eitaa logo
10.2هزار دنبال‌کننده
35 عکس
26 ویدیو
1 فایل
🥰کپی با ذکر منبع جایز است🌹 تبلیغات پذیرفته میشود آیدی بنده @sobbohsobboh110 کانال شخصی بنده👇 🔰کانال شیخ خوشنویس| شیخ حسین زاهدی @sheikh_khoshnevis
مشاهده در ایتا
دانلود
روضه_حجت_الاسلام_میرزامحمدی_شب_ششم.mp3
4.95M
شبِ زیارتیِ مخصوص ابی عبدالله است. کل دهه محرم یک طرف امشب یک طرف. امشب همه ی انبیا اوصیاء ‏اولیا ملائکه می آیند کربلا... ==================== ✍کانال متن روضه های حجت‌الاسلام میرزامحمدی 🆔 @rozehayemirza_matn
شبِ زیارتیِ مخصوص ابی عبدالله است. کل دهه محرم یک طرف امشب یک طرف. امشب همه ی انبیا اوصیاء ‏اولیا ملائکه می آیند کربلا. مادرش فاطمه هم می آید کربلا. چه خبر است امشب؟ روایات ما فرمودند : ان الله ‏یزورُ الحسین فی کل لیلةِ الجمعه، ی عنی امشب خدا هم زائر حسین است. اول برویم کربلا از محضر ارباب این ‏کربلا اجازه بگیریم ، با مادرش قدری هم ناله بشویم . بعد روضه ی یتیم امام حسن را برای حضرت بخوانیم. ‏ ▪️چقدَر نام تو زیباست ابا عبدالله ▪️حَرَمت عرش مُعلاست اباعبدالله . ▪️زائر کرب و بلا حق شفاعت دارم ▪️قطره در کوی ‏تو دریاست اباعبدالله. ببین اگر اینجوری هست شکرش را بجا بیاور که نام اربابت را میبرند سلام به اربابت ‏میکنی ببین اگر اشکت جاری میشود شکرش را بجا بیاور . ▪️هرکسی داد سلامی به تو و اشکش ریخت ▪️او نظر ‏کرده ی زهراست اباعبدالله آماده ای سلام بدهی یا نه؟ السلامُ علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب ‏الحسین ▪️ما که باشیم که سنگ تو به سینه بزنیم آقا جان ما کجا و دم زدن از تو کجا؟ ▪️ما که باشیم که ‏سنگ تو به سینه بزنیم ؟ ▪️سینه زن زینب کبراست اباعبدالله حالا که رفتی کربلا بسم الله. ▪️مادرت گفت بُنَیَّ ‏دل ما ریخت بهم ببین میشنوی صدای مادرش را؟ ▪️مادرت گفت بُنَیَّ دل ما ریخت بهم ▪️بردن نام تو غوغاست ‏اباعبدالله اسمش را ببر ببین چه غوغایی تو دلت بپا میشود؟ حسین جان.... حیف حنجره هایت خرج ابی ‏عبالله نشود حسین جان.‏..... آمد خدمت ابی عبدالله یتیم امام حسن اجازه بگیرد، بوی امام حسن می دهد . یادگار آن برادر مسمومش است. ‏ نوشتند عمو و برادرزاده هردو بغل کردند همدیگر را. آنقدر گریه کردند که از حال رفتند. بعضی ها نوشتند ‏هرچه تلاش کرد ابی عبالله اجازه ی میدان رفتن نداد. مادرش کربلا بود . بلافاصله آمد تو خیمه ، آن یادگار ‏پدر را برای ابی عبدالله آورد. عمو اگر اجازه نمی دهی بروم میدان ببین نامه ی بابایم حسن را، ابی عبدالله تا ‏دستخط برادر را دید گذاشت روی چشمهایش بوسه زد. یادش بخیر مادوتایی کنار پیغمبر می رفتیم. یادش ‏بخیر دوتایی خواهرمان را می بردیم حرم پیغمبر. یادش بخیر محضر مادر باهم خط می نوشتیم. باهم برای مادر ‏گریه کردیم ، من صورت به کف پای مادر گذاشتم داداشم صورت رو سینه ی زخمیِ مادر گذاشت. دوتایی ‏دم در بدنمان می لرزید. نامردها هم بابایم را می بردند هم مادرمان را می زدند. خاطرات یادآوری شد. ‏... نامه را بوسید و گریه کرد. قاسم ابن الحسن هم تو همین فرصت خم شد دست و پای عمو را بوسید. عمامه ‏ی امام حسن را بست دور سر قاسم. یتیم برادر را راهی میدان کرد . تا آمد رجز بخواند این جوری رجز خواند. ‏ ان تُنکِرونی أنا ابن الحسن سبطُ النبی المصطفی المُعتمل هذا حسینٌ کَلاسیر المرتحم ، این عموی من ‏است که محاصره اش کردید ، یک جوری میمنه و میسره ی لشکر را بهم ریخت محاصره اش کردند دیدند ‏حریف یتیم اما حسن نمی شوند سنگ اندازها آمدند جلو آنقدر یتیم امام حسن را با سنگ زدند . قدرت دیدش ‏را گرفتند. یک نانجیبی چنان با شمشیر به فرقش زد با صورت از مرکب به زمین افتاد. عمو را صدا زد. ابی ‏عبدالله به سرعت آمد بالاسر قاسم. اینجا چه اتفاقی افتاد؟ نمی گویم رد می شوم. دید پاها دارد روی زمین ‏کشیده می شود . چه کرد؟ وَضَعَ صَدرَهُ علی صَدرِه. سینه اش را گذاشت رو سینه قاسم. یا صاحب الزمان یک ‏جا دیگر این سینه سنگین شد ، اینجا بدن قاسم را گذاشت رو سینه ی مبارک ، ها فهمیدی کجا بردمت یا ‏نه؟ ‏ ساعتی نگذشت دید سینه ی مبارک خودش سنگین شده. چشمان غرق خونش را باز کرد ، دید و الشمرُ ‏جالسٌ علی صَدره. حسین.... ‏ ==================== ✍کانال متن روضه های حجت‌الاسلام میرزامحمدی 🆔 @rozehayemirza_matn
Shab6_Moharam95_Mirzamohamadi_c.mp3
12.88M
▪️می رود مایه دلگرمی لشکر باشد ▪️بی زره آمده تا حیدر دیگر باشد ==================== ✍کانال متن روضه های حجت‌الاسلام میرزامحمدی 🆔 @rozehayemirza_matn
▪️می رود مایه دلگرمی لشکر باشد ▪️بی زره آمده تا حیدر دیگر باشد ▪️سیزده بار زمین مقدم او بوسیده ▪️دود اسپند بلنداست و خبر پیچیده *چه خبره؟* ▪️شیر بی واهمه تا مرز جنون می آید ▪️قاسم بن الحسن از خیمه برون می آید ▪️می رود با رجزش از پدرش یاد کند ▪️می رود کرب و بلا را حسن آباد کند *چه رجزی خوند؟ ▪️إن تُنكـرونی فأنـا ابـن الحـسن ▪️سِبْطُ النَّبِىِّ الْمُصْطَفَى و الْمُؤْتَمَن ▪️مثل عباس که دور و بر مولا کم نیست ▪️قاسمی هست حسین بن علی تنها نیست ▪️همه دیدند به دستش شده شمشیر بلند ▪️می شد از گوشه خیمه دم تکبیر بلند ▪️میزند ضربه همه از روی زین می افتند ▪️ازرق است و پسرانی که زمین می افتند ▪️پهلوانی است سراسیمه فقط می آید ▪️دید این ازرق شامی است وسط می آید چارتا پسراشو دورش حلقه کرد با چه تبختری داره می آید ▪️چه می آید سر این طفل،خدا می داند ▪️مادرش آن طرف خیمه دعا میخواند ▪️حربه ای زد به عدو تا که سر او چرخید ▪️وسط دشت چنان نعره حیدر پیچید ▪️و اذا زلزلت الارض بلا نازل کرد ▪️ازرق و چهار پسر را به درک واصل کرد ▪️این حسن زاده عجب جنگ نمایانی کرد ▪️بعد اکبر خودمانیم چه طوفانی کرد دیدن اینجوری حریفش نمیشن،یه عده رو عمرسعد اجیر کرده بود؛برا ساعت مبادا،اینا نگه داشته بود به عنوان تیر آخر ازشون استفاده کنه،اگه می دید جنگ تن به تن باشمشیر و نیزه جواب نمیده سنگ اندازا رو صدا میزد ▪️تیغ ها قاتل آن جسم نحیفش نشدند ▪️پهلوانان عرب نیز حریفش نشدند ▪️آخرش دست به آن قائده جنگ زدند ▪️تاکه میشد به تن بی زرهش سنگ زدند ▪️چه می آید سر این طفل خدا می داند ▪️مادرش آن طرف خیمه دعا میخواند وقت گذشته دلتم آماده است برم قسمت آخر ▪️قسمت آخر جنگ است خدا رحم کند ▪️دستهاشان پر سنگ است خدا رحم کند اینقدر این آقا زاده خشکل بود، که نوشتند کأنّه فَلقَةُ قَمَر انگار یه ماه پاره داره میاد میدون، خوب چیکارکردند با این صورت زیبا ▪️سنگ زد روی تماشایی او ریخت به هم ▪️نیزه ای آمد و زیبایی او ریخت به هم بعضیا گفتن یه ظالمی چنان با شمشیر به فرقش زد "فَوَقَعَ الغُلام لِوَجهِه" دیدند این آقازاده با صورت به زمین افتاد ... خوب تصور کن، اینقده دورش حلقه زدند، ابی عبدالله دید یه نقطه پر از گرد و خاکه "سراسیمه خودشو رساند چه خبره اینجا؟سواره ها دورش کردند ... حسین .... نه نه ، یه حسین بگو به این انگیزه،صدای این نوجوون سیزده ساله در نمی اومد اگرچه گفت یاعَمّاه اما از زیر سم مرکب ها، از اون هیاهو صدا نمیدونم میرسید یا نه؟؟؟ تو یه حسین بگو صدای این یتیم به امام حسین برسه ... حسین .... رسمه تو مراسم قاسم مجلس رو گل بارون میکنن ... امشب خیلی جاها گل اینجای روضه که میشه گل میریزند،اما بگم کربلا چی شد؟ ▪️جای گل هر چقدر تیغ به بازوش زدند ▪️گفت یا فاطمه و نیزه به پهلوش زدند بقیه اش بمونه ابی عبدالله از این ازدحام ، از این حمله دسته جمعی بلافاصله خودشو رسوند؛ مهلت نمیداد، چون میدونست اینجا اگه یه لحظه تعلل کنه بدن رو قطعه قطعه میکنند، به میمنه و میسره شمشیر میزد بلکه دور بدن قاسم رو خلوت کنند، حمیدبن مسلم میگه من اونجا بودم تا گردوخاک فروکش کرد، تو همون گردوغبار دیدم حسین اومده بالا سر قاسم "فَوَقَعَ صَدرَه عَلی صَدرِه، این سینه اش رو گذاشت رو سینه قاسم، اما دیدند این یتیم داره پاهاشو رو زمین میکشه... آی حسین ... ==================== ✍کانال متن روضه های حجت‌الاسلام میرزامحمدی 🆔 @rozehayemirza_matn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روضه ها و مناجات های 👇
1_5909438539.mp3
11.95M
السلام علیک یا اباعبدالله مثل امروزی عمربن حجاج زبیدی، وارد کربلا شد، ماموریتش هم بستن شریعه ی فراته ==================== ✍کانال متن روضه های حجت‌الاسلام میرزامحمدی 🆔 @rozehayemirza_matn
السلام علیک یا اباعبدالله مثل امروزی عمربن حجاج زبیدی، وارد کربلا شد، ماموریتش هم بستن شریعه ی فراته، با پنج هزار سرباز، شریعه رو به روی ابی عبدالله و بچه هاش بست ، با کمال جسارت، اومد سمت خیام حسینی، فریاد می‌زد حسین، یه قطره از این آب فراتم نمیزارم بهت برسه، از امشب دیگه برا آوردن آب، قمر بنی هاشم و علی اکبر جنگیدند رفتند از فرات مشکها رو پر از آب کنند، یعنی از امروز دیگه قحط آبه، آب تو کربلا جیره بندی شده، الله اکبر، تو اون گرمای طاقت فرسا، اونم از امروز تا روز عاشورا، ▪️تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل... خیمه هام که کنار فرات بنا نشده بود لذا میرفتند ۲۰ تا ، ۲۰ تا مشکو پراز آب میکردند، می آوردند توی خیمه ها، حتی تو بعضی نقل‌ها داره مشکها رو که تو خیمه ی بچه ها آویزان کردند، بُرِیر میگه من خودم آوردم یه دونه از این مشکها رو، بچه ها انقده تشنه بودند آویزان از مشک شدند، آب مشک رو زمین خیمه ریخت دیدم برای اینکه هدر نره آب، دارند رو خاکها خودشونو میغلطونند، شکمهاشونو به خنکی آب و خاک میزنند، بلکه رفع عطش بشه، شب عاشورا سکینه ی بنت الحسین میگه سهمیه ی آب ما تو خیمه تمام شد روم نشد بیام به بابام بگم گفتم میرم خیمه ی عمه جانم زینب، حتما عمه برام یه راه چاره ای داره، اومدم صحنه ای دیدم پشیمون شدم بگم، تشنمه، دیدم عمه برادرم علی اصغر رو بغل کرده، هر کاری میکنه داداشم آرام نمیگیره، عمه هی رو زمین مینشینه هی بلند میشه هی مضطرانه میگه یَابنَ اَخِی، اِصبِر، پشیمون شدم که به عمه بگم تشنمه، یه مرتبه پدرم ابی عبدالله وارد خیمه شد این اضطراب عمه رو که دید این بچه رو از عمه گرفت دیدم داداشم داره زبونش رو دور لبهاش میچرخونه، بلکه با تریِ زبان، بتونه قدری رفع عطش کنه، الله اکبر، دیدم بابام علی رو بغل گرفت زبان خودشو گذاشت تو کام دهان علی، دیگه بعد از این ندیدم داداش علی، زبونشو بیرون بیاره، یعنی ابی عبدالله با این کار با شیرخوارشم داره نشون میده زبانتو دور دهان و لبهات نچرخون علی جان خدا رحمت کنه استاد ما رو میفرمود روز عاشورا اولین کسی ک جلو خیمه ها مقابل ابی عبدالله قرار گرفت سکینه بود چقدر این خانوم عقیله ست میدونه جلوتر اومده، باباش از رباب خجالت نکشه. من ندیدم رباب اومده باشه بیرون، سکینه جلوتر آمد دید بابا داره میاد علی رو هم داره میاره، اما چه آمدنی، قنداقه غرق خون، بابا مضطر ، تیر رو اگه بیرون بیاره سر جدا میشه، تیر رو بیرون نیاره، چکنه با علی، این بچه رو رو دست بگیر ، دو دست بگیرش، ببین چه کردن با این تیری که زدن، ▪️روی این دستم تنش ▪️بر روی این دستم سرش ▪️آه بفرستم کدامش را برای مادرش... حسین.... ==================== ✍کانال متن روضه های حجت‌الاسلام میرزامحمدی 🆔 @rozehayemirza_matn
1_1683388637.mp3
5.9M
از اون روضه هایی که برا بعضیا مثل سید حیدر حلی ها ایجاد تشرف کرد به محضر امام زمان ، روضه شیرخواره ی حسینِ 🔻سه غم آمده بر دلم، هر سه یکبار 🔻سه بار پیاپی مصیبت کشیدم ==================== ✍کانال متن روضه های حجت‌الاسلام میرزامحمدی 🆔 @rozehayemirza_matn
السلام علی الطِّفلِ الرَّضیعِ المَرمِیِّ الصَّریعِ (کودک شیرخواره تیر خورده ضربت خورده) المُتَشَحِّطِ دَما (به خون تیپده) المَذبوحِ بِالسَّهمِ فی حِجرِ أبیهِ ( و در دامان پدرش، با تیر، سر بُریده شد) حالا باید بلند شه فَرَمٰاهُ حَرمَلةُ بنُ کاهِلِ الأسَدی سهم من همین دو بیت باشه شب هفتم این روضه شب باب الحوائجِ از اون روضه هایی که برا بعضیا مثل سید حیدر حلی ها ایجاد تشرف کرد به محضر امام زمان ، روضه شیرخواره ی حسینِ 🔻سه غم آمده بر دلم، هر سه یکبار حسین داره میگه 🔻سه بار پیاپی مصیبت کشیدم هم سه غم و هم سه تا مصیبت رو بشنو 🔻سه غم آمده بر دلم، هر سه یکبار 🔻سه بار پیاپی مصیبت کشیدم سه غم کدومه 🔻هم از حنجره تو هم از خواهر تو 🔻هم از مادر تو خجالت کشیدم حالا سه تا مصیبت رو گوش بده 🔻خودم قبر کندم.... فحفر بجفن سیفه 🔻...خودم دفن کردم 🔻خودم تیر را از گلوی تو کشیدم حسین...... ==================== ✍کانال متن روضه های حجت‌الاسلام میرزامحمدی 🆔 @rozehayemirza_matn