eitaa logo
روزنـــه ی سـیاست
2.9هزار دنبال‌کننده
21.1هزار عکس
14.8هزار ویدیو
157 فایل
 «لا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ» 📡 اهداف «کانال»: 💢 نشر اخبار روز . 💢 تقویت جبهه ی انقلاب. 💢 تبیین و تحلیل مسائل روز .  💢 حمایت حداکثری از دولت انقلابی. گروه: https://eitaa.com/joinchat/1543372820C342ac9bb97
مشاهده در ایتا
دانلود
f. sh: آقای ، سلام علیکم✋ خسته نباشید... ◾️از محصر شما عذرخواهی میکنم ، ولی با پست و نامه و تلفن و کبوترِ نامه‌رسان نمی‌شود برای تجمع و اغتشاش و عملیات تروریستی فراخوان داد!!! ◾️خواستم بگویم این فراخوان ها در بستر لجن‌گرام های صهیونیستی - آمریکایی صادر میگردد و هر روز از مردم و حافظان امنیت ما خون میگیرد! ◾️و خواستم تشکر ویژه‌ای داشته باشم از شما و برخی نمایندگان مجلس بابت تلاش‌هایتان برای رفع فیلترینگِ این پیامرسان ها! ◾️خدمت عزیزان زحمتکش در شورای عالی فضای مجازی و مخصوصا دبیرِ انقلابی آن ، آقای نیز خسته نباشیدی دیگر عرض میکنم بابت رها سازی دوباره‌ی فیلترشکن ها! والسلام علیکم و رحمة •{جبهه تحول گران 28 خرداد 🇮🇷}• Join ↯ ⭕️ @Tahavolgaran28Khordad
🔥کد ققنوس رو بذارید کنار حرفای امروز مادر کیان.... ✍پیش از آنکه کیان قربانی تروریسم خیابانی شده باشد، مادر کیان قربانی شده است. 🍃🌹ــــــــــــــــــ
مشاهدات عینی پژوهشگر و مستند ساز از ایذه 🗓 اهواز: ۱۴۰۱/۸/۲۹ 🔹️رفتم بیمارستان شهید بقایی اهواز. سیدعادل شریفی بسیجی اهوازی که به ایذه اعزام شده بوده. در چند متری ماشین خانواده کیان در خیابان حافظ‌جنوبی گلوله می‌خورد. 🔹️چند دقیقه قبل از تیراندازی به ماشین خانواده کیان: «شدت آتش زیاد بود. ۲۲نفر بودیم. من پینت‌بال داشتم. بقیه‌ هم لانچر (پرتاب گاز‌اشک‌آور) و وینچستر. سرچهارراه هلال‌احمر داد می‌زدم به ماشین‌ها که نرید نرید... حتی به یکیشان که گوش نکرد فحش دادم! چند متری از بچه‌ها جدا شدم و رفتم جلوتر. یکهو گلویم سوخت. گلوله سابیده بود. از پشت افتادم. بردنم به ساختمان هلال‌احمر. چند‌متر آن‌طرف‌تر. 🔹️آمبولانس نمی‌آمد. یک‌ساعت و نیم بعد، دو تا از بچه‌ها لباس شخصی تنم کردند و با پژوه بردنم بیمارستان. گلویم را پاسمان کردند تا به اهواز اعزام شوم. یکهو راننده آمبولانس داد زد این پاسداره! مهاجمان بیمارستان را قرق کرده بودند. 🔹️ریختن سرم؛ با چاقو، سنگ، چوب و... بنزین ریختند روی‌ سرم که آتشم بزنند که از بیمارستان فرار کردم. اما ۳۰-۴۰نفر دنبالم. هر چند دقیقه گیرم می‌آوردند می‌زدند و دوباره از دستشان فرار می‌کردم. لباسی تنم نمانده بود. چند چاقو به کمر و پایم خورده بود. دندان‌هایم شکسته، لبم پاره، گلویم هم که تیرخورده بود. 🔹️سه ساعتی در خیابان‌ها کتک می‌خوردم و فرار می‌کردم. تمام تنم پر خون بود. تا اینکه رفتم پشت یک تراکتور مخفی شدم. یک ساعت بعد رفتم در خانه‌ای و ازشان لباس گرفتم و بزور کشان کشان خودم را به مقر بسیج رساندم...» 🔹️دختر سه‌ساله‌ای کنارش نشسته. جوری که دخترش نشنود، با بغض می‌گوید شب سختی بود...
خواهر گفته شب کشته شدن كيان پیرفلک من اونجا بودم! داداشم اونجا نبود! هیچکدوم از معترضان هم اسلحه نداشتند فقط یک سری چوب داشتند که آتش بزنند😐 خجالت نکش! بگو داداشت که قدر یک کلانتری به خودش مهمات وصل کرده بوده میخواسته برای حفظ امنیت به پلیس کمک کنه!😏 ✍میثم ایرانی 🆔@Jebheyemottahed