eitaa logo
روضه حاج عباس طهماسب پور
425 دنبال‌کننده
314 عکس
522 ویدیو
11 فایل
کانال تخصصی روضه همراه با متن با نوای دلنشین #حاج_عباس_طهماسب_پور هیئت محبان الزهرا سلام الله علیها #بابل ارتباط با خادم کانال @youssof_62
مشاهده در ایتا
دانلود
آن روز که به داغ غمت مبتلا شدیم دلخون تر از شقایق دشت بلا شدیم ما یادمان که نیست، ولی راستی حسین با درد غربت تو کجا آشنا شدیم ممنون از اینکه آمدی آقای ما شدی حسین ممنون از اینکه نوکر این خانه،ما شدیم حسین شکر خدا که فاطمه مارا خریده است شکر خدا که خرج بساط شما شدیم عزت سرای ماست عزاخانهٔ شما با گریه بر تو بود عزیز خدا شدیم ما را خدا به عشق تو میبخشد عاقبت ما عاقبت به خیرِ تو در روضه ما شدیم، حسین ⬅️بیایید یاد قدیما امشب درد دل کنیم با آقامون ▪️حسرت به دل تو این دیار زندگی سخت شده برام ▪️چند وقتیه تو خلوتام همش به فکر کربلام ▪️چه حالی داره ای خدا سینه زدن تو کربلا ▪️غسل زیارت از فرات نگاه به گنبد طلا ♥️♥️ 🆔http://eitaa.com/rozehajabbas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰در بین اینها،دزدیدن گهواره و معجر مباح است 🔰مویم سپید است، جای کتک ها بر تنم،اما سیاه است ✴️در کوچه بازار دستان گرم عمه تنها سرپناه است ✴️اولاد زهرا دستی که میگیرم به پهلویم،گواه است 😭😭 🔸🔸🔸🔹 🔸🔸🔸🔹 🔅باز غوغا میشود 🔅چشمهای گوشه ویرانه دریا میشود 🔆سَر، میان یک طَبَق 🔆چشم دختر زائر چشمان بابا میشود 💠دست سمت لب نبرد 💠چونکه میدانست زخم بسته اش وا میشود ♻️بوی موی سوخته بین هر دو اتفاقاتی معما میشود ♻️گفت بابا خسته ای، آسمانی بین آغوشم پدر جا میشود 🔸گفت دیشب با خودش امشبم ایا برای وصل فردا میشود 🔸گفت بابا خسته ای آسمانی بین آغوشم پدر جا میشود 🔹سنگ ها دردسرن 🔹چشمهای خیره هم دردسر ما میشود ▪️من نمیبینم ولی ▪️دست،وقتی میکشم زخم تو پیدا میشود 🔸🔹 🔸🔹 🔸🔹 🔸🔹 ⚪️تنهای تنها،من ماندم و تاریکی و آغوش صحرا ⚪️ترسیده بودم از ناقه افتادم، تو هم بر نیزه بابا 🔘دشمن رسیدو گفتم دلش حتما برایم سوخت اما 🔘کوفی نامرد انقدر سیلی زده من افتادم از پا 🔺آهسته رفتم پیچید دور دست خود موی سرم را 🔺رأس عمو هم، با گریه دارد میکند من را تماشا ... 🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas
دم اذان،پدرم نان تازه ای آورد که بوی تازگیش،بر مشام می آمد به یاد روضه طفلی،سه ساله افتادم ؟!! زخانه ها همه بوی طعام می آمد برای عمه که بد شد،گرسنه خوابیدم اگر چه باشکم سیر،میزدن مرا بجان تو اثر تازیانه یادم رفت چقد با سر زنجیر،میزدن مرا حسین...واااای عجب شهرشلوغیست هر طرف بروم برای دخترت از سنگ،مرحمت دارند کمی مواظب من باش از سر نیزه همیشه چشم چران ها،مزاحمت دارند طناب گردن من بسته به دست رباب میان راه زمین میخوریم و میخندن [[ بین راه رباب، با طفل خیالی لالایی میخونه هی بین راه میفتم،همه مسخرمون میکنن میخندن به ما]] 🔸میان راه، زمین میخوریم و میخندن🔸 یهودی هست و مسلمان کنار هم اینجا کتک از آن و از این میخوریم و میخندن 🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas