|⇦• اباالفضل ، طلایه دار عالمینی ..|⇦• زمزمه و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیه السلام تقدیم به روحِ ملکوتیِ سردارِ رشیدِ اسلام ، کابوسِ جبهۀ استکبار شهید حاج قاسم سلیمانی با نوایِ حاج میثم مطیعی •✾•
┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅
اباالفضل ..
طلایه دار عالمینی
پناهِ خیمۀ حسینی ..
ای .. به کربلا تو ذوالفقارم
دو چشم مست تو قرارم ..
وای .. خدا گواه من می میرم
اگه بری تو از کنارم ..
« حیدرِ کربلا ابالفضل »
می آید ..
صدای العطش دوباره
رفته عمو که آب بیاره
وای .. بارون سنگ اگه بباره
اگه که مشکش بشه پاره
وای .. تموم بچه ها می دونند
قولِ عمو نشد نداره ..
« حیدرِ کربلا ابالفضل »
#حاج_میثم_مطیعی
#شب_تاسوعا
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#انتقام_سخت
#لباس_رزم_و_سربند_آمادست
#من_قاسم_سلیمانی_هستم
#مرگ_بر_آمریکا
•┄┅══○◉↭◉○══┅┄•
.
|⇦•#روضه و توسل، ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها _ حجت الاسلام حامد کاشانی •ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
تاریخ وفاتِ حضرت اُم البنین روشن نیست ولی اگر بزرگداشت هر روز برا ایشان بگیریم هم کم هست ..
ما نداریم تو کربلا از غیر از اهل بیت علیهم السلام که همۀ دار و ندارشون رو خرج کرده باشند .. اُم البنین سلام الله یک ویژگی منحصر به فرد داره که هم چهار پسرش رو داد، هم اسمش رو داد ..
دیگه بعد از واقعۀ کربلا اسمش عوض شد .. ام البنینی دیگه باقی نماند .. لا تَدْعُوِنِّي وَيْكِ أُمَّ الْبَنِينَ تُذَكِّرِينِي بِلِيُوثِ الْعَرِينِ (1) دیگه منو یادِ شیربچه هام نندازید .. دیگه مادرِ پسرانی باقی نمانده .. تا اینها بودن شما از سیدالشهدا «أَیْنَ» نمیشنیدی ..
امشب دست خالی از مجلس بیرون نریم .. کسی تو این عالم بخواد معرفت پیدا کنه به خانم اُم البنین سلام الله توسل کنه صاحبِ ادب و معرفتِ .. امیرالمومنین علی علیه السلام دیدن اگر بخواد عباس ابن علی به دنیا بیاد فقط باباش علی باشه کافی نیست ..
لذا گشتن یه کسی پیدا کردن بتونه عباس ابن علی تربیت کنه .. و فقط هم نه عباس ابن علی .. اون برادرانش اگر ویژه نبودن به اُم البنین اُم العباس می گفتن .. اینا ویژگی هایی داشتند که کنار قمربنی هاشم جمع بسته شدند .. همین یه جمله رو بگم شما رو به خدا بسپارم ..
تو کربلا دید قمربنی هاشم یک یک همه افتادن برادرانش رو جمع کرد .. (زبانِ حال) فرمود مادرِ ما با بقیه فرق داره .. ام البنین رو شما سرمایه گذاری کرده .. مباد که سنگی، تیری به پسرِ پیغمبر بنشیند قبل از اینکه شما زنده باشید .. برید، میخوام قبل از میدان رفتن جان دادنِ شما رو هم ببینم .. مبخوام هرچی دارم تو راهش خرج کنم .. اومدن مقابل سیدالشهدا ایستادن .. طولِ عمرشون این بچه ها خاک بودن .. اینجا اومدن پشت کردن به سیدالشهدا رو به دشمن سرها رو افراشته .. «فَصاروا أمامَ الحُسَينِ عليه السلام، يَقونَهُ بِوُجوهِهِم ونُحورِهِم..» (2) تیرها که می آمد سرها رو به سمت تیرها میبردند تا یک یک زمین افتادن .. نوبت به قمربنی هاشم که رسید اون کسی که همۀ وجودش رو خرجِ امام حسین کرده .. سربازی که امام صادق می فرماید: أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ بَالَغْتَ فِی النَّصِیحَةِ وَ أَعْطَیْتَ غَایَةَ الْمَجْهُودِ ..(3) تو نهایت تلاشی رو که میشد بکنی کردی .. از این بیشتر آرزو نداشت کسی بتونه کاری انجام بده .. نگاه کرد دید سربازانش یکی یکی زمین افتادن .. هبچی سخت تر نیست برا یه فرمانده که خودش سالم مونده باشه یکی یکی سربازاش افتاده باشن .. یه وظیفه ای هم داشت که خیلی اذیتش میکرد باید میومد از سیدالشهدا دفاع کنه دم خیمه ها نگاهِ ملتمسانه بچهها که ازش توقع داشتند، مشک دستشون بود، وقتی میبینه اون وظیفهای که باید انجام بدهد رو نمیتونه انجام بده. اومد مقابل حضرت قرار گرفت .. یه عده ای اومدن اینجا همین لحظاتِ آخر به سیدالشهدا گفتند آقا اگه کاری نداری ما بریم!! دیگه کاری برات نمیتونیم بکنیم .. ولی عظمتِ عباس ابن علی اینه که؛ از اینی که دیگه نمیتونم برات کاری کنم شرمنده ام .. فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ (4) سینه ام سنگین شده، بیزارم از دارِ دنیا ..بزار برم جانم رو فدات کنم .. تا اومد وداع کنه نوشتن «فَبَکی الحُسَین بُکاءً شَدیداً»(4) .. ابی عبدالله شروع کرد بلند بلند گریه کردن ..
منابع:
1)سفینة البحار، ج 1، ص 510
2)الأخبار الطوال: ص ٢٥٧،
تاريخ الطبري : ج ٥ ص ٤٤٨
الكامل في التاريخ : ج ٢ ص ٥٧٠
3) زیارتنامه حضرت عباس(ع) _جعفر بن قولويه قمى به سند معتبر از ابوحمزه ثمالى
4) بحار الأنوار، ج45، ص 41
ــــــــــــــــــ
#حجت_الاسلام_حامد_کاشانی
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#حضرت_ام_البنین
.
.
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاجمحمد رضا بذری
●━━━━━━───────
*امام معصوم زمان ام البنین امام سجاد علیه السلامه بعد کربلا، دیدید بعضی روزای خاص جمع میشن میرن دیدن بزرگی تو مناسبتها، مدینه هم اینطور بود جمع میشدند میرفتند در خونه امام سجاد،عیدی بود، مناسبتی بود.. عبیدالله فرزند عباس ابن علی اومد پیش مادربزرگ، گفت مادربزرگ عید هست میخوام برم محضر امام سجاد یه لباسی به من بده درشان جلسه باشه.. نوشتند خانم ام البنین لباس عباس رو نگه داشته بود، لباس نویی بود. اون لباس رو تن آقازاده کرد.آقا زاده وارد مجلس شد امام سجاد تا قامت عبیدالله رو دید آنقدر گریه کرد..گفتند: یابن رسول الله چرا اینقدر گریه می کنید؟ فرمود: لباس باباش رو تنش کردند..*
غم ِدل ام بنینه غمت
روضهٔ بازه چهره ی درهمت
خیلی عوض شدی عزیز دلم
منو حلال کن که اگه نشناختمت
*روز اول فاطمیات وارد مدینه شدندجمع شدن سادات شروع کردن گریه کردن..نقل میگه وارد مدینه شدن زینب کبری سلام الله علیها برای تسلیت رفت منزل خانم ام البنین. دسته عزا راه افتاد رفتند برای عرض تسلیت. عرض تسلیتها که تمام شد حالا زینب خودش مجلس گرفته..اولین روزه وارد مدینه شدن. سادات وارد خانه ی زینب کبری شدن برای عرض تسلیت..همه داخل گریه می کردن.. یه وقت دیدند از پشت دیوار یکی داره ناله میزنه سر به دیوار گذاشته گریه میکنه.. گفتند زیینب جان یکی پشت دیواره هر چی اصرار کردیم داخل خانه نمیاد. زینب کبری اومد بیرون دید خانم ام البنین سر به دیوار گذاشته، مادر جان بیا داخل.. میگفت نه امروز، روز ساداته روز فاطمیاته..من فردا میام من کنیز این خانواده ام.. اجازه بدین همین پشت در گریه کنم. بغلش کرد مادر و... حالا ام البنین شروع کرد گفت: زینب جان !
غمِ دل امّ بنینه غمت
روضه ی بازه چهره ی درهمت
خیلی عوض شدی عزیز دلم
منو حلال کن اگه نشناختمت
اشک غریبی توی چشمام نشست
مثل سر تو پشت من هم شکست
زینبم بیا بگو دروغه اینکه میگن
حرمله دستاتو بست
گفت حقیقته انگاری خواب نبودم
ناراحتم پیش رباب نبودم
بدجوری آبرو ریزی کرده شمر
کاشکی من از بنی کِلاب نبودم
*زینب جان شنیدم برای عباسم امان نامه آوردند..*
آسمونم رو بی قمر کی دیده
پروانه رو بدون پر کی دیده
ام بنین بهم نگن حق دارن
ام بنین بی پسر کی دیده
سراغتو از این و اون می گیرم
جونی ندارم ولی جون می گیرم
حالا که مادر نداره حسینم
خودم میام براش زبون میگیرم
*وقتی بشیر روبروش قرار گرفت گفت: خانم جعفرتو کشتند.. فرمود: "اخبرنی عن الحسین" از حسینم چه خبر؟ دونه دونه رو اسم برد. گفت: الان بگم عباس خانم جون میده..خانم عباستم کشتند گفت:بسه اسم بچه هامو نبر همه کس و کارم اولادم وهر چی تو آسمون و زمینه فدای حسین...حسینم کجاست؟ گفت: "قُتل الحسین" حسینتم کشتند.. نشست روی زمین هی به سینه می زد مادر برات بمیره.*
گفتی تموم دشت رو دشمن گرفت
تک تک بچه هامو از من گرفت
زینب من بگو کی اومد آخر
سر حسین روی به دامن گرفت؟
گفت مردم شهر سر به سرم نذارید
زخم زبون رو جگرم نذارید
تموم زندگیم فدا حسینه
گریه امو پای پسرم نذارید
غمم ربابه که به غم اسیره
طفل خیالیشو رو دست می گیره
شبا هی از خواب میپره و میگه
آبش بدید آبش ندید میمیره
سقای دشت کربلا دلواپسم کردی
یک خیمه گاه چشم انتظارن برنمی گردی
غصه نخور عیبی نداره زده رقیه قید آب و
خودم جوابشونو میدم نخور تو غصه ی رباب و
«ای وای علمدارم اباالفضل»
*اومد زینب رو بغل کرد گفت: زینب جان زنای مدینه چی دارن میگن ،میگن زینب گفته کربلا به فرق عباسم عمود آهنین زدند. خودشو انداخت بغل ام البنین گفت مادر حق داری قبول نکنی عباس بچه شیر علی بود اما یه چیز بگم اول دستاشو بریدند بعد عمود زدند... «ای حسین»*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#وفات_حضرت_ام_البنین
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#حاج_محمد_بذری
#بازگشت_به_مدینه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇