1.69M
مناسب برای
زائران کربلا( چاوشی) گرفتن صلوات از بدرقه یا بازگشت از کربلای معلا🌴
#روضه_امام_حسن_مجتبی
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
ازکجای غربت امام حسن بگم ؟ از توو خونه اش بگم ؟ همسرش قاتلشه ، توو خونه اش امنیت نداره ، از توو کوچه های مدینه بگم ؟ هر موقع توو کوچه می اومد نگاهش به قاتل مادرش می افتاد ، تا مُغیره رو میدید ، بدنش می لرزید ، اِ ی ی ی ...
الهی بشکند دست مُغیره
که بینِ کوچه ها
بی مادرم کرد ...
#شاعر_استاد_سازگار
توو کوچه ها می اومد ، یاد اون روزی می افتاد که مادرش توو این کوچه ها زمین خورد ... الهی کسی نبینه ، تصورش هم برای آدم سخته ، همین که تصور کنه کسی داره مادرش رو میزنه ، آدم رو زَجر میده ... تا برسه به اینکه کسی ببینه ، جلو چشمش مادرش رو میزنند ...
ای کاش من حسن را
با خود نبرده بودم
تا پیشِ چشم این طفل
سیلی نخورده بودم ..
توو مسجد می رفت ، خطیب معاویه میرفت بالا منبر ، جلو امام حسن ، سَبّ ِ امیرالمومنین میکرد ... کجای غربتش رو بگم ؟ ... حضرت صبر میکرد ، یه نگاه کنید مدینه ببینید قبرش غریبه ، ... بازم بگم از غربتش ؟ بیائید بریم تشیع جنازه اش ، اولین بدنی که از اهلبیتِ پیغمبر (ص) رسماً تشیع شد ، بدن امام حسن بود ، ای کاش بدن امام حسن هم شبانه بر میداشتند ، جلو چشمِ ابی عبدالله ، جلو چشم قمر بنی هاشم ...
سینه ها از شَرَر افروخته شد
تن و تابوت به هم دوخته شد
#شاعر_استاد_سازگار
اگه ناله داری ، امشب باید برای امام حسن ناله بزنی ، باید برا غریب ناله بزنی ، آقا غریبه غریبه غریبه ... کدوم برادری راضی میشه ، طاقت داره ببینه ، بدن برادرش رو تیرباران میکنند ؟ جلو چشم ابی عبدالله ، جلو چشم قمر بنی هاشم ، ... تا دست به قبضه شمشیر بردند ، ابی عبدالله جلو اومد ، فرمود شمشیرها رو غلاف کنید ، خودِ برادرم وصیت کرده ، راضی نیستم قدر سرِ سوزنی ، خون در تشییع جنازه ام ریخته بشه ، ... آی غریب ... بزارید بزنند ، حسنم غریبه غریبه غریبه ... اِبن شهرآشوب نوشته ، وقتی تابوت را زمین گذاشتند ، ( ناله داری یا نه ؟ ) وقتی تابوت را زمین گذاشتند ، هفتاد چوبه ی تیر به تابوت حضرت ، اِ ی ی ی ...
تیرها را بکِشید
از کفن و ازتابوت
تا ز تابوت همانا
بدن آید بیرون ...
#شاعر_استاد_سازگار
یکی یکی تیرها رو میکشید ، گریه میکرد ابی عبدالله ، برادر غریبم ، دیگه محاسنم رو خضاب نمیکنم حسن جان ، ... غارت زده کسی نیست که مالش رو به غارت ببرند ، ... ( روضه خوند کنار بدن امام حسن ) غارت زده منم که با دست خودم ، بدن برادرم رو زیر خاک میکنم ، ...درست گفت ، دیگه محاسنش رو خضاب نکرد ابی عبدالله ، تا کجا ؟ تا کربلا روز عاشورا ، ... یا اباعبدالله ... کجا خضاب کرد ؟ وقتی تیر به سینه ی ابی عبدالله زدند ، ... ای حسین ... هر کاری کرد تیر رو از جلو بیرون بیاره نتونست ... ( اگه تحویل میگیری ؟ اگه ناله داری این روضه رو بخونم ؟ ) چون خودِ امام حسن فرمود ، حسین جان : « لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ » حسین جان ، تو گریه نکن ، همه باید برای تو گریه کنند ، ( اگه اشک هم نداشتی عیبی نداره ، ولی برای این روضه باید داد بزنی ) ... هر کاری کرد تیر رو از جلو بیرون بیاره نتونست ، ... یافاطمه ... هم شد ، تیر رو از پشت سر بیرون آورد ، خون مثل ناودان جاری شد ، دستش رو زیر خونها میگرفت ، خونها را به آسمان می پاشید ، دوباره دستش رو زیر خونها میگرفت ، خونها رو به صورت و محاسنش می مالید ، ... میفرمود میخواهم وقتی جدّم رو ملاقات میکنم ، با صورتِ خون آلود باشه ، ... در همین حال ... ( آماده ای بگم ؟ ) « صَالِحِ بْنِ وَهَبِ » ملعون جلو اومد ، آنچنان نیزه ای از پشت سر زد به پهلوی حضرت ... حسییین ... جانم ، نفَست رو خرج کن ... حسییین ...
بلند مرتبه شاهی
ز صدرِ زین افتاد
اگر غلط نکنم
عرش بر زمین افتاد ...
#شاعر_مقبل_کاشانی
حالا به قصد فرج بگو : یاحسین ...
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام
••✾•🌿🌺🌿•✾••
@rozeh_daftari1
5. روضه.mp3
7.75M
#روضه_امام_حسن_مجتبی
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
الهی بشکند دست مُغیره
که بینِ کوچه ها
بی مادرم کرد ...
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
زمزمه؛ بابا خوش اومدی.mp3
1.38M
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#زمزمه
🔹غریب🔹
خونباره چشمای من
از ماتمت، از داغ غمت
آتیش زده منو، اشک دمادمت
بمیرم برادر
که کشتۀ زهر جفا شدی
غریب مدینه
شهید ظلم و کینهها شدی
چل ساله که مدام، خونه دلت
داغ مادرمون، شد قاتلت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لا یَومَ کَیَومِکَ...
برادرم، ای ماه حرم
آروم قلب من، نور چشم ترم
یه روزی میاد که
غریب میمونی بین دشمنا
فدای غریبیت
شهید تشنهکام کربلا
باید برای تو، خون گریه کرد
با روضههای تو، خون گریه کرد
شاعر: #جمعی_از_شاعران
کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام
••✾•🌿🌺🌿•✾••
@rozeh_daftari1
شور؛ دریای کرم.mp3
2.26M
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#شور
🔹دریای کرم🔹
رو سر امام حسینیا
سایۀ کریم فاطمهست
اون که غصههاش واسه خودش
اون که خندههاش واسه همهست
یا حسن میگه به اذن فاطمه
هر کسی آقاش شده امام حسین
زائر قبر امام حسن میشه
شبای جمعه خودِ امام حسین
قبرت خاکیه اما تو دلم با گریه برات میسازم حرم
دستم خالیه، امیدم تویی، آقای رئوف، دریای کرم
اینکه رو لبم گل کرده حسین مدیون تو و لطف مادرم
«ای جانم حسن، ای جانم حسن»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صلح تو پر از حماسه و
ناتمومه داغ صبر تو
صاحبالزمان با چشم خیس
سر میذاره روی قبر تو
دم رفتنت غریب فاطمه
گریونی برای غربت حسین
به خون قاسم و عبدالله قسم
داره بوی تو رو تربت حسین
شادی دل زهرا و علی، امشب با حسین میگم یا حسن
از روز ازل تا زیر لحد، اشکم با حسین آهم با حسن
ای شیر جمل تیغ سرخ تو غوغا کرده تو عاشورا حسن
«ای جانم حسن، ای جانم حسن»
شاعر و نغمهپرداز: #حسین_عباسپور
کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام
••✾•🌿🌺🌿•✾••
@rozeh_daftari1
واحد؛ شب غربت.mp3
1.47M
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#واحد
به این سبک 👆
🔹غریب وطن🔹
دلش خون و آهش حزینه
لاله لاله رو لبهاش میشینه
ولی بیقراره برادر
حال و روزش رو خواهر ببینه
دلش خونِ دلواپسیها، بیکسیهاست
دلش خونه از غربت کوچههای مدینه
وقتی که با خون، لبهاشو تر کرد
پا تا سرش آتیش گرفت
تا مثل مادر، پشت در افتاد
بال و پرش آتیش گرفت
آه از مدینه
«غریب وطن ای حسن جان»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگه خم به ابرو نیاورد
غم دل مهربونش رو آزرد
سر سفرهشن مردم شهر
شهری که خنده رو از لباش برد
حالا التیام غماشه، زهر جعده
دیگه از مغیره بسه هر چی زخم زبون خورد
آه از صبوری، وقتی به قلبش
تیر اهانتها نشست
آیینه بود و آخر قدش رو
سنگ ملامتها شکست
آه از مدینه
«غریب وطن ای حسن جان»
شاعر: #حسین_عباسپور
نغمهپرداز: #سیدعلیاکبر_حسینپور
کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام
••✾•🌿🌺🌿•✾••
@rozeh_daftari1
متن روضه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم▪️▪️▪️▪️▪️
نبی در بستر و زهرا کنارش
عزیز قلب او شد بی قرارش
بگوید دخترم کمتر نوا کن
برای رفتن بابا دعا کن
شب رحلت پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه و آله و شب یتیمی جهان اسلام است. امشب همه ی جهان اسلام عزادار و در واقع مصیبت دیده اند . از همه بیشتر ، بر تنها یادگارش زهرای مرضیه سلام الله علیها سخت بود. بر امیرالمؤمنین علیه السلام و بر نوادگان پیغمبر علیهم السلام ، حسن و حسین علیهما السلام و زینب کبری سلام الله علیها و ام کلثوم سلام الله علیها سخت بود. چون یک اُنس عجیبی بین پیغمبر صلی الله علیه و آله و فاطمه ی زهرا سلام الله علیها بود. فاطمه ی زهرا پنج سال داشت که مادرش را از دست داد. فاطمه برای پیغمبر هم دختری کرد و هم مادری. پیامبر اکرم خطاب به فاطمه می فرمود:اُم ابیها؛ تو مادر من هستی. یک روز شخصی در کنار مسجدالحرام شکمبه ای روی پیغمبر انداخت، بدن و لباس آن حضرت قدری کثیف شد،پیامبر منزل آمدند{ پیغمبر خیلی رئوف بود،خیلی صبور بود،خیلی مهربان بود،همه ی آنها را با این جرم هایشان بخشید} فاطمه ی زهرا همین که این وضع را مشاهده کرد بلافاصله پدر را تطهیر کرد،لباسی برای او آورد. پیغمبر لباسش را عوض کرد و فرمود:انت اُمّ ابیها؛ تو مادر پدرت هستی. پیامبر این تعبیر را چند جا به کار برده است. روزی که پیغمبر مدینه بود و فاطمه را نمی دید به او خیلی سخت می گذشت، حتماً باید زهرا را می دید. پدر و دختر خیلی ارتباط شان با هم صمیمی بود؛خانه شان نزدیک هم بود حتی بعد از ازدواج،رفت و آمد می کردند. اما این دو سه روزی که پیغمبر حالش خوب نبود دیگر فاطمه خانه ی خودش نرفت،خانه ی پیامبر ماند. نوشته اند همین که پیامبر حالش بد می شد و رنگش تغییر می کرد؛ زهرا گریه می کرد و می فرمود: وَاکَرْباهُ لِکَرْبِکَ یا اَبَتاهْ؛( آه وفغان ازرنج ومصیبت تو ای پدرجان) ۱ همین که پیغمبر متأثر می شد، اشک فاطمه جاری می گشت. خیلی این پدر و دختر صمیمی بودند. با این ارتباط وسیعی که با هم داشتند. فاطمه امشب و فردا از بالای سر بابا تکان نخورد، نشسته بود و صورت بابا را نگاه می کرد{ یا بقیه الله، ان شاءالله یک شب ِ بیست و هشتم، مدینه ی منوّره عرض ارادت کنیم} فاطمه ی زهرا،امیر المؤمنین،امام حسن و حسین علیهم السلام همگی دور پیغمبر بودند. در نهج البلاغه آمده است:امیرالمؤمنین فرمود: لَقَد قُبِضَ رسولُ اللهِ و اَنَّ رأسَهُ علی صَدری؛۲ پیامبر در حالی جان دادن که سرش روی سینه ی من بود. در حالی جان داد که سرش را به سینه چسبانده بودم، در این حالت از دنیا رفت.پیغمبر در خانه غسل داده شد،کفن شد،ولی تشییع نشد،در همان خانه ی خودش به خاک سپرده شد.اَنس بن مالک می گوید: وقتی پیغمبر را به خاک سپردیم،سنگ لحد را چیدیم و قبر را پوشاندیم، من از حجره بیرون آمدم،دیدم یک خانم کنار دیوار ایستاده و گریه می کند. از صدای گریه اش فهمیدم فاطمه است. شب بود،تاریک بود،جلو آمد،عرض کرد:اَنَس پیغمبر را به خاک سپردید؟ عرض کردم بله خانم. فرمود:چه طور طاقت آوردید جسم پیغمبر را زیر خاک کنید؟! چه طور گُل مرا زیر گِل قرار دادید؟ چطور خاک بر بدنش فشاندید؟۳ اتاق را خلوت کردیم، فاطمه وارد اتاق شد، فرمود: بابا بلند شو، دخترت تنها مانده است.
صُبَّتْ عَلَیَّ مصائِبُ لَو اَنَّها
صُبَّتْ عَلَی الاَیّام صِرْنَ لَیالِیا۴
بابا، روز ِ فاطمه شب شد. بابا،خوشی فاطمه تمام شد.بابا،احترام فاطمه پایان پذیرفت.بابا بلند شو ببین آماده شده اند به خانه ی دخترت حمله کنند.بابا بلند شو ببین دخترت تنها مانده.یا فاطمه الزهراء طاقت نیاوردی بر بدن بابا خاک بریزند.شما را احترام کردند. وارد اتاق شدی کنار قبر پیامبر اشک ریختی.اما نبودی ببینی چگونه جلوی چشم قاسم بن الحسن،جنازه ی بابا را تیر باران کردند! به خدا امام حسن غریب است.امام غریب زیست و غریب مُرد.امروز هم قبرش زائر ندارد.یا فاطمهالزهرا،جلوی چشم صغیرهایش بدن را تیر باران کردند. فاطمه جان،طاقت نیاوردی خاک بر بدن بابا بریزند. شما هم یک دختری و دختر اباعبدالله هم یک دختر است. وارد قتلگاه شد،دید بابا سر در بدن ندارد،بدن قطعه قطعه،خودش را روی بدن بابا انداخت. خانم شما را کنار قبر بابا آزاد گذاشتند که اشک بریزید،گریه کنید،اما دختر اباعبدالله را با تازیانه از بدن بابا جدا کردند!
#روضه_حضرت_رسول
#گریز_به_حضرت_رقیه س
۱-مستدرک ج۲،ص۴۵۱،بحارالانوارج۲۲،ص۴۵۸،منتهی الآمال،ص۱۴۸
۲-نهج البلاغه،خطبه۱۹۷،غررالحکم،ص۱۲۰،ح۲۱۰۳
کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام
••✾•🌿🌺🌿•✾••
@rozeh_daftari1
#نوحه_حضرت_رسول
صل علی سیدنا المصطفی🏴
خاتمه سلسله انبیاء😭😭😭
رحمت محض خدا بخشش بی انتها
جان و دل مرتضی
تاب و تب حضرت خیر النساء
نام بلندش به لب مجتبی
هستی خون خدا😭😭😭
ما کجا لطف زبانزد کجا
دل کجا دلبر و دلدار سر آمد کجا
تا نظر دوست بیفتد کجا سر کجا
خاک قدمهای محمد کجا😭😭😭
گرچه دو عالم همه در دایره حیدر است
گرچه علی از همه دنیا سر است
یک تنه یک لشکر است🏴
فاتح بدر و جمل و خیبر است
حضرت حیدر خودش
گفته علی بنده پیغمبر است😭😭
سلام آقا رسول الله پناهم یا رسول الله
تمام هستی زهرا رسول الله
😭😭😭
نگات مشکل گشایی کرد
چشات کار خدایی کرد
دلم رو گنبد خضرا هوایی کرد🏴
حرمت محبوب خداوند چه آسان شکست
تا سر پیغمبر از سنگ حسودان شکست
همدل زهرا و هم گوهر دندان شکست
گرچه بلا پشت بلا می رسید😭😭😭
بار امانت به سر شانه خود می کشید
دیده ی این دهر دگر مثل محمد ندید
او که در این راه دین جان خودش را گذاشت🏴
بار سفر بست و رفت عترت و قرآن خودش را گذاشت
😭😭😭
چند صباحی گذشت
کوچه پر از نعره مردم شد و
صحبت آوردن هیزم شد و🏴
ناله زهرا وسط همهمه ها گم شد و
آینه مصطفی زیر قدمها شکست
😭😭😭
چند صباحی گذشت
بر سر سجاده خون بوتراب🏴
چهره اش از خون سرش شد خضاب
با همه غصه و اندوه و غم بی حساب
از قفس روزگار جان علی پر کشید😭😭😭
چند صباحی گذشت🏴
زهر گریبان حسن را گرفت
قوت دستان حسن را گرفت
آه ولی داغ همان کوچه ها
جان حسن را گرفت😭😭😭
چند صباحی گذشت
رفت غریبانه به میدان حسین
با لب عطشان حسین🏴
بی کفن افتاد به آغوش بیابان حسین
آه جدا شد سرش آه دل خواهرش
اشک روان از نظر دخترش
رفته به یغما همه پیکرش🏴
دست سیاهی ربود از سرش عمامه پیغمبرش😭😭😭
تک و تنها حسین تو
در این صحرا حسین تو🏴
لب تشنه لب دریا حسین تو
دل زینب به شور افتاد
سرش از تن که دور افتاد🏴
سری که عاقبت کنج تنور افتاد
حسین😭😭😭
کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام
••✾•🌿🌺🌿•✾••
@rozeh_daftari1