eitaa logo
متن روضه و منبر
1.2هزار دنبال‌کننده
12 عکس
4 ویدیو
378 فایل
┈••✾•🍃⚫️🌿•✾••┈┈ 🚩🔳🔳🔳 با ما همراه باشید در کانال ... 🚩 متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🔳🔳🔳
مشاهده در ایتا
دانلود
روضه ۲ 🔸آه از آن ساعت که با صد شور و شین 🔸زینب آمد بر سر قبر حسین امان از اون لحظه ای که بی بی زینب کبری وارد کربلا شد... 🔸بر سر قبر برادر چون رسید 🔸ناله و آه و فغان از دل کشید یا صاحب الزمان... تا اهلبیت به کربلا رسیدند... مثل برگهای خزان... خودشون رو از مرکب ها به زمین انداختند... هر کدوم قبر عزیزی رو در آغوش گرفت... یکی قبر علی اکبر رو بغل گرفته... یکی قبر قاسم رو گرفته... یکی کنار قبر عباس... یک مادری هم کنار قبر علی اصغر... اما بین جمعیت دیدند زینب هم داره دنبال قبر حسین میگرده... 🔸با زبانِ حال، آن دور از وطن 🔸گفت با قبر برادر این سخن 🔸السلام ای کشته راه خدا 🔸السلام ای نور چشم مصطفی داداش ببین خواهرت برگشته... 🔸بهر تو امروز مهمان آمده 🔸خواهرت از شام ویران آمده داداش نبودی ببینی.. بعد از تو با ما چه کردند... 🔸چون تو رفتی بی‌کس و یاور شدم 🔸دستگیر فرقه ی کافر شدم داداش طاقت داری بگم یا نه... 🔸بعد قتل و غارت اموال تو 🔸تاخت دشمن بر سر اطفال تو 🔸بس ‌که سیلی شمر زد بر رویشان 🔸گشت نیلی صورت نیکویشان جات خالی بود این نامردها که رحم نداشتند... چشم برادرم عباس رو دور دیده بودند... هر وقت بچه ها بهانه میگرفتند بهشون تازیانه میزدند... بهشون سیلی میزدند... بزار اینطوری بگم... 🔸 یاسها را جوهر نیلی زدند 🔸کودکان را یک به یک سیلی زدند همه بچه ها رو زدند... 🔸کودکان را یک به یک سیلی زدند داداش همه این مصیبتها یک طرف مجلس یزید یه طرف... 🔸آه از آن ساعت که از روی غضب 🔸زاده ی سفیان یزید بی‌ادب 🔸در حضور خواهر گریان تو 🔸چوب می‌زد بر لب و دندان تو داداش حسین خیلی برام سخت گذشت... مجلس یزید ملعون... وقتی نانجیب با چوب خیزران به لب و دندانت میزد... شرمنده حسین جان... نتونستم کاری کنم... آخه دستهای خواهرت رو با غل و زنجیر بسته بودند آی غریب حسین... الا لعنه الله علی القوم الظالمین. - ورود به کانال روضه - سروش 👈 sapp.ir/roze14 - ایتا 👈 eitaa.com/roze14 - تلگرام 👈 t.me/roze1
روضه ۳ 🔸عشق است کربلای تو لبیک یا حسین 🔸جان و تنم فدای تو لبیک یا حسین اربعین سیدالشهداء و... بازم اسم کربلا شده ذکر هر مجلسی... بازم دلها به سمت حرم با صفاش پر میکشه... 🔸گفتی به خلق: کیست که یاری کند مرا 🔸قربان آن ندای تو لبیک یا حسین آقا... یه روزی صدای غربتت بلند شد... کسی جوابت رو نداد... اما الان میلیون ها زائر دارند می آیند به سمت حرمت... 🔸کی میشود که آیم و از جان صلا دهم 🔸در صحن با صفای تو لبیک یا حسین 🔸احرام بسته، تلبیه گویان، کفن به تن 🔸آیم سوی منای تو لبیک یا حسین : محمد مهدی سیار بازم جا موندم آقا... کی میشه منم دعوت کنی حسین... خوش به حال اونایی که الان کربلا رسیدند... خوش به حال اونایی که الان بین الحرمینن... اونایی که رفتند میدونند... بهترین لحظه زندگی... اون لحظه ای که وارد کربلا میشی... همش سراغ حرم رو میگیری... تا نگاهت به حرم با صفاش میفته... نا خودآگاه اشکت جاری میشه... دستهات روی سینه میزاری میگی... اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَئِکَ ____________ حالا هر کی دلش کربلائی‌ شده بسم الله ... کربلا کربلا 8 🔸این دل تنگم عقده ها دارد1 🔸 گوئیا میل کربلا دارد 1 (یا حسین مظلوم) 8 🔸من که از کودکی عاشقت بوده ام2 🔸تو قبولم نما گرچه آلوده ام1 🔸ای حسین ما را کربلایی کن2 🔸بعد از آن با ما هر چه خواهی کن‌1 یا حسین مظلوم 8 (در صورتی که تسلط روی سبک زمزمه نداشتید میتوانید زمزمه را حذف کنید). ____________ یکی از زایران ابی عبدالله... جابر بن عبدالله انصاریِ ... تا رسید کربلا... با آب فرات غسل کرد... با خضوع و خشوع... اومد کنار قبر ابی عبدلله نشست... دست گذاشت رویِ قبر مبارک... سه مرتبه از سوز دل صدا زد... یا حسین... اما جوابی نیومد... صداش به ناله بلند شد... حَبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَهُ ... ؟ آیا دوست جواب دوستش رو نمیده؟ خودش جواب داد... گفت جابر... جواب سلام میخواهی... از آقایی که... بین سر و بدنش جدایی افتاده... ناله بزن یا حسین... 🔸گذرم تا به در خانه ات افتاد حسین 🔸خانه آباد شدم، خانه ات آباد حسین الا لعنه الله علی القوم الظالمین. - ورود به کانال روضه - سروش 👈 sapp.ir/roze14 - ایتا 👈 eitaa.com/roze14 - تلگرام 👈 t.me/roze1
هدایت شده از کانال ‌متن روضه
|⇦• وقتی که دید موج عطش... حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شب نهم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجیدبنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ وقتی که دید موج عطش بی حساب شد در بین خیمه همهمه‌ی آب آب شد وقتی نگاه کرد به طفل رباب و دید از فرط تشنگیش چنین غرق خواب شد شمشیر را گذاشت سپس مشک را گرفت ساقی اهل بیت چنین انتخاب شد *یعنی آقاش ابی عبدالله الان ازش خواسته شمشیرش رو زمین بذاره بره آب بیاره، میگه: سَمْعاً و طاعَتٰا* بر روی شانه های خود انداخت مشک را اذن از حسین خواست و پا در رکاب شد سوی شریعه یک نفس و با شتاب رفت پشن سرش هم اشک حرم پر شتاب شد وقتی رسید دست در آب فرات بُرد تصویر خشکی لب ارباب قاب شد *حالا به فرات رسیده...* گفت ای فرات هیج خبردار گشته ای یک قطره از تو حسرت طفل رباب شد *هرجوریه باید آب رو ببرم خیمه، من به بچه ها قول دادم آب براشون ببرم، دیگه علی اصغر جونی نداره، دیگه رقیه بی طاقت شده...* دیگر نبود جای درنگ و نشستنی *فیض ببرن شهدایی که شب عملیات گفتن رمز عملیات چیه؟ گفتن: رمز عملیات یا قمر منیر بنی هاشمِ، بی اختیار همه قمقمه های آبشون رو خالی کردن، گفتن اباالفضل نتونست آب ببره..‌* دیگر نبود جای درنگ و نشستنی پر شد که مشک از آب، زمان با شتاب شد *برگشت مشک رو پر از آب کرد، به خودش میگفت: عباس! حالا وقتشه، مادر رُشدت داده، انتظار کشیده تا بتونی غلامی حسین رو کنی، مشک رو وقتی پر کرد با یه امیدی از شریعه داره بیرون میاد* برگشت پر امید ولی در میان راه تیری رسید و حیف تمامش خراب شد خالی شد قطره به قطره امید او آبی که بود سهم سکینه سراب شد *هی به خودش میگفت: عباس! هرجور شده باید آب رو برسونی، دستش رو بریدن، هی میگفت: کاش این تیرا فقط به بدنم بخوره، با دندوناش با یه امیدی مشک رو گرفته، همش به فکر بچه های اهل خیمه است، اما یه جا امیدش نا امید شد، حس کرد داره مشک سبک میشه...* فرمود که مرا بزنید و نه مشک را خیلی در آن میان اباالفضل عذاب شد تیری به مشک و تیر دیگر هم به چشم خورد از اسب واژگون تن عالیجناب شد دستش به خاک بود و به نامردی اش زدند دیگر عمود آمد و فصل الخطاب شد اینجا حسین آمد و افتاد روی خاک آهی بلند از پسر بوتراب شد *حالا حسین اومد بالاسر علمدارش، دید دست نداره، هرکی بخواد از زمین بلند بشه باید دستش رو روی زمین بذاره، تا به حال جلوی آقاش اینطوری پاش رو دراز نکرده، هی بازوهای بریده رو روی خاک میزنه تا بلند شه... حسین اومد بالاسرش* برخیز ای پناه حسین و مخدرات برخیز که رقیه پر از اضطراب شد وقتی که خورد اسم رقیه به گوش او عباس از خجالتش آهسته آب شد در گریه میان آن دو برادر در آن میان صحبت ز گوشواره و حرف طناب شد آمد حسین و گفت سکینه عمو کجاس؟ چیزی نگفت قد خمش خود جواب شد زینب کجا به یاد اباالفضل ناله زد آن لحظه ای که وارد بزم شراب شد *هر کاری حسین داشت، با نگاهش به اباالفضل میگفت، اما حالا چه کنه با چشمی که تیر خورده، توی این همه سال رفقا! تاریخ میگه: نه جلوتر از حسین دیده، نه جلوتر از حسین راه رفته، نه جلوتر از ابی عبدالله نشسته، اما تاحالا از آقاش چیزی نخواسته، همش گفته آقا من غلام شما هستم، چون مادرش ام البنین یادش داد گفت: عزیزای من، من کنیز فاطمه ام، شما هم نوکرای بچه های فاطمه اید، اما رفقا! وقتی حسین اومد کنار بدن عباس، عباس فقط یک بار خواهش کرد، گفت: آقا! سیدی و مولای! یه خواهش ازت دارم... چیه عباسم؟ گفت: آقا! اگر میشه من رو سمت خیمه ها نبر... چرا عزیز دلم!؟ آخه از روی سکینه خجالت میکشم...* *↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
هدایت شده از [آموزش کامل روضه]
روضه ۳ 🔸عشق است کربلای تو لبیک یا حسین 🔸جان و تنم فدای تو لبیک یا حسین اربعین سیدالشهداء و... بازم اسم کربلا شده ذکر هر مجلسی... بازم دلها به سمت حرم با صفاش پر میکشه... 🔸گفتی به خلق: کیست که یاری کند مرا 🔸قربان آن ندای تو لبیک یا حسین آقا... یه روزی صدای غربتت بلند شد... کسی جوابت رو نداد... اما الان میلیون ها زائر دارند می آیند به سمت حرمت... 🔸کی میشود که آیم و از جان صلا دهم 🔸در صحن با صفای تو لبیک یا حسین 🔸احرام بسته، تلبیه گویان، کفن به تن 🔸آیم سوی منای تو لبیک یا حسین : محمد مهدی سیار بازم جا موندم آقا... کی میشه منم دعوت کنی حسین... خوش به حال اونایی که الان کربلا رسیدند... خوش به حال اونایی که الان بین الحرمینن... اونایی که رفتند میدونند... بهترین لحظه زندگی... اون لحظه ای که وارد کربلا میشی... همش سراغ حرم رو میگیری... تا نگاهت به حرم با صفاش میفته... نا خودآگاه اشکت جاری میشه... دستهات روی سینه میزاری میگی... اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَئِکَ ____________ حالا هر کی دلش کربلائی‌ شده بسم الله ... کربلا کربلا 8 🔸این دل تنگم عقده ها دارد1 🔸 گوئیا میل کربلا دارد 1 (یا حسین مظلوم) 8 🔸من که از کودکی عاشقت بوده ام2 🔸تو قبولم نما گرچه آلوده ام1 🔸ای حسین ما را کربلایی کن2 🔸بعد از آن با ما هر چه خواهی کن‌1 یا حسین مظلوم 8 (در صورتی که تسلط روی سبک زمزمه نداشتید میتوانید زمزمه را حذف کنید). ____________ یکی از زایران ابی عبدالله... جابر بن عبدالله انصاریِ ... تا رسید کربلا... با آب فرات غسل کرد... با خضوع و خشوع... اومد کنار قبر ابی عبدلله نشست... دست گذاشت رویِ قبر مبارک... سه مرتبه از سوز دل صدا زد... یا حسین... اما جوابی نیومد... صداش به ناله بلند شد... حَبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَهُ ... ؟ آیا دوست جواب دوستش رو نمیده؟ خودش جواب داد... گفت جابر... جواب سلام میخواهی... از آقایی که... بین سر و بدنش جدایی افتاده... ناله بزن یا حسین... 🔸گذرم تا به در خانه ات افتاد حسین 🔸خانه آباد شدم، خانه ات آباد حسین الا لعنه الله علی القوم الظالمین. - ورود به کانال روضه - سروش 👈 sapp.ir/roze14 - ایتا 👈 eitaa.com/roze14 - تلگرام 👈 t.me/roze1
زیارت اربعین.pdf
2.18M
📝 پی دی اف زیـارت اربعـین علیه السلام ‌ •┈┈••✾••┈┈• @ostad_khatami
هدایت شده از [آموزش کامل روضه]
بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن و یا رحیم 🔸ای غریبی که ز جد و پدر خویش جدایی ای امام‌ رضا آقا جانم... 🔸خفته در خاک خراسان تو غریب الغربایی قربون غریبیت برم‌ امام رضا... 🔸اغنیا مکه روند و فقرا سوی تو آیند 🔸جان به قربان تو شاها که تو حج فقرایی شب شهادت امام رضاست... آی اونایی که آرزوی حرم با صفاش رو دارید اما چند ساله نرفتید... ( بعد منزل نبود در سفر روحانی) امشب کبوتر دلتون رو با من همراه کنید... بریم کنار پنجره فولاد امام رضا... 🔸جان به قربان تو شاها که تو حج فقرایی فرمود اباصلت من میرم مجلس مامون... ساعتی بعد برمیگردم اگه دیدی عبا رو سرم کشیدم دیگه با من حرف نزن... بدان کارم تمامه... یا صاحب الزمان... اباصلت میگه دیدم امام رضا از مجلس مامون بیرون اومدن... عبا روی سر کشیدن... حالشون منقلبه... هی روی زمین میشینه... هی بلند میشه... وارد حجره شد... صدا زد اباصلت... درها رو ببند... میخام تنها باشم... یه گوشه ای داخل حجره... این فرش ها رو کنار زد... روی زمین نشست... مثل مار گزیده ای از شدت درد به خودش میپیچه و‌ناله میزنه... خدایا یدفعه دید یه جوانی اومده... یه گوشه ای ایستاده... اباصلت میگه اومدم نزدیکتر... عرضه داشتم... من تمام درها رو بسته بودم شما از کجا وارد شدید... فرمود اباصلت... اون خدایی که منو از مدینه تا طوس آورده... از در های بسته هم عبور میده... میگه دیدم تا این‌ آقازاده وارد حجره امام رضا شد... حضرت خوشحال شدند... از جاشون بلند شدند ... هی صدا میزدند... پسرم خوش آمدی بابا... جوانم جواد... خوش آمدی بابا... فهمیدم میوه‌ی دل امام رضا... آقام جوادالائمه است... سر بابا رو در آغوش گرفت... دارن با هم نجوا میکنن ... عجب لحظات سختیه... امام رضا داره وصیت میکنه... اما طولی نکشید... یه دفعه دیدن حضرت آرام آرام چشمانشون رو از این دنیا بستند... صدای اقا جوادالائمه به ناله بلند شد... اما خود امام رضا فرمودند... یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ همه روضه ها به کربلا ختم میشه... اگر اینجا پسر سر بابا رو در آغوش گرفت... کربلا قضیه برعکس بود... ابی عبدالله سر پسر رو در آغوش گرفت... آماده ای بگم یا نه... 🔸سپه کوفه و شام استاده 🔸به تماشای شه و شهزاده 🔸شه به روی پسرش افتاده 🔸همه گفتن حسین جان داده اومد کنار جوانش نشست... سر علی اکبرش رو به دامن گرفت... دلش طاقت نیاورد... سر جوانش رو به سینه چسباند... دید دلش طاقت نمیاره... لحظات آخره... خدایا... ابی عبدالله چکار کنه... علی اکبرش داره جلو چشماش جان میده...😭 یدفعه دیدند حسین صورت به صورت علی چسباند... هی صدا میزنه... عَلَى الدُّنْیا بَعْدَکَ الْعَفا علی جان... بابا... اُف بر این دنیا بعد از تو علی... تسلای دل ابی عبدالله... ناله بزن یاحسین... الا لعنت الله علی القوم الظالمین - ورود به کانال روضه - سروش 👈 sapp.ir/roze14 - ایتا 👈 eitaa.com/roze14 - تلگرام 👈 t.me/roze1
هدایت شده از [آموزش کامل روضه]
گریز دوم: عرضه بداریم آقا جان... یا امام رضا... شما رو مظلومانه به شهادت رسوندند... اما لحظات آخر دیگه شما تنها نبودید... وقتی چشمان مبارک رو باز کردید... سر شما روی دامن آقا جوادالائمه بود... اما دلها بسوزه برا اون آقایی که... داخل گودال قتلگاه... با لب تشنه... سر از تنش جدا کردند... امام سجاد هر کاری کرد نتونست بیاد کنار بابا... بمیرم... داخل خیمه... از شدت بیماری با صورت به زمین افتاده بود... لحظات آخر نتونست بیاد کنار بابا... اما... یک جایی دیگه اومد... کجا... اون لحظه ای که بنی اسد میخواستند بدنها رو دفن کنند اما متحیر مانده بودند... اومد صدا زد... بنی اسد.. من این بدنها رو خوب میشناسم... 🔸بنی اسد بیایید 🔸کفن با خود بیارید 🔸مگر خبر ندارید 🔸حسین کفن ندارد با دستان مبارک بدن بابا رو داخل قبر گذاشت... حالا میخواد با پدر وداع کنه... لبها رو گذاشت روی رگهای بریده حسین... 🔸اگر کشتند چرا خاکت نکردند 🔸کفن بر جسم صد چاک نکردند - ورود به کانال روضه - سروش 👈 sapp.ir/roze14 - ایتا 👈 eitaa.com/roze14 - تلگرام 👈 t.me/roze1
هدایت شده از [آموزش کامل روضه]
گریز سوم👇 آقای خوبم... جان عالم به فدای مظلومیت شما... در عالم غربت به‌ شهادت رسیدید... اما وقتی شیعیان خبردار شدن... کفن قیمتی آوردند... برای تشییع جنازه همه آمده بودند... بدن شما رو با عزت و احترام تشییع کردند... با چه عظمتی بدن مبارک دفن شد... اما لا یوم کیومک یا اباعبدالله... دلها بسوزه... برا اون آقایی که بدنش سه روز روی زمین کربلا... بدون غسل و کفن... ای خدا... کاش به همین اکتفا میکردند... صدا زدند اسبهاتون رو نعل تازه بزنید... ده نفر اونقدر با اسب روی بدن عزیز زهرا اسب دواندند... جلو چشمان بچه های حسین... جلو چشمان خانم زینب کبری... تمام استخوان ها شکست... 🔸به کربلا کفن مگر بغیر بوریا نبود 🔸مگر حسین فاطمه عزیز مصطفی نبود 🔸مگر کسی که کشته شد تنش برهنه میکنند 🔸مگر که پاره پیروهن به پیکرش روا نبود 🔸سرش به نوک نیزه ها تنش به خاک کربلا 🔸کفن برای او بجز شکسته نیزه ها نبود الا لعنت الله علی القوم الظالمين - ورود به کانال روضه - سروش 👈 sapp.ir/roze14 - ایتا 👈 eitaa.com/roze14 - تلگرام 👈 t.me/roze1
جمله حقوق مؤمن بر مؤمن الامام الرضا(ع) : إنَّ مِن حَقِّ المُؤمِنِ عَلَى المُؤمِنِ: المَوَدَّةَ لَهُ فی صَدرِهِ، وَالمُواساةَ لَهُ فی مالِهِ، وَالنُّصرَةَ لَهُ عَلى مَن ظَلَمَهُ، وإن کانَ فَیءٌ لِلمُسلِمینَ وکانَ غائِباً أخَذَ لَهُ بِنَصیبِهِ، وإذا ماتَ فَالزِّیارَةُ إلى قَبرِهِ، ولا یظلِمَهُ، ولا یغُشَّهُ، ولا یخونَهُ، ولا یخذُلَهُ، ولا یغتابَهُ، ولا یکذِّبَهُ... امام رضا (ع) :از جمله حقوق مؤمن بر مؤمن، این است که در دل، او را دوست بدارد، با مالش به او کمک برساند، او را در برابر کسى که به وى ستم کند، یارى دهد، اگر مسلمانان غنیمت و خراجى داشتند و او غایب بود، سهم او را برایش بگیرد، هر گاه درگذشت، تا قبرش او را تشییع کند، به او ستم نکند، با او دغلى نکند، به او خیانت نکند، او را وا نگذارد، از او غیبت نکند، دروغگویش نشمارد...
تفاوت مؤمن و کافر در قیامت دَخَلَ رَجُلٌ مِنَ الزَّنَادِقَةِ عَلَى أَبِی الحَسَنِ(ع) وَ عِندَهُ جَمَاعَةٌ، فَقَالَ أَبُو الحَسَنِ(ع): أَیهَا الرَّجُلُ! أَ رَأَیتَ إِن کانَ القَولُ قَولَکم ـ وَ لَیسَ هُوَ کمَا تَقُولُونَ ـ أَ لَسنَا وَ إِیاکم شَرَعاً سَوَاءً؛ لاَ یضُرُّنَا مَا صَلَّینَا وَ صُمنَا وَ زَکینَا وَ أَقرَرنَا ؟ فَسَکتَ الرَّجُلُ. ثُمَّ قَالَ أَبُو الحَسَنِ(ع): وَ إِن کانَ القَولُ قَولَنَا ـ وَ هُوَ قَولُنَا ـ أَلَستُم قَد هَلَکتُم وَ نَجَونَا؟! جماعتى در خدمت امام رضا(ع) بودند که زندیقى وارد شد. امام(ع) به او فرمود: «اگر سخن شما درست باشد ـ که نیست ـ، در این صورت، آیا نه این است که ما و شما یکسان هستیم و نماز و روزه و زکات و ایمان ما زیانى به ما نمى رسانَد؟». آن زندیق، خاموش مانْد. سپس امام رضا(ع) فرمود: «واگر سخن ما درست باشد ـ که هست ـ آیا شما به هلاکت درنیفتاده اید و ما نجات نیافته ایم؟!».
مردم زیبایی های کلام اهل بیت(ع) را می دانستند إِنَّ النّاسَ لَو عَلِموا مَحاسِنَ کلامِنا لاَتَّبَعونا. امام رضا (ع) :اگر مردم زیبایى هاى سخنان ما را مى دانستند، از ما پیروى مى کردند. معانی الأخبار: ص۱۸۰ ح۱، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۳۸۴
ذکر پابوس شما از لب باران می‏ریخت ابر هم زیر قدم‏های شما جان می‏ریخت هر چه درد است به اميّد دوا آمده بود از کفِ دست دعای همه درمان می‏ریخت عطر در عطر در ایوان حرم می‏پیچید بر سر دوش همه زُلف پریشان می‏ریخت نور در آینه‏های حَرَمت گُل می‏کاشت از نگاه در و دیوار گُلستان می‏ریخت روی انگشت همه شوق دعا پَر می‏زد از ضریح دِلتان آیه احسان می‏ریخت چشم در قاب مفاتیح تو را خط می‏بُرد روی اسلیمی لب نام تو طوفان می‏ریخت بَس که در کوچه‏ی دیدار غریب آمده بود در شبستان حرم شام غریبان می‏ریخت روز بر قامت خورشید فلک، شب در ماه نور از چشمه خورشید خراسان می‏ریخت