eitaa logo
روضه دفتری
34.3هزار دنبال‌کننده
256 عکس
14 ویدیو
9 فایل
روضه های آماده و کامل از ابتدا تا انتها بااستفاده از جملات عامیانه و کاربردی ، همراه صوت با متن مداحی نوحه با توجه به مناسبت ها لینک کانال در ایتا👇 #روضه_دفتری @roze_daftari مدیریت @khadeemeh110 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 گروه👆 •
مشاهده در ایتا
دانلود
وصیت زهرا سلام الله علیهابه آقا امیرالمومنین علیه السلام 😭😭😭 @roze_daftari روزی زهرا(ع) فرا رسیدن مرگ خود را به علی(ع) اعلام کرد و در این بین سخنانی از روی صدافت با یکدیگر گفتند، و مهرو علاقه بی پایان خویش را نسبت به هم ابراز داشتند. در این جا بود که احساسات و عواطف آن دو یار مهربان و دو همسر نمونة اسلام چنان تحریک شد که نتوانستند از گریه خودداری کنند. ساعتی را با هم گریستند و به یاد دوران کوتاه زندگی زناشویی که جهانی از صفا و مهر و علاقه و صداقت و درستی و پاکدامنی و فداکاری بود اشک ریختند و به یاد زحمات طاقت فرسا و فداکاری ها و گرفتاری های همدیگر ناله کردند، تا شاید به وسیله اشک های چشم، آتش درونی خود را که نزدیم بود کالبدشان را محترق سازد خاموش کنند. بعد از ان که گریه شان آرام تر شد، علی بن ابی طالب سر همسرش را در دامن گرفت، فرمود: ای دختر پیغمبر! هر چه میل داری وصیت کن و مطمئن باش که از وصایای تو تخلف نخواهم کرد. فاطمه(ع) به موضوعاتی وصیت نمود که در این جا به سه مورد آن اشاره می کنیم: 1- ای پسر عمو! فرزندانم یتیم می شوند، با انان مدارا کن. 2-  برای من تابوتی تهیه کن که در موقع حمل جنازه، بدنم پیدا نباشد، و طرز ساختمانش چنین و چنان نباشد. 3- مرا شبانه غسل بده و کفن کن و به خاک بسپار و اجازه نده اشخاصی که حقم را غضب کردند و اذیت و آزارم نمودند بر من نماز بخوانند یا به تشییع جنازه ام حاضر شوند.»<1> و نیز آمده که عرض کرد: برایم سورة یس بخوان! پس از ان که تمام شد، بدان که از این دنیا رفته ام!<2> آه! علی(ع) روی به سوی دیگر می گرداند تا فاطمه قطرات اشک چشمش را نبیند. این اندوه ودردی که آمیخته با مهر و محبت فاطمه بود، به صورت اشک از چشم علی جاری می شد. گریزی به کربلا آری، زهرا(ع) وصیت می کند همسر مهربانش علی(ع) در کنار بسترش قران بخواند. تا صدای قرائت قران به او آرامش دهد. چه خوش است صوت قرآن زتو دلربا شنیدنچ به رخت نظاره کردن، سخن خود شنیدن این جا صوت علی به زهرا آرامش می دهد، یک جایی هم سر بریدة حسین (ع) فراز نیزه ها برای آرامش و تسکین زینب(ع) قرآن می خواند. با زبان حال، زینب گفت با راس حسین خصم خواند خارجی ما را، اخاه قرآن بخوان <1> - بانوی نمونه ی اسلام، ابراهیم امینی، ص 190. <2>  - بحارالانوار، ج 43، ص 178. منبع: كتاب آتش در حرم کانال روضه دفتری @roze_daftari
❣﷽❣ 🍁 🍁 🌸متن زیارتنامه حضرت معصومه س 🌺چون به نزد قبر آن حضرت برسى،بالاى سررو به قبر بايست و سى‏ وچهار مرتبه اللّه اكبر و سی وسه مرتبه سبحان اللّه و سى‏ وسه مرتبه الحمد للّه بگو،آنگاه بخوان: 🌸السَّلامُ عَلَى آدَمَ صِفْوَةِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَى نُوحٍ نَبِيِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَى إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَى مُوسَى كَلِيمِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَى عِيسَى رُوحِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خَيْرَ خَلْقِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صَفِيَّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ خَاتَمَ النَّبِيِّينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ وَصِيَّ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ السَّلامُ عَلَيْكُمَا يَا سِبْطَيْ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ وَ سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ سَيِّدَ الْعَابِدِينَ وَ قُرَّةَ عَيْنِ النَّاظِرِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ بَاقِرَ الْعِلْمِ بَعْدَ النَّبِيِّ 🌺السَّلامُ عَلَيْكَ يَاجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ الصَّادِقَ الْبَارَّ الْأَمِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ الطَّاهِرَ الطُّهْرَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ التَّقِيَّ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ النَّقِيَّ النَّاصِحَ الْأَمِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ السَّلامُ عَلَى الْوَصِيِّ مِنْ بَعْدِهِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى نُورِكَ وَ سِرَاجِكَ وَ وَلِيِّ وَلِيِّكَ وَ وَصِيِّ وَصِيِّكَ وَ حُجَّتِكَ عَلَى خَلْقِكَ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ فَاطِمَةَ وَ خَدِيجَةَ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ وَلِيِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا أُخْتَ وَلِيِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا عَمَّةَ وَلِيِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ 🌸السَّلامُ عَلَيْكِ عَرَّفَ اللَّهُ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ فِي الْجَنَّةِ وَ حَشَرَنَا فِي زُمْرَتِكُمْ وَ أَوْرَدَنَا حَوْضَ نَبِيِّكُمْ وَ سَقَانَا بِكَأْسِ جَدِّكُمْ مِنْ يَدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يُرِيَنَا فِيكُمُ السُّرُورَ وَ الْفَرَجَ وَ أَنْ يَجْمَعَنَا وَ إِيَّاكُمْ فِي زُمْرَةِ جَدِّكُمْ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَنْ لا يَسْلُبَنَا مَعْرِفَتَكُمْ إِنَّهُ وَلِيٌّ قَدِيرٌ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ بِحُبِّكُمْ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِكُمْ وَ التَّسْلِيمِ إِلَى اللَّهِ رَاضِيا بِهِ غَيْرَ مُنْكِرٍ وَ لا مُسْتَكْبِرٍ وَ عَلَى يَقِينِ مَا أَتَى بِهِ مُحَمَّدٌ وَ بِهِ رَاضٍ نَطْلُبُ بِذَلِكَ وَجْهَكَ يَا سَيِّدِي اللَّهُمَّ وَ رِضَاكَ وَ الدَّارَ الْآخِرَةِ يَا فَاطِمَةُ اشْفَعِي لِي فِي الْجَنَّةِ فَإِنَّ لَكِ عِنْدَ اللَّهِ شَأْنا مِنَ الشَّأْنِ اللَّهُمَّ‌إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ تَخْتِمَ لِي بِالسَّعَادَةِ فَلا تَسْلُبْ مِنِّي مَا أَنَا فِيهِ وَ لاحَوْلَ وَ لاقُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ اللَّهُمَّ اسْتَجِبْ لَنَا وَ تَقَبَّلْهُ بِكَرَمِكَ وَ عِزَّتِكَ وَ بِرَحْمَتِكَ وَ عَافِيَتِكَ وَصَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِينَ وَسَلَّمَ تَسْلِيمايَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ 🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃 🌹🌷امام رضا (ع) : هر کس نتواند به زیارت من بیاید، برادرم را در «رى» یا خواهرم را در «قم» زیارت کند که ثواب زیارت مرا در مى‌یابد. (زبدة التصانیف، ج. ۶، ص. ۱۵۹، به نقل از کریمه اهل بیت، ص. ۳) @roze_daftari ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
روضه حضرت معصومه سلام الله علیها زهرا سلام الله علیها حسن علیه السلام بی بی رو اینقدر قشنگ تشییع جنازه کردند،اینقدر قمی ها قشنگ احترام گذاشتند،اینقدر اَمدند مثل پروانه دور بی بی گشتند،یه ذره بی بی احساس غربت نکرد،اما بمیرم برای اون خانمی که، نیم شب در خونش باز شد،چهار نفر زیر جنازشو گرفته بودند،چند تا بچه ام دنبال جنازه می دویدند، هی مادر مادر می گفتند،هر چی دستشونو بلند می کردند،به تابوت مادر نمی رسید، همدیگرو دلداری می دادند،این بچه ها اجازه گرفتند،از بابا ،بابا اجازه بده ما تشییع جنازه مادرشرکت کنیم،امیرالمومنین علیه السلام فرمود :بیایید،اما آهسته آهسته گریه کنید، اما یه وقت دیدند امام حسن داره داد می زنه،بلند بلند داره گریه می کنه، سلمان دوید حسن جان،بابات می گه یه خورده آهسته تر،گفت:سلمان دست از دلم بردار، آخه اونی که من دیدم،حسین ندید،خودم دیدم،بین کوچه ،آخ به مادرم جسارت کردند، درسته غریبانه،اما بدن رو نگذاشتن رو زمین بمونه،باالاخره تشییع جنازه ای کردند،یه کفنی آوردند بدن بی بی رو کفن کردند،علی غسلش داد،اما بمیرم،برای اون آقایی که 3روز بدن بی غسل و کفن ،رو زمین گرم کربلا،دیدید موقعی که میت و دارن تلقین می دن،یه نفر میت و تو قبر تکون می ده ،آدم یاد این منظره می اُفته،امام سجاد دیدند تو قبر نالش بلند شد،گریبان چاک زد، آقا جان چرا این جور بی تاب شدی،فرمود نگاه می کنم می خوام صورت و رو خاک بزارم، اما بابام سر در بدن نداره @roze_daftari
وصیت زهرا سلام الله علیهابه آقا امیرالمومنین علیه السلام روزی زهرا(ع) فرا رسیدن مرگ خود را به علی(ع) اعلام کرد و در این بین سخنانی از روی صدافت با یکدیگر گفتند، و مهرو علاقه بی پایان خویش را نسبت به هم ابراز داشتند. در این جا بود که احساسات و عواطف آن دو یار مهربان و دو همسر نمونة اسلام چنان تحریک شد که نتوانستند از گریه خودداری کنند. ساعتی را با هم گریستند و به یاد دوران کوتاه زندگی زناشویی که جهانی از صفا و مهر و علاقه و صداقت و درستی و پاکدامنی و فداکاری بود اشک ریختند و به یاد زحمات طاقت فرسا و فداکاری ها و گرفتاری های همدیگر ناله کردند، تا شاید به وسیله اشک های چشم، آتش درونی خود را که نزدیم بود کالبدشان را محترق سازد خاموش کنند. بعد از ان که گریه شان آرام تر شد، علی بن ابی طالب سر همسرش را در دامن گرفت، فرمود: ای دختر پیغمبر! هر چه میل داری وصیت کن و مطمئن باش که از وصایای تو تخلف نخواهم کرد. فاطمه(ع) به موضوعاتی وصیت نمود که در این جا به سه مورد آن اشاره می کنیم: 1- ای پسر عمو! فرزندانم یتیم می شوند، با انان مدارا کن. 2-  برای من تابوتی تهیه کن که در موقع حمل جنازه، بدنم پیدا نباشد، و طرز ساختمانش چنین و چنان نباشد. 3- مرا شبانه غسل بده و کفن کن و به خاک بسپار و اجازه نده اشخاصی که حقم را غضب کردند و اذیت و آزارم نمودند بر من نماز بخوانند یا به تشییع جنازه ام حاضر شوند.»<1> و نیز آمده که عرض کرد: برایم سورة یس بخوان! پس از ان که تمام شد، بدان که از این دنیا رفته ام!<2> آه! علی(ع) روی به سوی دیگر می گرداند تا فاطمه قطرات اشک چشمش را نبیند. این اندوه ودردی که آمیخته با مهر و محبت فاطمه بود، به صورت اشک از چشم علی جاری می شد. گریزی به کربلا آری، زهرا(ع) وصیت می کند همسر مهربانش علی(ع) در کنار بسترش قران بخواند. تا صدای قرائت قران به او آرامش دهد. چه خوش است صوت قرآن زتو دلربا شنیدنچ به رخت نظاره کردن، سخن خود شنیدن این جا صوت علی به زهرا آرامش می دهد، یک جایی هم سر بریدة حسین (ع) فراز نیزه ها برای آرامش و تسکین زینب(ع) قرآن می خواند. با زبان حال، زینب گفت با راس حسین خصم خواند خارجی ما را، اخاه قرآن بخوان <1> - بانوی نمونه ی اسلام، ابراهیم امینی، ص 190. <2>  - بحارالانوار، ج 43، ص 178. منبع: كتاب آتش در حرم
🤞بسم الله الرحمن الرحيم (؏ج) روضه_امام_حسن_مجتبی_ع نوحه_امام_حسن_مجتبی_ع قسم به نام حسین وبه انضمام حسن(ع) منم مرید حسین و منم غلام حسن(ع) فدای دست کریم و پر از کراماتش فدای  فیض مدام و علی الدوام حسن(ع) عجب نه انکه زند خالق زمین و زمان تمام خلقت خود را همه به نام حسن(ع) حرامِ محضْ گلابی که مجتبایی نیست حلال و جمله طهور آن شراب جام حسن(ع) که بوده ناجی موسی و آدم و عیسی کسی نبوده و بوده فقط امام حسن(ع) قیام کنند هماره تمامی افلاک به وقت بردن نامش به احترام حسن(ع) تمام اهل سماوات قبطه میخوردند به جاه و منزلت و عزت و مقام حسن(ع) حسین جان جهان است و مجتبی فرمود فدای نطق نکوی و همین پیام حسن(ع) تمام غربت و اندوه عالم امکان شده بنام حسین و بود به کام حسن (ع) ‍ کریم کاری بجز جود و کرم نداره 2 آقام تو مدینه است ولی حرم نداره *من میخوام کریم و بهت معرفی کنم* ندهد فرصت گفتار به محتاج کریم گوش این طایفه آواز گدا نشنیده است کریم کاری به جز جود و کرم نداره آقام تو مدینه است ولی حرم نداره *حافظ چی گفته:* ارباب حاجتیم و زبان سوال نیست در محضر کریم تمنا چه حاجت است (کریم کاری به جز جود و کرم نداره آقام تو مدینه است ولی حرم نداره) 2 *چرا حرم نداره؟* کریم بیرق و صحن و علم نمیخواهد2 کنار فاطمه هرگز حرم نمیخواهد کریم اونیکه همدم اشک و آهه کریم کاری به جز جود و کرم نداره 2 آقام تو مدینه است ولی حرم نداره 2 حسن آقام حسن آقام حسن جان 3 *میخوام یه حرفایی بزنم باید استغفار کنم: "اعوذ بالله من همزات الشیاطین استغفرالله ربی و اتوب الیه استغفرالله من کل ذنب اذنبته و من کل خطیئت اخطاتها بالحسن الهی العفو..."* کریم اونی که همدم اشک و آهه دیده که مادرش تو کوچه بی پناهه 2 *آقاجونم تو مدینه ندیدنی ها رو تو دیدی، امام حسین ندید، زینب ندید* خودم دیدم که دشمن مادرم را...2 کربلا، گودی قتلگاه، ندیدنی ها رو عبدالله دید، عباس ندید، علی اکبر ندید، قاسم ندید ای وای* حسن آقام حسن آقام حسن حسن جان...3 دلم تو روضه ها میشکنه مثل شیشه ولی روزی مثل روز حسین نمیشه غریب اونیه که که سر به بدن نداره آقام رو زمینه ولی کفن نداره... *آقام کفن داشت دیگه از این به بعد همه جا بگید آقای ما کفن داشت* کفنی داشت زخاک و کفنی داشت زخون تا نگویند حسین بن علی بی کفن است حسین... حسن... ابی عبدالله میگن هفتاد چوبه تیر از تابوت برادرش امام حسن مجتبی کشید بیرون، نشست کنار بدن، شروع کرد حرف بزنه...گفت:داداش! غارت زده به اونی نمیگن که مالش رو بردند...غارت زده به من میگن که برادری مثل تو رو از دست دادم... اما این جمله خیلی آشناست، این جمله ما رو می بره علقمه، آخه ابی عبدالله این آخرین باری نبود که تیر از توی پیکر بیرون می کشید، ابی عبدالله آخرین باری نبود که این جمله رو فرمود...کنار نهر علقمه هم اومد، نشست بغل بدن برادرش عباس، یکی یکی این تیرها رو از تو بدن عباسش در می آوُرد، یک مرتبه عباس یه نگاهی بهش کرد... حسینم! خونا رو از رو چشمای من پاک کن..بذار یه بار دیگه ببینمت داداش...اونجام ابیعبدالله این حرفو زد.گفت: داداش غارت زده منم که دارم تو رو از دست میدم.... من امشب میخوام برم کوچه های مدینه، مگه میشه نام امام حسن برده بشه و نام کوچه های مدینه برده نشه...؟!خودش به عبدالزهرا در عالم رؤیا فرمود:این جوری برام روضه بخون: اون روزی که دستم به دست مادرم بود، از کوچه ها رد می شدیم... همچین که جلوی ما رو اون نانجیب گرفت...همچین که اون نامرد تو گوش مادرم زد، مادر ما یه کمی خودش رو جمع و جور کرد،گفت:...* پسرم! من درست می بینم؟ آسمان مدینه دود شده... گونه ام درد میکند مادر تو ببین صورتم کبود شده؟ حسنم! تو که دیدی چه ضربه ای خوردم مادرت را ببین چه مظلوم است درد را می شود تحمل کرد تو ببین جای دست معلوم است؟ *میخواهیم بریم خونه، این جوری نمیشه حسن جان!...* قبل از اینکه به این محل برسیم خانه از دوردست پیدا بود جانِ مادر بیین کجا هستیم خانه ما همین طرف ها بود؟! حالت از حال من وخیم تر است ضربه روحیِ بدی خوردی مادرت را ببخش میدانم بین کوچه به جای من مُردی حسنم! حال و روزِ خوشی ندارم من حال و روز تو بهتر از من نیست لب ببند و نگو چه رخ داده روضه ما دوتا به گفتن نیست روضه اینجا تمام شد شاید خانه مرتضی ولی روضه ست اینکه مجبور می شوم مِن بعد رو بگیرم من از علی روضه ست ــــــــــــــــــ به جون مادرم،ازت نمیگذرم بردار پاتو از چادر مادرم حیف که قدت ازم، نامرد بلندترِ برو یه کم عقب ناموسِ حیدرِ غیرت مگه نداری،حرمتش رو نگه دار مگه نمی بینی که با سر خورد به دیوار چه ضربه ای زدی که شکسته زیر ابرو کُشتی مادرم رو ضربه نزن به پهلو خونه از این وَره،کجا داری میری؟! می کشیم تا که دست به پهلو می گیری 👇👇👇👇👇👇
روضه حضرت معصومه سلام الله علیها 🥀🥀🥀 @roze_daftari روی قبرم بنویسید که خواهر بودم سال ها منتظر روی برادر بودم روی قبرم بنویسید جدایی سخت است این همه راه بیایم، تو نیایی سخت است یوسفم رفته و از آمدنش بی خبرم سال ها می شود از پیرهنش بی خبرم روی قبرم بنویسید ندیده رفتم با تنی خسته و با قد خمیده رفتم بنویسید همه دور و برم ریخته اند چقدر دسته ی گل روی سرم ریخته اند چقدر مردم این شهر، ولایی خوبند که سرم را نشکستند، خدایی خوبند بنویسید در این شهر سرم سنگ نخورد به خداوند قسم بال و پرم سنگ نخورد چادرم دور و برم بود و به پایی نگرفت معجرم روی سرم بود و به جایی نگرفت من کجا شام کجا زینب بی یار کجا؟ من کجا بام کجا کوچه و بازار کجا؟ بنویسید که عشّاق همه مال هم اند هر کجا نیز که باشند به دنبال هم اند گر زمانی به سوی شاه خراسان رفتید من نبودم به سوی مرقد جانان رفتید... روی قبرش بنویسید برادر بوده سال ها منتظر دیدن خواهر بوده *زیاد معطلت نكنم،الحمدلله حرارت ِ روضه و گریه و عشقت بالاست، عمه جان خوش اومدی، سادات اومدن دور ِ محمل عمه جان رو گرفتند،گفتند :دختر ِ موسی بن جعفر ِ، آی نوكرا،سادات،دل تو دلش نبود، دیدی یه خواهر می خواد برادر رو ببینه اگه با خانواده باشه، هی میگه زود باشید.هی به اطرافیانش به زن و بچه ها می گفت:صبر كنید اگه داداشم رو ببینم، صورت ِ ماهش رو می بوسم ، دلم برا داداشم تنگ شده، هی می گفت: صبر كنید من داداشم رو ببینم"من یه اشاره می كنم اما ادامه نمیدم ببینم تو چه طوری عرض ادب می كنی"دل تو دلش نبود هی به دخترها و زن های ِ اطرافش می گفت:صبر كن داداشم رو ببینم ببین چه جوری اون رو بغل می گیرم، ببین اون وقت داداشم من ِ معصومه رو نوازش میكنه، اگه یه بار دیگه داداش رضام رو ببینم بهش میگم خیلی دلم برات تنگ شده دست رو صورت ِ ماهش می كشم، اما آی مردم یه خانمی هم جلوی خیمه می گفت:بذار یه بار دیگه برم صورتش رو ببوسم، بهش بگم اگه حلقومت رو بوسیدم عوض ِ مادرم بود، این خواهر خودش رو رسوند دوان دوان رو گودال، اما آی رفقا دیر رسید زینب، موقعی رسید ، دید:* سری به نیزه بلند است در برابر زینب *این دست های گدایی بالا بیاد با تمام وجودت بگو: حسین 🥀🥀🥀 @roze_daftari
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🤞 روضه حضرت_ام_البنین سلام الله علیها بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحیم 🍀منم گدای کویت حضرت ام البنین اجرومزده شما عزیزان با فاطمه زهر(س) انشاالله حاجت روا بشید شفای همه مریض ها انشاالله امشب بریم درخونه خانم ام البنین آی حاجت دارا..مریض دارا..آی جوون دارا.. تویی که آرزو داری حرم اباالفضل رو ببینی.امشب دامن مادر ابالفضل رو بگیر.. دامن اباالفضل رو بگیر..باب الحوائجه.. درسته کربلا دستاشو ازبدن جدا کردن اما دست عالمی رو گرفته.. آقا خودش ناامید شد اماکسی را نا امید از در خونش رد نمی کنه مادرش ام البنین هم همینطوره.. اینا از خانواده کرمند.. از خانواده لطف و احسانند.. هر کی بیاد در خونشون دست خالی برش نمیگردونند.. ⬅️فقیری هرسال یه شب می اومد مدینه..در خانه ابالفضل..خرجی یک سالش رو از دست ابالفضل میگرفت و میرفت.. یه سال اومد مدینه درِ خانهٔ ام البنینو زد.. کنیز درو بازکرد..پرسید با کی کار داری..فقیر گفت برو به مولا و آقات بگو بیاد.. من با یه آقایی کار دارم اسمش رو نمیدونم.. ولی هرسال میام خرجی یکسالمو میگیرم و میرَم.. (گفت نشونی بده ببینم آقات کیه؟) مرد فقیر گفت:اسمشو نمیدونم ولی آقای رشیدی بود..بلند بالا.. خیلی زیبا..خیلی مهربان.. ⏪کنیز برگشت منزل مادر ابالفضل بی‌بی پرسید کی بود پشت در؟ صدا زد خانم جان فقیری بود که هر سال می اومد خرجی یک سالشو از آقام عباس میگرفت.. خانم جان حالا که آقام نیست..شروع کرد گریه کردن.. یه وقت ام البنین صدا زد حالا که عباسم نیست.. منه مادرش هستم.. نمیزارم کسی از در خونه ابالفضلم نا امید برگرده..عباسم ناراحت میشه بی بی فرمودند هر چی زیورالات تو خونه است بیارین بدین دست فقیر.. یه وقت دیدن ناراحت سرشو به دیوار گذاشت.😭 (چرا ناراحتی بگیرو برو) صدا زد من به بهانه دیدن آقام می اومدم من عاشق عباسم.(من برای پول نیامدم اومدم دست و بازوی آقام ابالفضل رو ببوسم.. یه لحظه بگین آقام. خودش بیاد. یه وقت نگاه کرد دید صدای شیون زنها بلند شد..چی شده (چرا گریه میکنید؟(امان امان) خانم صدا زد آی مرد دیر اومدی.. کربلا دستای ابالفضلمو از بدن جدا کردند..😭 آخ عمود آهن به فرقش زدند.. تیر به چشم نازنین پسرم زدند.. آخ تو کربلا شهیدش کردند. داغشو به دل حسین گذاشتند..
🤞🤞بسم الله الرحمن الرحیم روضه_امام_هادی_ع ..حاج آرمین غلامی ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ السلام علیکم یا اهل بیت النبوة و مَوضِعَ الرِّسالَة وَ مُختَلَفَ المَلائِکة بِمُوالاتِکُم عَلَّمَنا اللهُ مَعالِمَ دینِنا وَ أصلَحَ ما کانَ فَسَدَ مِن دُنیانا بِکُم اَخرَجَنا الله مِنَ الذُّلّ وَ فَرَّجَ عَنَّا غَمَراتِ الکُروب علی الدوام‌ نمک‌گیر دست خوبانم چه سِرّی است در این رابطه نمی‌دانم! فقط به دامن آل علی دخیل شدم اگر چه تر شده با هرگناه دامانم سلام حضرت هادی! سلام اربابم! بگیر دست مرا خسته‌ام پریشانم به زیر دست شما تربیت شدم یک‌ عمر همیشه نان تو بوده به زیر دندانم دلم‌ گرفته برایت، غریب جان دادی برای مادرتان باز روضه می‌خوانم عزا عزا! جگر فاطمه شرر دارد علی شدن چقدر رنج و دردسر دارد مصیبت است که از دوستان جدا باشی اسیر هر شبه‌ی نانجیب‌ها باشی دلت برای مدینه همیشه پَر بزند ولی همیشه‌ گرفتار سامرا باشی دعای اهل و عیالت به پادگان این است که از جسارت سربازها رها باشی عزیزکرده‌ی زهرا! نبینم آقا جان... به‌روی خاک بیفتی و بی عصا باشی! دلت‌ شکسته ولی بازهم سرت نشکست قرار نیست که با سنگ آشنا باشی قرار نیست سرت را به نیزه‌ها ببرند قرار نیست که بر روی بوریا باشی میان ناله‌ی تو کف نمی‌زند احدی خدا نخواست که بین سر و صدا باشی تمام اهل حرم خانه‌اند! پشت حجاب! به‌فکر غارت پوشیه‌ها چرا باشی؟! چه روضه‌ها که نهان مانده است با زینب بزن به سینه‌ی خود دم بگیر یا زینب... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ هی میومدن پیشِ امام هادی ؛ آقا دارن قبر جد غریبت حسین رو میکنن .. آقاشیخ عباس قمی تو منتهی الالمال میگه بیش از سیزده بار در عصر امام هادی قبر امام حسین رو کندن .. هی اومدن آب انداختن ، هی اذیت کردن گفتن هرکی میخواد بره کربلا دستشُ باید قطع کنیم .. شیعه ها رفتن؛ سال بعد دوباره گفتن هرکی میخواد بره دستشُ قطع میکنیم یه مشت جوونِ یه دست اومدن گفتن قطع کن ؛ گفتن اون دستت ؟.. گفتن اون که پارسال برای زیارت حسین دادیم .. برای این آقا امشب مایه بگذارید ، پدر بزرگ یوسفِ زهراست .. اگر یه نفر دم در وایسه از شما تشکر کنه امام عسکریِ پسر و نوۀ امام هادی علیه السلام متوکل هر وقت امام هادی رو صدا میزد عذر خواهی میکنم پیشاپیش هر وقت امام هادی رو صدا میزد یه دلقکی داشت حرومزاده به نام «عباده مخنث» میگفت عباده برو خودتو شکل حیدر کن عباده میرفت اگر بگم چه شکلی میشد ضجه میزنی .. شروع میکرد به رقاصی دف و چنگ میزد .. امام هادی هی ناله میکرد امان از بابایِ غریبم حیدر .. یاحضرت هادی .... اینقدر آقا رو اذیتش کردن .. میاوردن گوشۀ زندان ، یه قبری جلوش میکندن میگفتن الان زنده زنده خاکت میکنیم .. آقا شروع میکرد ناله زدن ، زحمت نکش امروز روزِ مرگ من نیست .. وقت مرگ منو به من نشون دادن ... اگه روضۀ امام هادی نبود ولله نمیگفتم تشتُ آوردن کنارِ تخت عبیدالله گذاشتن دیدن نامرد خیزرانُ برداشت .. خیزرانُ بالا میبرد بچه ها بلند میشدن تو صورتشون میزدن .. یه دفعه دیدن رباب بلند شد .. رباب مادر علی اصغر بلند شد .. اومد کنار تشت ... نزن .. .حاج آرمین غلامی روضه امام هادی(ع) --'------''
بسم الله الرحمن الرحیم🤞🤞 روضه_امام_هادی_علیه_السلام اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا اَبا الحَسَنِ یا عَلِیَّ بنَ مُحَمَّدٍ اَیُّهَا الهادیِ النِّقِیُّ 🔸اشڪ را روز جزا با نور قیمت میڪنند 🔸بر تو هر ڪس گریه ڪرده وقف جنت میڪنند مولای من... یا امام هادی... 🔸ایها الهادی گدایان درِ تو تا ابد 🔸بر هزاران حاتم طائی ڪرامت میڪنند 🔸سینه زن های تو با سینه زدن در روضه ات 🔸مثل موسی در میان طور عبادت میڪنند ایام شهادت امام هادی... دلها رو روانه ڪنیم سامرا... چه ڪردند با امام هادی... 🔸نیمه ی شب ریختند آقا سر سجاده ات 🔸قدری انگاری در این روضه شبیه حیدری نیمه های شب... امام هادی... مشغول نماز شب و مناجات با خدا... فَهَجَمُوا دَارَهُ لَیْلًا یڪ عده نانجیب... بدون اجازه... وارد خانه امام هادی شدند... حضرت رو با سر برهنه و... با پای برهنه... ڪشان ڪشان بُردند... 🔸بُردنت از خانه ات اما دری دیگر نسوخت 🔸در میان شعله دست و پای یڪ مادر نسوخت یا امام هادی... خیلی به شما ظلم ڪردند... خیلی جسارت ڪردند... اما آقاجان هر ڪاری ڪردند... دیگه خونه شما رو آتیش نزدند... دیگه جلو چشمان شما، به همسرتون جسارت نڪردند... هی میومدن پیشِ امام هادی ؛ آقا دارن قبر جد غریبت حسین رو میکنن .. آقاشیخ عباس قمی تو منتهی الالمال میگه بیش از سیزده بار در عصر امام هادی قبر امام حسین رو کندن .. هی اومدن آب انداختن ، هی اذیت کردن گفتن هرکی میخواد بره کربلا دستشُ باید قطع کنیم .. شیعه ها رفتن؛ سال بعد دوباره گفتن هرکی میخواد بره دستشُ قطع میکنیم یه مشت جوونِ یه دست اومدن گفتن قطع کن ؛ گفتن اون دستت ؟.. گفتن اون که پارسال برای زیارت حسین دادیم .. برای این آقا امشب مایه بگذارید ، پدر بزرگ یوسفِ زهراست .. اگر یه نفر دم در وایسه از شما تشکر کنه امام عسکریِ پسر و نوۀ امام هادی علیه السلام متوکل هر وقت امام هادی رو صدا میزد عذر خواهی میکنم پیشاپیش هر وقت امام هادی رو صدا میزد یه دلقکی داشت حرومزاده به نام «عباده مخنث» میگفت عباده برو خودتو شکل حیدر کن عباده میرفت اگر بگم چه شکلی میشد ضجه میزنی .. شروع میکرد به رقاصی دف و چنگ میزد .. امام هادی هی ناله میکرد امان از بابایِ غریبم حیدر .. یاحضرت هادی .... اینقدر آقا رو اذیتش کردن .. میاوردن گوشۀ زندان ، یه قبری جلوش میکندن میگفتن الان زنده زنده خاکت میکنیم .. آقا شروع میکرد ناله زدن ، زحمت نکش امروز روزِ مرگ من نیست .. وقت مرگ منو به من نشون دادن ... اگه روضۀ امام هادی نبود ولله نمیگفتم تشتُ آوردن کنارِ تخت عبیدالله گذاشتن دیدن نامرد خیزرانُ برداشت .. خیزرانُ بالا میبرد بچه ها بلند میشدن تو صورتشون میزدن .. یه دفعه دیدن رباب بلند شد .. رباب مادر علی اصغر بلند شد .. اومد کنار تشت ... نزن .. خــوش آندل کز ازل دارد ولای حضرت هادی خوش آن سر کو بساید رُخ بپای حضرت هادی دلا گر رستگاری خواهی از حول صف محشر نمــا از حق طلب ظل لوای حضرت هادی .حاج آرمین غلامی روضه امام هادی(ع) ناله بزن یا زهرا...
روضه رقیه،س،.mp3
زمان: حجم: 10.53M
روضه حضرت رقیه🤞 .حاج آرمین غلامی دوم محرم۱۴۰۳👇
روضه حضرت رقیه🤞 .حاج آرمین غلامی دوم محرم۱۴۰۳ دختری داشت شه دین، که رقیه بُدیَش نام ز بی مهری گردون، رخ بختش شده سیلی خور ایام ز هجر پدرش روز، عیان در نظرش شام جفا دیده و رنجیده هم از کوفه هم از شام بسی سنگ ستم بر سر او ریخته از بام زکعب نی وسیلی ز تنش رفته برون طاقت و آرام ز خونین جگری دربدری بی پدری تلخ وِرا کام به شیرین سخنی گشت شبی گرم نوا نوحه سرا گفت که ای عمّه چه شد تاج سرم، کو پدرم؟ زینبش آورد به پاسخ که ای نور دو چشمان ترم باب عزیزت بسفر رفته، که از فرقت آن شاه مرا هوش ز سر رفته پس آن طفل در آن گوشه ی ویرانه غریبانه بنالید و بزارید چو بلبل به پریشانی احوال چو سنبل پس از آن سرو سهی قامتش از پا بفتادی سر خود بر سر خشتی بنهادی و ز رخ شاهد بختش ز وفا پرده گشودی و ورا خواب ربودی غم بیداریش از دل بزدودی و بدیدی که در آن واقعه خوش سایه ی اقبال به سر دارد و در برج شرف، زهره صفت جای به دامان قمر دارد و مأوای در آغوش پدر دارد و بنمود بَیان درد دل خویش و برآورد زدل شور و نوا را بابا... حالا تو عالم رویا باباشو دیده خواب دیده بغل باباش نشسته گفت که ای جان پدر، جای تو خالی... چه عجب یاد نمودی ز اسیران چه عجب آمدی امشب، تو بسر وقت یتیمان پی دلجویی ویرانه نشینان زگل روی تو شد کلبه احزان به صفا رشک چمن غیرت بستان چه دهم شرح پدر جان که ز خونخواری و بیرحمی عُدوان من غمدیده و نالان بدویدم به بیابان به سر خار مغیلان... منم آن نور دو چشمت که ز شفقت به کنارم بنشاندی به رُخَم آب عنایت بفشاندی دلم از قید مشقت برهاندی همه دم بود به دامان تو ام جای و در آغوش توام منزل و مأوای و کشیدی زوفا دست عطا بر سر من گاه زدی بوسه به رُخ بهر تسلای دل مضطر من پدرجان مگر از من غمدیده چه دیدی که یک بار دل از من ببریدی زِ سَرم پا بکشیدی که نبودی و نه دیدی چقدر شمر بزد بر رخ من  سیلی و بنمود زسیلی رخ من نیلی و جز سنگ جفا کس نکشیدی ز وفا دست محبت بسرم بعد تو شد قوت من از خون جگر آب من از چشم ترم گو چه کند عمّه خونین جگرم یا چه کند عابد بیمار همان بی کس تب دار که گردیده به زنجیر گرفتار و در این شهر غریبی نه وِرا هست طبیبی نه دوایی نه غذایی نه به جز ناله ی شبگیر، انیسش نه به جز حلقه ی زنجیر، جلیسش غرض آن طفل به دامان پدر گرم نوا بود و زدرد دل خود نوحه سرا بود و همی کرد بیان شرح  جفا و ستم فرقه ی بی شرم و حیا را تو عالم رویا، تو خوشی بوده... تو بغل باباش بوده چشم بیدار فلک بین که ز شومی نتوانست ببیند که بخواب آن دُر نایاب ببیند رخ باب و دمی از غصّه دلش شاد شود ساعتی از درد و غم آزاد شود آه و دو صد آه که ناگاه شد آن غمزده بیدار و به اطراف نظر کرد که با دیده ی خونبار به بالین، نه پدر دید و نه از واقعه ی خواب اثر دید نه از باب سراغی و نه از غصّه فراغی و نه فرشی نه چراغی به همان گوشه ی ویرانه،،، غریبانه مکانش به همان آتش غم سوخته پر مرغ روانش به فلک رفت فغانش رخ افسوس خراشید و خروشید که ای عمّه دگر باب من زار کجا رفت بیامد ز سفر باز چرا رفت؟؟ چه دید از من بی دل که ز من چهره نهان کرد مرا باز گرفتار خسان کرد بشد زینب از آن واقعه آگاه کشید از دل سوزان به فلک آه بدانست که آن شاه فلک جاه، بخواب آمده آن طفل حزین را فلک افزوده غم و محنت آن زار غمین را عرض از نالۀ آن بلبل بستان عزا آل پیمبر همه گشتند مکدر همه کردند فغان سر یکی از فرقت اکبر یکی از دوری اصغر که از آن شورش بی مَر دل افواج ملک کاست ز ویرانه فغان تا به فلک خاست چنان آه اسیران شرر افروخت که در خلد برین سوخت دل شیر خدا و جگر خیر النساء را 💢ادامه ی بحر طویل 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 گشت بیدار یزید، آن سگ مردود و بپرسید خبر گفتنش ای بدگهر... این آه یتیمان حسین است نوای حرم پاک رسول ثقلین است که چون صید به دام تو اسیرند و بچشم تو حقیرند و به اندوه قریبند و بویرانه مکینند یکی طفل سه ساله که نهادی بدلش داغ چو لاله بخیال پدر افتاده ز افغان وی این غُلغُله در بحر و بر افتاده پس آن کافر بی شرم و حیا از ره بیدادو جفا خواست زنو داغ نهد بر دلشان روشن از آن شمع کند محفلشان رأس شه تشنه فرستاد بویرانۀ غم خانه دوصد آه از آن گاه که آن خیل اسیران همه بودند در افغان گه به ناگه سر سالار شهیدان به میان طبقی چون گل و از گل ورقی بر سرش افکنده نهادند به بالای زمین روشن از آن عرش برین گفت رقیه که آیا عمّه ی مضطر من از این فرقه ی ابتر طلب نان ننمودم به خدا جز به تمنّای پدر لب نگشودم از غمش زینب غمدیده برآشفت و چنین گفت که منظور تو این است و مراد تو همین است چو آن غمزده از روی طبق پرده انداخت، به مقصود دل خود نظر انداخت درخشنده رخی همچو قمر دید به خون غرقه سر پاک پدر دید
در پایان مجلسمون از حضور گرم، مؤمنانه و زینبی‌وارِ شما بزرگواران در مجالس عزاداری سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام در ایام محرم، صمیمانه تقدیر و تشکر رو دارم . مجالس شما نه‌تنها محفل اشک و عزاست، بلکه سنگری برای حفظ شعور و شعائر حسینی است. و چه نیکو زنده کردید یاد و راه حضرت زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) را، که در دل آتش جنگ ، پرچم حق را تنها نگذاشتین و با صلابت این راه رو ادامه دادین. امروز، در روزگاری که ظلم و جور، چهره‌های تازه به خود گرفته‌اند و دل‌های مظلومان در فلسطین، ایمان، لبنان و دیگر بلاد اسلام می‌تپد، مجلس شما صدای رسای مقاومت و بیداری است. شما نشان دادید پیروان مکتب حسین، نه‌تنها در کربلا، که در هر نقطه‌ای از جهان، همیشه در کنار مظلوم و در برابر ظالم ایستاده‌اند. دعای خیر و شفاعت حضرت زینب سلام‌الله‌علیها، بدرقه‌ای قدم‌ها و نیت‌های پاکتان باد، و انشاءالله در رکاب آخرین منتقم خون حسین، حضرت صاحب‌الزمان (عج)، سربلند و ثابت‌قدم باشید. تشکر از میهمانان در ماه محرم ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️