eitaa logo
روضه دفتری
34.9هزار دنبال‌کننده
258 عکس
14 ویدیو
14 فایل
روضه های آماده و کامل از ابتدا تا انتها بااستفاده از جملات عامیانه و کاربردی ، همراه صوت با متن مداحی نوحه با توجه به مناسبت ها لینک کانال در ایتا👇 #روضه_دفتری @roze_daftari مدیریت @khadeemeh110 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 گروه👆 •
مشاهده در ایتا
دانلود
بگم یاامیرالمومنین اینجا نگران بودی صدای شیون مُخدرات بلند نشه آقا (هرجاداری صدامو میشنوی برااین روضه بلندبلند گریه کن) فرمود مباداصدای شیون زنهاو دخترها بلند بشه بگم آقا یه چند جا سراغ دارم صدای شیون این زن و بچه بلند شد،کجابود؟ اولیش اون جایی بود که علی اکبررفت توخیمه وداع کنه دیدصدای شیون زنا بلند شدعلی رو ازخیمه آوردبیرون دومی اون جایی بود که اباالفضل زمین خورد دیدن حسین دست به کمر گرفته داره برمیگرده یه جا اونجا که عمودخیمه رو خوابوند صدا شیون زنها بلند شد یه جا دیگه اون جایی بود که بچشو رو دست گرفت،همه دیدن حسین داره التماس میکنه یه ذره آب بهش بدیدصدای شیون زنها بلند شد بسم الله الرحمن الرحیم همه این شیونهارو هنوز حسین زنده بود امامن بااین آخری کاردارم عاشورادم دمای غروب یه وقت صدای شیون زنها بلندشد،خانم دوید،دیدهیچ محرمی براش نمونده،بگم دوید سمت خیمه امام سجادگفت چه کنیم همه دامنها سوخته همه لباسهاسوخته صدازدعمه جان علیکن بالفرار همچین که شروع کردن فرارکنن یکی از این بچه ها تودودو آتش یهو نگاش افتادبه زره باباش،دیدن داره میدوه اون طرف کجاداری میری گفت بابام داره میاد همچین که دود رفت کناردید زره بابا تن یه نامرد دیگست اینقدر باتازیانه زد آخ نزن منو آخه باباشو غارت کردن هرجایی بگو یاحسین @roze_daftari
بسم الله الرحمن الرحیم 🤞 روضه اربعین .حاج آرمین غلامی صفر۱۴۰۳_کرمانشاه چهل روز است زینب داغ دیده ز گل‌هایی که او در باغ دیده چهل روز است برادر جان کجایی چرا افتاده بین ما جدایی چهل روز است دل زینب شکسته به روی ناقه‌ای با دست بسته چهل روز است زینب دل غمین است زبان حال زینب این چنین است چهل روز است زینب از غم تو بگرید روز و شب در ماتم تو چهل روز است هر روزش چهل روز چه‌ها بگذشت بر زینب چهل روز چهل روز است که از داغ برادر غریبانه زند بر سینه و سر چهل روز است زینب خواهر تو چهل منزل به دنبال سر تو 🔸آه از آن ساعت که با صد شور و شین 🔸زینب آمد بر سر قبر حسین امان از اون لحظه ای که بی بی زینب کبری وارد کربلا شد... 🔸بر سر قبر برادر چون رسید 🔸ناله و آه و فغان از دل کشید یا صاحب الزمان... تا اهلبیت به کربلا رسیدند... مثل برگهای خزان... خودشون رو از مرکب ها به زمین انداختند... هر کدوم قبر عزیزی رو در آغوش گرفت... یکی قبر علی اکبر رو بغل گرفته... یکی قبر قاسم رو گرفته... یکی کنار قبر عباس... یک مادری هم کنار قبر علی اصغر... اما بین جمعیت دیدند زینب هم داره دنبال قبر حسین میگرده... 🔸با زبانِ حال، آن دور از وطن 🔸گفت با قبر برادر این سخن 🔸السلام ای کشته راه خدا 🔸السلام ای نور چشم مصطفی داداش ببین خواهرت برگشته... 🔸بهر تو امروز مهمان آمده 🔸خواهرت از شام ویران آمده داداش نبودی ببینی.. بعد از تو با ما چه کردند... 🔸چون تو رفتی بی‌کس و یاور شدم 🔸دستگیر فرقه ی کافر شدم داداش طاقت داری بگم یا نه... 🔸بعد قتل و غارت اموال تو 🔸تاخت دشمن بر سر اطفال تو 🔸بس ‌که سیلی شمر زد بر رویشان 🔸گشت نیلی صورت نیکویشان جات خالی بود این نامردها که رحم نداشتند... چشم برادرم عباس رو دور دیده بودند... هر وقت بچه ها بهانه میگرفتند بهشون تازیانه میزدند... بهشون سیلی میزدند... بزار اینطوری بگم... 🔸 یاسها را جوهر نیلی زدند 🔸کودکان را یک به یک سیلی زدند همه بچه ها رو زدند... 🔸کودکان را یک به یک سیلی زدند داداش همه این مصیبتها یک طرف مجلس یزید یه طرف... 🔸آه از آن ساعت که از روی غضب 🔸زاده ی سفیان یزید بی‌ادب 🔸در حضور خواهر گریان تو 🔸چوب می‌زد بر لب و دندان تو داداش حسین خیلی برام سخت گذشت... مجلس یزید ملعون... وقتی نانجیب با چوب خیزران به لب و دندانت میزد... شرمنده حسین جان... نتونستم کاری کنم... آخه دستهای خواهرت رو با غل و زنجیر بسته بودند آی غریب حسین... الا لعنه الله علی القوم الظالمین.