سید راستی:
─━⊰•┅═•••❃﷽❃•••═┅•⊱━─
#شب_قدر
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
عجب شب قــــدری شده، الهـی زینـب بمیـره
داداش ابالفضل روسـرت ،با گریه قـرآن می گیره
چی بگم ازدست زمونه، سرشکسته ت غرق خونه
همه باهم احیاگرفتیم، غریبونه
کنارت تا سحرمن میمونمو (زارمیزنم)۲
الهی _بعلی ، میخونمو (زارمیزنم)۲
امـون از این درغریبی۴
برا شــفای تو دارم نمازحــاجــت میخونم۲
سی ساله دلتنگی برا مادرومحسن میدونم۲
مگه یادت میــره مـدیــنه
آتیش و۰میخ و زخم سینه
مصیبتای فاطمیه_چه سنگیه
به یاد در و دیوار_هنوزمو (زارمیزنم)۲
می بیـنــم چــادرش رو
میســوزمو (زارمیزنم)۲
امون ازاین دردغریبی۴
صــدا زدی عباس من علی دلخــون حسین
حالا که نیستم کربلا جون تو وجون حسین
دیگه داری مــیری تو از حــال
میگی که زینب بعد چند سال
قرارماشام غریبون _توی گودال میشینه روسینه
میشینمو (زارمیزنم)۲
حسینــو زیرخــنجر
میبینمـو (زارمیزنم)۲
#نوحه
#شام_آخر
#امیر_المومنین_علیه_السلام
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
رسیده مرتضی را آخرین شب(امان از حال زینب (2)
درون بستری با فرق منشب(امان از حال زینب (2)
گهی هوش آید و گه می کند تب (امان از حال زینب (2)
به لب دارد فقط یارب و یارب (امان از حال زینب (2)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
چه سخت است دختری بر بستر بابا نشیند
دو نیمه از میانه رأس خون آلوده بیند
به دستمالی که خونِ زرد رنگ از سَم بگیرد
گُل خون از شکاف سر به اشک دیده چیند
رسیده مرتضی را آخرین شب( امان از حال زینب (2)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
به هر آهی که از دل می کَشد اشکی فشاند
به هر اشکی که بر رخ می چکد داغی نشاند
به هر داغی که بر دل می نشاند با تألّم
دو دست خود به فرق نیمة بابا کشاند
رسیده مرتضی را آخرین شب (امان از حال زینب (2)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
جهالت ضربه ای محکم زده بر فرق رهبر
که در خونِ سرِ خود غوطه بسته شیر خیبر
فضای کوفه حال غصه آلودی گرفته
به سان حال و احوال مدینه بی پیمبر
رسیده مرتضی را آخرین شب (امان از حال زینب (2)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
سرای دیده ها از خون دل ها گشته لبریز
دو چشم زینب خونین جگر با غم گلاویز
کنار بستر بابا نشسته، وای از آن روز
کنار پیکر بی سر نشیند عصر پاییز
رسیده مرتضی را آخرین شب (امان از حال زینب (2)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
گرفته زانوی غم در بغل این دختر غم
گهی اُم المصائب باشد و گه خواهر غم
چه زهر آلوده شمشیری که شیر از پا فکنده
فتاده شیر یزدان بی رمق بر بستر غم
رسیده مرتضی را آخرین شب (امان از حال زینب (2)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
حسن یک سو حسین یک سو سرشک از دیده بارد
ابوفاضل دو دست غم به صورت می گذارد
پسرها دیده گریانند ولی زینب پریشان
که دختر در فراق روی بابا جان سپارد
رسیده مرتضی را آخرین شب(امان از حال زینب (2)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
دل خونی که زخم از روزگاران خورده بسیار
به هر سنّی شده در ماتم یاری عزادار
به بالین مَهی در غم نشسته دیده گریان
عجب سوزی عجب شوری به حال او پدیدار
رسیده مرتضی را آخرین شب (امان از حال زینب (2)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅══
نصیب زینب خونین جگر شد داغ یاران
غم مادر غم بابا فراق گلعذاران
شب قدر است و شعر سروری دارد حکایت
امان از حال زینب در تمام روزگاران
رسیده مرتضی را آخرین شب (امان از حال زینب (2)
#شعرمحمدسروری
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#نوحه
#شهادت_امام_حسن_مجتبی_ع
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
#بند_اول
ای امیــر کــرم یا حسن جان
ای شهید سـتم یا حسن جان
حَرَمَت در دل شیعـیان است
گر نداری حرم یا حسن جان
ای ،، یـــــادگار حیـــــدر
ای ،، لالــــــه ی پیغمبــر
شد ،، گَُلِ عُمـــــرَت پرپر
وای ،، یا حسن یا مظلوم(3)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
#بند_دوم
عالِمانی که نیکــو ســرشتند
این حدیث از پیـمبر نوشتند
که حسین وحسن هردومولا
برجــــوانــــان اهل بهشتنـد
ای،، یـــــــادگار حیــــدر
ای ،، لالــــــه ی پیغمبــر
شد ،، گَُلِ عُمــــرَت پرپ
وای ،، یا حسن یا مظلوم(3)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
#بند_سوم
ای به روز جـــمل مرد میــــدان
ای شــب قدر شـــب زنده داران
مفتخـــر از تـو باشـــد کرامــت
ای سجیّه تو را جود و احســان
ای ،، یـــــــادگار حیـــدر
ای ،، لالــــــه ی پیغـمبــر
شد ،، گَُلِ عُمــــــرَت پرپر
وای ،، یا حسن یا مظلوم(3)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
#بند_چهارم
هم سکــوتـــت برای خـدا بود
هم پیام تو صــدق و صفا بود
صلح و صبر و قیام و قعودت
ضــامــن نهضت کــــربــلا بود
ای ،، یـــــــادگار حیـــدر
ای ،، لالــــــه ی پیغمبــر
شد ،، گَُلِ عُمــــــرَت پرپر
وای ،، یا حسن یا مظلوم(3)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
#بند_پنجم
تو امیری ولی بی سپاهی
داده تاریخ عُمرت گواهی
بعد بــابــایت اوّل غریبی
جُــز خدایت نباشد پناهی
ای ،، یـــــــادگار حـیــدر
ای ،، لالــــــه ی پیغمبــر
شد ،، گَُلِ عُـمـــــرَت پرپر
وای ،، یا حسن یا مظلوم(3)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
#بند_ششم
دل تــــو پر ز زخــــم زبان بود
جگرت خـون ز داغی گران بود
خســته روحـــت ز نــامردمیهـا
در گلـــوی تو بُغضــی نهان بود
ای ،، یــــــــادگار حیــدر
ای ،، لالــــــه ی پیغمبــر
شد ،، گَُلِ عُمــــــرَت پرپر
وای ،، یا حسن یا مظلوم(3)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
#بند_هفتم
ای که در کودکی قلبت افسرد
گل عمر تو در کوچــــه پژمرد
پیش چشمــــان بـــارانــی تو
مــادرت از مغیـره کتک خورد
ای ،، یـــــــادگار حــیــدر
ای ،، لالــــــه ی پیغــمبــر
شد ،، گَُلِ عُمـــــــرَت پرپر
وای ،، یا حسن یا مظلوم(3)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
#بند_هشتم
کوچـــــه بود و تـو و آه مادر
دشمـــــن آمد ســــر راه مادر
آسمان پیش چشمت سیه شد
بـر کبـــــــود رخ مــــاه مـادر
ای،، یـــــــادگار حـیــدر
ای ،، لالــــــه ی پیغمبــر
شد ،، گَُلِ عُمــــرَت پرپر
وای ،، یا حسن یا مظلوم(3)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
#بند_نهم
خصم حیدرچه ظلم وجفا کرد
سینـه ات را به غم مبتــلا کرد
ضرب سیـــلـی ثانی به پیشت
با رخ مـــــادر تــــو چهــا کرد
ای،، یـــــــادگار حـیــدر
ای ،، لالــــــه ی پیغمبــر
شد ،، گَُلِ عُمـــــرَت پرپر
وای ،، یا حسن یا مظلوم(3)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
#بند_دهم
تـو خطیب خـطا زاده دیدی
از لبــش ســبّ بـابـا شنیدی
تو به مسجـــد ز بـالای منبر
طعـم تلخ غریبـــی چشیدی
ای ،، یـــــــادگار حیــدر
ای ،، لالــــــه ی پیغمبــر
شد ،، گَُلِ عُـمــــرَت پرپر
وای ،، یا حسن یا مظلوم(3)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
#بند_یازدهم
بعد بابا زبس خـون دلت شد
غم چــراغ شـب محـفلت شد
تو غریبی که در خانه ی خود
همســــر بی وفـــا قاتلت شد
ای ،، یـــــــادگار حیــدر
ای ،، لالــــــه ی پیغمبــر
شد ،، گَُلِ عُــمــــرَت پرپر
وای ،، یا حسن یا مظلوم(3)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
#بند_دوازدهم
بسکه دیدی خیانت ز یاران
بر تو گریان شـد ابر بهاران
پیکـــــر نازنیـــن تو گردید
وقــت تشییـــع تو تیرباران
ای،، یـــــــادگار حیـــدر
ای ،، لالــــــه ی پیغمبــر
شد ،، گَُلِ عُمــــرَت پرپر
وای ،، یا حسن یا مظلوم (3)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
#بند_سیزدهم
ای که باشـــد عیان از مزارت
غــــربت روح افـــــلاکــی تو
مهدی و فاطمه هـر دو باشند
زائــــــــر تــربـت خــاکــی تو
ای،، یـــــــادگار حیــدر
ای ،، لالــــــه ی پیغمبــر
شد ،، گَُلِ عُمــــرَت پرپر
وای ،، یا حسن یا مظوم(3)
اثر از: محمّد نعیمی (قم المقدّسه)
تهیه و تنظیم کنندگان:
علی وطنی (ورامین) ابوالفضل عامری
#نوحه
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
نوحه رحلت پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله»
...........
شهر مدینه گشته سیه پوش
بیت ولایت گردیده خاموش
رفته از دنیا سید بطحا
در عزا باشد حیدر و زهرا
آه و واویلا
.........
از چشم زهرا خونابه ریزد
دیگر نبی از بستر نخیزد
باغ دین شد بی باغبان امشب
اشک غم ریزد آسمان امشب
آه و واویلا
.........
گردد از امشب آغاز غربت
بر مرتضی و بر آل عصمت
در سقیفه از فتنه ی اعدا
قتل زهرا را میکنند امضا
آه و واویلا
.........
بعد از نبی با قلب شکسته
اجر علی شد دستان بسته
با تنی خسته با رخی نیلی
یاس او گردد طعمه ی سیلی
آه و واویلا
.........
شاعر ؛ امیررضا فرجوند
کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام
••✾•🌿🌺🌿•✾••
@rozeh_daftari1