eitaa logo
کانال روضه دفتری ایتا وتلگرام
4.9هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.6هزار ویدیو
333 فایل
بروزترین کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1 ارتباط با مدیران کانال👈 @msoghandi@y_a_m_h 👈
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ . (ع) 🔘🔘🔘🔘🔘🔘 بند1⃣ چهل ساله، کرببلا باهامه همش ظهر،بلا جلو چشامه چهل ساله، تا چشمامو میبندم میبینم که ، رو نی سرِ بابامه ..... وای... زنده بابامو سربریدن وای... غنچه ی نشکفته رو چیدن وای... خودم دیدم به وقت غارت وای ... معجر و از سرا کشیدن ........ خیمه ها رو سوزوندن ما رو به غم نشوندن ما رو به زور زنجیر تو صحرا میکشوندن سیدالبکا منم ، راوی کربلا منم... •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• بند2⃣ دل من رو،اون لحظه میسوزنه زدن پیشم ،عمه مو تازیونه توی بازار،عمه مو دوره کردن چه حرفایی،گفتن بهش بمونه .... وای... کردن اهانت توی انظار وای... خیلی دادن عمه مو آزار وای... چشای بابام علی روشن وای... زینبو جشن و کوچه بازار ..... برای من عذابه خاطرات خرابه چهل ساله دلم از غصه و غم کبابه سیدالبکا منم ، راوی کربلا منم... •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• بند3⃣ چهل ساله اشکای من روونه پیش چشمام،لبای غرق خونه شبا خواب مجلس می میبینم همه دردم یه چوب خیزرونه .... وای... میزد با خیزرون پیاپی وای... خون لب بابام روی نی وای... ما کجا و بزم حرامی وای... ناموس ما و مجلس می .... زجر و بلا کشیدم پیر شدمو خمیدم خواب میبینم شبا که تو مجلس یزیدم سیدالبکا منم ، راوی کربلا منم... •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• 👇
. شعراول مجلس📝 وزن : مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلن بازآی ساقیا که هواخواه خدمتم مشتاق بندگی و دعاگوی دولتم هر چند غرق بحر گناهم ز صد جهت تا آشنای عشق شدم زاهل رحمتم من کز وطن سفر نگزیدم به عمر خویش در عشق دیدن تو هواخواه غربتم دریا و کوه در ره و من خسته و ضعیف ای خضر ِپی‌خجسته! مدد کن به همتم دورم به صورت از در دولتسرای تو لیکن به جان و دل ز مقیمان حضرتم حافظ به پیش چشم تو خواهد سپرد جان در این خیالم ار بدهد عمر مهلتم گوشواره:مهدی بیابیاگل نرجس بیابیا 👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️اسـ🖤ــࢪاے کࢪبلا و اسیری حضرت زینب سلام الله علیها ▪️حضࢪت زهرا(سلام الله علیها) درباره دخترش زینب چنین می‌فرماید: «محبت دخترم زینب به حسین بی‌نهایت است، که بی‌دیدار حسین آرام نمی‌گیرد. اگر بوی حسین را نشنود، قالب تهی می‌کند» 🏴 هیئت بی بی رقیه سلام الله علیها
. شهادت امام سجاد علیه‌السلام دیدم گرفته شعله گریبانِ خیمه را آتش رسانده است به‌لب جانِ خیمه را چنگی رسید و گیسویِ دُردانه را کشید وقتی شنید ناله و اَفغانِ خیمه را بر سر گرفت دخترِ بی‌معجرِ حرم با آه و گریه گوشه‌یِ دامانِ خیمه را سیلی رسید و دیدِ کسی رنگِ دود شد اِنگار دور دید نگهبانِ خیمه را با دست‌هایِ بسته علمدارِ نهضتم دیدم به چشم مویِ پریشانِ خیمه را تو دست‌وُپا زدی و غلِ دست‌و‌ُپایِ من آشوب کرده حالِ عزیزانِ خیمه را ای کاش جایِ دست دوتا دیده بسته بود دیدم به نیزه قاریِ قرآنِ خیمه را خورشید غرقِ خون شد و مهتاب سرنگون می‌داد ندبه‌خوانِ تو تاوانِ خیمه را علیه_السلام
4_5841362544278637500.mp3
3.86M
‍ ای وای عمری زداغ کربلا می سوخت یادش نمی ره همه جا می سوخت اون غروب تلخ و غم انگیز و پیش نگاش که خیمه ها می سوخت ای وای روز و شب از شام بلا می سوخت برای داغ شهدا می سوخت راه گلوشو بقض گرفته بود وقته مناجات و دعا می سوخت ناله ی دختران و دیده گریه ی کودکان و دیده ضجه ی مادران و دیده ای وای برای داغ شهدا می سوخت همیشه از این ماجرا می سوخت بر اثر ضربه های شلاق تنه تمومه اسرا می سوخت ای وای بچه ای شیر خواره می دید می سوخت هر جایی گهواره می دید می سوخت به یاد خواهرش می ریخت اشک وـ روسری پاره می دید می سوخت سنگ زدن از رو بام و دیده خنده های عوام و دیده بازارو ازدحام و دیده ای وای کربو بلا در نظرش افتاد دید از رو مرکب پدرش افتاد لحظه ی اخر قبل جون دادن یاد نگاهه اخرش افتاد ای وای خنده های شمر نرفت از یادش ماجرای شمر نرفت از یادش لب و دهانه قاریه قران جای پای شمر نرفت از یادش رگای حنجری رو دیده روی نیزه سری رو دیده تو حصیر پیکری رو دیده رضا نصابی
4_5870724040225721429.mp3
2.59M
‍ ❣﷽❣ 🌾 🌾 🌾 خدایا عاشقان را .. 🌾 👌👌 به خود گفتم که تنهایی و غافل بودم ای جان که پیش از خواهرت در قتلگه داری تو مهمان تنم لرزید و ناگه شنیدم تا صدایش دلم شد پاره پاره حسین از گریه هایش صدای حسین حسینش مرا هدایت کرده این سو کنار تو قد کمان سایه ای بُوَد دستش به پهلو نگفتی با من ای بی یاور محنت کشیده که باید بوسه برگیرم زِ رگهای بریده تویی سامان زینب اگر چه سر نداری برادر جان خبر از دل خواهر نداری تو و خواب خوش من و دوری از تو و افغان و هجران چرا با خودت نبردی مرا حسین جان ای حسین جان چرا عمامه ای بر سر نداری ای برادر چرا انگشت و انگشتر نداری ای برادر تویی سامان زینب اگر چه سر نداری برادر جان خبر از دل خواهر نداری تو و خواب خوش من و دوری از تو و افغان و هجران چرا با خودت نبردی مرا حسین جان ای حسین جان گلی گم کرده ام میجویم او را ای حسین جان به هر گل میرسم میبویم او را ای حسین جان گل من یک نشانی در بدن داشت ای حسین جان یکی پیراهن کهنه به تن داشت ای حسین جان اگر جویم گلم در این بیابان ای حسین جان به آب دیدگان میشویم او را ای حسین جان گل گم کرده ات خواهر منم من سرور سینه ات خواهر منم من 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
بسم‌الله الرحمن الرحیم ای مقتدای اهل بکا و دعا، علی ای بانی ارادت ما بر خدا، علی ای گریه هات، روضه ی بی انتها، علی ای مقتل مجسّم کرببلا، علی زخمی که مانده روی پرت فرق می کند داغی که مانده بر جگرت فرق می کند اصلا دلیل درد سرت فرق می کند از کربلای خون، خبرت فرق می کند داغ اسارت و غم هجران چشیده ای از کربلا به شام به چشمت چه دیده ای بر شانه بار شام غریبان کشیده ای پس بی دلیل نیست چنین قد - خمیده ای با نیزه پای نیزه ی دلدار بردنت بر روی ناقه با تن تب دار بردنت با دست بسته مجلس اغیار بردنت با دختران فاطمه بازار بردنت غم با حساب گریه ی تو بی حساب شد با روضه های آب تنت آبِ آب شد تا ذبح دیدی و دل زارت کباب شد هر شب گریز روضه ی آبت رباب شد
بسم‌ الله الرحمن الرحیم چهل سال هرشب روضه گردان تو بودم با عمه ها پاره گریبان تو بودم چهل سال شد حرف از تنت چهل سال مردم رفتم سر سفره ولی چیزی نخوردم چهل سال تقدیر دل من درد و غم بود هرچیز میدیدم گریز روضه ام بود نعلین پا کردم بیابان یادم آمد رفتن روی خار مغیلان یادم آمد چشمم به زیر انداز حجره خورد تر شد داغ حصیری بر دل من شعله ور شد هرجور میشد روضه را مکشوفه کردم هرکس سلامم داد یاد کوفه کردم وقتی عبا دوشم کشیدم گفتم ای وای تا اشک دختر بچه دیدم گفتم ای وای در کوچه ها رد طناب آمد به چشمم نوزاد تا دیدم رباب آمد به چشمم رفتم.به تشییع جوانها گریه کردم با خنده های ساربانها گریه کردم عمامه ام افتاد و بی حد روضه خواندم انگشتر از دستم درامد روضه خواندم بازار رفتم بوی نانش اذیتم کرد بازاریان بد زبانش اذیتم کرد هرجا شلوغی بود ماتم سهم من شد شرمندگی از خواهرانم سهم من شد قرآن که میخوانم ز غصه نیمه جانم یاد لب خشک تو زیر خیزرانم حق میدهی از تشنگی قلبم کباب است در ظرف آبم روضه ی جام شراب است
بسم‌الله الرحمن الرحیم ای مقتدای اهل بکا و دعا، علی ای بانی ارادت ما بر خدا، علی ای گریه هات، روضه ی بی انتها، علی ای مقتل مجسّم کرببلا، علی زخمی که مانده روی پرت فرق می کند داغی که مانده بر جگرت فرق می کند اصلا دلیل درد سرت فرق می کند از کربلای خون، خبرت فرق می کند داغ اسارت و غم هجران چشیده ای از کربلا به شام به چشمت چه دیده ای بر شانه بار شام غریبان کشیده ای پس بی دلیل نیست چنین قد - خمیده ای با نیزه پای نیزه ی دلدار بردنت بر روی ناقه با تن تب دار بردنت با دست بسته مجلس اغیار بردنت با دختران فاطمه بازار بردنت غم با حساب گریه ی تو بی حساب شد با روضه های آب تنت آبِ آب شد تا ذبح دیدی و دل زارت کباب شد هر شب گریز روضه ی آبت رباب شد
بسم‌ الله الرحمن الرحیم بخاطر تو چهل سال محتضر بودم به یاد تشنگی ات یک جهان شرر بودم میامدم سرسفره غذا نمیخوردم چون از گرسنگی ات خوب باخبر بودم شبیه عمه تنم رج به رج ز شلاق است شبیه عمه برای همه سپر بودم برای تو ولیِ دم شدم ولی ای وای میان قافله با شمر همسفر بودم شتر که رم بکند میپرد به هر سمتی بروی ناقه ی رم کرده در خطر بودم عمامه ام همه اش سوخت بعد سرهم سوخت ز بام آتشی آمد که بی خبر بودم غم قضیه ناموسی است در دل من امان ز لحظه تلخی که در گذر بودم به خواهرم زن رقاصه ای جسارت کرد تو حق بده به من اینقدر خون جگر بودم همان زمان که غلامی کنیزی از ما خواست میان حلقه آهن شکسته پر بودم ولی نشد که سرش را جدا کنم ز تنش ولی نشد که گرفتار صدنفر بودم سفیر روم به هم ریخت تا که من را دید ببین چقدر پدر بین دردسر بودم