eitaa logo
روزنـہ‌ی آگاهـی
26.3هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
9.1هزار ویدیو
52 فایل
اینجا ، یک سنگـرِ رسانه‌ای و ما ، افـسـرانِ جـنـگِ نـرم #ڪپی‌آزاد • ادمین: @Moh774 • تبادل و تبـلیغات : ـ https://eitaa.com/joinchat/309461009C668c903e99 • - همسرداری : @hamsardari74 - سروش: Sapp.ir/rozaneyeagahi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 🔵تفاوت‌ها را قبل از ازدواج خوب ببینید! 🌹🍃زندگی کردن زیر یک سقف یک واقعیت است و با شخصیت‌های واقعی زن و شوهر سر و کار دارید بنابراین جایی برای رویا پردازی نیست. 🌹🍃*شناخت درست از تفاوت‌ها و شباهت های بین دختر و پسر و خانواده های آنها کمک می کند تا با شناخت از این تفاوت ها با دید باز تر و آگاهانه تر تصمیم گیری کنید. 🌹🍃*در تصمیم گیری قبل از ازدواج باید به تفاوت ها و بعد از ازدواج بیشتر به شباهت هایشان اهمیت بدهید، زیرا توجه به تفاوتها، به انتخاب عاقلانه کمک می کند و اهمیت دادن به شباهت ها بعد از ازدواج، موجب محکم شدن ارتباط و صمیمیت زن و شوهر می شود. 🌹🍃*متاسفانه این روند در بین افراد جوان در آستانه ازدواج و افراد متاهل برعکس است یعنی فرد قبل از ازدواج در دریایی از احساسات و دلباختگی غرق می‌شود و بعد از ازدواج خود را در بین ناکامی ها و تفاوت های بسیار، ناامید و خسته می بینند. ✅ 👈اینجا کلیک کنید👉
🔸 🔹پیرمردی در دامنه کوه‌های دمشق هیزم جمع می‌کرد و می‌فروخت تا مایحتاج زندگی را برطرف کند 🔹روزی حضرت سلیمان پیرمرد را در حال جمع آوری هیزم دید تصمیم گرفت تغییری در زندگی پیرمرد به وجود بیاورد او یک نگین قیمتی به پیرمرد داد که بفروشد تا شاید زندگی‌اش بهبود یابد 🔹پیرمرد تشکری کرد و بسوی خانه روان شد وقتی به خانه رسید نگین قیمتی را به همسرش نشان داد همسرش بسیار خوشحال شد و نگین را در نمکدانی گذاشت اما ساعتی بعد به کلی فراموش کرد که نگین را کجا گذاشته 🔹زن همسایه که به نمک احتیاج پیدا کرده بود به خانه آنها رفت و زن نمکدان را به او داد اما وقتی زن همسایه به خانه‌اش رفت و چشمش به نگین افتاد نگین را نزد خود مخفی کرد 🔹پیرمرد از اینکه نگین گم شده بود بسیار مأیوس شد و از دست همسرش بسیار ناراحت و عصبانی و زن پیرمرد هم گریه می‌کرد که چرا نگین را گم کرده‌ام 🔹چند روز بعد پیرمرد به طرف کوه رفت آنجا دوباره با حضرت سلیمان روبرو شد و جریان گم شدن نگین را گفت حضرت سلیمان نگین دیگری به او داد و گفت احتیاط کن که این را هم گم نکنی 🔹پیرمرد تشکر کرد و خوشحال به خانه رفت در میانه راه نگین را از جیب خود بیرون آورد و بالای سنگی گذاشت و خودش چند قدم دورتر نشست تا نگین را خوب ببیند و لذت ببرد 🔹در این وقت ناگهان پرنده‌ای نگین را به منقار گرفت و پرواز کرد و رفت 🔹پیرمرد هرچه دوید و هیاهو کرد فایده نداشت تصمیم گرفت چند روز از خانه بیرون نرود 🔹بعد از چند روز همسرش گفت برای خوراک چیزی نداریم تا کی در خانه می‌نشینی؟ 🔹پیرمرد دوباره به طرف کوه رفت و هیزم جمع آوری کرد که باز هم صدای حضرت سلیمان را شنید و دید که حضرت ایستاده و با حیرت بسوی او می‌نگرد 🔹پیرمرد باز قصه نگین را تعریف کرد که پرنده آن را ربود حضرت سلیمان به او گفت: می‌دانم که تو به من دروغ نمی‌گویی ایرادی ندارد بیا این نگین از هر دو نگین قبلی گرانبهاتر است بگیر و مراقب باش که این را گم نکنی و حتماً آن را بفروش تا شاید در حال و روزت تغییری بوجود آید 🔹پیرمرد قول داد که آن را به قیمت خوب بفروشد پشته هیزم خود را گرفت و بسوی خانه حرکت کرد در مسیر خانه پیرمرد رودخانه‌ای بود هنگامی که به رودخانه رسید خواست تا کمی استراحت کند و نفس تازه کند نگین را از جیب خود بیرون آورد که در آب بشوید، ناگهان نگین از دستش سُر خورد به دریا افتاد اما هر چه کوشش کرد و در آب غواصی کرد چیزی بدستش نیامد 🔹با ناراحتی و عجز تمام به خانه برگشت و دیگر از ترس حضرت سلیمان به کوه نمی‌رفت 🔹همسرش به او اطمینان داد که صاحب نگین هر کسی که هست تو را بسیار دوست دارد اگر دوباره او را دیدی تمام قصه را برایش بگو من مطمئن هستم به تو چیزی نمی‌گوید 🔹پیرمرد با ترس به طرف کوه رفت پشته هیزم را جمع آوری و به طرف خانه روان شد که ناگهان حضرت سلیمان را دید پشته هیزم را به زمین گذاشت و دوید و فرار کرد 🔹حضرت سلیمان خواست تا مانعش شود اما فرستاده خدا جبرئیل آمد و به او گفت: ای سلیمان خداوند می‌گوید که تو چه کسی هستی که می‌خواهی حالت بنده مرا تغییر دهی و مرا فراموش کرده‌ای 🔹حضرت سلیمان با سرعت به سجده رفت و از اشتباه خود معذرت خواست 🔹خداوند به واسطه جبرئیل به حضرت سلیمان گفت: تو حال بنده مرا نتوانستی تغییر دهی، حال ببین من چگونه اینکار را انجام می‌دهم 🔹پیرمرد که با سرعت بسوی قریه روان بود با مرد ماهیگیری روبرو شد! ماهیگیر به او گفت ای پیرمرد من امروز ماهی بسیاری گرفته‌ام بیا چند ماهی به تو بدهم پیرمرد ماهی‌ها را گرفت و برایش دعای خیر کرد 🔹همسرش وقتی شکم ماهی‌ها را پاره کرد در شکم یکی از ماهی‌ها نگین را یافت و به شوهرش مژده داد که نگین پیدا شده است 🔹شوهر با خوشحالی به او گفت تو ماهی را نمک بزن من به کوه می‌روم تا هیزم بیاورم 🔹هنگامی که زن نام نمک را شنید ماجرای نگین اول نیز به یادش آمد که در نمکدان پنهان کرده بود سریع به خانه همسایه رفت و ماجرا را برای او تعریف کرد 🔹وقتی که زن همسایه صحبت‌های زن را شنید ملتمسانه عذرخواهی کرد و نگینش را آورد و گفت: نگینت را بگیر من خطا کردم خواهش می‌کنم به شوهرم چیزی نگو چون او شخص پاک نفسی است اگر خبردار شود مرا از خانه بیرون خواهد کرد 🔹از آن طرف پیرمرد در جنگل که بالای درختی رفته بود تا شاخه خشک شده‌ای را قطع کند ناگهان چشمش به نگین قیمتی در آشیانه پرنده افتاد با خوشحالی نگین را گرفت و به خانه آمد 🔹فردای آن روز پیرمرد به بازار رفت و هر سه نگین را به قیمت بالایی فروخت 🔹حضرت سلیمان علیه‌السلام که تمام ماجرا را به چشم می‌دید یقین یافت که بنده حالت بنده را نمی‌تواند تغییر دهد مگر آنکه خداوند بخواهد 👈اینجا کلیک کنید👉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️شهید احمد کاظمی پشت بیسیم: الهے همه ارتش عراق فدات بشن 👈اینجا کلیک کنید👉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 نظر جالب همسر شهید «باکری» پس از اعلام خبر شهادت 🔹رسول ملاقلی پور: حمید باکری آنقدر درگیر جنگ بود که فرصت نمی‌کرد بخوابد. 🔹همسر شهید حمید باکری: وقتی خبر دادند حمید شهید شد شاید تعجب کنید گفتم بهتر، الحمدالله، بالاخره خوابید. ─═════۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰═════─ ✍شهدا اینجوری کار کردن تا نظام و انقلاب به اینجا رسید • واقعا ما چقدر کار کردیم؟!🤔 👈اینجا کلیک کنید👉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫وقتی خونِ اثر می گذارد 🎥 پلیس هند عکس سردار سلیمانی را در یکی از خانه‌های کشمیر می‌سوزاند، مردم کاری می‌کنند که پلیس با دست خودش در شهر عکس سردار دل‌ها را بچسباند 👈اینجا کلیک کنید👉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 متاسفانه دختر هندی رو کشتن و به شهادت رساندن بدلیل حفظ حجاب😞😞😭 شهادت فجیح و مظلومانه یک دختر هندی بخاطر 💔🚶🏽 🖐🏾خداوند دل و وجود هرکسی را که به نور خودش روشن کند، هیچ کس نمی‌تواند آن را خاموش کند.... و این بسیار واضح است که اگر کسی دینش رو از من و شما و این و اون بگیره،،، ب محض اینکه یک لغزش از ما ببینه دینش کلا زیر رو میشه..... ولی آن کسی ک دینش را از کتاب و سنت اهل بیت علیهم السلام گرفت،،، حتی کوه ها هم اگر مثل پنبه زده بشوند‼️‼️ در دین او کوچکترین خللی ایجاد نمیشه🙌🏾 ⚠️هشدار‼️دارای‌تصاویر‌خشن🔞🚫 👈اینجا کلیک کنید👉
📸 «لشکر دشمن‌شکن» روی دیوارنگاره میدان ولیعصر(عج) 🔹همزمان با چهلمین سالگرد تشکیل لشکر محمد رسول‌‎الله(ص) از دیوارنگاره جدید میدان ولیعصر(عج) با شعار «لشکر دشمن‌شکن» رونمایی شد. 👈اینجا کلیک کنید👉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥میلاد منحصر بفرد امام حسین علیه السلام ✍حجت الاسلام عالی ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ 👈اینجا کلیک کنید👉
━━━━•⊰❀❀•🍃🌺🍃•❀❀⊱•━━━━ سر ناموس دهم گردن خود را به طناب رگ ناموس پرستی ز ابالفضـــــل دارم ‌‌👈اینجا کلیک کنید👉
🌟شب میلاد علمدار حسین اسٺ ✨میلاد گل فاطمہ سردار حسین اسٺ 🌟لبخند بہ لب‌هاے مَلڪ، گل ڪند هر دم ✨زیرا همہ دم خنده بہ رخسار حسین اسٺ ✨💐 (ع)✨💐 ✨💐 👈اینجا کلیک کنید👉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ | نقطه مقابل 🔻 رهبر انقلاب، در دیدار اخیر: سفارش من به جوانهای عزیزمان این است که امروز ببینند دشمن در چه خطّی حرکت میکند، دشمن چه چیزی را هدف گرفته، نقطه‌ی مقابل آن را عمل کنند و حرکت کنند. 👈🏻 دشمن این دو راه را در پیش گرفته: دشمنیِ اقتصادی، دشمنیِ رسانه‌ای 🔺 در مقابل اینها باید بِایستند؛ ملّت ایران باید در مقابل این دو حرکت بِایستد. 👈اینجا کلیک کنید👉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید | مثالی زیبا از مدل کار برخی در ⁉️ برنامه روزانه سردار سلیمانی چه بود؟ اگر بشنوید روزی ۱۲ساعت می‌خوابید چه می‌کنید؟!! ♨️ تمام دشمنان ۱۲۴هزار پیامبر و ۱۴معصوم به میدان آمده‌اند؛ ❌ اما عده‌ای هنوز جهاد را جدی نگرفته‌اند! 🔶 برشی از سخنرانی 👈اینجا کلیک کنید👉
˼🦋 ⸀ ˼🌱⸀ خونَش طبقہ‌یِ چهارم یہ مجتمع بود؛ و آسانسور هم نداشت! دفعہ اول کہ رفتم، دیدم تمام پلہ‌ها رنگ‌ آمیزی شده! خیلی خوشم اومد. گفت: خودم ایـن پلہ‌ها رو رنگ‌ زدم، کہ وقتی خانمَم میره‌ بالا کمتر خستہ بشہ.🙂♥️ "شهیدِ عزیز، کمکمون کن✨" 👈اینجا کلیک کنید👉
دستش رو محکم گرفتم... گفتم بحثو عوض نکن! این سوختگی روی دستت چیه هادی؟! خندید سرش رو پایین انداخت گفت: یه شب شیطون اومد سراغم منم اینجوری ازش پذیرایی کردم شهید محمد هادی ذوالفقاری🌷 👈اینجا کلیک کنید👉
°<🦋🍭>° 🌟وقتی داری روزهای سختی رو میگذرونی متعجبی که پس خدا کجاست ....! اینو همیشه یادت باشه که .... استاد موقع امتحان سکوت میکنه ...🍀 👈اینجا کلیک کنید👉
~🕊 به‌همه‌مقدساتتون‌قسم هرچادری‌بهشتے‌نیست...‼️ هرریشویے ‌حزب‌اللهےنیست🖐🏻 هرآخوندۍ‌انقلابے‌نیست...🚫 هرسپاهے ‌سلیمانے‌نیست...⚠️ 🖐🏻 👈اینجا کلیک کنید👉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖐 🔴 دوران بزن در رو تمام شده.... 🔥صهیونیست‌ها بدونند از این به بعد یه نفس راحت نخواهند کشید🚀 👈اینجا کلیک کنید👉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 پدر و‌ مادر ها بشنوند! توصیه به والدین در خصوص ازدواج فرزندان جوان 👈اینجا کلیک کنید👉
═••⚬(🌺)⚬••══••⚬(🌺)⚬••═ ✍روزی مردی بغدادی از بهلول پرسید: جناب بهلول من چه بخرم تا منافع زیاد ببرم؟ بهلول جواب داد: آهن و پنبه. آن مرد با سرمایه خود مقداری آهن و پنبه خرید و انبار نمود و پس از چند ماه فروخت و سود فراوانی برد و ثروتمند شد. مدتی بعد آن مرد باز هم به بهلول برخورد؛ این بار به او گفت: «بهلولِ دیوانه» من چه بخرم تا منافع ببرم؟ بهلول این بار گفت پیاز و هندوانه بخر. آن مرد این بار با تمام سرمایه خود پیاز و هندوانه خرید و انبار نمود؛ پس از مدت کمی تمام پیاز و هندوانه‌های او پوسید و از بین رفت و ضرر فراوانی کرد. فوری به سراغ بهلول رفت و به او گفت بار اول که با تو مشورت نمودم، گفتی آهن بخر و پنبه ، که سود زیادی بردم؛ ولی دفعه دوم این چه پیشنهادی بود که کردی؟ تمام سرمایه من از بین رفت! بهلول در جواب آن مرد گفت روز اول مرا صدا زدی آقای شیخ بهلول! و چون مرا شخص عاقلی خطاب نمودی من هم از روی عقل به تو دستور دادم؛ ولی دفعه دوم مرا بهلول دیوانه صدا زدی، من هم از روی دیوانگی به تو دستور دادم. مرد از رفتار و بی‌ادبی که در زمان پولدار بودن داشت خجل شد و رفت. از خدا جوییم توفیق ادب بی ادب محروم ‌ماند از لطف رب ! بی ادب تنها نه خود را داشت بد بلکه آتش بر همه آفاق زد .. 👈اینجا کلیک کنید👉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ رفع نحوست و سنگینی خانه با روضــــــــــــه و نمــــــــازشــــــب 👈اینجا کلیک کنید👉
🔰 خاطره‌ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از روایت مرحوم آیت‌الله خوشوقت درباره مکاشفه‌ی یکی از علما 📝رهبرانقلاب: خدا رحمت کند، مرحوم آقای خوشوقت میگفت یک عارفی در دید که آنجا یک سکوی بلندی است، این جوانها همین طور می‌آیند و با یک جست میپرند روی آن سکو. این عارف مکرر پرید و هر کار کرد نتوانست و افتاد زمین. بعد ملتفت شد که آنها هستند و این پیر است. 🔹در عالم معنویت هم همین است، در سلوک هم همین است، در مشاهده‌ی رؤیت الهی و جمال الهی هم همین است؛ آنجا هم آمادگی جوان بیشتر است، بهتر میتواند پرواز کند و میتواند راههای بلند را بپرد. پیرها تا بیایند به خودشان بجنبند وقت گذشته و بعد هم توانشان اجازه نمیدهد. الحمدلله این مفاهیم در دل شما جوانها روییده. ۹۵/۸/۱۹ 👈اینجا کلیک کنید👉