eitaa logo
کانال روضه دفتری ایتا وتلگرام
4.8هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
2.5هزار ویدیو
331 فایل
بروزترین کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1 ارتباط با مدیران کانال👈 @msoghandi@y_a_m_h 👈
مشاهده در ایتا
دانلود
صدای چاووش از توی کوچه.mp3
1.91M
شماره 863 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️ صداے چاوش از توے ڪوچه میاد به گوشم میخونه از یار میبره از سر عقل و هم هوشم میگه ڪه هرڪس شور پیمبر داره به سینه این قافله راه افتاد و میره سمت مدینه هر ڪه داره هواے دیدار بیاد سوے قافلهٔ یار پیام داره بگه زائر بگه برو خدا نگهدار 🔹دعاے خیر مقدم راهتون 🔹صاحب امر پشت و پناهتون حاجے ها دارن میرن به سوے خونه دلدار چاووش میخونه میگه عاشقا باشید خبر دار الهے هرڪس آرزو داره بشه مسافر بحق زهرا یه سال دیگه اون بشه زائر براے بدرقه بیائید دعا واسه حاجے نمائید سلامتے هر چے زوار صلوات نذر راه نمائید 🔹دعاے خیر.. نام مدینه میبره از دل قرار و تابم میزنه قلبم به عشق دیدار مست و خرابم میگم خدایا ڪے میشه ڪه من برم به اونجا با دیده سر ببینم ببینم یک بار گنبد خضرا تو مسجد نبے بشینم عظمت اونجا رو ببینم ڪنار قبر پاک احمد دعاڪنم به نازنینم 🔹دعاے خیر.. دم غروبا یڪے دو ساعت بقیع وا میشه میان عاشقا واسه دیدن چه غوغا میشه یه گوشه ایے چارتا قبر خاڪے اشڪت میگیره آدم به واقع اونجا ڪه میره از غم مے میره بقیع فداے قربت تو فداے خاک و تربت تو دل شیعه میمونه اونجا شیعه بنازم غیرت تو 🔹دعاے خیر.. محرم میشے در مسجد مخصوص شجره نامش قربون حجاج لباس احرام اون احترامش به سمت بیت حق روان میشے تو شادان واسه طواف بے طاقتے اے اهل ایمان قبول باشه سعے و صفاهت بنازم اون اشک و نواهت هرجا میری نمیره از یاد زیارت ڪرببلاهت 🔹دعاے خیر.. شاعر: قاسم جناتیان کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 📜 به پسرها همه گفتم که منم خادمه‌اش/ و شمایید غلامان اباعبدالله... در نقلی آمده است: 🥀 وقتی که خبر شهادت اولاد حضرت ام‌البنین علیهاالسلام را بشیر (و یا به نقلی بِشر) برای آن بانو آورد، حضرت ام‌البنین علیهاالسلام فرمود: 📋 وَاللَّهِ ما رَبَّيتُ أَولادي إِلّا لِأَجلِ خِدمَةِ الحُسَينِ علیه‌السلام ▪️به خدا قسم من فرزندانم را تربیت نکردم مگر برای خدمت به سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه! 📚العبرة الساکته، ج۲، ص۴۱۴ بنویسید به دیوان اباعبدالله که منم واله و حیران اباعبدالله بنویسید که من وقف حسین و حسنم هستی‌ام هدیه به چشمان اباعبدالله بنویسید کنار لقب ام‌بنین یکی از جمله کنیزان اباعبدالله چهار تا شیر پسر بهر علی آوردم همگی گوش به فرمان اباعبدالله به پسرها همه گفتم که منم خادمه‌اش و شمایید غلامان اباعبدالله شیر من بهر شما باد حلال با این شرط همه جا جان شما...جان اباعبدالله پسر آورده‌ام اصلاً که کنم قربانی پسرانم همه قربان اباعبدالله 🖤🍀🖤🍀🖤🍀
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 📜 راز ازدواج امیرالمؤمنین «صلوات‌اللّه‌علیه» با امّ‌البنین «علیهاالسلام»... در نقل‌ها آمده است: 🥀 روز عاشورا زهیر بن قین پرچم را عبدالله بن جعفر بن عقیل را گرفت و نزد حضرت عبّاس علیه‌السلام رفت و عرض کرد: ای فرزند امیرالمؤمنین! می‌خواهم حدیثی برایت نقل کنم! 🥀 ای اباالفضل! بدان قبل از آن که پدرت امیرالمؤمنین صلوات‌اللّه‌علیه با مادرت امّ‌‌البنین علیهاالسلام ازدواج کند، برادرش عقیل را خواست؛ و عقیل کسی بود که از انساب عرب،کاملاً آگاهی داشت. 🥀 پس به عقیل فرمود: برادرم!می‌خواهم زنی را برای من خواستگاری کنی که از خاندانی شریف و با حسب و نسب و معروف به شجاعت باشد تا از او فرزندی به دنیا آید که شجاع باشد و بتواند فرزندم حسین علیه‌السلام را در کربلا یاری کند و جانش را فدای او نماید. 🥀 پس زهیر عرض کرد: ای اباالفضل! پدرت تو را برای چنین روزی خواسته بود! پس در دفاع از همسران برادرت و برادرانت کوتاهی نکن. 📋 فَارتَعَدَّ العَبّاسُ علیه‌السلام وَ تَمَطَّی فی رکابِهِ حَتَّی قَطَعَهُ ▪️در این هنگام حضرت عبّاس علیه‌‌السلام با شنيدن اين سخن به جوش آمد و چنان پا در ركاب زد كه تسمه ركاب پاره شد. 🥀 سپس فرمود: اى زهير! آيا با اين سخن مى‌خواهى به من جرأت دهى؟! سوگند به خدا، فداكارى خود را به گونه‌اى ابراز كنم كه هرگز نظيرش را نديده باشی!!! 📚أسرار الشّهادة، ص۳۳۴ 📚معالی السبطین، ج۱، ص۴۲۸ 📚کبریت احمر، ص۳۸۶ ✍ بنویسید به دیوان اباعبدالله بنویسید به ایوان اباعبدالله سردر روضه رضوان اباعبدالله که بود سروری از آن اباعبدالله و اباالفضل بود جان اباعبدالله من کیم همسر محبوبه شاه عربم مادر فضل و فداکاری و عشق و ادبم فاطمه نام، ولی ام‌ّبنین شد لقبم همه هستیم من و ابناء من و اُمّ و اَبَم ز کنیزان و غلامان اباعبدالله پسری شیر صفت بهر علی آوردم از همان کودکیش نذر حسین ش کردم گفتمش ای که تماشات دوای دردم به فدای تو و آن دست رشیدت گردم نکشی دست ز دامان اباعبدالله اشک میریزم و چشمان ترم می‌سوزد همچنان شمع ز پا تا به سرم می‌سوزد هر زمان آب بنوشم جگرم می‌سوزد هم دلم از غم سقای حرم می.سوزد هم به یاد لب عطشان اباعبدالله گریه‌ام بر غم بی‌دستی آب‌آور نیست گریه‌ام بهر غریبی است کَسَ ش یاور نیست خواهرش هست ولی هیچ کسی مادر نیست غم بی‌مادری از بی‌کفنی کمتر نیست دل من هست پریشان اباعبدالله گر چه سخت است غم داغ پسر بر مادر داغ عباسِ جوان زد شررم پا تا سر سوزم و سازم و میگویم صد بار دگر چهار فرزند من و خلق دو عالم یکسر جانشان باد به قربان اباعبدالله
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ 📌مخصوص لیله الرغائب و سحرهای ماه رجب و اعتکاف انشاالله بر کامِ من طعمِ رطب رسیده ماهِ خدا ماهِ رجب رسید زيباترين ماه خداست اين ماه هر ناله اي مشگل گشاست اين ماه اصلاً خدا باشد پِيِ بهانه تا بنده را راهش دهد به خانه اين ماه اذن ِ بندگي بگيريم از يار ، درسِ زندگي بگيريم جا دارد از دل عقده وا نماييم تا سفره هاي درد دل گشاييم آمد به گوشم نغمه منادی در خانه ات مارا تو راه دادی يك عمر پوشاندي تو عيب هايم تا يك سحر در كوي تو بيايم يك جمله گويم شرح حالِ يك سال از عيد فطر پيش تا همين حال با درد هجران ساختم الهی دارو ندارم باختم الهی شيطان به قلب غافلم كمين زد هر جا كه شد بار مرا زمين زد اين بنده روز خوش نديده بی تو كارش به رسوايي كشيده بی تو اما بدان دل خانه ی خدا بود شبهای جمعه با تو آشنا بود گر بنگری مهمان اين حريمم ممنون لطف سيد الكريمم پير مناجاتي گرفت دستم پای مناجات علي نشستم گر بر وصال تو تو كشيده مِيْلَم ممنون لطف ِصاحب كميلم با نور حق اين سينه منجلی شد دل مست نام مرتضي علی شد شاه نجف برده ز دل قرارم آوارة ايوانْ طلايِ يارم يار ببين آشفته حالی ام را بنما نظر دستان خالی ام را اما غمي ديرينه دارم ای دوست داغ حرم بر سينه دارم ای دوست ترسم كه بر خاك سيه نشينم کرببلا را من دگر نبينم من عبدم و آقاي من حسين است عشق دل شيداي من حسين است شب هاي جمعه مادری حزينه ناله زند با زخم های سينه برخيز از جا يارِ سربريده پهلو شكسته مادرت رسيده از عرش تا گودال گریه کردم رفتی تو تا از حال؛ گریه کردم دیدم در آن گرد و غبار،مادر آمد کنارت نیزه دار ،مادر با خنده بالای سر تو آمد تا آب گفتی نیزه بر گلو زد ای" نحر" گشته حق بده عزیزم خاک ِ بیابان بر سرم بریزم با نيزه سويت تاختند عزيزم حق تو را نشناختند عزيزم ای تشنه لب آبت چرا ندادند بر روی لب های تو پا نهادند نام علي را تا كه برده ای تو از هر طرف يك ضربه خورده ای تو غصه نخور این ارثِ ماست مادر بر سینه تو جای ِ پاست مادر روضه بخوانم تا سحر...بُنی بوسیدنت شد درد سر بنی می آید از رگهای ِ نا مرتب سوزِ عطش های لبانِ زینب شاعر: قاسم نعمتی
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🩸خدایا! مرا دیگر به برادرم برسان... در نَقلی آمده است: حضرت زینب سلام‌الله‌علیها پیش از آنکه چشم از این دنیا بر هم نهد، وضو گرفت و با خدای متعال نجوا نموده و فرمود: 📋 یا رَبِّ إنَّ قَلبي مِن هٰذِهِ الدُّنیا مُنزَجِرَةٌ، فَأَوصِلني إلیٰ أخِيَ المَظلومِ، وَلَیسَ لي صَبرٌ عَلیٰ مُفارَقَتِهِ ▪️پروردگارا! به راستی قلبم از این دنیا روی‌گردان است؛ پس مرا به برادر مظلومم برسان که دیگر تابِ جدایی از او را ندارم. 📚بشارة الباکین، تبریزی، ص۱۷۱ اگر دلواپسِ من بوده‌ای، من بیشتر بودم میان بستگان خود به تو وابسته‌تر بودم رسیده لحظه‌ی مرگم سراغم را نمیگیری؟! به شوق دیدنت از صبح هِی خیره به در بودم میان بسترم جان می‌دهم حالا تک و تنها منی که لحظه‌ی جان دادنِ چندین نفر بودم نگاه اولم را بین آغوش تو خندیدم از آن بدْو تولد با تو یک جور دگر بودم نگاه آخرم گودال بودی گریه می‌کردم وَ از موی سرِ آشفته‌ات آشفته تر بودم هنوزم با مرور خاطراتت جان به لب هستم سه ساعت زخم خوردی و سه ساعت محتضر بودم میان التماس من تو را هر کس که آمد زد چه بر می‌آمد از این دستِ تنها؟! یک نفر بودم به ابن سعد رو انداختم آخر سر از غربت منی که از سخن با یک غریبه بر حذر بودم به پیش چشم من ده اسب از روی تنت رد شد تو خونین پیکر و من بیشتر خونین جگر بودم تو شأنت دامن زهراست نه مخروبه‌ی خولی سرت را از تنورش در می‌آوردم اگر بودم بهانه تا نگیرند از نبود تو یتیمانت برای بچه‌ها هم عمه بودم هم پدر بودم سوار ناقه ها کردم همینکه دخترانت را برای محملم دنبال مَحرَم در به در بودم تویی که شرط ضمن عقد من بودی، خبر داری که من از کربلا تا شام با که همسفر بودم؟! مرا بازار بردند و مرا آزار می‌دادند منی را که به عصمت در دو عالم مفتخر بودم تورا با خیزران می‌زد مرا ساکت کند دشمن حلالم کن برادر جان برایت دردسر بودم