هدایت شده از کانال خطبا مدیا
لله بریم کنار بدن غرق به خون عباس، آمد کنار بدن برادر، نشست سر برادر را به دامن گرفت، خونهای چشمانش را پاک کرد صدا زد :الان انکسر ظهری، کمرم شکست... وَ قَلّت حِیلتی وَ شَمَّت بی عَدوّی پاشو دشمن دارد ، به برادرت زخم زبان می زند ، ببین دشمن دارد هلهله می کند...
اما از بس بدن برادر قطعه قطعه شده امام حسین نتوانست به خیمه بیاورد سکینه و بچه ها منتظرند یک وقت دیدند امام حسین دارد می آیدیک دست عنان ذوالجناح را گرفته ، یک دست به کمر گرفته ، صدای ناله اهل حرم بلند شد (مجسم کن منظره را) سکینه صدا می زند : بابا ،عمو چه شده ، عزیز فاطمه آمد جلوی خیمه اباالفضل ، دست برد عمد خیمه را کشید . یعنی زینبم ، دخترم ، دیگر این خیمه علمدار ندارد .
کنارعلقمه بابا چه دیدی
عمود خیمه را از چه کشیدی...
🆔 @menbariha
#روضه_شب_تاسوعا
#روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
یادم ز وفای اشجع الناس آید
وز چشم ترم سوده ی الماس آید
آید به جهان اگر حسین دگری
هیهات برادری چو عباس آید
گفت در عالم خواب خدمت امام زمان رسیدم ، دیدم نامه هایی جلوی آقاست ، آقا نامه ها را بعد از خواندن به کناری می گذارند . اما بعضی نامه ها را می خواندند و به چشم می گذاشتند از آقا پرسیدم ، آقا این نامه ها چیه ؟
فرمودند : این نامه ها حاجات محبّان ماست که به امام زاده ها متوسل شده اند . پرسیدم : آقا جان چرا بعضی از این نامه ها را به چشم می گذارید .
فرمودند :آخر این نامه ها ، سفارش شده عمویم عباسه...
سردار سپاه کربلایی عباس
در رزم چنان شیر خدایی عباس
از خیمه صدای العطش می آید
طفلان نگرانند که کجایی عباس
همه رفتند، ابا الفضل سر پایین، آقا سینه ام تنگ شده ،آقا فرمود: عبا س با هم می رویم میدان ،رفتند، قرار گذاشتند هر کدام به آب رسید، علا مت بدهد، عبا س رسید یه نگاه کرد، آب رو آب ریخت ،مشک رو پر کرد، فریاد زد انا بن علی المرتضی، امام حسین متو جه شد، صدا زد انا بن محمد مصطفی، دست راست عبا س را بریدن ،به دست چپ داد مشک را، فریاد زد انا بن علی المرتضی، حسین گفت انا بن فاطمه الزهرا، هر چه امام صدا زد، صدای عبا س نیامد، دو دستش را قطع کردند، مشک به دندان اومد ،گفت: می گن یل عرب تویی، گفت: نا نجیب وقتی اومدی دست ندارم، گفت اگه تو نداری من دارم، چنان عمودی به فرق عبا س زد ...
چه گذشت بر امام حسین ، وقتی آمد کنار بدن غرق به خون برادر ، سر برادر را به دامن گرفت ، فرمود : اَلآن اِنکَسَرَ ظَهری ...
🆔 @menbariha
#روضه_شب_عاشورا
شب شب اشک و تماشاست اگر بگذارند
لحظه ها با تو چه زیباست اگر بگذارند
فکر یک لحظه بدون تو شدن کابوس است
با تو هر ثانیه رویاست اگر بگذارند
امشب شب جدايي حسين بن علي از خواهر ِ،سه روز ميري كربلا،حرم اباعبدالله رو زيارت ميكني،ميخواي جداشي نمي توني، من از شما ميپرسم،من و تويي كه چند روز با حرم حسين زندگي كرديم كجا، اون خواهري كه پنجاه و چند سال با خود حسين زندگي كرده...
يه مرتبه اومد جلو خيمه،صدا زد يا سكينه،يا رباب،يازينب،يا ام الكلثوم، علیکنّ مني السلام
صداي ضجه ي اهل حرم بلند شد،حضرت آرومشون كرد،ابي عبدالله فرمود: مَهلاً فَإنَّ البُکاءَ أمامَکُم آروم بگيريد،شما گريه ها در پيش داريد،الان زوده گريه كنيد...
حرفه دل زینب امشب اینه ها:
گفتم كه فراق را نبينم ديدم
آمد به سرم از آنچه ميترسيدم
اون لحظه رسيد،فرمود:خواهرم برو اون امانتي مادرم رو بيار،زينبم پيراهني كه مادرم داده بيار،آورد تقديم داداش كرد،نوشتن ابي عبدالله با نيزه اي پاره پاره اش كرد،داداش چيكار ميكني،اين يادگار مادرمه،يه حرفي زده آقا من نمي دونم با دل خواهر چه كرد،صدا زد خواهرم من اين مردم رو ميشناسم،اينها به پيراهن من هم رحم نمي كنن...
اي واي،اي واي،حسين ........
توفقط دست به زانومزن وگریه مکن
گیرم اي شاه کسی نیست، خودم نوکرتو
لحظه اي فکرکنی پیرشدم،مدیونی
درسرم هست همان شوق علی اکبرتو
من خودم یک تنه ازکرببلا می برمت
چه کسی گفته که پاشیده زهم لشگرتو
توبرایم نگرانی چه می آیدسرمن
من برایت نگرانم چه می آیدسرتو
همه رابدرقه کردي وبه میدان بردي
میروي،هیچکسی نیست به دوروبرتو
بده پیراهن خودراکه خودم پاره کنم
نمی ارزدسراین کهنه شده...پیکرتو...
امام زمان من و ببخش...
واي ازمعجرمن،معجرمن،معجرمن
واي ازپيكرتو،پيكر تو،پيكرتو
سعی ام این است ببینم بدنت را،اما
چه کنم!شمرنشسته جلوي خواهرتو
بمیرم یه موقع زینب از بالای تل نگاه کرد ... این روضه مال امشبه یه موقع نگاه کرد دید الشمر جالس علی صدر الحسین...
اینجا شمر را رو سینه حسینش دید اما بمیرم یه موقع هم نگاه کرد یه سری بالای نیزه...
سری به نیزه بلند است در برابر زینب
خدا کتد که نباشد سر برادر زینب
🆔 @menbariha
#شعر_شب_عاشورا
شب شب اشک و تماشاست اگر بگذارند
لحظه ها با تو چه زیباست اگر بگذارند
فکر یک لح