🔰متن #روضه_امام_صادق (علیه السلام)
السلام علیک یا ابا عبدالله یا جعفر بن محمد ایها الصادق یابن رسول الله
سلام خلق و خداوندگار بیهمتا
به پیشگاه تو ای پیشوای مذهب ما
توئی که از نفست گشته دین حق احیا
بنای علم تو چون کوه مانده پا بر جا
به تیغ نطق تو اسلام داد دیگر داد
درخت نهضت خونین کربلا برداد
اگر قیام حسینی قیام اکبر بود
قیام علمی تو خود قیام دیگر بود
زهی به مکتب درست که درس ایمان داد
بزرگ مردی چون جابربن حیّان داد
زُراره داد و ابو حمزه داد و حمران داد
هشام داد و ابان داد و ابن نعمان داد
رجال علم همه بندة حقیر تواَند
فقیر علم و کمال ابوبصیر تواَند
عبد خالق و بر کلّ خلق آگاهی
به سلک بنده سراپای مظهراللهی
ستارگان درخشان علم را ماهی
تو ملک معرفت و علم و فضل را شاهی
امام صادقی و صدق دست پرور توست
هزار یوسف صدّیق بندة درِ توست
شب #شهادت_امام_صادق علیه السلامه
دلها رو ببریم مدینه عرض ادب کنیم به محضر آقا امام صادق
عرض کنیم آقا چقدر دوست داشتیم الان کنار حرم شما بودیم
بیایم کنار حرم مظلوم #بقیع اونجا فریاد بزنیم
عشق و محبتمون رو به شما ابراز کنیم
اظهار ارادت و بندگی کنیم
مدینه بود و شب تیره بود و شهر خموش
تو در نماز و مناجات و سوز و شور و خروش
بدیده اشک و به لب ناله و به نغمه سروش
صدای یا ربت آهسته میرسید به گوش
که ریخت خصم حق از بام خانهات به سرت
نکرد شرم زجدّ و زمادر و پدرت
چگونه راه به آن بیت کبریا بردند
سر برهنه در آن نیمه شب ترا بردند
چه بود جرم تو آخر ترا چرا بردند؟
دو دست بسته به همراه خود کجا بردند
نیمه شب #امام_صادق علیه السلام مشغول دعا و مناجات و نماز شب بود
نمی دونم شاید مثل مادرش فاطمه داشت همسایه ها رو دعا می کرد
منصور ملعون دستور داد به ربیع گفت همین الان بفرست در خونه جعفر بن محمد بدون اجازه وارد بشن تو هر حالی هست احضارش کنن
گفتن ابن ربیع سنگدل ترین فرزند پدرش بوده او رو فرستادن
میگه از روی بام پریدم داخل خانه
دیدم آقا مشغول نماز شبه نماز رو که تمام کرد گفتم آقا من دستور دارم شما رو ببرم
فرمود اجازه بده لباس مناسبی به تن کنم اجازه ندادم
یه وقت دیدن پسر فاطمه، حجت خدا رو آقای منو شما رو با سر و پای برهنه تو کوچه های مدینه می برن
«فاخرجته حافیا حاسرا فی قمیصه و مندیله»
در واقعه دیگه ای گفتن منصور به اون شخص گفت برو کشان کشان آقا رو بیار اون شخص اومد گوشه آستین آقا رو گرفت و آقا رو برد
ابن ربیع میگه من سواره بودم آقا رو پیاده می بردم اما سن آقا بالار فته یه وقت دیدم آقا خسته شده به نفس نفس افتاده دلم رحم اومد آقا رو سوار بر مرکب کردم
عرضه بداریم آقا تعجبی نداره شما رو تو این کوچه ها ببرن
این اولین بار نبود در خونه شما ریختن
یه روزی هم تو همین کوچه بنی هاشم جد غریب شما امیر المومنین رو کشان کشان می بردن
عرضه بداریم آقا مرد هر بلایی سر خودش بیاد تحمل می کنه اگه دستاشو ببندن هم صبر می کنه
اما برای بچه ها خیلی سخته ببینن دستای باباشونو بستن جلوی چشای بابا مادرشون رو کتک می زنن ...
من نمیگم یکی بیاد دست بابامو وا کنه یکی بیاد مغیره رو از مادرم جدا کنه
این جمله خیلی عجیبه از امام صادق نقل شده فرمود برا مصیبت مادر ما اشک کافی نیست باید برای مصیبت مادر ما خون گریه کنی ...
کدوم مصیبت؟
بذار امشب از زبان خود آقا روضه مادرشون رو بخونیم فرمود کأن دارم نگاه می کنم اون لحظه ای رو که چنان به صورت مادرم زد گوشواره مادرم رو شکست ...
اما خود آقا فرمود و لا یوم کیوم محنتنا بکربلا
روضه خوان حقیقی سید الشهدا خود این آقا است
زیارت کربلا رو این آقا یادمون داده روضه ها رو از امام صادق یاد گرفتیم
فرمود هر کی برای مصیبت ابی عبدالله یه قطره اشک بریزه همه گناهاش بخشیده میشه
ابو عماره شاعر گفته هر وقت پیش امام صادق روضه سید الشهدا رو می خوندیم تا شب دیگه لبخند به لبش نمی دیدیم
خودش به ابابصیر فرمود ابا بصیر وقتی مادر ما برای حسین ناله می زنه همه عالم به هم می ریزه
بعد فرمود یا ابا بصیر اما تحب ان تکون فیمن یسعد فاطمه
ابوبصیر آیا نمی خوای در ناله بر حسین به فاطمه کمک کنی؟
عرضه بداریم آقا جان مثل روز 25 شوال مردم جمع شدن بدن شما رو با احترام تشییع کردن کنار قبر حرم پیغمبر کنار قبر پدر بزرگوارتون امام باقر دفن کردن
اما دلها بسوزه برا جد غریب شما حسین ...
ای کشته دور از وطن دور از وطن وای ... ای تشنه صد پاره تن ای بی کفن وای ...
عرضه بداریم آقا جان بعد از شما موسی بن جعفر کنار بچه های شما بود خانواده رو آرام می کرد
اما دلها بسوزه برا اون خواهری که اومد کنار گودی قتلگاه ...
این روضه رو هم شیخ صدوق از امام صادق نقل کرده فرمود «وخرجت أم كلثوم واضعةً يدها على رأسها، تندب وتقول: وا محمداه، هذا الحسين بالعراء، قد سلب العمامة والرداء.»
کانال روضه های مکتوب
@rozehayemaktoub