eitaa logo
کانال روضه دفتری ایتا وتلگرام
6.1هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2.9هزار ویدیو
374 فایل
بروزترین کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1 ارتباط با مدیریت کانال👈 @msoghandi
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام 🔹دارالشفای دل🔹 ای خوشه‌ای ز خرمن فیضت تمام علم! با منطق تو اوج گرفته مقام علم با صد زبان به علم کلامت، سلام علم هر جا که علم بود، تو بودی امام علم تو وارث کمال و جلال محمّدی مصداقِ صدق و صادقِ آل محمّدی آیینۀ تمامِ کمالات روی توست یادآور رسول خدا خلق و خوی توست دارالشفای هر دل بیمار، کوی توست گلواژه‌های وحی، پر از رنگ و بوی توست بی‌منطق رسای تو قرآن زبان نداشت بی‌همت تو دین، شرف جاودان نداشت توحید معتبر شده از اعتبار تو گلخانۀ وسیعِ امامت، بهار تو «بحرالعلوم»، قطره‌ای از جویبار تو «شیخ مفید»، لاله‌ای از لاله‌زار تو «طوسی» و «مجلسی» و «صدوقت» سه آیت‌اند با نور دانش تو چراغ ولایت‌اند... با آنکه خاک پاکِ مدینه دیار توست ویرانۀ بقیعِ دلِ ما مزار توست تا روز حشر، سینۀ ما دغدار توست هر شیعۀ شکسته‌دلی اشکبار توست... ای آفتاب، زائر صحن و سرای تو! خاموش شد چگونه صدای دعای تو؟... 📝 @rozeh_daftari1
امام باقر علیه سلام ای فروغ دانشت تا صبح محشر مستدام وی تو را پیش از ولادت، داده پیغمبر سلام منشأ کل کمال و باقر کل علوم هفتمین نور و ششم مولایی و پنجم امام اِنس و جان آرند حاجت در حریمت روز و شب آسمان گردیده بر دور مزارت صبح و شام این عجب نَبْوَد که بخشی چشم جابر را شفا زخم دل را می‌دهی با یک نگاهت التیام ساکنان آسمان را لحظه لحظه، دم به دم از بقیعت عطر و بوی جنت آید بر مشام در کمال و در جلال و علم و حلم و خلق و خو پای تا سر، سر به سر آیینۀ خیر الاَنام... کودکی بودی که از تیغ بیانت ناگهان روز در چشم یزید بی‌حیا آمد چو شام لال شد از پاسخ و زد بر دهن مهر سکوت تشت رسوایی او افتاد از بالای بام تو سر بالای نی دیدی به سن کودکی گه به دشت کربلا، گه کوفه، گاهی شهر شام خیمه‌های آل عصمت را که آتش می‌زدند می‌دویدی در بیابان اشک‌ریز و تشنه‌کام... ماجرای کربلا و شام و کوفه بس نبود از چه دیگر این همه آزار دیدی از هشام... گاه آوردت به زندان، گاه پای تخت خویش گاه زد زخم زبان و گاه می‌زد اتهام حیف کز زهر جفا گردید قلبت چاک چاک مرغ روحت پر زد از تن، جانب دارالسلام بس‌که بر جان عزیزت روز و شب آمد ستم دادی از سوز جگر بر شیعیانت این پیام تا به صحرای منا گریند بهر غربتت حاجیان هنگام حج، پیر و جوان و خاص و عام... در کنار قبر بی‌شمع و چراغت روز و شب هم بشر سوزد چو شمع و هم ملک گرید مدام از چه شد صد چاک قلبت با چنان قدر و جلال وز چه ویران مانده قبرت با چنان جاه و مقام بر تو می‌گریم که بردی کوه غم از کودکی بر تو می‌گریم که شد با خون دل عمرت تمام... ✍:
ای ز دست و سینه و بازوی تو حیدر، خجل! هم غلاف تیغ، هم مسمار در، هم در، خجل با غروب آفتاب طلعت نورانی‌ات گشته‌ام سر تا قدم از روی پیغمبر، خجل هم صدف بشكست، هم دردانه‌ات از دست رفت سوختم بهر صدف، گردیدم از گوهر، خجل همسرم را پیش چشم دخترم زینب زدند مُردم از بس گشتم از آن نازنین دختر، خجل گاه گاهی مَرد خجلت می‌كشد از همسرش مثل من، هرگز نگردد مردی از همسر، خجل همسرم با چادر خاكی به خانه باز گشت از حسن گردیده‌ام تا دامن محشر، خجل خواست زینب را بغل گیرد ولی ممكن نشد مادر از دختر خجل شد، دختر از مادر، خجل باغ را آتش زدند و مثل من هرگز نشد باغبان از غنچه و از لاله‌ی پرپر، خجل بانگ «یا فضّه خذینی» تا به گوش خود شنید از كنیز خویش هم، شد فاتح خیبر، خجل نظم «میثم» شعله زد، بر جان اولاد علی تا لب كوثر بود از ساقی كوثر، خجل
ساعت سخت فراق آغاز مخفی و آهسته درها باز شد شد برون آرام با رنج و ملال هفت مرد و چار طفل خردسال چار تن دارند تابوتی به دوش دیده گریان سینه سوزان لب خموش در دل تابوت جان حیدر است هستی و تاب و توان حیدر است گوئی آنشب مخفی از چشم همه هم علی تشییع شد هم فاطمه شهر پیغمبر محیط غم شده زانوی سردار خیبر خم شده آسمان بر اشک او مبهوت بود جان شیرینش در آن تابوت بود او پی تابوت زهرا می دوید نه ، بگو تابوت ، او را می کشید کم کم از دستش زمام صبر رفت با دو زانو تا کنار قبر رفت زانویش لرزید اما پا فشرد دست ها را جانب تابوت برد خواست گیرد آن بدن را روی دست زانویش لرزید باز از پا نشست کرد چشمی جانب تابوت باز گشت با جانان خود گرم نیاز کای وجودت عرش حق را قائمه یاریم کن یاریم کن فاطمه یاریم کن کز زمین بردارمت با دو دست خود به گل بسپارمت وای بر من مرده ام یا زنده ام قبر تو یا قبر خود را کنده ام آسمان ، اشک علی را پاک کن جای محبوبم مرا در خاک کن این چراغ چشم خون بار من است این همان تنهاترین یار من است صبر کردم تا شکست آئینه ام ای نفس با جان برآ از سینه ام یا محمد دختر خود را بگیر لاله نیلوفر خو را بگیر در دل شب پر شکسته بلبلی برده بهر باغبان خونین گلی گل مگو پامال گشته لاله ای برگ برگش را صدای ناله ای خاک ، گلی میشد ز اشک جاری اش تا کند دستی ز رحمت یاری اش ناگهان از آن بهشت بی نشان گشت بیرون دست های باغبان کای شکسته بال و پر بلبل بیا وی به قلبت مانده داغ گل بیا باغبانم ،هست و بودم را بده یا علی یاس کبودم را بده از چه یاسم این چنین پرپر شده لاله من باغ نیلوفر شده ای بیابان گل ز اشک جاری ات آفرین بر این امانت داری ات باغبان تا یاس پرپر راگرفت اشک خجلت چشم حیدر را گرفت یا محمد  از رخت شرمنده ام فاطمه جان داده و من زنده ام شاخه یاست اگر بشکسته بود دست های باغبانت بسته بود یا محمد دخترت در خاک خفت دردهای خویش را با من نگفت اینکه بگرفتیش جانان من است بلکه هم جان تو هم جان من است قلزم خون کاسه صبر علیست  خانه بی فاطمه قبر علیست غصه ها در دل صد چاک ریخت بر تن محبوبه خود خاک ریخت حبس شد در سینه تنگش نفس  بود چون مرغ اسیری در قفس رفته بود از دست نخل و حاصلش خاک را گل کرد با خون دلش سینه اش می سوخت از سوز سه داغ کرد روشن از شرار دل چراغ لب فروبست و به یارش برد رشک ریخت اشک و ریخت اشک و ریخت اشک زمزم از دریای چشمشم سر گرفت مثل کعبه قبر را در برگرفت ناله زد کای با وفا یار علی ای چراغ چشم بیدار علی همسرم دستی برون از خاک کن اشک از رخسار حیدر پاک کن ای ترابت گل ز اشک بوتراب وی دعای شامگاهت مستجاب بار دیگر یک دعا کن از درون    جان حیدر با نفس آید برون اشک من در دیده بی لبخند تو است تکیه گاهم شانه فرزند تو است ای سلام من به جسم و روح تو جان فدای پیکر مجروح تو ای شکسته پیش من آئینه ات وی مدال دوستی بر سینه ات آن قدر بر بغض من دامن  زدند تا تو را در پیش چشم من زدند کاش آنجا دست من بشکسته بود کاش چشمم جای دستم بسته بود خاز غم زد ، بر وجودم نیشتر    هر چه گفتم عقده ام شد بیشتر به که لب بر بندم  و زاری کنم    بر تو پنهانی عزا داری کنم 🖤🖤🖤◼️◼️🦋🦋
خُونِ مَظلُوم، تُو را می‌خوانَد     آهِ مَحرُوم، تُو را می‌خوانَد اَشگِ مَعصُوم، تُو را می‌خواَند قَلبِ مَغمُوم، تُو را می‌خوانَد تُو گُشایَندِهء مُشکِل‌هایی تُو شَفابَخشِ هَمِه دِل‌هایی دادگاهِ تُو به پا گَردَد کِی؟ حَقَِّ مَظلُوم، اَدا گَردَد کِی؟ خَصمْ مَحکُومِ فَنا گَردَد کِی؟ قامَتِ ظُلم، دُو تا گَردَد کِی؟ تا به کِی فاطِمِه گُویَد پِسَرَم؟ تا کِی اِسلام بِگُویَد پِدَرَم؟ خُونِ رُخسارِ رَسُولِ دُو سَرا فَرقِ بِشکَافتِهء شِیرِ خُدا نالِه‌های شَب و رُوزِ زَهرا پَرچَمِ سُرخِ شَهِ کَرب‌ و بُلا هَمِه گُویَند بِیا، مَهدِی جان بِشنُو نالِهء ما، مَهدِی جان مامَت، اِی مُنتَقِمِ ثار الله هَم‌چِنان ماهِ شَبِ آخَرِ ماه چِهرِه پِنهان کُند اَز دِیدِهء شاه  تا به رُویَش نَکُنَد شاه، نِگاه چِه کَسی دِیدِه کِه با حالِ پَرِیش رُو بِگیرَد زَنِی اَز شُوهَرِ خِویش؟ با خُدا گُفت کِه اِی دادگرَم مَن کِه مَحرُوم زِ اِرثِ پِدَرَم مَن کِه دِل‌خَستِه زِ داغِ پِسَرَم مَن کِه آزُردِه زِ دِیوار و دَرَم حَق نَدارَم کِه کُنم نالِه زِ جان   حال، لُطفِی کُن و مَرگَم بِرَسان خِیز با نَغمِهء ،مادَر مادَر،   رُوی کُن دَر حَرَمِ پِیغَمبَر اَز دِل خاکَ، تَنِ آن دُو نَفَر به دَر آور گُو با دِیدِهءتَر کِه شُما اَز چِه به هَم پِیوَستِید پَهلُویِ مادَرِ من بِشکَستِید؟ @rozeh_daftari1
🌹@rozeh_daftari 🌹 - کانال روضه دفتری ..mp3
زمان: حجم: 617.2K
❣﷽❣ 🕌 🕌 همه جا کربلا از نهاد علی خیزد این زمزمه کشته شد بی‌گناه، محسن فاطمه 🕌فاطمه، فاطمه، فاطمه، فاطمه نخل گلزار وحی فضه را زد صدا میوه‌اش با لگد شد ز شاخه جدا 🕌فاطمه، فاطمه، فاطمه، فاطمه یا محمد ز خاك سر برآر و ببین پاره پیکرت گشته نقش زمین 🕌فاطمه، فاطمه، فاطمه، فاطمه جای یاری به من یاورم را زدند دست من بسته بود، همسرم را زدند 🕌فاطمه، فاطمه، فاطمه، فاطمه همسرم را در این آستانه زدند با چه جُرمی به او تازیانه زدند 🕌فاطمه، فاطمه، فاطمه، فاطمه تربتت را به اشک شستشو می‌کنم بی تو مرگ از خدا آرزو می‌کنم 🕌فاطمه، فاطمه، فاطمه، فاطمه شمعم و بین جمع بی‌صدا مانده‌ام تو چرا رفتی و من چرا مانده‌ام 🕌فاطمه، فاطمه، فاطمه، فاطمه کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1
ای بــه بنیــن تــو درود همـه فاطمـه یا فاطمـه یا فاطمـه بانوی دین، مظهر عشق و وفا ام بنین، مادر صدق و صفا بــاغ گــل یــاس سـلام علیک مـــادر عبــاس ســلام عـلیک سفرهء جود و کرمت با حسین اذن دخـول حــرمت یا حسین فـــاطمه دوم حیــدر شــدی مادر یک ماه و سه اختر شدی ماه تو از ماه فلک خوبتر پیش علی از همه محبوب تر ستارگانت همه خورشید نور چشم بد از جمالشان باد دور جز تو کـه بـر شیـرخدا شیـر زاد؟ جز تو کـه بـر شیـر علی شیر داد؟ جز تو که در کرب و بلای حسین چـار پسـر کــرده فـدای حسین ای به علی پس از وفات بتول همچو خدیجه در سرای رسول تو گفته ای، ای گل باغ عفاف با پسر فاطمه شام زفاف کی همه جا چشم و چراغ همه منم کنیز مادرت فاطمه... تو بانوی بیت ولی گشته ای دور حسین ابن علی گشته ای تا که در آن بیت مقرّب شدی از دل و جان عاشق زینب شدی حق به تو یک بهشت احساس داد دسته گلی به نام عبّاس داد سزد که ناموس خدا خوانمت مادر کلّ شهدا خوانمت معرفتت زبانزد عالم است مدحت عالم به ثنایت کم است در بغلت بود گل یاس تو یعنی قندانۀ عبّاس تو بود چو خورشید رخش منجلی خواستی اش دهی به دست علی مشام تو شنید بوی حسین چشم تو افتاد به روی حسین فدایی خون خدا خواندی اش دور سر حسین گرداندی اش... دلم گرفته ذکر امّن یجیب زیارت مدینه ام کن نصیب که گریم از برای تو در بقیع به یاد گریه های تو در بقیع بقیع از اشک تو آمد به جوش صدای گریۀ تو آید بگوش کرده به داغ چار فرزند صبر کشیده ای چهار تصویر قبر اشک مصیبت ز بصر ریختی به یادشان خون جگر ریختی چشم تو از بس که فراوان گریست به گریۀ تو چشم مروان گریست تو نالۀ وا ولدا می زدی اهل مدینه را صدا می زدی بدین سخن فکند آهت طنین که کس نگوید به من امّ البنین چار گلم به تیغ پرپر شدند چار مهم به خون شناور شدند امّ بنین باغ گل یاس داشت دسته گلی سرخ چو عبّاس داشت ای ثمر دل گل احساس من ساقی اهل بیت عبّاس من شنیده ام دست تو از تن زدند به فرق تو عمود آهن زدند شنیده ام تا تنت از هم گسست پشت حسین ابن علی هم شکست شنیده ام که جای من فاطمه به دیدنت آمده در علقمه شنیده ام شعله به خشمت زدند شنیده ام تیر به چشمت زدند شنیده ام سکینه بی تاب بود به خیمه ها منتظر آب بود شنیده ام که دشمنان صف زدند کنار جسم بی سرت کف زدند شنیده ام که شد ز شمشیر تیز پیکر تو چو برگ گل ریز ریز گریه کنم روز و شب ای نور عین بر تو نه بلکه در عزای حسین تو در مدینه مادری داشتی مادر خونین جگری داشتی اگر که پاره پاره شد پیکرت بود به دامان برادر سرت حسین فاطمه برادر نداشت کشته شد و مثل تو مادر نداشت.... چـار پســر دادی و زیــن افتخــار شــد حــرم چــار امــامت مــزار پــاسخ آن وفــا و احســاس تــو فاطمــه شــد مــادر عبـاس تــو تو را فراق اشجع النّاس کشت داغ حسین و داغ عبّاس کشت گریهء تو به جز عبادت نبود وفات تو غیر شهادت نبود جز غم و اندوه و فغانت نبود حیف که آن چار جوانت نبود تا که بگریند برایت همه فاطمه یا فاطمه یا فاطمه چـار پسـر داشتـی ای جـان پاک رفـت غریبانــه تنـت زیـر خـاک دگر تنت دفن نشد شبانه تنت نداشت جای تازیانه بـر در بیـت تـو شـرارت نشد بر گل روی تـو جسـارت نشد ضربــه بـه بـازوت نزد هیچکس لگــد بـه پهلـوت نـزد هیچکس.... گلچین و تلفیق دو مثنوی
من کیم ام الادب ام الکمال ام الوفایم مادر والا مقام چهار مصباح الهدایم مادر خود خوانده زینب دختر شیر خدایم فاطمه ام الابالفضل شهید کربلایم همسر و همسنگر مولا امیرالمومنینم من عروس فاطمه بنت اسد ام البنینم چهار اختر داشتم یک روزه وقف ماه کردم از ولادت با حسین ابن علی همراه کردم در دل گهواره از ایثارشان آگاه کردم دور سر گرداندم و تقدیم ثارالله کردم شیرشان دادم اگر چه از ولادت شیر بودند شیر نوشیدند اما عاشق شمشیر بودند من به دست یوسف زهرا گل احساس دادم در گلستان وفا سه نسترن یک یاس دادم نیمروزی هستی خود را به خیر الناس دادم جعفر و عثمان و عون و حضرت عباس دادم کاش بودی باز فرزندم که می گردید یارش کاش می شد جان خود را نیز می کردم نثارش من نمی دانم به من گفتند عباست فدا شد دست و چشم و فرق او یک لحظه تقدیم خدا شد کاش می دیدم چگونه حق عباسم ادا شد کاش می دیدم چگونه دستش از پیکر جدا شد کاش می دیدم که بر فرقش عمود آهنین زد کاش می دیدم کدامین ضربه او را بر زمین زد کاش می شستم به اشک چشم خود زخم تنش را کاش می آورد بر من یک نفر پیراهنش را من نمی دانم که بیرون کرد از تن جوشنش را کاش وقت دادن جان می گرفتم دامنش را تا شود فردا به نزد حضرت زهرا شفیعم گاه گاهی روی آرد در بیابان بقیعم من که اشک خجلت آن آب آور را ندیدم من که با چشم تلذی های اصغر را ندیدم من که دیگر سینه ی بی شیر مادر را ندیدم من که در میدان زبان خشک اکبر را ندیدم من ندیدم اینکه عباسم چگونه دست و پا زد تیر دشمن بود در چشمش برادر را صدا زد من که دیگر مثل زینب جسم بی سر را ندیدم زیر سم اسب ها نعش برادر را ندیدم در کنار قتلگه زهرای اطهر را ندیدم من که اندام کبود چند دختر را ندیدم کاش در گودال جای دختران نازدانه پیکر ام البنین می شد کبود از تازیانه کاش زینب بوی عطر یاس می آورد بر من زان چه از گودال کرد احساس می آورد بر من حرفی از حلقوم خیر الناس می آورد بر من قطعه ای از پرچم عباس می آورد بر من تاری از زلف علی اکبر نیاوردند بر من یک نخ از قندافه ی اصغر نیاوردند بر من نازنین عباسم ای تا پای جان یار حسینم با سر و با دست سرباز فداکار حسینم من به خون چهار فرزندم خریدار حسینم تو فدایی گشتی اما من عزادار حسینم گرچه ای دست حسین از تن جدا شد دستهایت مادری داری که بعد از تو بگریداز برایت
. ❤️🔷❤️🔷❤️ آمد رمضان و موسم قرآن شد عالم سر سفره ی خدا مهمان شد با امر خدای دادگر تا یک ماه ابلیس اسیر و وارد زندان شد ❤️🔷❤️🔷❤️ . بدم؛ مرا به پیمبر ببخش یا الله! به اشک دیده‌ی حیدر، ببخش یا الله! تمام دار و ندارم محبت زهراست مرا به سوره‌ی کوثر، ببخش یا الله! به اشک چشم حسین و حسن قبولم کن مرا به این دو برادر، ببخش یا الله! به درگه تو گناه مکرر آوردم مرا به عفو مکرّر ببخش یا الله! ببر به کرب‌ و بلا زائر حسینم کن به آن ضریح مطهر، ببخش یا الله! به دست‌‌های علمدار کربلا سوگند به حرمت علی‌ اکبر، ببخش یا الله! به بانگ العطش نازدانه‌‌های حسین به خون حنجر اصغر، ببخش یا الله! به سیدالشهدا و به خون حنجر او که شد بریده ز خنجر، ببخش یا الله! به لحظه‌‌ای که سر نیزه گشت با زینب، سر حسین برابر، ببخش یا الله ! به خون میثم تمّار، جرم "میثم" را به روی او تو نیاور؛ ببـخش یا الله! استاد علیه_السلام ❤️🔷❤️🔷❤️ عزیز فاطمه جان جهان به قربانت سلام بر لب عطشان و چشم گریانت سلام بر تن مجروح و حلق مذبوحت سلام بر سر خونین و جسم عریانت سلام بر جگر خون و داغ های دلت سلام بر شرف و غیرت جوانانت سلام بر در دندان و غنچۀ دهنت سلام بر لب خونین و صوت قرآنت سلام بر علی اصغر که وقت جان دادن به خنده داد تسلاّ به قلب سوزانت سلام بر لحظات وداع اکبر تو که وقت رفتن او رفت از بدن جانت سلام بر دل زینب که پیش دیدۀ او عدو ز چار طرف کرد سنگبارانت سرت بریده شد امّا هنوز جاری بود به چهره اشک روان از دو چشم گریانت سلام باد به شیری که سایه بانت شد برون کشید به دندان ز سینه پیکانت عجیب نیست اگر خصم را کنی سیراب سجیّه ات کرم و عادت است احسانت حاج ✍ کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1
طبیب! بـاز مکـن زخـم فـرق مولا را مگـر نمـی‌شنـوی ناله‌هـای زهـرا را؟ طبیب! کـار ز دسـت کسـی نمـی‌آید که سوی قبله کشیده‌ست شیرحق ما را طبیب! زهـر بــه قلب علـی اثر کرده نشـان دهـد رخ زردش یتیمـی مـا را طبیب! نسخۀ زخم علی فقط کفن است به حال خویش گـذار این امام تنها را طبیب! رفت و علی چشم‌های خود را بست بـرای مــردم دنیـا گـذاشت دنیـا را علی به شوق ملاقات دوست وقت نماز ز خون زخم جبین شُست روی زیبا را چه شـد امام عزیزی که آبیاری کرد به گریۀ شب خود، نخل‌های خرما را؟ کشیده سر به فلک نخل‌های کوفه هنوز کــه بشنـوند صــدای اذان مــولا را الا تمــام یتیمــان کوفــه! بشتــابید کـه بنگریــد دم مـرگ، روی بـابـا را هزار حیف که دنیا شبانه چون زهرا به خـاک کـرد نهـان آفتـاب دل‌ها را هزار خار ز هر گل به دیده‌ات «میثم!» اگـر بـدون علـی در جنـان نهی پا را ✍ .
علیه‌_السلام •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----• ای وجودت حیات‌بخش وجود سائل درگهت کرامت و جود آیۀ هشت سورۀ نوری به جوادالائمه مشهوری مظهر جود ذات لم یزلی سیدی یا محمد بن علی تو محمد، علی است ابن و ابت کنیه ابن الرضا، تقی لقبت خلف پاک مرتضایی تو کوثر حضرت رضایی تو پدرت گفت نازنین پسرم ای فدای تو مادر و پدرم.... مظهر کامل امام رضا آفتاب دل امام رضا حافظ سر کبریایی تو وارث علم انبیایی تو تو ز اسرار غیب آگاهی در حقیقت خلیفة اللّهی... کاظمینت درون سینۀ ماست نجف و مکّه و مدینۀ ماست  یم جود و فتوّتید همه اهل بیت نبوّتید همه همگی باب‌های ایمانید امنای خدای رحمانید تا صف حشر اصل هر کرمید رکن ارکان و قادَةُ الاُمَمید سرّ غیب خدا به قلب شماست "وارتضاکم لغیبة" گویاست چشم دل بی فروغتان کور است شاهد من "کلامکم نور" است دلتان بحر بی کرانۀ علم کیست غیر از شما خزانۀ علم؟... بوسهء علم، بر لب و دهنت فقه، در گاهواره هم سخنت پیش علم تو علم عالم چیست؟ در حضور تو پور اکثم کیست؟ کل قرآن دلیل منطق توست پور اکثم ذلیل منطق توست یک کلام تو صد سپهر کمال یک سؤال تو سی هزار سؤال علم‌ها قطره و تو دریایی عالمی بنده و تو مولایی تـو ابالهـادی و اباالکـرمی تـو کلیـم‌اللَّه مسیـح دمی تو دهی، ای کرم گدای درت حِرز مادر، به قاتل پدرت تو که در هر دلی حرم داری تو که با دشمنت کرم داری تو که بر خشم خصم می‌خندی به روی دوست در نمی‌بندی ای به دست تو باز، مشکل من یـاد رویـت چـراغ محفل من تشنــۀ کوثــر ولای تـوام سرفرازم که خاک پای توام بنده‌ام بنده‌ای گنه کارم از دو عالم فقط تو را دارم من اگر در گدائیم کاهل تو به جود و کرامتی کامل ای ولایت تمام ایمانم کاظمین تو قبلۀ جانم هر چه هستم گدای این کویم با تمام وجود می‌گویم اَنت بابُ المراد ادرکنی یا امام جواد ادرکنی سیّدی «میثمم» قبولم کن خاک ذریّۀ رسولم کن «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----• 👇 ایتا وتلگرام ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @rozeh_daftari1