قرآنی و مفسرین معنای اصطلاحی خاصی پیدا کرده است و ایشان در این فضا میگوید که اگر مفسر یا اندیشمند علوم قرآنی نسخ را به معنای لغوی به کار برد استعمال تسامحی کرده است.
@rozaneebefarda
الکاظمی؛ نخست وزیر #بیت_مرجعیت_اعلا
مروری بر ماموریت مرد مرموز و هزارچهره متمایل به آمریکا
اختصاصی
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
🔸الکاظمی از چهره های سیاسی دست آموز آمریکاییهاست که پیش از انتخابش به نخست وزیری، حرف و حدیث های زیادی در مورد پیشینه سیاسی اش وجود داشت.
قدرمتیقن تمام آن پچ پچ های سیاسی، آمریکایی بودن الکاظمی بود.
🔸انتخاب الکاظمی نتیجه فرایند #آشوب و بلوا در عراق بود که با مدیریت مستقیما آمریکاییها شکل گرفت و در کوتاه زمانی به نحوی وحشتناک توسعه یافت.
بعد از مواضع مثبت و کارنامه قابل دفاع و دوراندیشانه #عبدالمهدی، آمریکا زیر میز زد و شوربختانه #بیت_مرجعیت نیز به جای حمایت از نخست وزیر قانونی، پشت سر آشوبگران قرار گرفت و روند سقوط دولت عبدالمهدی را تسریع کرد.
🔸شهادت سردار سلیمانی موجب شد ماجرای عراق پیچیده تر از هر زمان دیگری شود و خط سیر سریع حوادث موجب شد آمریکاییها با فعال سازی دوباره کانون های شورش و آشوب، با سواستفاده از موقعیت، بازی صد درصد باخته را به نفع خود برگرداند.
آنان با یک ترفند ساده سیاسی توانستند روند تحولات را ۱۸۰ درجه به نفع خود تغییر دهند؛ به اضطرار رساندن مردم و نخبگان مذهبی و سیاسی برای ایجاد #تغییر(بخوانید تسریع در سقوط دولت عبدالمهدی) از یک سو و پیشنهاد گزینه های بدنام و خیانت پیشه که بر رد آنان اجماع وجود داشت، موجب شد همه طرفهای موثر در عراق، از #بیت_مرجعیت گرفته تا سران احزاب و نخبگان سیاسی، به گزینه مرموزی چون الکاظمی، راضی شوند. مقاومت نیز در عمل انجام شده قرار گرفت.
🔸آمریکاییها به مرگ گرفتند که به تب راضی شویم و حالا بازیگر هزارچهره ای چون الکاظمی بر عراق مسلط شده و پیش بینی می شود به دلیل اتخاذ راهبرد پیچیده و توام با #ابهام_استراتژیک(شاخصه اصلی اعتدالگرایان)، تا سالها در راس هرم قدرت در عراق باقی بماند و دقیقا همین نکته موجب میشود که ایران نتواند خط مقاومت در عراق را همچون گذشته بازسازی کند. ضمن آنکه باید الکاظمی را چون استخوان لای زخم تحمل کند!
🔸بازکاوی پیشینه تحولات منتهی به انتخاب الکاظمی ثابت میکند که نقش بیت مرجعیت اعلای عراق، مهم ترین عامل داخلی در سقوط عبدالمهدی و روی کار آمدن الکاظمی بوده است.
و دقیقا به همین دلیل الکاظمی را باید نخست وزیر بیت مرجعیت برشماریم و کارنامه او خواه ناخواه به کارنامه سیاسی بیت مرجعیت گره خورده است.
🔸اکنون ایران در سطوح مختلف در حال تدبیر امور با توجه به شرایط جدید در عراق است و آنگونه که قبلا در لبنان تجربه شده و همانطور که روی کارآمدن عناصر غرب اندیش همچون خاتمی و روحانی، نتوانسته روند کلی انقلاب اسلامی را تغییر دهد یا متوقف سازد(گرچه هزینه های مادی و معنوی فراوانی بر انقلاب و نظام و مردم تحمیل کردند)، در عراق نیز هدایت های رهبری حکیم انقلاب اسلامی و انشالله همراهی شخص مرجع اعلا و مقاومت و خاصه کادر راهبری نیروی همیشه سرافراز قدس و فرمانده دوراندیش آن، نخواهند گذارد روند حوادث از کنترل خارج شود و حتما در آینده نه چندان دور، عراق بیش از پیش به نقش موثرش در محور مقاومت بازخواهد گشت. انشاالله.
@rozaneebefarda
روزنه
مجیزنامه #خبرگزاری_فارس برای رژیم فاسد پهلوی [صفحه ۱ از ۲] مهدی نقیبی اختصاصی روزنه @rozaneebefar
بازتاب دیدگاه های مخاطبان روزنه/1
[امضاء محفوظ]
با عرض احترام و تشکر از مطالب خوبتان. نسبت به« مجیزنامه #خبرگزاری_فارس برای رژیم فاسد پهلوی» خواستم بگویم که این فیلم می خواهد کاخ سفید یا کاخ ملت را تشریح کند که اقامتگاه انسان های فوق العاده کثیفی بوده(اگر بشود گفت انسان) و این که انتقادی از آنها نکند بعید نیست چراکه درمقام تشریح کاخ است نه قضاوت کارهای آنها.
نسبت به این عبارت:« متاسفانه چیزی که در این کلیپ، شاهد هستیم، این است که انگار هنوز در دوران رژیم پهلوی به سر میبریم و بعد از گذشت 42 سال از سال 57، خبر پیروزی انقلاب اسلامی به این کاخ نرسیده و قصدشان این هست که مجد و عظمت و شخصیت فرهنگی خاندان پهلوی، خصوصا فرح دیبا را بیان شود.»
باید بگویم بنده چنین چیزی را از این فیلم نفهمیدم. البته بنده از قصد آن فیلم ساز یا خبرنگار، خبری ندارم و نمی توانم اظهار نظر کنم لکن نمی توانستم از این فیلم این گونه که فهمیده شده، بفهمم. به علاوه باید بگوییم منظور از فرهنگ در این جا چیست؟ اگر منظور از فرهنگ، خوش سلیقه بودن است، خب این سخن درست است که یک شخص با سلیقه این ها را تهیه کرده. اما خوش سلیقه بودن که در اسلام کمالی نیست و در جامعه نیز کمالی حساب نمی شود که تالی فاسد داشته باشد.
نسبت به این عبارت:« خانمی که راوی هست، در همه جا با احترام بسیار از شاه و فرح یاد کرده و با ذوق زگی بسیار، از سلیقه زیبا و ارزشمند خاندان پهلوی تعریف و تقدیر کرده است!» باید بگویم با آن خانم با احترام از محمد رضا پهلوی و همسرش سخن می گفت اما با احترام بسیار نه. و بنده تقدیری از آن سلیقه های واقعا زیبا را ندیدم.
نسبت به این عبارت:« با انسانهایی «برجسته» و «علم دوست» و «هنرشناس» و «دارای ذوق سلیم» مواجه هستیم که از برجسته ترین هنرمندانان نقاش، معمار، فرش باف و... را از ایران و سراسر دنیا گرد آورده بودند و حاصل آن همه تلاش به این زیباییها، منتهی گردید.
در این کلیپ نتیجه ای که از رژیم پهلوی به نمایش گذاشته، هر انسانی را به وجد وا میدارد و تحسین هر کسی را بر می انگیزد.»باید بگویم که بنده از این فیلم علم دوستی را از این خاندان نفهمیدم گرچه هنرشناس و دارای ذوق سلیم را فهمیدم لکن خب این واقعیت است که این آدم های کثیف خوش سلیقه بودند.
نسبت به این عبارت:« انگار درباره چنین خاندان به دور از فرهنگ پهلوی سخن نمیگوید» باید بگوییم اگر منظور از فرهنگ، سبک زندگی درست است، بله آن شاه و همسرش و ... بویی از فرهنگ نبرده اند لکن اگر منظور از فرهنگ سلیقه است، خب آن ها باسلیقه بودند و باسلیقه بودن در واقع حسنی حساب نمی شود.
به نظر این حقیر می رسد که این بیشتر انتقاداتی که به خبرنگار و خبرگزاری وارید ساخته شده در این جا، مورد نداشته باشد.
@rozaneebefarda