eitaa logo
روضه حاج عباس طهماسب پور
427 دنبال‌کننده
306 عکس
506 ویدیو
11 فایل
کانال تخصصی روضه همراه با متن با نوای دلنشین #حاج_عباس_طهماسب_پور هیئت محبان الزهرا سلام الله علیها #بابل ارتباط با خادم کانال @youssof_62
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت این بود،بال و پر نزنی مرد بیمار خیمه ها باشی حکمت این بود روی نی نروی راویه رنج نینوا باشی چقدر گریه کردی آقاجان مژه هایت به زحمت افتادن 😭آب میدید گریه میکرد 😭طفل شیرخواره میدید گریه میکرد 😭جوون با قد و قامت رشید میدید گریه میکرد 😭دختر 3ساله میدید گریه میکرد یه روز گفتن آقا،بسه دیگه هر روز به هر بهونه ای گریه گریه گوسفند ذبح میکنن گریه میکنی 🔹فرمود: یعقوب پیغمبر اینهمه پسر داشت، یه دونه از پسراش به اسم یوسف گم شده با علم پیغمبری که میدونست پسرش زندس، انقده گریه کرد نور چشاش رفت 🔸انقده گریه کرد نابینا شد چیجور دلت میاد گریه نکنم؟ جلو چشای خودم،سر بابامو بریدن 😭😭 با همین چشای خودم، حلق دیده شده داداش اصغرمو دیدم 😭😭 بدن اربا اربای داداش اکبرو دیدم دست بریده عموم ابالفضلو دیدم 😭😭 روضه رو غیرتیش کنم ها؟؟ با همین چشای خودم دیدم دستای عمه جانم زینبو بستن 😭😭 خواهر کوچولوم رقیه... دستاش بسته به هر بهونه ای تازیونه ها بالا میومد 😭😭 💠💠💠💠💠 چقدر گریه کردی آقاجان مژه هایت به زحمت افتادن قمری قطعه قطعه را دیدی ناله هایت به لکنت افتادن سر بریدن پیش چشمانت دشتی از لاله و اَقاقی را پس گرفتید از یزید آخر عَلَم با شکوه ساقی را کربلا،خاطرات تلخی داشت ساربان را نمیبری از یاد تا قیام قیامت،آقاجان خیزران را نمیبری از یاد 😭😭😭😭 خون این باغ گردن پاییز یاس همرنگ ارغوان میشد چه خبر بود دور تشت طلا عمه ات داشت نصف جان میشد 🔹اهل بیتو وارد بزم شراب کردن 🔸زینب،ام کلثوم رباب 🔹ناموس پیغمبرو وارد بزم شراب کردن سر بریده داخل تشت طلا چوب خیزران... یوقتایی شراب،زهرمار میکرد خوده نانجیب یوقتایی شراب میریخت داخل تشت طلا یه گریز میخوام بزنم هرچقد تونستی برا این روضه،گریه کن اینجا چوب خیزران که بالا میومد، رو لب و دندون امام حسین... شراب میریخت رو سر امام حسین رباب از تو جمعیت (زبونه حاله)، خودشو انداخت رو سر بریده سرُ گرفت،شروع کرد به بوسیدن زینب اومد... آخه با تازیانه جداش کردن حسین... 😭😭😭😭 چه خبر بود دور تشت طلا عمه ات داشت نصف جان میشد این جمله رو خوده آقا،تو شام فرمود کاش مادر، تورا نمیزایید گله از دست زندگی داری دیدن آب،آتشت میزد دل خونی ز تشنگی داری اگه اجازه بدید اوج روضه من،این قسمتی باشه که همیشه از زبون خانوم زینب گفتم 👈امشب میخوام از زبون امام سجاد بگم ⚫️بزار برم به بالای تل خاک غم ⚫️دوباره ای پدر جان،برات بگیرم دم ⚫️از غمی که دیدم پیکرم چقد شد،خم 🔸مگه یادم میره اون لحظه عجیب مقتل 🔸مگه یادم میره دیدم شدی غریب مقتل 🔸مگه یادم میره خوردی زمین،تو شب مقتل 🔹مگه یادم میره شَرّی که شمر،اینجا به پا کرد 🔹مگه یادم میره با چکمه هاش،رو سینه جا کرد 🔹مگه یادم میره چند ضربه زد،سرُ جدا کرد 💠مگه یادم میره مردم سر کوچه و بازار 👈اینی که آقارو کشته همینه 🔸مگه یادم میره مُردم سر کوچه و بازار 🔸مگه یادم میره نامحرما،میدادن آزار 🔸مگه یادم میره خون بود جلو،چش علمدار 🔅مارو وارد یه محله یهودی نشین کردن 🔅هرکی تونست سنگ زده 🔅هرکی تونست خاکروبه ریخته یه بی حیایی با سنگ،به پیشونی بابام حسین زده 🔸مگه یادم میره روی سرش،جای کبودی 🔸مگه یادم میره سنگش زد اون،زن یهودی 🔸مگه یادم میره بزم شراب،خودت که بودی 💠اگه از یه کوچه ای رد میشی، با بابات با خواهرت، با مادرت یه اتفاق بدی براشون پیش بیاد، تا قیام قیامت سعی میکنی ازونجا عبور نکنی میگی همینجا مادرم زمین خورد 💠میدونی چیکار کردن با این آقا؟؟ 🔸اول کاری که کردن، آقا زین العابدین و اهل بیتو از گودیه قتلگاه عبور دادن خانم زینب میگه آقا زین العابدین خیره شده به یه نقطه ای 🔹الانه که جون از بدنش مفارقت کنه 🔸گفتم تو امام منی 🔸تو امام بر حقی 🔸چیکار داری میکنی با جون خودت؟؟ همچین غریبونه شروع کرد به گریه کردن گفت عمه جان، مگه این بدن، بدن امام نبوده؟؟ ببین چه به روز این بدن آوردن.... 🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas
قسمت این بود،بال و پر نزنی مرد بیمار خیمه ها باشی حکمت این بود روی نی نروی راویه رنج نینوا باشی چقدر گریه کردی آقاجان مژه هایت به زحمت افتادن 😭آب میدید گریه میکرد 😭طفل شیرخواره میدید گریه میکرد 😭جوون با قد و قامت رشید میدید گریه میکرد 😭دختر 3ساله میدید گریه میکرد یه روز گفتن آقا،بسه دیگه هر روز به هر بهونه ای گریه گریه گوسفند ذبح میکنن گریه میکنی 🔹فرمود: یعقوب پیغمبر اینهمه پسر داشت، یه دونه از پسراش به اسم یوسف گم شده با علم پیغمبری که میدونست پسرش زندس، انقده گریه کرد نور چشاش رفت 🔸انقده گریه کرد نابینا شد چیجور دلت میاد گریه نکنم؟ جلو چشای خودم،سر بابامو بریدن 😭😭 با همین چشای خودم، حلق دیده شده داداش اصغرمو دیدم 😭😭 بدن اربا اربای داداش اکبرو دیدم دست بریده عموم ابالفضلو دیدم 😭😭 روضه رو غیرتیش کنم ها؟؟ با همین چشای خودم دیدم دستای عمه جانم زینبو بستن 😭😭 خواهر کوچولوم رقیه... دستاش بسته به هر بهونه ای تازیونه ها بالا میومد 😭😭 💠💠💠💠💠 چقدر گریه کردی آقاجان مژه هایت به زحمت افتادن قمری قطعه قطعه را دیدی ناله هایت به لکنت افتادن سر بریدن پیش چشمانت دشتی از لاله و اَقاقی را پس گرفتید از یزید آخر عَلَم با شکوه ساقی را کربلا،خاطرات تلخی داشت ساربان را نمیبری از یاد تا قیام قیامت،آقاجان خیزران را نمیبری از یاد 😭😭😭😭 خون این باغ گردن پاییز یاس همرنگ ارغوان میشد چه خبر بود دور تشت طلا عمه ات داشت نصف جان میشد 🔹اهل بیتو وارد بزم شراب کردن 🔸زینب،ام کلثوم رباب 🔹ناموس پیغمبرو وارد بزم شراب کردن سر بریده داخل تشت طلا چوب خیزران... یوقتایی شراب،زهرمار میکرد خوده نانجیب یوقتایی شراب میریخت داخل تشت طلا یه گریز میخوام بزنم هرچقد تونستی برا این روضه،گریه کن اینجا چوب خیزران که بالا میومد، رو لب و دندون امام حسین... شراب میریخت رو سر امام حسین رباب از تو جمعیت (زبونه حاله)، خودشو انداخت رو سر بریده سرُ گرفت،شروع کرد به بوسیدن زینب اومد... آخه با تازیانه جداش کردن حسین... 😭😭😭😭 چه خبر بود دور تشت طلا عمه ات داشت نصف جان میشد این جمله رو خوده آقا،تو شام فرمود کاش مادر، تورا نمیزایید گله از دست زندگی داری دیدن آب،آتشت میزد دل خونی ز تشنگی داری اگه اجازه بدید اوج روضه من،این قسمتی باشه که همیشه از زبون خانوم زینب گفتم 👈امشب میخوام از زبون امام سجاد بگم ⚫️بزار برم به بالای تل خاک غم ⚫️دوباره ای پدر جان،برات بگیرم دم ⚫️از غمی که دیدم پیکرم چقد شد،خم 🔸مگه یادم میره اون لحظه عجیب مقتل 🔸مگه یادم میره دیدم شدی غریب مقتل 🔸مگه یادم میره خوردی زمین،تو شب مقتل 🔹مگه یادم میره شَرّی که شمر،اینجا به پا کرد 🔹مگه یادم میره با چکمه هاش،رو سینه جا کرد 🔹مگه یادم میره چند ضربه زد،سرُ جدا کرد 💠مگه یادم میره مردم سر کوچه و بازار 👈اینی که آقارو کشته همینه 🔸مگه یادم میره مُردم سر کوچه و بازار 🔸مگه یادم میره نامحرما،میدادن آزار 🔸مگه یادم میره خون بود جلو،چش علمدار 🔅مارو وارد یه محله یهودی نشین کردن 🔅هرکی تونست سنگ زده 🔅هرکی تونست خاکروبه ریخته یه بی حیایی با سنگ،به پیشونی بابام حسین زده 🔸مگه یادم میره روی سرش،جای کبودی 🔸مگه یادم میره سنگش زد اون،زن یهودی 🔸مگه یادم میره بزم شراب،خودت که بودی 💠اگه از یه کوچه ای رد میشی، با بابات با خواهرت، با مادرت یه اتفاق بدی براشون پیش بیاد، تا قیام قیامت سعی میکنی ازونجا عبور نکنی میگی همینجا مادرم زمین خورد 💠میدونی چیکار کردن با این آقا؟؟ 🔸اول کاری که کردن، آقا زین العابدین و اهل بیتو از گودیه قتلگاه عبور دادن خانم زینب میگه آقا زین العابدین خیره شده به یه نقطه ای 🔹الانه که جون از بدنش مفارقت کنه 🔸گفتم تو امام منی 🔸تو امام بر حقی 🔸چیکار داری میکنی با جون خودت؟؟ همچین غریبونه شروع کرد به گریه کردن گفت عمه جان، مگه این بدن، بدن امام نبوده؟؟ ببین چه به روز این بدن آوردن.... 🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas