حاج سید رضا نریمانیFadaeian_Haftegi_14030719_03.mp3
زمان:
حجم:
16M
#روضه_حضرت_زهرا (س)
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
من ایستاده بودم، دیدم که در افتاد
حسن ناله میزد:« بابا! مادر افتاد»
تو افتاده بودی، درم روی بازوت
دیدم هرکی رد شد، لگد زد به پهلوت
هیشکی نبود بگه این گل که پرپره
این زن که میزنید، همسر حیدره
...
چرا ای باغبان! از آتش گلشن نمیگویی؟
چرا با فضهات گفتی اما با من نمیگویی؟
تو آن شب خواب بودی، آمدم بازوی تو دیدم
مبادا آنکه بیدارت کنم آهسته بوسیدم
در آن ساعت که در میسوخت میدانی کجا بودم؟
تو افتادی ز پا ،من هم به زیر دستوپا بودم
پشت در همچین که هول داد؛ بین در و دیوار، صداش بلند شد:« پسرم! پسرم! پسرم...»
«نامردمان از حرمت کوثر گذشتن
در روی زهرا بود و از آن در گذشتن»
من ایستاده بودم ، دیدم که مادرم را
دشمن گهی به کوچه ، گاهی به خانه می زد
گردیده بود قنفذ ، همدست با مغیره
او با غلاف شمشیر ، این تازیانه می زد
با چشم خویش دیدم ، مظلومی پدر را
از ناله ای که مادر ، در آستانه می زد
مردم به خواب بودند ، مادرزهوش می رفت
بابا به صورتش آب ، ز اشک شبانه می زد
هنوزم یه گوشه، کارم گریه میشه
از اون روز که رفتی، برای همیشه
علی موند و خونهش، علی موند و زینب
سر جانمازت، به جای تو هرشب
همینجا نمازِ، شبت رو میبستی
نماز نشسته، قنوت یه دستی
واسه چند قدم راه، میفتادی چند بار
یه دستت به پهلو، یه دستت به دیوار
هنوزم توو خونه، به در خیره میشم
توو رویام میبینم، که ایستادی پیشم
همین خوبه واسهم، توو بستر که نیستی
میتونی بشینی، میتونی بایستیفاطمیه_۱۴۰۳
شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
Haj Meysam MotieeShab1Fatemieh1-1402[01].mp3
زمان:
حجم:
13.71M
▪️گر نگاهی به ما کند زهرا (روضه)
🎙 بانوای: حاج #میثم_مطیعی
گر نگاهی به ما كند زهرا
دردها را دوا كند زهرا
بر دل و جان ما صفا بخشد
گر نگاهی به ما كند زهرا
كم مخواه از عطای بسیارش
كآنچه خواهی، عطا كند زهرا
بضعۀ مصطفی بُوَد زآنرو
جلوه چون مصطفی كند زهرا
خانۀ وحی را، ز رخسارش،
رشكِ غار حَرا كند زهرا
نه عجب گر به شأن او گویند،
خاك را كیمیا كند زهرا
این مقام كنیز او باشد
تا دگر خود، چهها كند زهرا!
چهره پوشد ز مرد نابینا
تا بدین حد، حیا كند زهرا
در طرفداری از خدا و رسول
به علی اقتدا كند زهرا
روز محشر -كه از شفاعت خویش
حشر دیگر به پا كند زهرا-
همچو مرغی كه دانه بر چیند،
دوستان را جدا كند زهرا
چه شود گر زِ رحمت بسیار
حاجت ما روا كند زهرا؟
چه شود گر که بر «مؤید» هم
نظری از وفا کند زهرا
شاعر: سید رضا مؤید✍
#روضه_حضرت_زهرا
#روضه_حضرت_زهرا (س )
بریم درِ خانه ی حبیبه ی خدا ، فاطمه زهرا سلام الله علیها ... عرض ادب کنیم ...
رسم مراسمات اینه آخرین شب بریم درِ خانه حبیبه ی خدا ... بی بی جانم ... هر چه کردیم ، امشب دیگه چشممون به دستهای توئه فاطمه جانم ...
کدوم دست ؟!... بمیرم ...
علی مرتضی مشغول غسل بود ...
أسما میگه من آب میریختم ، علی بدن رو غسل میداد ... یه وقت دیدم دست از غسل کشید ... سر به دیوار گذاشت ، ناله میزنه ، گریه میکنه ...
آقا از فراقت فاطمه گریه میکنی؟! حق داری ... اما خودت فرمودی دل شبه ، اینگونه ناله نزنید ... بلند بلند گریه نکنید ... چی شده اینطور ناله میزنید؟!
فرمود أسما ... فاطمه ی من تا زنده بود ، بازوی ورم کردشو نشونم نداد ...
شبی که آن تنِ عفت حجاب را شستم
به اشک و خون دل آن دُرّ ناب را شستم
مجال غسل نمی یافتم ز اشک روان
شبی که بضعه ی ختمی مَآب را شستم (بمیرم برا دلت علی جانم ...)
به سینه خونِ دلم موج زد در آن دل شب
که زخمِ سینه ی از خون خضاب را شستم
زهرا جان ...
خدا داند دلم چون گریه میکرد
به حالم دشت و هامون گریه میکرد
ندیدم زخم پهلو را من آن شب
ولی دیدم کفن خون گریه میکرد
زهرا جان ....
نازنین بدنِ حبیبه ی خدارو در دل شب غسل داد ... حنوط کرد ... کفن نمود ... اما هنوز آخرین بند کفن رو نبسته ... یتیمان فاطمه رو صدا زد ... هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّكُمْ ... یعنی بیایید و از دیدار مادر توشه بردارید ... حسنین اومدند ... خودشونو روی سینه ی مادر انداختند ... ناله میزنند ... کَلِّمینی مادر ...
علی مرتضی میفرماید ، خدارو شاهد میگیرم ، فاطمه مهربانی کرد ، دستاشو از کفن بیرون آورد ... حسنین رو در آغوش گرفت ...
چه منظره ای شد نمیدونم... همین قدر بگم هاتفی ندا داد ... یاعلی بردار حسنین را ... ملائکه ی آسمان طاقت ندارند این منظره رو ببینند ...
حسین ..... حسین ... حسین ...
بگیم ملائکه ... شما نتوانستید ببینید حسین روی سینه ی مادر افتاده ... چه حالی پیدا کردید کربلا ... لحظه ای که دیدید ... الشِمرُ جاٰلِسٌ عَلیٰ صَدرِه
حاج مهدی سماواتی
.
📋 انگار نه انگار، دیروز همینجا یکی خورد به دیوار
#سبک_روضه
#روضه_حضرت_زهرا (س)
کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
انگار نه انگار، دیروز همینجا یکی خورد به دیوار
انگار نه انگار، یه زن رو زدن بین انظار
انگار نه انگار، دیروز یه بچه شهید شد با مسمار
انگار نه انگار، اونقد زدند دستش افتاده از کار
بیحیا تر این کوچه، کوچه کوفه و شامه
سختتر از روضهی سیلی، روضه سنگ رو بامه
انگار نه انگار، میبینه از روی نیزه علمدار
انگار نه انگار، توو دست و پا سر میوفته هزار بار
انگار نه انگار، ناموس پیغمبره توی بازار
*شاعر: #محسن_عرب_خالقی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
📋 توو کوچهها زخمم نمک خورده
#فاطمیه #حضرت_زهرا
#روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای حاج #سید_رضا_نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#سبک_خوشا_بحال_زائرات_ارباب
توو کوچهها زخمم نمک خورده
انگشتر خلقت ترک خورده
درد من و هیچ کس نمیفهمه
زهرام جلو چشام کتک خورده
دستام و از دستت جدا کردند
توو شعله دنبال تو میگردم
جوری زد و جوری زمین خوردی
سنگینیه دستاش و حس کردم
دار و نداره زندگیم
چیزی بگو حرفی بزن
خاکی میشه باز چادرت
هرشب توو کابوس حسن
از تو خجالت میکشم زهرا
از خاک رو چادر نمازِ تو
از پا من و میندازه میدونم
این چشمهای نیم بازه تو
روت و نگیر از من که میمیرم
دنیا بدون تو برام پوچه
اینقدر پر از زخمی که حیرونم
از جنگ برگشتی نه از کوچه
دار و نداره زندگیم
زخمیترین یاسِ علی
اشکات و پاک کن فاطمه
گریه نکن واسه علی
زهرای من، زهرای من
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
📋 دستی از راه رسید و به رُخت جا انداخت
#مناجات
#روضه_حضرت_زهرا (س)
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دستی از راه رسید و به رُخت جا انداخت
پایی از راه رسید و جلویت پا انداخت
یکنفر که دلش از بُغض علی میجوشید
ضربهای زد به درِ خانه و دَر را انداخت
گره انداخت به کار همه دنیا آنکه،
ریسمان گردن مولای دو دنیا انداخت
*شاعر: #محمد_حسن_بیات_لو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
حاج سید رضا نریمانیFadaeian-Komeil-14030616 (3).mp3
زمان:
حجم:
18.56M
🔊 #روضه / انگار نه انگار دیروز همینجا یکی خورد به دیوار
#سبک_صبح_روز_سه_شنبه_من
📋 توو کوچهها زخمم نمک خورده
#روضه_حضرت_زهرا (س)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توو کوچهها زخمم نمک خورده
انگشتر خلقت ترک خورده
#احسان_نرگسی✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#سبک_توو_کوچه_ها_زخمم_نمک_خورده
.
|⇦•غم روی غمه...
#روضه حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۳به نفس سید مهدی حسینی
●━━━━━━───────
غم روی غمه
توی قلبم آشوبه عالمه
که هرروزم صدتا محرمه
وای وای وای وای وای
مردنم کمه
برادر دیگه توی قلبمه
میگه تو روضه مادر ما طاقت نداریم
مردنم کمه برادر دیگه توی قلبمه
زمین افتاد پیش چشِ همه
وای وای وای وای وای وای
تو سینه ام دارم نهفته
هزار تا حرف نگفته
الهی که مادرتون
جلو چشماتون نیفته
دیدم که دستاشو برده بالا
من قد کشیدم اما
مادرم افتاد
دیدم که چادرشم شد پاره
شکسته شد گوشواره
مادرم افتاد
رو به راه نشد
یجور از پا افتاد که پا نشد
از اون روز چشماش دیگه وانشد
وای وای وای وای
مادرم نشست
چجوری زد که با یه ضرب دست
با هم دوتا گوشواره هاش شکست
تو راه برگشت به خونه
دیدم چشماش رنگ خونه
با گریه می گفت که این راز
عزیزم پیشت بمونه
*چشم داره خون میاد صورت درد گرفته ولی حواسش به دستای لرزون حسنِ...*
کاش میشد چادر خاک آلود و
که زیر پاها بود و علی نبینه
کاش میشد زخم روی ابرومو
کبودیای رومو علی نبینه
«ای مادر ای وای من ای مادر ای وای من ای مادر مادر خوبم»
*شما خیال کنید من دروغ روضه خوندم
اصلا من دروغ گفتم.. حقیقتش این بود: فقط از تو کوچه از کنار مادر ما رد شد.همینش هم بده رفیق..همین که من بگم هیچ دست درازی نکرد.اما همین که بگم از جلوی مادر ما رد شد باید بمیرم از خجالت....امام حسن میگه هی مادر ما عقب عقب میرفت هی نامرد جلو می اومد.*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#سید_مهدی_حسینی 🎤
#فاطمیه #حضرت_زهرا
#روضه_حضرت_زهرا
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•دل شب گریه ها...
#روضه #حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۱ به نفس سید رضا نریمانی
●━━━━━━───────
*آه ای عزیزم... بَستر پهنه بی بی از دنیا رفته، تابوتم یه طرف خونه است بچه هام این طرف، علی هم نشسته...*
دلِ شب گریه های بی صدا شو
با آستینِ لباسش پاک می کرد
علی تنهایی با دست خودش داشت
تموم زندگیش رو خاک می کرد
با این زانوی بی قوّت چه جوری
میتونه از کنار قبر پاشه؟کجا داره بره؟
*من نمیدونم علی کجا رفت..خونه؟ خونه ای که هرجاش رو نگاه می کرد یاد فاطمه اش می افتاد....دیدی یه وقتی غم دلتو میگیره میخوای از خونه بیرون بزنی، بری یه جایی که تو خونه نباشی، حالا علی بچه هاشم هستن. خودشم میخواد جلو بچه ها گریه نکنه از دیشب که این بدن رو شسته خسته شده نتونسته جلو بچه ها گریه کنه. هی به بچه ها میگفته تو رو خدا گریه نکنید. هی دست سر حسن میکشیده حسن جونِ بابا! قول دادی به بابا، ولی نمیدونه که تو دل حسن چه خبره، حسن تو دلش میگه بابا نمیخواد منو آرومم کنی.. دل من آروم نمیشه، من یه چیزی تو کوچه ها دیدم آروم نمیشم بابا!
با این زانوی بی قوت چه جوری
میتونه از کنار قبر پاشه
کجا داره بره وقتی قراره
تو اون خونه دیگه زهرا نباشه
به هم زد دستای خاکیشو امّا
نِمیره، آخه تنها میشه زهرا
اگه تنها نمیموندن یتیما
خودش هم خاک میشد پیشِ زهرا
*ابی عبدالله کنار عباسش نشست گفت: داداش! میخوام بمونم خیمه ها رو میبرن، میخوامم از کنارت برم میان سر تو میریزن عباسم!..*
باحسرت زیر لب میگفت زهرا
علی داره میره خونه نشینی
یه کاری کن دلم آروم نمیشه
عزیزم کلمینی کلمینی
علی بی تو شبا بیداره تا صبح
علی بی تو شبا رو کوچه گرده
نشونم میدن از فردا و میگن
امانتداری خوبی نکرده
علی رو حلال کن واسه زخم بازوت
علی رو حلال کن واسه درد پهلوت
علی رو حلال کن واسه دست بسته اش
نتونست که اون در و برداره از روت
*نمیدونم فاطمه اش رو خاک کرد محسنش رو چیکار کرد...*
علی رو نیگاه کن چی از من گذاشتی
تو قلبم غم و داغ رفتن گذاشتی
*زهرا جان به من که نگفتی...*
چرا تو اون بقچه که دادی زینب
کنار کفنها یه پیرهَن گذاشتی؟
حسین!...
با یارب یارب کشتی مادرو
با مادر مادر کشتی خواهرو
با بیرحمی زد تیر آخرو حسین جانم!....
آه ای مادر!
من بمیرم میکشی آه با فرودِ هر نیزه
من بمیرم دیگه جا نیست شده نیزه در نیزه
گلوتو میبوسم رگاتو میبوسم
تو رو خدا دست و پا نزن
ای حسین....
ــــــــــــــــــ
#روضه_حضرت_زهرا گریز #حضرت_عباس
#سید_رضا_نریمانی
#فاطمیه
#شب_آخر_فاطمیه
#شب_آخر_دهه_فاطمیه
#شام_غریبان_حضرت_زهرا
@rozeh_daftari1
حاج محمدرضا بذریBazri_Shahadat_Hazrat-Zahra_1400.mp3
زمان:
حجم:
10.49M
🏴 السلام علیکِ یا فاطمة الزهرا
🔊 بدرود امیدم، همه دار و ندارم
باید بدنت رو توی تابوت بزارم ...
◼️ #روضه_حضرت_زهرا
🎤حاج محمد رضا #بذری
غمناک ترین حادثه زندگی من
مهر من و مهتاب شب بندگی من
با اشک به دیوار و در کوچه نوشتم
این کوچه شده باعث شرمندگی من
از ناله من موج گرفت خشک ترین رود
از رفتن تو کوچه این شهر مه آلود
بدرود بهشتم،نفسم،عشق عزیزم
آهسته برو،پشت سرت اشک بریزم...
بدرود قرارم،همه دار و ندارم
باید تورو به خالق منان بسپارم
میگن در جنت دیگه مسمار نداره
اونجا کسی با بال ملک کار نداره
باید روی گلبرگ شقایق بنویسند
گل تاب فشار در و دیوار نداره...
انگار گلم اومده بودی که بری زود
کز روز تولد به تنت رخت سفر بود
بدرود بهشتم،ملکم،روح بلندم
بند کفنت رو باید انگار ببندم
بدرود امیدم،همه دار و ندارم
باید بدنت رو توی تابوت بزارم ...
#فاطمیه
#شام_غریبان_حضرت_زهرا
#بعد_از_شهادت
.
#رضااا_ابوالحسنی
حاج محمدرضا بذریBazri_Shahadat_Hazrat-Zahra_1400.mp3
زمان:
حجم:
10.49M
🏴 السلام علیکِ یا فاطمة الزهرا
🔊 بدرود امیدم، همه دار و ندارم
باید بدنت رو توی تابوت بزارم ...
◼️ #روضه_حضرت_زهرا
🎤حاج محمد رضا #بذری
غمناک ترین حادثه زندگی من
مهر من و مهتاب شب بندگی من
با اشک به دیوار و در کوچه نوشتم
این کوچه شده باعث شرمندگی من
از ناله من موج گرفت خشک ترین رود
از رفتن تو کوچه این شهر مه آلود
بدرود بهشتم،نفسم،عشق عزیزم
آهسته برو،پشت سرت اشک بریزم...
بدرود قرارم،همه دار و ندارم
باید تورو به خالق منان بسپارم
میگن در جنت دیگه مسمار نداره
اونجا کسی با بال ملک کار نداره
باید روی گلبرگ شقایق بنویسند
گل تاب فشار در و دیوار نداره...
انگار گلم اومده بودی که بری زود
کز روز تولد به تنت رخت سفر بود
بدرود بهشتم،ملکم،روح بلندم
بند کفنت رو باید انگار ببندم
بدرود امیدم،همه دار و ندارم
باید بدنت رو توی تابوت بزارم ...
#فاطمیه
#شام_غریبان_حضرت_زهرا
#بعد_از_شهادت
.
#رضااا_ابوالحسنی
#روضه_حضرت_زهرا سلام الله علیها
روضه وزبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها
بالینمه گل پیک اجل گلدی عم اوغلی
باغلاگوزمی فاطمه دینجلدی عم اوغلی
باغلاگوزمی فاطمه دینجلدی عم اوغلی
شیشه عمری دیین وقتیده رحلت داشنا
جمع ائدیب بالالاری گنه یغدی باشینا
هریه بیر نوعی وصیت ایلدی
امام زمان اقا
مولا علی یه بیرنوع وصیت امام حسن آقیا بیرنوع وصیت ایلدی امام حسین آقایا بیرنوع وصیت ایلدی دورازمجلس ومحفل لیمیز
اگر بیر خانواده ده ننه جوان ئوله
یتیم بالاسی قالا هریه بیرنوع وصیت ایلدی
ولی آخرین لحظه ده زینبه غم خانه نی خلوت ایلدی
زینب بالا گل
ایلش بالا گل ایلش بالا گل ایلش بالا
نیندی عاشقان زهرا
ال اورگینین باشنازینبین اوسارالان رنگینه دقت ائلدی
دئدی قیزم اولورم بالا عمرمون آخرلریدی
گتمئلیم بالا اما زینب نچه وصیتیم وار سنه
سعی ایله بالا چوخ باشه قاره باغلاما
مرتضی ایوده اولان وقته اماندی آغلاما
بالا قیزم زینب بابان علینی سنه
تاپشورورام
مرتضی اوده اولاندا اماندی آغلاما
قلبی داغلیدی بالا سعی ایله سنده
داغلاما
عشقینن اغلیانلار هردن
بیرباخیر ننه نین یوزونه ننه بوسوزنه سوزیدی دیورسن ننه ،،ننه باشوادولانم ننه ای وای نظرونده مجسم ایله ننه رو به قبله ایلشیب دوردیاشیندابالایاوصیت
ایلیه حتما بیلیرسوز ننه بالا نی آتایا
تاپشوراراما دیر علینی سنه تاپشورورام بالا ننه گوزم اوسته ای ننه
اوپ یوزون حالین سوروش غرق اولماسین گوز یاشینه
یغ باشاقارداشلارون گونده دولاندیرباشینه
بن عباس نقل ایلیوربعدازشهادت فاطمه زهرا مولا علی هرگون گیدردی قبرستان بقیعه بیرگئجه همراه مولا علی گلدیم اوخلقه تاننمیان قبرین یانینا گوردوم الله علی یوزون قویئدی زهرانین قبرینه ایله یانا یانا آغلادی مولانی اما بیر لحظه هوش آپاردی علینی گوردیم
مولا گوزلرین آشدی بیله سراسیمه
دوردی ایاقا بن عباس قیدک اووه
علی جان هرگئجه دعا ایلئردوون الله صبح اچلمیا صبح کمین قالاسان زهرانین
قبرینین یانندا علی بوگئجه نیه ایستیرسن تزگئدسن ایوه علی آغلادی بن عباس زهرانی یوخودازیارت ایلدیم
یاالله ایله گوردیم دیر عم اوغلی یوبانما گیلن علی گیت ایوه
علی گئدایوه
زهرامگرایوده نه خبر وارعم اوغلی گئدایوه
بالالارم یوخودان دوربلار
خانملخ ایله قلبی یانان
واریازهرا علی گیتدی ایوه دورازخانوادلراگر ایوده یتیم بالا اولا چتین اولار خدای ناکرده یتیم بالااولاآتاگیده ایوه ه حتما
بیرباخاربالالارن یوزونه بالادایوزون قویاربابا نین یوزونه اگرباباخوشحال اولابالاینان
درددل الراماگوره باباناراحت اوننه سیز بالا بیر گوشئه ده الرین قویار اورگینین باشناسادات مجلس امام زمان منی باغشلا مولا گوردی زینب الین قو یوب اورگینین باشنا یواش یواش گلدی بالانین یاننا قیزم زینب نیه بئله ناراحت
سن نیه بئله رنگون سارالوب گوردی زینب آغلادی ای دردی
اولانار ای امیدنن زهراقاپوسنا گلئنر
نئیه بیله آغلرسان بابابیرخواهشیم واربابا باشوادولانیم ای بابامظلوم بابا قهرمان باباقیزم دردون ندی ای هئیتی لرعاشقان زهرا
ننه سیز بالانین دردی نه اولار اوبالاجابالا اللرین سالدی مولا نین بوینونا یواش یواش دیرننه می گویلوم ایستیر بابا
ورصفا منن صورا سارالموش گلشنه
قیزیم آتاون علینی وصیت ایلدی
زینبه علینی سفارش ایلدی قیزم مننن صورا علینین قلبین داغلاما کمکی اولماز قیزم علینین قولونان یاپشان اولماز
ایله مواظبدی زینب روگیمنن بیرسوز سوشدی دیرم زهراجان علی یوزون قویدی
قبروه آغلادی آغلادی بیلدون بالان حسین زینب بیداراولوب دوزنمدون قبریده اما دئیرم نیلدی رقیه یاالله پس نئیلدی اسراکربلاگوزلری باخیراویارالی باشا
سعی ائیله منن صوراچوخ باشه قاره باغلاما
مرتضی ایوده اولان وقته اماندی آغلاما
داغلئیدی قلبی اونون سعی ایله سنده داغلاما
اوپ یوزون حالین سوروش غرق
اولماسین گوز یاشینه
یغ باشاقارداشلارون گونده دولاندیر باشینه
ویرصفا بوسارالموش گلشنه منن صورا
هم باجی اول سن حسینه هم
ننه منن صورا
قوی باشی اوستونده سوهر
گئجه منن صورا
یوخدور طاقتی عطشانلیقا قارداشیوین
قویما حسینیم بیر گئجه عطشان قالامندن سورا
سیرایله صنعت سبحانه دئنن یازهرا
گویده باخ بهرفروزانه دئنن یازهرا
یرده باخ بهرخروشانه دئنن یازهرا
سجده قیل قدرت یزدانه دئنن یازهرا
#روضه_حضرت_زهرا علیهاسلام
بریم درِ خانه ی حبیبه ی خدا ، فاطمه زهرا سلام الله علیها ... عرض ادب کنیم ...
رسم مراسمات اینه آخرین شب بریم درِ خانه حبیبه ی خدا ... بی بی جانم ... هر چه کردیم ، امشب دیگه چشممون به دستهای توئه فاطمه جانم ...
کدوم دست ؟!... بمیرم ...
علی مرتضی مشغول غسل بود ...
أسما میگه من آب میریختم ، علی بدن رو غسل میداد ... یه وقت دیدم دست از غسل کشید ... سر به دیوار گذاشت ، ناله میزنه ، گریه میکنه ...
آقا از فراقت فاطمه گریه میکنی؟! حق داری ... اما خودت فرمودی دل شبه ، اینگونه ناله نزنید ... بلند بلند گریه نکنید ... چی شده اینطور ناله میزنید؟!
فرمود أسما ... فاطمه ی من تا زنده بود ، بازوی ورم کردشو نشونم نداد ...
شبی که آن تنِ عفت حجاب را شستم
به اشک و خون دل آن دُرّ ناب را شستم
مجال غسل نمی یافتم ز اشک روان
شبی که بضعه ی ختمی مَآب را شستم (بمیرم برا دلت علی جانم ...)
به سینه خونِ دلم موج زد در آن دل شب
که زخمِ سینه ی از خون خضاب را شستم
زهرا جان ...
خدا داند دلم چون گریه میکرد
به حالم دشت و هامون گریه میکرد
ندیدم زخم پهلو را من آن شب
ولی دیدم کفن خون گریه میکرد
زهرا جان ....
نازنین بدنِ حبیبه ی خدارو در دل شب غسل داد ... حنوط کرد ... کفن نمود ... اما هنوز آخرین بند کفن رو نبسته ... یتیمان فاطمه رو صدا زد ... هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّكُمْ ... یعنی بیایید و از دیدار مادر توشه بردارید ... حسنین اومدند ... خودشونو روی سینه ی مادر انداختند ... ناله میزنند ... کَلِّمینی مادر ...
علی مرتضی میفرماید ، خدارو شاهد میگیرم ، فاطمه مهربانی کرد ، دستاشو از کفن بیرون آورد ... حسنین رو در آغوش گرفت ...
چه منظره ای شد نمیدونم... همین قدر بگم هاتفی ندا داد ... یاعلی بردار حسنین را ... ملائکه ی آسمان طاقت ندارند این منظره رو ببینند ...
حسین ..... حسین ... حسین ...
بگیم ملائکه ... شما نتوانستید ببینید حسین روی سینه ی مادر افتاده ... چه حالی پیدا کردید کربلا ... لحظه ای که دیدید ... الشِمرُ جاٰلِسٌ عَلیٰ صَدرِه
#حاج مهدی سماواتی