eitaa logo
حدیث روزگار
59 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1هزار ویدیو
15 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📝مبارزه با مفسدین اقتصادی؛ وقتی دادستان هم مفسد از کار در آمد 🖌حمید داوود آبادی اردیبهشت 1363 - تهران احمد پروین گفت که برادرش محمد خواسته عصر به خانه‌شان برویم. من، احمد، محسن و یکی دوتای دیگر رفتیم. محمد گفت: - آقای نخست‌وزیر دستور داده برای مبارزه با مفاسد اقتصادی، یه ستاد تشکیل بشه تا جلوی دزدی‌ها رو بگیره. قراره این ستاد که زیرنظر دادستان تهران کار می‌کنه، اول دزدهای بزرگ رو شناسایی کنه، سپس با اونا برخورد کنه. طبق سفارش محمد، روز بعد به محل دادستانی تهران در میدان ارک رفتیم. وارد دفتر آقای دادستان که شدم، دیدم حدود ده نفر هم‌سن و سال هستیم و فقط دو سه نفر از بقیه بزرگ‌ترند. روحانی سیدی که خودش را "" دادستان تهران معرفی کرد، گفت: - متاسفانه چند وقتیه که فساد اقتصادی در جامعه زیاد شده. احتکار، سوءاستفاده از امکانات دولتی و حتی اختلاس، در دستگاه‌های دولتی داره ریشه می‌دواند. جناب آقای نخست‌وزیر، از این مسئله خیلی ناراحتند و دستور دادند تا ستاد ویژه‌ای برای شناسایی و مقابله‌ی شدید با فسادمالی تشکیل بشه. قرار بر این شده که با بهره‌گیری از نیروهای جوان و دل‌سوز بسیجی، این وظیفه‌ی شرعی رو پیش ببریم تا به‌امید خدا بتونیم ریشه‌ی فساد رو در جامعه خشک کنیم. هرکسی، سوالی درباره‌ی شیوه‌ها و گستره‌ی کار پرسید که دادستان گفت: اول از همه باید چند وقت کار اطلاعاتی انجام بدیم تا بتونیم مهره‌های اصلی رو شناسایی کنیم. برای این کار، بیش‌تر شما باید به‌عنوان کارمند و حتی کارگر، در ادارات و کارخانه‌های مختلف مشغول به‌کار بشید. این کار شاید چندماه طول بکشه. باید دقیق سرنخ‌ها رو پیدا کنید و گزارش بدید. کار باید مستند و قانونی باشه. میرعماد درباره‌ی مقدار و سطح جرائم موردنظر گفت: در این طرح، به تخلفات زیر یک میلیون تومان اصلا کاری نداشته باشید. هدف ما رقم‌های بالاست. یکی از بچه‌ها پرسید: حالا ما چندماه داوطلبانه حتی بدون این‌که یک ریال حقوق و چیزی بگیریم و فقط برای رضای خدا، بریم کارگری بکنیم و بتونیم مچ یه دزد کله‌گنده رو بگیریم و اون رو تحویل شما بدیم؛ خواه‌ناخواه چنین کسی، کلفتی داره. خب با سفارشاتی که برای عدم پی‌گیری پرونده می‌شه، چی‌کار می‌کنید؟ میرعماد با تاسف گفت: دیروز یه نفر رو محاکمه کردم که خیلی کله‌گنده بود. گفتم بفرستنش زندان. با پررویی گفت: حاج‌آقا، شما نمی‌تونی من رو بفرستی زندان. حتی برای یک ساعت. گفتم: می‌تونم و این کار رو می‌کنم. چند دقیقه بعد برای آزادیش، اون‌قدر تلفن بهم شد و این‌که ایشون آدم دست به خیریه و از این حرف‌ها، که مجبور شدم به‌قید ضمانت آزادش کنم. ولی برای این‌که پررو نشه، گفتم باید یک وثیقه‌ی چهار میلیون تومانی بذاری. خندید و گفت: ای بابا حاج‌آقا، خب این رو از اول می‌گفتی. یه زنگ زد، وثیقه جور شد و با خنده رفت بیرون. با این حرف، همه ریختند به‌هم. یکی از بچه‌ها گفت: خب با این حساب، اگر ما مچ کسی رو گرفتیم و فردا نمایندگان مجلس یا وزرای همین دولت، سفارش کردند و ایشون آزاد شد، چی می‌شه؟ این حرف، تیر خلاصی بود که به کل طرح خود. میرعماد، از بچه‌ها عذرخواهی کرد و گفت: - این دیگه نه دست منه، نه دست نخست‌وزیر. آقایون همین‌جا این حرف‌ها رو فراموش کنید و اصلا قضیه رو از ذهن‌تون پاک کنید و به هیچ‌وجه جایی بازگو نشه. با یک صلوات، برخاستیم و هرکسی رفت دنبال کار خودش. آقای میرعماد هم پشت میز دادستانی خودش نشست. 17 سال بعد، خبری دیدم که تعجبم را برانگیخت: صدور قرار وثیقه برای آزادی دادستان اسبق تهران برای آزادی ضیاءالدین میرعماد، دادستان اسبق تهران که در دادگاه ویژه‌ی روحانیت پرونده‌ی مالی داشت، قرار وثیقه صادر شده است ... میرعماد، دادستان اسبق تهران یا به تعبیر برخی مقامات قضایی "شهرام جزایری 2"، به‌اتهام فساد مالی دستگیر و زندانی شده بود. شنبه ۱ شهریور ۱۳۸۲ خبرگزاری ایسنا @maktubat